به کوشش: رضا باقریان موحد




 
روضه ی خلد برین خلوت درویشان است *** مایه ی محتشمی خدمت درویشان است
گنج عزلت که طلسمات عجایب دارد *** فتح آن در نظر رحمت درویشان است
قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت *** منظری از چمن نزهت درویشان است
آن چه زر می شود از پرتو آن قلب سیاه *** کیمیایی است که در صحبت درویشان است
آن که پیشش بنهد تاج تکبّر خورشید *** کبریایی است که در حشمت درویشان است
دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال *** بی تکلف بشنو دولت درویشان است
خسروان قبله حاجات جهانند ولی *** سببش بندگی حضرت درویشان است
روی مقصود که شاهان به دعا می طلبند *** مظهرش آینه ی طلعت درویشان است
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی *** از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را *** سر و زر در کنف همت درویشان است
گنج قارون که فرومی شود از قهر هنوز *** خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است
حافظ از آی حیات ازلی می خواهی *** منبعش خاک درِ خلوت درویشان است
من غلام نظر آصف عهدم کاو را *** صورت خواجگی و سیرت درویشان است

1. عارفان و درویشان در خلوت خود و با یاد معشوق، حال خوشی دارند که انگار در بهشت جاویدان به سر می برند؛ خدمت به درویشان برای کسی که چنین خدمتی را با اشتیاق می پذیرند، مایه ی بزرگی و حشمت است.
2. گوشه نشینی و عاشقانه عبادت کردن مانند گنجی است پر ارزش که برای رسیدن به آن موانع بسیاری وجود دارد و نظر رحمت و عنایت عارفان و عاشقان و دعای خیرشان است که این موانع و طلسمات را از سر راه ما بر می دارد.
3. کاخ بهشت -که فرشته ی رضوان دربان آن است -گوشه و چشم اندازی از چمنزار و صفای باطن درویشان است.
4. آنچه که زر تقلبی و سیاه را به طلای خالص بدل می کند و دلی سیاه و ناپاک را به قبلی صاف و روشن مبدل می سازد، چیزی جز دوستی با درویشان نیست.
5. خورشید با تمام عظمت و شکوهش در برابر حشمت و بزرگی درویشان سر فرود می آورد و تاج از سر بر می دارد.
6. بی تردید و در کمال روشنی می گویم که تنها درویشانند که بخت موافق آنها زوال ندارد؛ زیرا جاه و جلال مادی و دنیایی نیست که زوال داشته باشد.
7. هر پادشاهی که خدمت گزار درویشان و مورد نظر آنها باشد، قبله ی حاجات مردم می شود.
8. آرزوهایی که شاهان به دعا می طلبند، در صورتی برآورده می شود که درویشان نیز با آنها روی خوش و نظر محبت داشته باشند.
9. در این دنیا که در هر گوشه ی آن ظلم و ستمی جریان دارد،تنها درویشانند که خاطری آسوده دارند؛زیرا توقعشان از زندگی زیاد نیست. زندگی خوشی در این دنیای پر از مشکلات، فقط از آن درویشان است.
10. ای توانگر و ثروتمند! این همه کبر و تفاخر به درویشان مفروش؛ زیرا جان و مالت در پناه توجه و دعای درویشان محفوظ مانده است.
11. ثروت بیکران قارون که به نفرین حضرت موسی به زمین فرو رفت و هم چنان در حال فرو رفتن است، نشانه ای از قهر الهی است. این قهر خدا وقتی بر سر عاصیان و گناهکاران فرود می آید که درویشان از غرور توانگران به غیرت می آیند و آنها را نفرین می کنند.
12. ای حافظ! اگر خواهان زندگی جاوید هستی و می خواهی که به چشمه ی معرفت اسرار هستی برسی، بدان که آن را در دوستی و خدمت گزاری به درویشان می توان یافت.
13. من غلام و بنده ی لطف و عنایت آن وزیر (جلال الیدن تورانشاه، وزیر شاه شجاع)هستم که با وجود داشتن مقام و جاه و جلال، راه و روش درویشان را دارد و فروتن و خاضع است.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول