گر تیغ بارد در کوی آن ماه
آیین تقوی ما نیز دانیم *** لیکن چه چاره با بخت گمراه
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم *** یا جام باده یا قصّه کوتاه
من رند و عاشق در موسم گل *** آنگاه توبه استغفرالله
مهر تو عکسی بر ما نیفکند *** آیینه رو یا آه از دلت آه
اَلصَّبرُ مُرّوَ العُمُر فَانٍ *** یا لَیتَ شِعری حَتّامَ اَلقاه
حافظ چه نالی گر وصل خواهی *** خون بایدت خورد درگاه و بی گاه
تفسیر عرفانی
1. اگر در کوی آن معشوق زیبارو و دلربا بر سر ما تیغ و شمشیر ببارد، کشته شدن در راه او را می پذیریم، چرا که خدا این طور خواسته است.
2. ما هم راه و رسم پرهیزکاری و پارسایی را می دانیم، ولی با بخت بد و ناسازگار خود چه کار کنیم؟ من می خواهم از عاشقی دست بردارم، اما گمراهی در طالع و اقبال من بوده است.
3. ما شیخ و واعظ را که عشق و عاشقی را منع می کنند، نمی شناسیم و به سخن آنها گوش نمی دهیم؛ یا جام شراب بده تا بنوشم و مست گردیم یا دیگر سخن مگو و قصّه را کوتاه کن.
4. در فصل بهار و موسم شکفتن گل سرخ، رند و عاشق باشم و آنگاه توبه کنم؟! پناه بر خدا.
5. ای زیبارویی که صورت زیبایت چون آینه می درخشد! هرگز پرتو خورشید وجود تو و عشق و محبت تو بر دل ما نیفتاد و نقش نبست؛ امان و فریاد از دست دل جفاکار و بی رحم تو! هرگز به ما عاشقان محبتی نکردی؛ فریاد از دل بی رحم تو.
6. صبر، تلخ و عمر، فانی است؛ ای کاش می دانستم تا کی او را نمی بینم و تا چند به بلای حرمان و هجران او مبتلا خواهم بود؟ ای کاش می دانستم که معشوق زیبای خود را کی خواهم دید؟
7. ای حافظ! اگر خواهان وصال معشوق هستی، پس چرا ناله و زاری می کنی؟ برای رسیدن به او باید پیوسته خون دل بخوری و رنج و سختی بکشی.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}