کي باشد ازين نشيب نمناک

شاعر : عطار

دل خيمه‌ي جان زند برافلاککي باشد ازين نشيب نمناک
بفشاند روح دامن از خاکبستاند عقل جوهر از جان
در حلقه‌ي عاشقان زند چاکوين خيمه‌ي چار طاق ايوان
اميد خلاص ازو چو ترياکزهر است مزاج چار عنصر
تن کيست طفيليي به فتراکعشق است براق جان درين راه
در هودج کبريا بر افلاکآن لحظه که جان شود خرامان
رقاص چو صوفيان چالاکبر نغمه‌ي ارغنون توحيد
در محفل قدسيان طربناکدست اندازان و پاي‌کوبان
وز هستي و نيستي تن پاکاز نام و نشان و دل مجرد
ني از حجب طبيعيش باکني از صفت بهيميش وهم
ساکن شده است و خرم الاکدر مرتبه‌ي کمال کلي
راهي طلبد به سر وحدتدر ظل سرادقات الفت