گر تو به هوس جمال او خواهي

شاعر : عطار

او در طلب و هوس نمي‌آيدگر تو به هوس جمال او خواهي
در زير تک فرس نمي‌آيدجانا ره عشق چون تو معشوقي
سيمرغ به يک مگس نمي‌آيددر وادي بي‌نهايت عشقش
کانجا که تويي نفس نمي‌آيدهرگز نشوي تو هم نفس کس را
کش سايه ز پيش و پس نمي‌آيدخورشيد بلند را چه کم بيشي
جز بر سر آب خس نمي‌آيدچون در قعر است در وصل تو
چون وصل تو دسترس نمي‌آيددر پاي فراق تو شوم پامال
مرغي است که در قفس نمي‌آيدعطار که چينه‌ي تو مي‌چيند
کو با غم خويش بس نمي‌آيدآن ماه براي کس نمي‌آيد
در دام هواي کس نمي‌آيددر آينه روي خويش مي‌بيند