به کوشش: رضا باقریان موحد




 

دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم *** نقشی به یاد خط تو بر آب می زدم
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته *** جامی به یاد گوشه ی محراب می زدم
هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجَست *** بازش از طره ی تو بر مضراب می زدم
روی نگار در نظرم جلوه می نمود *** وز دور بوسه بر رخ مهتاب می زدم
چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ *** فالی به چشم و گوش درین باب می زدم
نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم *** بر کارگاه دیده ی بی خواب می زدم
ساقی به صوت این غزلم کاسه می گرفت *** می گفتم این سرود و می ناب می زدم
خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام *** بر نام عمر و دولت اَحباب می زدم


1.دیشب با اشک بی امان و مداوم، خواب را از خود دور می ساختم و تصویری از تو به یاد چهره ی زیبایت بر اشک چشم می کشیدم که به سرعت محو می شد و این کار عبث و بیهوده ای بود.
2.خرقه ی زهد ریایی ام را سوزانده بودم و این تقوی را ترک کرده بودم و خیال ابروی کمانی یار در نظرم مجسم بود، از قوس ابروی او به یاد محراب زهد و عبادت پیشینم افتاده بودم و برای رفع اندوه این یادآوری، ساغری شراب نوشیدم.
3.ای معشوق!پرنده ی فکرها و اندیشه های من بر شاخسار شعر و سخن من می نشست، ولی هر لحظه از ذهن من می پرید و دور می شد و به لفظ در نمی آمد.من آن را با کمند زلف پرپیچ و تاب تو به دام می انداختم و به شعر در می آوردم.
4.خیال چهره ی زیبای معشوق در مقابل چشمانم نمایان می شد و من از دور به یاد جمال تابان و بی مثال تو به روی مهتاب بوسه می فرستادم.
5.در حالی که چشمم به چهره ی زیبای ساقی و گوشم به نغمه ی دلنشین چنگ بود، با چشم و گوش خود در این باره فال نیک می زدم؛ دیشب در بزم خیال خود به چنگ دلنواز مطرب گوش می دادم و آرزوی خوش وصال را در سر می پروراندم.
6.در کارگاه تصویرگری چشمان بیدارم تا سحرگاه نقش و خیال چهره ی زیبای تو را می کشیدم؛ یعنی تا صبح بیدار بودم و پیوسته روی زیبایت در مقابل دیدگانم قرار داشت.
7.ساقی همراه با خوانده شدن غزل من و نوای آن، برای حریفان شراب می ریخت و جام ها را پر می کرد و رفتاری حاکی از احترام از خود نسبت به هنر من اظهار می کرد.من هم همراه با خواندن این غزل شراب می نوشیدم.
8.وقت و حال حافظ خوش و خرّم بود و برای دوستان هم آرزوی عمر بلند و بخت مساعد و احوال خوش دارد.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول