چكيده
در اصطلاح شناسي كه اندك اندك جايگاه علمي مستقلي براي خود دست و پا كرده است، شبكه هاي واژگاني و مهندسي آن ها بررسي مي شود. نزديك به بيست سال است كه گروه واژه گزيني فرهنگستان زبان و ادب فارسي با بهره گيري از علم اصطلاح شناسي مي كوشد كه اولاً تشتت يا خلاءهاي واژگاني را بيابد و با بضاعت واژگاني امروزِ زبان فارسي معادل مناسبي براي آنها پيشنهاد كند و ثانياً چشم اندازي از زبان فارسي آينده و مقصد فرداي آن را به دست دهد. اما به نظر مي رسد برخي از نهادهايي كه تحت عنوان واژه گزيني براي واژه هاي بيگانه معادل يابي كرده اند بيشتر دست به واژه سازي زده اند. حتي در مواردي واژه گزينان فرهنگستان نيز از اين نكته غفلت كرده اند و با واژه سازي افراطي كار را بر خود و ديگران دشوار نموده اند. در اين مقاله مي كوشيم با اشاره به مواردي از اين دست، اولويت واژه گزيني را به جاي واژه سازي نشان دهيم.1. مقدمه
در اصطلاح شناسي كه اندك اندك جايگاه علمي مستقلي براي خود دست و پا كرده است، شبكه هاي واژگاني و مهندسي آن ها بررسي مي شود. نزديك به بيست سال است كه گروه واژه گزيني فرهنگستان زبان و ادب فارسي با بهره گيري از علم اصطلاح شناسي مي كوشد كه اولاً تشتت يا خلأهاي واژگاني را بيابد و با بضاعت واژگاني امروزِ زبان فارسي معادل مناسبي براي آنها پيشنهاد كند و ثانياً چشم اندازي از زبان فارسي آينده و مقصد فرداي آن را به دست دهد.گاه نهادهاي مستقلي كه به واژه گزيني مي پردازند، به دليل ناآشنايي با علم اصطلاح شناسي و اصول و ضوابط واژه گزيني نتيجه مطلوبي دريافت نمي كنند. حتي كاربرد متنوع كلمه هاي واژه سازي و واژه گزيني و تعبير و تعريف هاي مختلف از اين دو واژه سبب توجه كمتر به تفاوت ميان آن دو شده است. تا آنجا كه گاه نهادها يا افرادي كه به طور مستقل به واژه گزيني مي پردازند و سوداي حفظ زبان كهن فارسي را در سر مي پرورند، به دليل تصور اشتباهي كه از واژه گزيني دارند گام به بيراهه مي گذارند و آنچنان درگير بازي شيرين واژه سازي مي شوند كه شيوه هاي ديگر واژه گزيني را از ياد مي برند. برگزينش، نوگزينش و وام گيري شيوه هاي ديگري است كه در اصول و ضوابط واژه گزيني فرهنگستان از آن ياد مي شود، اما كمتر مورد توجه قرار مي گيرد.
بي شك يكي از كارآمدترين شيوه هاي واژه گزيني ساختن اصطلاح براي مفاهيم نوظهور است. اما گاهي شناخت ناكافي از شيوه هاي واژه گزيني و بي توجهي به اولويت اين شيوه ها نسبت به يكديگر سبب مي شود براي واژه هايي هم كه معادلي مناسب و خوش ساخت دارند، دست به واژه سازي بزنيم و با واژه سازي افراطي كار را بر خود و ديگران دشوار كنيم.
