برگزيده بيانات عاشورايي رهبر معظم انقلاب

ابعاد وجودي شخصيت سيدالشهداء (ع)

ملاحظه کنيد؛ امام حسين (عليه السلام) فرزند پيغمبر که بود، فرزند علي بن ابيطالب (عليه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) که بود - همه اينها ارزشهايي است که يک انسان را خيلي تعالي مي بخشد - پرورش يافته آن خانه و آن دامن
چهارشنبه، 6 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابعاد وجودي شخصيت سيدالشهداء (ع)
ابعاد وجودي شخصيت سيدالشهداء (ع)

 






 

برگزيده بيانات عاشورايي رهبر معظم انقلاب

جلوه هاي همّت حسيني در طول زندگي آن حضرت

ملاحظه کنيد؛ امام حسين (عليه السلام) فرزند پيغمبر که بود، فرزند علي بن ابيطالب (عليه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) که بود - همه اينها ارزشهايي است که يک انسان را خيلي تعالي مي بخشد - پرورش يافته آن خانه و آن دامن و آن تربيت و فضاي معنوي و بهشت روحاني هم که بود؛ اما به اينها قانع نشد. وقتي نبي اکرم از دنيا رفت، ايشان يک نوجوان هشت، نه ساله بود. وقتي اميرالمؤمنين به شهادت رسيد، ايشان يک جوان سي و هفت، هشت ساله بود. در دوران اميرالمؤمنين هم که دوران آزمايش و تلاش و کار بود، اين مايه مستعد، زير دست آن پدر، مرتب ورز خورده بود و قوي، درخشان و تابناک شده بود.
اگر همت يک انسان مثل همت ما باشد، خواهد گفت که همين مقدار بس است؛ همين خوب است و با همين خدا را ملاقات کنيم. همت حسيني اين نيست. در دوران حيات مبارک برادرش، که ايشان مأموم آن بزرگوار و امام حسن (عليه السلام)، امام بود، ايشان همان حرکت عظيم را ادامه داد. باز همين طور پيشرفت و انجام وظايف در کنار برادر و اطاعت مطلق از امام زمان است. همه اينها درجه و تعالي است. لحظه لحظه هايش را حساب کنيد. بعد در مقابل شهادت برادر قرار گرفت. بعد از آن هم زندگي مبارک اين بزرگوار، ده سال ادامه پيدا کرده است - از وقت شهادت امام حسن تا هنگام شهادت امام حسين، حدود ده سال و اندکي است - شما ببينيد امام حسين (عليه السلام)، در اين ده سال قبل از عاشورا چه مي کرد.
آن عبادت و تضرع، آن توسل و اعتکاف در حرم پيغمبر و آن رياضت معنوي و روحاني، يک طرف قضيه است. از طرف ديگر تلاش آن بزرگوار در نشر علم و معارف و مبارزه با تحريف است. تحريف در آن روز، بزرگترين بلاي معنوي براي اسلام بود که مثل سيلابي از فساد و گنداب، به سمت اذهان جامعه اسلامي سرازير شده بود. دوراني بود که به شهرهاي اسلامي و کشورها و ملتهاي مسلمان آن روز سفارش مي شد بزرگترين شخصيت اسلام را لعن کنند! اگر کسي متهم مي شد به اين که طرفدار جريان امامت و ولايت اميرالمؤمنين است، تحت تعقيب قرار مي گرفت. « القتل بالظنه و الأخذ بالتهمة ».
در چنين دوراني اين بزرگوار، مثل کوه ايستاد و مثل فولاد پرده هاي تحريف را بريد. کلمات و فرمايشات و خطاب آن بزرگوار به علما، چيزهايي است که بعضي از آنها که در تاريخ مانده است، نشان مي دهد ايشان چه حرکت عظيمي را در اين زمينه داشته است.
رشته بعدي هم رشته نهي از منکر و امر به معروف در بالاترين شکل آن است که در نامه به معاويه در کتابهاي تاريخ نقل شده است - نقل شيعه هم نيست - اتفاقاً اين نامه را - تا آن جا که در ذهنم هست - مورخين سني نقل کرده اند؛ به گمانم شيعه نقل نکرده است؛ يعني من برخورد نکرده ام؛ يا اگر هم نقل کرده اند، از آنها نقل کرده اند. آن نامه کذايي و نهي از منکر و امر به معروف، تا هنگام حرکت از مدينه است که بعد از به سلطنت رسيدن يزيد است که اين هم امر به معروف و نهي از منکر است. « اُريد اَن امر بالمعروف وانهي عن المنکر ». (1)
ببينيد؛ يک انسان، هم در تلاش نفساني و شخصي - تهذيب نفس - آن حرکت عظيم را مي کند؛ هم در صحنه و عرصه ي فرهنگي، که مبارزه با تحريف، اشاعه احکام الهي و تربيت شاگرد و انسانهاي بزرگ است و هم در عرصه سياسي که امر به معروف و نهي از منکر است. بعد هم مجاهدت عظيم ايشان، که مربوط به عرصه سياسي است. اين انسان، در سه عرصه مشغول خودسازي و پيشرفت است.
عزيزان من! اين انسان الگوست - اينها مربوط به قبل از کربلاست - لحظه اي نبايد متوقف شد. بايد دائم در حال پيشرفت بود؛ چون دشمنْ منتظر خاکريز نرم است که نفوذ کند. دشمن منتظر توقف است تا حمله کند. بهترين راه براي متوقف کردن حمله دشمن و بر هم زدن آرايش او، حمله شماست. پيشرفت شما حمله به دشمن است.

