دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
چل سال رنج و غصّه کشیدیم و عاقبت*** تدبیر ما به دست شراب دو ساله بود
آن نافه مراد که می خواستم ز بخت*** در چین زلف آن بت مشکین کُلاله بود
از دست برده بود خُمار غمم سحر*** دولت مساعد آمد و می در پیاله بود
بر آستان میکده خون می خورم مدام*** روزیِ ما ز خوان قدر این نواله بود
هر کاو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید*** در رهگذر باد، نگهبان لاله بود
برطرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح*** آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود
دیدیم شهر دلکش حافظ به مدح شاه*** یک بیت ازین قصیده بِه از صد رساله بود
آن شاه تند حمله که خورشید شیر گیر*** پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود
تفسیر عرفانی
1.در خواب خوشی دیدم که در دستم یک پیاله ی شراب بود.تعبیر آن این گونه بود که کار من دارای بخت و اقبال خوبی است و سعادتمند خواهم شد.
2.چهل سال پر از رنج و غصّه را گذراندم و سرانجام فهمیدم که دوای درد ما جز شراب کهنه ی دو ساله چیزی نیست.
3.آن آرزوی دیدار و وصال با معشوق که من از بخت و اقبال خود طلب می کردم، نه در کشور دور دست چین، بلکه در چین و تاب گیسوی خوشبوی یار قرار داشت.
4.سحرگاهان از مستی ناشی از درد عشق و اندوه فراق یار، مضطرب و پریشان حال بودم و توان حرکت نداشتم، ولی بخت خوب یاری ام کرد که شراب در پیاله بود و خماری و ناتوانی من با نوشیدن جرعه ای از آن برطرف گردید.
5.بر درگاه میخانه پیوسته خون دل می خورم و از غم عشق رنج فراوان می برم.آری از سفره ی روزگار و سرنوشت جز این غذایی به ما نمی رسد و بس.
6.هر کس در این مزرعه ی دنیا بذر عشق و دوستی نکاشت و از خود کارهای خوب به یادگار نگذاشت، مانند کسی است که در مسیر باد از گل لاله که دارای گلبرگ های لطیفی است، محافظت می کند که این کاری بیهوده و بی حاصل است.کسی که عاشق نیست و دیگران هم او را دوست نمی دارند، پس از عمر حاصلی ندارد.
7.هنگام صبح آن لحظه که بلبل عاشق و شیدا از دوری یارش آواز سوزناک و غمگینی سر داده بود و ناله می کرد، به جانب گلزار حرکت کردم.
8.دیدم که یک بیت از شعر و غزل زیبا و دلپذیر حافظ در مدح و ستایش شاه، از صد کتاب و رساله بهتر و باارزش تر بود.
9.آن شاه دلیر و تند حمله ای که خورشید در برابر قدرت و بزرگی و دلیری او در هنگام جنگ، همچون آهویی ضعیف و ناتوان بود.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}