2. واژه سازي و واژه گزيني
مرز نادقيق و تعريف نشده ميان واژه سازي و واژه گزيني براي برخي از اهل فن و كاربرد لفظ واژه سازي به جاي واژه گزيني در برخي مقالات و متون علمي گاه اين تصور را پيش مي آورد كه تمايزي ميان اين دو فرايند وجود ندارد و واژه گزيني و واژه سازي مترادفند كه برحسب سليقه مي توان يكي را براي ناميدن فرايند معادل گذاري واژه هاي بيگانه يا مفاهيم نوظهور در يك زبان به كار برد.حتي جدا از تعبير يكسان واژه سازي و واژه گزيني تعابير گوناگون ديگري هم از واژه سازي به چشم مي خورد. گاهي واژه سازي با نوواژه سازي هم معنا تلقي مي شود و گاهي فقط در مفهوم يكي از روش هاي نوواژه سازي يعني تركيب و اشتقاق به كار مي رود. البته معمولاً اين عدم تمايز از اختلاف نظر اهل علم در تفكيك واژه و اصطلاح از يكديگر نشأت مي گيرد. طباطبايي ( 1380، ص 29 ) واژه سازي را تركيب تكواژها و ساختن كلمات جديد مي داند كه گاهي توسط مردم عامه و ناآگاهانه و در مواردي به دست نهادهايي مشخص و كاملاً آگاهانه صورت مي گيرد و حق شناس ( 1356 ص ) از واژه سازي به عنوان نوعي نوآوري زباني نام برده است كه امروزه به خاطر نياز به واژه هاي علمي و غيرادبي علاوه بر شاعران، زبان شناسان و دانشمندان و صنعتگران را نيز به خود مشغول ساخته است. از طرفي ديگر يوسف نژاد ( 1388، ص 56 ) واژه سازي را فرايندي با استفاده از عناصر زنده و پوياي زباني معرفي مي كند كه از راه تركيب، اشتقاق يا اشتقاق- تركيب حاصل مي شود. اما سميعي گيلاني ( 1379: 13 ) واژه سازي را فقط به تركيب و اشتقاق محدود نمي كند و روش هاي ديگري مانند وام گيري و برساختن را نيز از جمله راه هاي واژه سازي به شمار مي آورد. علاوه بر اين، در اصول و ضوابط واژه گزيني فرهنگستان زبان و ادب فارسي ( 1388: 9 و 12 ) واژه گزيني فرايندي است كه در طي آن براي يك مفهوم مشخص علمي يا فني يا حرفه اي يا هنري معمولاً يك و در مواردي بيش از يك لفظ برگزيده يا ساخته مي شود و واژه سازي يكي از شيوه هاي واژه گزيني به شمار مي آيد كه ساختن يك واژه جديد مشتق يا مركب يا مشتق- مركب است. به عبارت ديگر، از آنجا كه فرهنگستان واژه را در دو معناي متفاوت به كار مي برد و گاهي در لفظي مانند واژه گزيني آن را با اصطلاح مترادف مي داند كه حتي ممكن است عبارت يا يك صورت اختصاري باشد (2) و گاهي در لفظي مانند واژه سازي، واژه از نظر ساختمان فقط بسيط يا مشتق يا مركب يا مشتق- مركب است، در هنگام دسته بندي شيوه هاي واژه گزيني، واژه سازي را به عنوان يكي از راه هاي ساختن اصطلاح معرفي مي كند.
فرهنگستان زبان و ادب فارسي كه بنا بر قانون متولي حفظ و نگهداري زبان فارسي و واژه گزيني براي واژه ها و اصطلاحات بيگانه است، در اصول و ضوابط واژه گزيني خود شيوه هاي واژه گزيني را اين گونه ذكر مي كند.