لزوم خودسازي فردي، خانوادگي و اجتماعي در مقابل تلاشهاي دشمن

بعضي خيال مي کنند حمله به دشمنان، معنايش اين است که انسان حتماً توپ و تفنگ به جايي ببرد؛ يا فرياد سياسي بلند کند. البته اين هم در مواقعي لازم است. بله؛ لازم است انسان فرياد سياسي هم بزند. بعضي اين طور خيال نکنند که وقتي ما به مسأله فرهنگ اشاره مي کنيم، منظور فرياد کشيدن بر سر دشمن است؛ نه. البته آن هم جاي خودش کار لازمي است؛ اما فقط آن نيست. کار سازندگي انسان بر روي خود، بر روي فرزندان، زيردستان و کسان و بر روي امت اسلامي، بزرگترين کارهاست. دشمن دائم پنجه مي زند، براي اين که بتواند اين سدّ عظيم را به نحوي متزلزل يا نازک و نفوذپذير کند. دشمن که رها نمي کند.
دشمن با عظمت ظاهري و پوشالي خود، همه استکبار غربي و فرهنگ منحط جاهلي و طاغوتي است. اين دشمن در طول قرنها به وجود آمده است؛ بر همه منافذ عالم - منابع اقتصادي، فرهنگي، انساني و سياسي - دست و چنگ انداخته است. حالا با يک مانع مهمي که اسلام واقعي است - نه اسلام ادعايي - رو به رو شده است. البته اسلام ادعايي هست. اسمشان مسلمان است. سر سفره آن، هم مي نشينند؛ هم مي چرند؛ انگشتان را هم مي ليسند! طبيعي است آن که ترسي ندارد.
سدّ واقعي، اسلام واقعي و اسلام قرآن است. اسلام « لَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً » (2) و « إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ » (3) است. اگر کمي دايره را اضيق کنيد و به وسط دايره - به مرکز - نزديکتر شويد، اسلام « إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ » (4) است. اسلام شماست که بدنهايتان پر از ترکش است. بر سر تا پاي شما نشانه ي عمليات و جنگ و جهاد في سبيل الله و امثال آن است. چه جانبازان عزيز، چه خانواده هاي شهدا، چه آنهايي که رفتند و بحمدالله زنده و سرحال - به کوري چشم دشمن - برگشتند. مانع اصلي اين است.
دشمن از اين مانع، غافل نيست. دائم بر اين پنجه مي اندازد. بايد با پنجه افکني و ناخن کشي و حيله گري دشمن مقابله کنيم. حرکت و تلاش لازم است؛ هم در جبهه خودسازي - اين مقدّم بر همه است؛ مثل امام حسين (عليه السلام) که آقا و مولاي شماست - هم در جبهه سياسي - که آن امر به معروف و حرکت و حضور سياسي است و در جايي که لازم است، بيان مواضع و تبيين سياسي در مقابل دنياي استکبار - هم در جبهه فرهنگي - يعني آدم سازي، خودسازي، خودسازي فکري و اشاعه فکر و فرهنگ - اينها وظيفه همه کساني است که امام حسين (عليه السلام) را الگو مي دانند. خوشبختانه ملت ما همه نسبت به حسين بن علي (عليه السلام) خاضعند و آن بزرگوار را بزرگ مي شمارند. حتي خيلي از غير مسلمانها اين گونه اند.

