چون کشته شدم هزار باره
شاعر : عطار
بر من به چه ميکشي کناره | | چون کشته شدم هزار باره | کشته که کشد هزار باره | | از کشتن کشتهاي چه خيزد | در پيش رخ تو ماهپاره | | حاجت نبود به تيغ کشتن | هر گه که شوي تو آشکاره | | خود خلق دو کون کشته گردند | خوني گردد چو لعل خاره | | زيرا که ز تيغ غمزهي تو | مه شق شود آفتاب پاره | | گر بر گيري نقاب از روي | وايند چو ذره در نظاره | | ذرات دو کون ديده گردند | هر ذره شود چو صد ستاره | | از پرتو رويت آخرالامر | بر مرکب حسن شد سواره | | از پرده چو آفتاب رويت | شد پيش رخ تو پيشکاره | | خورشيد که شاه پيشگاه است | هر ذره شوند شيرخواره | | چون شير عنايتت درآيد | لطف تو بس است گاهواره | | طفلان زمانهي خرف را | لطف تو چو بحر بي کناره | | کاجزاي دو کون را تمام است | زيرا که ندارد از تو چاره | | بيچارهي خود فريد را خوان | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}