الف. برگزينش:
انتخاب يك واژه يا عبارت از ميان واژه ها و عبارت هاي موجود در زبان، هنگامي كه براي آن مفهوم واژه يا عبارتي مناسب موجود باشد.ب. نوگزينش:
انتخاب يك واژه موجود در زبان و دادن مفهومي جديد به آن به طوري كه با مفهوم اوليه بي ارتباط نباشد.پ. ساختن اصطلاح:
ساختن اصطلاح به سه شيوه زير انجام مي گيرد:- واژه سازي:
ساختن يك واژه جديد مشتق يا مركب يا مشتق- مركب- ساختن گروه نحوي:
ساختن يك گروه نحوي با به كار بردن دست كم دو واژه صورت مي گيرد. اين واژه ها با كسره اضافه يا يكي از حروف اضافه به هم پيوند مي يابند.-اختصارسازي:
ساختن اختصار به يكي از روش هاي سرواژه سازي يا بر آميزش ( نحت ) يا اختصار حرف به حرف انجام مي شود.ت. وام گيري:
اخذ يك واژه از زبان هاي اروپايي با همان مفهومي كه در زبان مبدأ دارد.اما آنچه در اين مقاله مورد نظر ماست فارغ از آنكه واژه سازي به طور كلي ساختن اصطلاح يا به عبارت ديگر نوواژه سازي تلقي شود يا در معناي فرايندي خاص از واژه سازي مانند اشتقاق و تركيب، كه پركاربردترين راه ساختن اصطلاح است، به كار رود، اين است كه يادآور شويم واژه سازي يكي از شيوه هاي كارآمد واژه گزيني است اما تنها راه آن نيست.
3. اولويت در شيوه هاي واژه گزيني
همان طور كه پيش از اين گفته شد واژه سازي يكي از راه هاي واژه گزيني است. اما تنها راه و حتي راه اول نيست. در اغلب موارد هرجا از شيوه هاي واژه گزيني ياد شده است از اولويت اين شيوه ها نسبت به يكديگر حرفي در ميان نيست. حتي در اصول و ضوابط واژه گزيني كه ترتيب ذكر اين شيوه ها با آنچه در اين بخش از مقاله آمده است يكسان است به وضوح به اين اولويت و شروع و خاتمه كار اشاره اي نشده است و شايد به دليل بديهي بودن امر براي تهيه كنندگان اين مجموعه درك اين اولويت براي واژه گزينان تازه كار نيز به يكي دو جمله درون متني واگذار شده است. حتي طبق تجربه نگارنده جمله شفافي كه در شرح بر گزينش در اصول و ضوابط واژه گزيني ( 1388، ص ) آمده است و بيان مي دارد كه " نخستين كاري كه واژه گزين بايد انجام دهد اين است كه براي مفهوم موردنظر در گنجينه زبان فارسي به جستجو بپردازد " نتوانسته است توجه چنداني را به خود جلب كند. اين بي توجهي نسبت به اولويت شيوه هاي واژه گزيني سبب مي شود كه واژه گزين تصور كند كه تمام شيوه هاي واژه گزيني اولويت يكساني دارند و به دلخواه مي توان هريك از آنها را انتخاب كرد.هدف ما از واژه گزيني پيشنهاد معادلي براي واژه بيگانه است كه مورد تأييد و استفاده جامعه كاربر باشد. انتخاب يا برگزيدن يك معادل مناسب و پربسامد از ميان معادل هاي موجود در گنجينه زبان فارسي كه براي يك واژه بيگانه به كار مي رود نسبت به ساختن معادلي نوظهور به احتمال قريب به يقين از استقبال و پذيرش بيشتري نزد كاربران آن حوزه برخوردار خواهد بود و همچنين به تلاش كمتري براي رواج نيازمند است. در تأييد اين نكته نيز نعمت زاده ( 1379، ص 129-130 ) از استدلال سابقه به عنوان اولين و معروف ترين استدلال واژه گزيني ياد مي كند. بنابراين، در صورت وجود معادل براي يك واژه بيگانه صرف وقت و هزينه براي ساختن اصطلاح يا واژه سازي لزومي ندارد و بر گزينش و استانداردسازي كفايت مي كند و ما را به اين نكته مي رساند كه گام نخست در واژه گزيني جستجوي گنجينه واژگاني و بر گزينش خواهد بود.
