از من بي خبر چه ميطلبي
شاعر : عطار
سوختم خشک و تر چه ميطلبي | | از من بي خبر چه ميطلبي | ريختم بال و پر چه ميطلبي | | گر چه شهباز معرفت بودم | بگسستم دگر چه ميطلبي | | در دو عالم ز هرچه بود و نبود | گم شده پا و سر چه ميطلبي | | ماندهام همچو گوي در ره تو | هر دم آشفتهتر چه ميطلبي | | من آشفته را ز عشق رخت | کردهام جان کمر چه ميطلبي | | پيش طرف کلاه گوشهي تو | درد ازين بيشتر چه ميطلبي | | گفتهاي درد تو همي طلبم | شدهام نوحهگر چه ميطلبي | | با دلي پر ز درد تو شب و روز | هستت آخر خبر چه ميطلبي | | بي خبر ماندهام ز مستي عشق | پردهي من مدر چه ميطلبي | | پرده برگير و بيش ازين آخر | راندهي در بدر چه ميطلبي | | چند باشم نه دل نه جان بي تو | خون گرفته جگر چه ميطلبي | | بي تو عطار را روا نبود | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}