اهميت مسأله ي کربلا از لحاظ معنا و روح

حال به مسأله کربلا مي رسيم که از جهت ديگري مسأله کربلا مهم است. باز اين هم براي کساني که مي خواهند امام حسين را الگو قرار دهند، درس است. عزيزان من؛ ببينيد! ماجراي کربلا تقريباً بيشتر از يک نصف روز - يا اندکي بيشتر - طول نکشيده است. تعدادي هم شهيد شده اند - حالا هفتاد و دو نفر يا چند نفر کمتر و بيشتر - اين همه شهيد در دنيا هست. مسأله کربلا که شما مي بينيد اين همه عظمت پيدا کرده است - حق هم همين است و هنوز از اينها عظيمتر است - اين گونه در اعماق وجود بشر تأثير گذاشته و نفوذ کرده است،‌ به خاطر روح اين قضيه است. جسم قضيه چندان حجمي ندارد. بالاخره بچه هاي کوچک در همه جا کشته شده اند؛ در حالي که آن جا يک بچه شش ماهه کشته شد - دشمنان در بعضي جاها قتل عام کرده اند و صدها بچه را کشته اند - قضيه در اين جا از لحاظ جسماني مطرح نيست؛ از لحاظ معنا و روح خيلي مهم است.

رويارويي امام حسين (عليه السلام) با يک جهان انحراف، کجروي، و ظلمت

روح قضيه اين است که امام حسين (عليه السلام) در اين ماجرا، با يک لشکر رو به رو نبود؛ با جماعتي از انسانها، هر چند صد برابر خودش، طرف نبود؛ امام حسين (عليه السلام) با جهاني انحراف و ظلمات رو به رو بود. اين مهم است. با يک جهان کجروي و ظلمت و ظلم مواجه بود، که آن جهان هم همه چيز داشت. پول، زر و زور، شعر، کتاب و محدّث و آخوند داشت. وحشت انگيز بود. تن آدم معمولي - حتي آدم فوق معمولي - در مقابل عظمت پوشالي آن دنياي ظلمت مي لرزيد. قدم و دل امام حسين (عليه السلام) در مقابل اين دنيا نلرزيد؛ احساس ضعف و ترديد نکرد و يک تنه وسط ميدان آمد. عظمت قضيه اين است که قيامِ لله است.

شباهت عمل امام حسين (عليه السلام) در کربلا با عمل رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در بعثت

کار امام حسين (عليه الصلاة والسّلام) در کربلا، با کار جدّ مطهرش حضرت محمد بن عبدالله (صلي الله عليه و آله و سلم) در بعثت، قابل تشبيه و مقايسه است. قضيه اين است. همان طور که پيغمبر در آن جا، يک تنه با يک دنيا مواجه شد، امام حسين هم در ماجراي کربلا، يک تنه با يک دنيا مواجه بود. آن بزرگوار هم نترسيد؛ ايستاد و جلو آمد. امام حسين هم نترسيد؛ ايستاد و جلو آمد. حرکت نبوي و حرکت حسيني، مثل دايره ي متحدالمرکز هستند. به يک جهت متوجهند. لذا اين جا « حسين مني و انا من حسين » (5) معنا پيدا مي کند. اين عظمت کار امام حسين است.
امام حسين (عليه السلام) در شب عاشورا که فرمود: برويد و اين جا نمانيد؛ دست بچه هاي مرا هم بگيريد و ببريد؛ اينها مرا مي خواهند، شوخي که نکرد. (6) فرض کنيد آنها قبول مي کردند و مي رفتند و امام حسين، تک و تنها و يا با ده نفر مي ماند؛ آيا خيال مي کنيد عظمت کار امام حسين کم مي شد؟ نه؛ عيناً باز همين عظمت را داشت. اگر به جاي اين هفتاد و دو نفر، هفتاد و دو هزار نفر اطراف امام حسين را مي گرفتند، آيا باز عظمت کار کم مي شد؟