مرحله ديگري كه آزمودن آن پيش از واژه سازي خالي از لطف نيست، نو گزينش است. چنان كه معادلي در برابر واژه بيگانه موجود نباشد، جستجوي گنجينه واژگاني در مسير گسترش معنايي و افزودن بار جديدي به معني قبلي واژه مي تواند راهگشا باشد كه حتي گاهي به دليل زنده كردن واژه هاي قديمي سبب غناي زبان فارسي مي شود.
اما اگر گنجينه زبان فارسي نتواند واژه گزين را براي يافتن معادلي مناسب براي برگزينش يا نوگزينش ياري رساند، تقريباً چاره اي جز اصطلاح سازي باقي نمي ماند و معمولاً از ميان راه هاي اصطلاح سازي، واژه سازي از راه اشتقاق يا تركيب يا اشتقاق تركيب كه واژه اي كوتاه تر و تصريف پذيرتر را فراهم مي كند بر ديگر راه ها مقدم است.
سرانجام اگر هيچ يك از شيوه هاي برگزينش و نوگزينش و ساختن اصطلاح راهگشا نباشد تنها راه وام گيري خواهد بود. البته طبق اصول و ضوابط واژه گزيني حصول دو شرط براي وام گيري الزامي است. " يكي اين كه در زبان مبدأ واژه اي بسيط باشد و اگر هم بسيط نيست ساختار صرفي آن چنان باشد كه مانع از اِعمال فرايندهاي واژه سازي فارسي بر روي آن نشود " و " ديگر اينكه غالب متخصصان معادل يابي براي آن را ضروري ندانند " . شايان توجه است كه تنها راه واژه گزيني واحدهاي اندازه گيري و اسامي شيميايي و اصطلاحاتي از اين قبيل وام گيري است و آزمودن شيوه هاي ديگر ضرورتي ندارد.
4. لزوم واژه سازي و واژه سازي افراطي
گاهي عليرغم وجود معادل در گنجينه زباني واژه گزين به دليلي مجبور به ساختن اصطلاح است و از ميان راه هاي موجود آنچه بيشتر به كار مي آيد واژه سازي است و گاهي عليرغم وجود معادل و بي هيچ دليل قابل قبولي واژه سازي مي شود. به عنوان مثال پيشنهاد و تصويب اصطلاح دوازدهه در مقابل " duodenum " با وجود معادل بسيار رايج اثني عشر در زبان فارسي تفسيري جز عربي زدايي و واژه سازي افراطي ندارد. حتي شايد طبق كاربرگه هاي بايگاني شده فرهنگستان بتوان از معادل افكندن در برابر اصطلاح layerage در حوزه باغباني به عنوان واژه سازي افراطي ديگري نام برد كه به جاي معادل رايج خواباندن پيشنهاد شده اما به تصويب شوراي واژه گزيني فرهنگستان زبان و ادب فارسي نرسيده است.1-4. دلايل واژه سازي
طباطبايي ( 1380، ص 29 ) معتقد است كه زبان از رهگذر واژه سازي مي تواند با هزينه اي هرچه كمتر مفاهيم جديد را بيان كند و در نتيجه از بار حافظه سخن گويان بكاهد. نبود معادل موجود در برابر يك واژه بيگانه مهم ترين دليل براي واژه سازي است اما گاهي با وجود معادل پربسامد نيز گريزي از آن نيست. نامتناسب بودن معادل موجود با مفهوم واژه، تصريف ناپذيري معادل موجود، و وجود يك معادل فارسي و چندين واژه انگليسي نامترادف از جمله دلايل واژه سازي هستند كه در زير به شرح آن مي پردازيم.1-1-4. نامتناسب بودن معادل موجود با مفهوم واژه بيگانه
