¤فاطمه (س) ،معجزه اسلام
این خود یک معجزه اسلام است؛ یعنی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در عمر کوتاه خود به مقامی می رسد که سیده نساء عالمین است؛ یعنی از همه زنان بزرگ و قدیس طول تاریخ برتر است. این چه عاملی است، این چه نیروئی است، این چه قدرت متحول کننده عمیق درونی است که از یک انسان در این مدت کوتاه، می تواند یک چنین اقیانوس معرفت و عبودیت و قداست و عروج معنوی بسازد؟ خود این، معجزه اسلام است.یک جنبه دیگر، نسل مبارک این بزرگوار است که تطبیق سوره کوثر با فاطمه زهرا(سلام الله علیها)- اگر در آثار حدیثی ما هم نیامده باشد- یک تطبیق مصداقی درست است؛ این همه برکات بر خاندان پیغمبر، بر یکایک ائمه هدی (علیهم السلام)! عالم پر است از نغمه های دلنواز فردی و اجتماعی و دنیائی و اخروی که از این حنجره های پاک برخاسته؛ حسین بن علی، زینب کبری، امام حسن مجتبی، امام صادق، امام سجاد؛ هر کدام از ائمه. ببینید چه غوغائی است در عالم معرفت، در عالم معنویت، در بزرگراه هدایت از کلمات این بزرگواران و درسهای آنها و معارف آنها! این نسل فاطمه زهراست.خیلی خدا را شکر کنیم- در بعضی از این شعرهائی هم که دوستان خواندند همین معنا بود- نعمت بزرگی است تولای فاطمه زهرا و صدیقه کبری (سلام الله علیها) برای ما. خدا را شکر که او را شناختیم؛ خدا را شکر که خودمان را به ذیل عنایت او متوسل کردیم و خدا را شکر که نعمت وجود او را قدر دانستیم، به او توسل جستیم، از او معرفت خواستیم، به او محبت ورزیدیم. اینها نعمتهای بزرگ خداست؛ اینها را باید حفظ کنیم.¤اهمیت مداحی اهل بیت
نقش شما مداحان عزیز هم حرف دوم ماست. دین اگر چه که پایه اش عقلانیت و فلسفه و استدلال است؛ در این هیچ شکی نیست، اما هیچ مبنای عقلانی و فلسفی و حکمی بدون آبیاری شدن از عاطفه و ایمان قلبی امکان ندارد که رویش پیدا کند و ریشه بدواند و در تاریخ بماند. ادیان، خصوصیتشان همین است؛ با مکاتب دیگر، با این ایدئولوژی ها، با این فلسفه های گوناگون فرقشان همین است که ایمانها را جلب می کند. ایمان، غیر از علم است؛ ایمان غیر از استدلال است؛ ایمان غیر از فلسفه است؛ ایمان یک امر قلبی است. جایگاه ایمان با جایگاه عاطفه و احساس یکجاست. ایمان یعنی دل سپردن، سر سپردن، دل دادن. بنابراین، دل نقش پیدا می کند؛ عواطف جایگاه خود را در طول تاریخ ادیان به این شکل حفظ می کند.با اینکه در جنگ فلسفه ها با یکدیگر، هیچ فلسفه ای نیست که بتواند در مقابل فلسفه ادیان و فلسفه توحید مقاومت کند؛ بخصوص فلسفه ای مثل فلسفه مدون اسلامی، اما مسئله این نیست؛ خیلی ها مبانی و مفاهیم اسلامی را هم بلدند، حقیقتی را هم می دانند، اما به آن حقیقت دل نسپرده اند. شما فکر می کنید حقانیت علی بن ابی طالب را در صدر اسلام، آن کسانی که از خود پیغمبر درباره علی بن ابی طالب آن حرفها را شنیده بودن، نمی دانستند؟ علم داشتند. ما در اخبار خوانده ایم آنها از دو لب پیغمبر شنیده بودند؛ علم داشتند؛ اما آنچه کم بود، ایمان به آن معلوم بود؛ ایمان به آن چیزی بود که علم به او پیدا شده بود: یعنی دل دادن. چه چیزی جلوی ایمان را می گیرد؟ خیلی چیزها؛ که حالا این یک باب واسع دیگری است.
نقش هنر، نقش شعر، نقش ادبیات، نقش حضور در میدانهای عملی در پرورش این روح ایمانی، نقشی است که بسیار بسیار کارساز و مؤثر است. شما جای مداح و ذاکر اهل بیت را اینجا ببینید؛ نقش ایمان آفرین، نقش فرهنگ ساز، نقش مستحکم کننده پیوند قلبی بین پیروان و بین آن محبوبان؛ یک چنین نقشی است. این نقش، بسیار نقش مهمی است.
بنده در طول این سالهائی که این جلسه را داشته ایم- که الان بیست و چند سال است که هر سال، ما این جلسه را با مداحهای محترم داشته ایم؛ از زمان ریاست جمهوری من؛ سالهای دهه شصت، که هر سال این جلسه بوده- هر سال ما یک کلمه راجع به مسئله مدح و مداح و ذاکر و اینها عرض کرده ایم؛ نمی خواهم اینها را تکرار کنم، می خواهم عرض بکنم برادران مداح اهمیت این کار را درک کنند. مسئولیت یعنی چه؟ یعنی از ما سؤال خواهند کرد. در دعای مکارم الاخلاق میخوانید: «واستعملنی بما تسألنی غدا عنه»؛ فردا؛ در روز قیامت، از من سؤال خواهی کرد؛ پروردگارا! حالا کمک کن که آن چیزی را که بناست فردا از من سؤال کنی، من جوابش را امروز در عمل خودم آماده کنم؛ معنای این فقره دعا این است. پس شما مسئولیت دارید. این مسئولیت، یعنی سؤال می کنند. کاری کنیم که عمل ما بتواند پاسخگوی آن سؤال باشد.
¤چه باید کرد؟
وقتی این معلوم شد، آن وقت می رویم سراغ اینکه حالا چطور؟ همه حرفهائی که ما زدیم- حرفهائی که افراد پرمسئولیت، دانا، فهیم در جامعه مداحان بر زبان آوردند، جلسه درست کردید، مطالبی گفتید- در پاسخ همین سؤال است که: چه کار بکنیم؟ این «چه کار بکنیم» یک کلمه ای است که یک کتاب جواب دارد. اگر سه جمله از این کتاب را بخواهیم عرض بکنیم، یکی اش این است که: وقتی شعر را می خوانیم، به فکر باشیم که از این شعر ما ایمان مخاطبان ما زیاد شود. پس، هر شعری را نمی خوانیم؛ هر جور خواندنی را انتخاب نمی کنیم؛ جوری می خوانیم که لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزایش ایمان مخاطب. این البته گفتنش آسان است؛ آدم بالای گود بنشیند و یک دستوری به آن پهلوان وسط گود بدهد. عمل کردنش سخت است. اما شماها می توانید عمل کنید. شماها صدایتان خوب است، حافظه تان خوب است، نیرو و نشاطتان خوب است؛ می توانید همه این کارهایی را که گفتم، انجام بدهید. به جوان ها توصیه می کنم شیوه های پیشکسوت ها را بکلی کنار نگذارند؛ دست نکشند. من با نوآوری موافقم؛ نوآوری هیچ اشکالی ندارد؛ اما اگر بخواهید در این نوآوری کمال پیدا کنید، بایستی این نوآوری در امتداد شیوه گذشتگان باشد.«العلی محظوره الا علی من بنی فوق بناء السلفی». یک طبقه ساخته اند، شما روی آن طبقه یک طبقه بسازید؛ دیگری بیاید روی آن طبقه شما یک طبقه بسازد؛ آن وقت بناء می شود مرتفع، و الا یکی ساخت، شما بیایی خراب کنی، یک طبقه بسازی؛ یکی دیگر بیاید آن را که شما ساختی، خراب کند، باز یک طبقه بسازد، همیشه همان یک طبقه خواهید ماند. محسنات اساتید، پیشکسوت ها و کسانی را که در این کار از شما یک پیراهن بیشتر پاره کرده اند، یاد بگیرید و چیزی بر آن اضافه کنید. شیوه های جدید، این جوری درست بشود، خوب است.
¤تقلید با نو آوری فرق دارد
ما در قدیم از زبان موسیقیدان های معروف شنیده بودیم که می گفتند موسیقی اصیل ایرانی را نوحه خوان و شبیه خوان ها حفظ کرده اند؛ موافق خوان، مخالف خوان، علی اکبر خوان، قاسم خوان. هر کدام یک دستگاهی را به اینها می دادند که باید در آن دستگاه بخوانند. این موجب شد که موسیقی نانوشته ایرانی- که نه نت داشت، نه نوشته داشت و نه چیز دیگری داشت- بتواند برسد به دست کسانی که اینها را با نت و شیوه های جدید بتوانند ثبت و ضبط کنند. حالا جوان امروز، چه خواننده رادیو وتلویزیون- که متاسفانه آنجا از این جهت وضع خوبی هم ندارد- چه خواننده جلسه مداحی، ناگهان بیاید آهنگ های اروپایی را - آن هم به شکل غلط و نابلد بنا کند خواندن ؛ سبک هایی که فرض کنید حالا فلان خواننده غربی یا مقلد عرب آن غربی یکوقتی خوانده، ما این را از او یاد بگیریم و بنا کنیم خواندن ! که قبل از انقلاب هم متاسفانه همین کارها را کردند.موسیقی اصیل ایرانی را که می توانست نوع حلال هم داشته باشد- البته همان موسیقی اصیل، یک نوعش هم حرام است؛ فرقی بین ایرانی و غیر ایرانی نیست- همان را هم ضایع کردند. البته بعد از انقلاب بهتر شد؛ اما حالا مثلاً مداح یا خواننده ما بیاید در رادیو و تلویزیون به تقلید- آن هم غلط - آهنگ غربی یا آهنگ مجالس لهو را در مجلس ایمان و در مجلس معنویت تکرار کند، این درست نیست؛ این غلط است. نوآوری، درست؛ اما نه این جور. این مربوط به آهنگ است. البته صدای خوب را می توان با آهنگ بد خراب کرد؛ صدای متوسط را می توان با آهنگ خوب آرایش داد. خود آهنگ یک مسئله است.
¤فایده شعر خوب چیست؟
برویم سراغ شعر، کلام، داستان مفصلی اینجاست. اولاً لفظ شعر، لفظ خوب باشد؛ همه شعر خوب را نمی شناسند. هر شعری که یک آدم ناوارد تصور کرد این خوب است، دلیل بر این نیست که آن خوب است. شعر را بایستی آدم شعرشناس تصدیق کند که خوب است. فایده شعر خوب چیست؟ فایده اش این است که بدون اینکه من و شما ملتفت شویم، تاثیرگذاری اش در مخاطب بیشتر است؛ هنر، این است دیگر. یک هنر عالی، ولو مخاطب آن هنر تشخیص ندهد که این عالی است، اما تاثیر او در نقش آن مخاطب، تاثیر عمیقتری خواهد بود از یک هنر سطحی مبتذل بازاری؛ فایده اش این است. لفظ، باید لفظ قوی، خوب، زیبا؛ مضامین، مضامین جذاب، جالب، تازه، غیرتکراری و مطلب- که عمده این است- آموزنده باشد.غیر از لفظ و غیر از مضمون سازی لفظی، مقوله ای هست به نام مقوله مطلب. یعنی آنچه شما دارید بیان می کنید، باید آموزنده باشد. فرض کنید یک واعظی برود بالای منبر و از اول تا آخر منبر حرف هایی بزند که یک ذره بر معرفت مردم، بر بصیرت مردم درباره آن موضوع اضافه نشود. خوب، این وقت خودش و دیگران را تلف کرده، مداح هم همین جور است. شعری شما بخوانید؛ ولو لفظ هم لفظ خوبی باشد، راجع به حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم باشد، اما چیزهایی باشد که مستمع هیچ استفاده ازاو نمی تواند بکند؛ نه معرفتش نسبت به آن بزرگوار بیشتر می شود، نه از مقامات توحیدی او چیزی می فهمد، نه از مجاهدت او چیزی می فهمد، نه از رفتار و سجیه آن بزرگوار که درس است- چون معصوم است و هر حرکت او برای بشر درس است؛ سرمشق است- چیزی می فهمد، اشکال خواهد داشت.
¤با یک جنگ واقعی روبرو هستیم
پس کارتان سخت است عزیزان! کار شما برخلاف اینکه بعضی ها خیال می کنند چهار کلمه حفظ کنیم و یک صدای بازی هم داشته باشیم، بس است؛ نه، کار، خیلی سخت است، کار، هنرمندانه، موثر، هدایتگر و جهت بخش باشد.امروز چقدر مسئله ما داریم؛ نه فقط مسئله امریکا و انرژی هسته ای، که اینها مسایل بسیار مهمی است؛ بلکه امروز تمام مراکز و قطب های قدرت فکری و تبلیغات دنیا دارند طراحی می کنند که چطور بتوانند این ریشه ماندگار و محکمی را که در این سرزمین جاگرفته واین ایمان اسلامی، این پایبندی به تعهد اسلامی و قرآنی و این دل های مومن را از هم بپاشند. شما اینجا نشسته اید خیال می کنید که همین طور زندگی دارد می چرخد. نه آقا! یک جنگ است؛ یک جنگ حقیقی است الان بین این جامعه، این نظام، متفکران این نظام، فعالان این نظام در رده های مختلف. از جمله خود شما که مداح مجموعه کشور هستید از یک طرف، با یک طرف دیگر؛ کسانی که می خواهند ریشه این ایمان را از این خاک مقدس و از این دل های پاک دربیاورند؛ چون فهمیده اند آن نظامی، آن بنایی که بر این اساس شکل گرفته، با منافع سودجویانه و زورگویانه و زیاده خواهانه اینها سازگار نیست؛ با دست اندازی و سیطره طلبی دنیای استکبار بالاخره کنار نخواهد آمد؛ این را فهمیده اند. دنبال اینند که فکر توحیدی را، فکر ولایت را، محبت اهل بیت را، محبت به قرآن را، تعصب و غیرت نسبت به مبانی دینی و اعتقاد به مبارزه با ظلم را، اعتقاد به قبح و زشتی ظلم پذیری را از دل این مردم با انواع حیله ها بیرون بکشند. انواع و اقسامش را دارند انجام میدهند و آن را بیان هم می کنند.
کنگره آمریکا گفته فلان قدر میلیون مثلا برای اشاعه دمکراسی در ایران خرج می کنیم! البته اسمش را هم دمکراسی می گذارند! خوب، آزادند هر اسمی که می خواهند بگذارند، بگذارند؛ حقیقت معلوم است چیست. آن چیزی که آنها می خواهند، بر هم زدن پایه مستحکم فکری است که بر این مردم، بر این دلها، بر این روحها کاملا تسلط دارد و این جهت صراط مستقیم، آن را هدایت می کند. هدفشان این است، غرضشان این است.
این پولهائی که می گویند، می خواهند صرف این کار بشود. این پولها صرف بمب و گلوله و اینها خیلی نمی شود؛ عمده صرف همین کارهای تبلیغاتی، همین کارهای فرهنگی با شکلهای مختلف می شود. البته از این طرف هم مقاومت و بلکه هجوم می شود. بنابراین یک جنگ است. در این جنگ طبقه ای که با ایمان مردم، با دل مردم، با معارف مردم، با نام مبارک ائمه (علیهم السلام) و اهل بیت سروکار دارد، وظیفه سنگینی دارد. برادران عزیز! این وظیفه را درست بشناسند؛ درست از آن استفاده کنند.
¤مراقب باشید به نفع امریکا حرکت نکنید
الحمدلله چیزهای خوبی انسان از افراد می شنود؛ البته گوشه کنار حرفهائی هم هست. یکی از چیزهائی که من بخصوص می خواهم تکیه کنم، مسئله «انسجام اسلامی» است که ما گفتیم. انسجام اسلامی یعنی عصبیتهای بین المذاهبی مسلمانها نباید تحریک شود. شما نباید کاری کنید که عصبیت آن مسلمان غیرشیعه علیه شما تحریک شود؛ او هم متقابلا نباید کاری کند که غیرت و عصبیت شما را علیه خودش تحریک کند. آنها همین را می خواهند. الان شما ببینید دو تا گروه فلسطینی در فلسطین دارند با هم می جنگند! برای اسرائیل چه از این بهتر! به جای اینکه تفنگها به طرف آنها متوجه شود، علیه همدیگر دارند می جنگند! خوب، این خیلی چیز خوبی برای اسرائیل است. چقدر خرج کند، می ارزد که یک چنین وضعی پیش بیاید. فرض بفرمائید در لبنان هم یک گروهی پیدا می شوند و بنا می کنند با یک گروه دیگری مبارزه کردن و جنگیدن. چه نعمتی بزرگتر از این برای اسرائیل و آمریکا! این بهتر است یا اینکه یک گروهی مثل حزب الله بیاید جلو، همه هم دنبالش- بعضی از روی دل و ایمان، بعضی هم از روی ترس از افکار عمومی- و اسرائیل را شکست بدهند؟ معلوم است که وضعیت اختلاف برای آنها بهتر است. در دنیای اسلام، قضیه همین است. آیا مسلمانهای مصر و اردن و عراق و پاکستان و هند و ترکیه و جاهای دیگر، اگر به خیابانها بیایند و به نفع جمهوری اسلامی شعار بدهند، برای آمریکا بهتر است یا کاری کند که اگر در یک مسئله ای، ایران اسلامی صدائی بلند کرد، همه این ملتها خاموش بشوند؛ بعضی ها اظهار مخالفت هم بکنند؟ پیداست دنبال دومی اند. چه جوری می شود؟ چطور ممکن است این کار؟ خیلی آسان است. کاری کنند که عصبیتهای شیعه و سنی را زنده کنند. به آنها تفهیم کنند اینها شیعه اند؛ اینها صحابه را سب می کنند؛ اینها مقدسین شما را چنین و چنان می کنند. جدائی بیندازند؛ آنها این را می خواهند. منادی وحدت شیعه و سنی، از اولی که این فکرها پیدا شده، این چیزها مورد نظرش بوده است. یک عده ای چرا نمی فهمند؟ امام بزرگوار ما که منادی اتحاد بین مسلمین بود، از همه اینهائی که مدعی اند، ولایتش و اعتقادش و ارادتش و عشقش به ائمه (علیهم السلام) بیشتر بود. او بهتر می فهمید ولایت را یا فلان آدم عامی که حالا به اسم ولایت کارهای خلاف می کند، حرفهای بی ربط می زند در مجالس عام و خاص؟ وحدت را حفظ کنید. اگر دیدید در جامعه بین شما کسانی هستند که عکس این رفتار می کنند، آنها را طردشان کنید؛ مخالفت خودتان را به آنها ابراز و اعلام کنید؛ اینها ضرر می زنند؛ ضربه میزنند. ضربه ای به اسلام می زنند، ضربه ای به تشیع می زنند، ضربه ای به جامعه اسلامی می زنند. این از جمله مسائل بسیار مهم است.امروز وحدت اسلامی به نفع نظام اسلامی است؛ به نفع جمهوری اسلامی است. علیه این جهتگیری حرکت کردن، به نفع آمریکاست؛ به نفع صهیونیستهاست؛ به نفع همان گردن کلفتهائی است که در دنیای اسلام جیبهایشان را از دلارهای نفتی پر کردند و دلشان نمی خواهد که عنصری مثل جمهوری اسلامی، مثل ملت ایران اصلا وجود داشته باشد. به هرحال، از خدای متعال می خواهیم همه ما را هدایت کند.