مِی خواه و گل افشان کن از دهر چه می جویی
مِی خواه و گل افشان کن از دهر چه می جویی *** این گفت سحرگه گل، بلبل تو چه می گویی
مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را *** لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی
شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن *** تا سرو بیاموزد از قدُ تو دلجویی
تا غنچه ی خندانت دولت به که خواهد داد *** ای شاخ گل رعنا از بهر که می رویی
امروز که بازارت پر جوش خریدار است *** دریاب و بنه گنجی از مایه ی نیکویی
چون شمع نکو رویی در رهگذر باد است *** طرف هنری بر بند از شمع نکورویی
آن طرّه که هر جعدش صد نافه ی چین ارزد *** خوش بودی اگر بودی بوییش ز خوشخویی
هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد *** بلبل به نواسازی حافظ به غزل گویی
1. پیاله ی شراب بخواه و باده بنوش؛ شاد باش و همه جا را گل باران کن؛ از سرنوشت و روزگار چه می خواهی؟ گل این سخن را به هنگام سحر گفت؛ حال ای بلبل عاشق! تو چه می گویی؟
2. به باغ و گلستان برو و بساط طرب و شادی را به باغ ببر تا لب معشوق زیبارو و ساقی دلربا را ببوسی؛ شراب بنوشی و گل را ببویی؛ به باغ برو که عیش و شادی حقیقی در آنجاست.
3. ای معشوق! به گلستان برو و با ناز و عشوه حرکت کن تا سرو از قامت زیبای تو شیوه ی عاشقی را بیاموزد؛ زیرا تو از سرو، خوش قد و قامت تر هستی.
4. ای معشوق! ای شاخه ی گل زیبا! تا ببینم که سعادت بوسیدن غنچه ی لب های تو نصیب چه کسی خواهد شد؟ به من بگو از برای کدامین عاشق خوشبخت خواهی رویید و چه سعادتمندی به وصال تو خواهد رسید؟
5. ای یار! امروز که بازار زیبایی تو رونقی دارد و عاشقان بسیاری گرفتار تواند، وقت را غنیمت بدان و از سرمایه ی خود گنجی بیندوز؛ یعنی با عاشقان خود مهربانی کن تا آنها را از دست ندهی.
6. ای معشوق! چون زیبایی و جمال، مانند شمع در رهگذر باد است و خیلی سریع، بی فروغ می شود، پس تو نیز از شمع پر نور چهره ی زیبای خود برای به دست آوردن فضیلت و هنر بهره ای بگیر؛ یعنی نشان بده که از این زیبایی بهره می بری.
7. آن زلف تابدار و خوشبو که هر پیچ و تاب آن به صد نافه ی چین می ارزد، چه خوب بود اگر اندکی نسبت به عاشقان دلسوخته، دل رحم و خوش اخلاق بود؛ ای یار! چرا این همه با ما نامهربان هستی؟ چرا عاشقان خود را آزار می دهی؟
8. در این باغ و بوستان، هر پرنده ای با نغمه و آوازی خوش آمده است؛ بلبل، نغمه سرایی می کند و حافظ، غزل می سراید تا بتواند در دل معشوق جایی باز کند و از الطاف او بهره مند شود. چ
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}