نامتناسب بودن معادل موجود با مفهوم واژه در زبان مرجع مهمترين انگيزه براي واژه سازي است. درواقع، دانستن تفاوت هاي ظريف مفهومي اين تصور را در بسياري ايجاد مي كند كه معادل موجود نارسا است و به معادل بهتري نياز است. ناهماهنگي مقوله دستوري و عدم انطباق صرفي و معنايي واژه بيگانه و معادل موجود از مهم ترين دلايل اين عدم تناسب است و چاره رفع اين عدم تناسب توسل به واژه سازي است.2-1-4. تصريف ناپذيري معادل موجود
درصورتي كه معادل موجود در زبان فارسي در برابر يك واژه بيگانه در صورت هاي مركب و مشتق آن واژه قابل استفاده نباشد، واژه سازي به كار مي آيد. حتي در صورت حفظ آن معادل در برابر سرواژه نيز واژه سازي براي صورت هاي مركب و مشتق آن ضروري است. مثالي كه كافي ( 1374، ص ) براي اين نكته با عنوان ضابطه گردش پذيري از آن سخن مي گويد معادل هاي هدايت و هادي است كه عليرغم رواج در برابر conduction و conductor به دليل وجود واژه هايي از قبيل conductance، conducting، semiconductor و conductivity و تصريف ناپذير بودن اين معادل ها مجبور به واژه سازي و استفاده از ريشه زاياي رسان و ساخت معادل هايي مانند رسانا، رسانايي، رسانندگي، نيمه رسانا، رسانش و رساننده هستيم.3-1-4. وجود يك معادل فارسي و چندين واژه بيگانه نامترادف
گاهي واژه گزين با جستجوي گنجينه واژگاني درمي يابد كه براي چندين واژه نامترادف بيگانه يك معادل فارسي به كار مي رود، بنابراين در چنين شرايطي بر گزينش براي همه اين واژه ها مقدور نيست و بايد به واژه سازي روي آورد. به عنوان مثال در حوزه زيست شناسي و كشاورزي براي هر دو واژه نامترادف " stem " و " stalk " از معادل ساقه استفاده مي شود و واژه گزين را دست كم براي يكي از آنها مجبور به واژه سازي مي كند.2-4. دلايل واژه سازي افراطي
گاهي بدون وجود دلايلي كه پيش از اين ذكر شد براي واژه هايي هم كه معادلي مناسب و خوش ساخت دارند دست به واژه سازي مي زنيم. ناآشنايي با شيوه هاي واژه گزيني، عدم دسترسي به منابع و گنجينه واژگاني، و لذت از بازي شيرين واژه سازي از جمله دلايلي است كه مي توان براي واژه سازي افراطي از آنها نام برد.1-2-4. نا آشنايي با شيوه هاي واژه گزيني
شناخت ناكافي از شيوه هاي واژه گزيني و بي توجهي به اولويت اين شيوه ها نسبت به يكديگر عمده ترين دليل واژه سازي افراطي است. افراد و نهادهاي مستقلي كه بي اطلاع از اصول و ضوابط واژه گزيني به اين امر مي پردازند معمولاً واژه گزيني را واژه سازي مي دانند و بدون جستجو در گنجينه واژگاني گام نخست را استفاده از فرايندهايي مانند تركيب و اشتقاق براي خلق معادلي تازه مي دانند.2-2-4. عدم دسترسي به منابع و گنجينه واژگاني
نخستين گام واژه گزيني يا همان برگزينش، نيازمند دانستن معادل هاي موجود، واژه رايج و شبكه معنايي واژه است. بسياري از مترجمان حرفه اي كه در چندين رشته علمي دست به ترجمه زده اند از مصاديق بارز واژه سازي افراطي بدون دسترسي به گنجينه ها و منابع واژه گزيني هستند. بهره مندي از منابع غني مكتوب و الكترونيكي در هر حوزه علمي و مهمتر از آن حضور متخصصان اين حوزه هاي علمي واژه گزيني را براي فرهنگستان زبان و ادب فارسي هموارتر ساخته است. در صورتي كه كساني كه خارج از فرهنگستان واژه گزيني مي كنند از اين امكانات محرومند و از اين رو بيشتر به واژه سازي افراطي دچارند.3-2-4. لذت از بازي شيرين واژه سازي