تفاوت شجاعت و عظمت مجاهدت امام حسين (عليه السلام) با شجاعت هاي ديگر

نه، عظمت کار اين جا بود که امام حسين (عليه السلام)، در مقابل فشار و سنگيني يک دنياي متعرض و مدّعي، احساس ترديد نکرد؛ در حالي که آدمهاي معمولي احساس ترديد مي کنند. آدمهاي فوق معمولي هم احساس ترديد مي کنند. کما اين که بارها گفته ام عبدالله بن عباس - که يک شخصيت بزرگي است - و همه آقازاده هاي قريش، از آن وضع ناراحت بودند. عبدالله زبير، عبدالله عمر، عبدالرحمن بن ابي بکر و فرزندان بزرگان صحابه و بعضي صحابه از اين قبيلند. در مدينه عده زيادي صحابه بودند؛ آدمهاي با غيرتي هم بودند - نه اين که خيال کنيد با غيرت نبودند - همان کساني بودند که در مقابل تهاجم مسلم بن عقبه، در قضيه « حَرّه » مدينه - که سال بعد به مدينه حمله بردند و همه را قتل عام کردند - ايستادند؛ جنگيدند و مبارزه کردند. خيال نکنيد ترسو بودند؛ نه، شمشيرزن و شجاع بودند.
اما شجاعت ورود در ميدان جنگ، يک مسأله است و شجاعت مواجه شدن با يک دنيا، يک مسأله ديگر است. امام حسين (عليه السلام) اين دومي را داشت. براي اين دومي حرکت کرد. براي همين است که من بارها تأکيد کرده ام که حرکت امام بزرگوار ما، يک حرکت حسيني بود. امام بزرگوار در زمان ما، رشحه اي از حرکت حسيني را در کار خود داشت. حالا بعضي بگويند که امام حسين در صحراي کربلا، تشنه شهيد شد؛ ولي امام بزرگوار، با اين عزت، حکومت و زندگي کردند؛ از دنيا رفتند و تشييع شدند. شاخص قضيه اينها نيست. شاخص قضيه مواجه شدن با يک عظمت پوشالي است که همه چيزها را هم با خود دارد.
قبلاً گفتم که دشمن امام حسين (عليه السلام)، پول و زور و شمشير زن و مروج و مبلّغ و سينه چاک داشت. عزيزان من! الان وضع شما اين است. کربلا تا آخر دنيا گسترده است. کربلا که به مرزهاي آن ميدان چند صد متري محدود نمي شد. الان همان روز است. همه دنياي استکبار و ظلم امروز، با جمهوري اسلامي مواجه است.
بيانات مقام معظم رهبري در ديدار پاسداران انقلاب اسلامي به مناسبت روز پاسدار - 1375/9/24

پي‌نوشت‌ها:

1. بحارالانوار، ج 44، ص 329.
2. سوره ي نساء، آيه ي 141.
3. سوره ي يوسف، آيه ي 40.
4. سوره ي توبه، آيه ي 111.
5. بالارشاد، ج 2، ص 127.
6. وقعة الطف، ص 198.

منبع مقاله :
مختارپور قهرودي، عليرضا؛ 72 سخن عاشورايي (از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي)، تهران: انتشارات انقلاب اسلامي، چاپ دوم (1390)



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما