دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید *** تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق *** راه مستانه زد و چاره ی مخموری کرد
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود *** آنچه با خرقه زاهد می انگوری کرد
غنچه گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت *** مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد
حافظ افتادگی از دست مده زانکه حسود *** عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
تفسیر عرفانی
1. ای دوستان! دختر رَز، پوشیدگی و پاکدامنی را ترک کرد و از این راه بازگشت، آن گاه به نزد محتسب رفت و از او برای انجام کارهای مخالف نجابت، به طور آشکارا اجازه گرفت. شراب از پنهان بودن و از دسترس رندان دور بودن توبه کرده است.
2. دختر رَز از پشت پرده بیرون آمده و وارد مجلس بزم شد، در حالی که خجالت می کشید و عرق شرم بر روی پیشانیش بود. عرق شرم او را پاک کنید تا دوستان یکدل و یکرنگ حاضر در مجلس نگویند که چرا پنهان شده است؟ مبادا از او گله کنید که چرا از ما دوری کرده بود. او را با مهربان پذیرا شوید.
3. ای دل! مژده و بشارت بده که بار دیگر نوازنده ی عشق، مستانه نغمه و آهنگ نواخت و به وسیله ی آن، خماری و درد عشق ما را دوا نمود. سرانجام عاشق به وصال معشوق خواهد رسید و آهنگ شادی سر خواهد داد.
4. شراب بر لباس صوفی پارسا چنان اثری گذاشت که نه تنها با تمام آب های روی زمین پاک نمی شود، بلکه صدها آتش نیز نمی تواند آن را از بین ببرد. او که ادعای دینداری داشت، شراب نوشیده و خرقه اش آلوده شده و این آلودگی را نه آب پاک می کند نه سوزاندن؛ چراکه آلودگی در باطن اوست.
5. غنچه ی درخت وصالم از بوی خوش معشوق شکوفا شد و بلبل خوش آواز با دیدن برگ گل سرخ، چنان حیران شد که به نغمه سرایی و شادی پرداخت. من به وصال آن معشوق می رسم.
6. ای حافظ! فروتنی و تواضع را از دست نده، چرا که انسان حسود، آبرو و مال و دل و دین خود را فدای غرور و خودخواهی خود کرد.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}