بسياري از كساني كه به واژه گزيني پرداخته اند به اين نكته واقفند كه واژه گزيني فعاليتي شيرين و دلچسب است. تركيب تكواژها و آزمودن چينش مختلف آنها واژه سازي را براي دوستداران آن به بازي سرگرم كننده اي بدل مي سازد كه خستگي از آن بي معناست. مواجهه بيشتر با اين فعاليت و آگاهي و تسلط بيشتر بر قواعد واژه سازي سبب مي شود كه پژوهشگران فرهنگستان نيز به دليل لذت از اين بازي شيرين از واژه سازي افراطي مبرا نباشند و به عبارت ديگر با وجود اطلاع از معادل هاي موجود و رايج به جاي برگزينش به واژه سازي بپردازند.5. نتيجه گيري
ناآشنايي با شيوه هاي واژه گزيني، عدم دسترسي به منابع و گنجينه واژگاني، و لذت از بازي شيرين واژه سازي عواملي هستند كه نهادها و افراد مستقل از فرهنگستان و حتي واژه گزينان فرهنگستان را به جاي واژه گزيني به واژه سازي مشغول مي دارند و سبب مي شوند كه اين واژه گزينان با واژه سازي افراطي كار را بر خود و ديگران دشوار سازند.اما شناخت كافي از اصول و ضوابط واژه گزيني و شناخت شيوه هاي آن و توجه به اولويت اين شيوه ها نسبت به يكديگر و يادآوري اين اولويت ها مجال بهتري را براي واژه سازي هاي ضروري فراهم مي آورد و علاوه بر پذيرش و كاربرد بيشتر معادل هاي پيشنهادي از سوي جامعه، روند كار واژه گزيني نيز در اين عصر تكنولوژي و هجوم واژه هاي بيگانه شتاب بيشتري خواهد يافت.
پينوشتها:
1. پژوهشگر گروه واژه گزيني فرهنگستان زبان و ادب فارسيghanatabadi901@st.atu.ac.ir.
2. واژه در مفهوم آنچه يونسكو در راهنماي سياست گذاري هاي اصطلاح شناسي ( 2005: 9 ) در برابر لفظ term از آن ياد مي كند.
اصول و ضوابط واژه گزيني همراه با شرح و توضيحات، ( 1388 )، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسي.
حق شناس، علي محمد ( 1356 )، بلواي واژه سازي، نگين، شماره 149، صص 10-12 و 46-49، تهران.
سميعي گيلاني، احمد ( 1379 )، تركيب و اشتقاق دو راه اصلي واژه سازي، نشر دانش، سال هفدهم، شماره 3، صص 13-16، تهران.
طباطبايي، علاء الدين ( 1380 )، ضرورت و موانع واژه سازي، نشر دانش، سال هجدهم، شماره 1، صص 33-28، تهران.
كافي، علي ( 1374 )، مباني علمي واژه سازي و واژه گزيني، نامه فرهنگستان، شماره 2، صص 49-67، تهران.
نعمت زاده، شهين ( 1379 )، استدلال در واژه گزيني، نامه فرهنگستان، شماره 16، صص 128-134، تهران.
يوسف نژاد، سياوش ( 1388 )، فرايند واژه سازي و واژه گزيني در زبان و ادبيات فارسي، رشد آموزش زبان و ادب فارسي، شماره 91، صص 56 و 58، تهران.
Guidelines for Terminology Policies,(2005),Paris,Unesco.
منبع مقاله :
دبيرمقدم، محمد، (1391)، مجموعه مقالات هشتمين همايش زبان شناسي ايران، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبائي، چاپ اول