مقدمه
« تعلیم و تربیت از نظر کانت مشکل ترین مسئله یی است که انسان با آن درگیر است » (4) و در این میان آنچه تعلیم و تربیت را بصورت پیچیده درمی آورد، همان تعدد عوامل مؤثر در فرایند تعلیم و تربیت و روابط نامحدود بین آنهاست.با این توجه اولیه به پیچیدگی تعلیم و تربیت و کثرت عوامل مؤثر در فرایند تعلیم و تربیت و بخصوص با توجه به اینکه تعلیم و تربیت کوششی هدفمند، مبتنی بر داشتن راهبرد موثر در تعامل بین یاددهنده و یادگیرنده و هدایت یادگیری است، جهت گیریها و انتظارات متفاوت تأثیر بسزایی در شکل گیری این فرایند دارد.
در نظام تعلیم و تربیت کنونی ساختار سیستم آموزشی بصورت نظام چند منظوره در نظر گرفته شده است؛ بجز تأکید بر هدف، یعنی کمال مورد نظر برای فرد تحت تربیت، هیچ گونه تعریف ویژه یی از تربیت در نظر گرفته نشده است. این در حالی است که تعلیم و تربیت، وقتی می تواند همه ی ابعاد شخصیت و تمامی لایه های زندگی فردی و اجتماعی را در بر داشته باشد که هدف تربیت لحاظ شده باشد. قدر مسلم تعلیم وتربیت از جهات مختلف بطور مستقیم و غیرمستقیم نقش اساسی و محوری را در امر رشد و شکوفایی یک فرد در ابعاد مختلف ایفا می نماید. تربیت افراد و ایجاد زمینه های رشد آنها زمینه ساز شکل گیری مناسب و مطلوب سرمایه یی است که فرد در حال و آینده از آن می تواند بهره ببرد. از اینرو، اگر دقیقتر به دیدگاه تعلیم و تریبت که از زبان صاحبنظران و فیلسوفان تعلیم و تربیت نقل گردیده بنگریم، خواهیم دید که اغلب آنچه در مدارس بنام تعلیم و تربیت رخ می دهد، نه تنها ارتباطی با زمینه ی رشد و شکوفایی افراد ندارد، بلکه در پاره یی از موارد دقیقاً محصول وارونه یی را بدنبال دارد.
چنانچه بنظر می رسد، در نظام فعلی تعلیم و تربیت ما نیز، تعلیم و تربیت منجر به آن شده که افراد طوری تربیت شوند که نه بخواهند و نه بتوانند بشیوه ی انسانی و فطری خود زندگی کنند. براساس این دیدگاه اغلب دانش آموزان بمانند جامعه زنبوران دسته دسته پیرامون اجبارها و القاء های آموزشی و تربیتی که از بیرون فراهم آمده است خیمه می زنند و با اقتباس از دیگران خود را فراموش می کنند و با تکیه بر آموخته های تلقینی، قدرت کشف و ابداع را از دست می دهند. پیداست که بدیهی ترین محصول این نوع تربیت، محو فردیت و قربانی شدن جوهره ی نامعین هر فرد در فضای مغشوش و مخدوش تعلیم وتربیت یک جامعه و صوری نگری می باشد که حاصلی جز عقیم شدن تفکر در بُعد ارزشی ندارد. اینگونه است که تربیت علیه تربیت شکل می گیرد و آنچه تربیت نیست بجای آنچه باید باشد، می نشیند.
با این اوصاف این مقاله بر این مدعاست که نگرش فلسفی و وجه عرفانی ملاصدرا پیرامون مسئله سعادت، این مطلوب آموزشی را می تواند برای نظام تعلیم و تربیت فعلی داشته باشد که بر مبنای دیدگاه سعادت ملاصدرا دلالتهای تعلیم و تربیت را در قالب اصول، اهداف و روش مطرح و تدوین نمود.
روش تحقیق ما در این پژوهش روش تحقیق کیفی است و از نوع طرحهایی است که ساخت نظریه را هدف خود قرار داده که باعتقاد میکات (5) و مورهاوس (6) به بالاترین سطح تأویل و انتزاع نیاز دارد و می توان عنوان تأویلی- انتزاعی (7) را برای آن انتخاب کرد. (8)
نظر ملاصدرا پیرامون سعادت
سعادت از مهمترین مقوله های مورد بحث ملاصدراست. وی این نگرش را بیشتر از این جهت مورد بحث فلسفی قرار داده که سعادت را همان نفس وجود می داند که در مقابل آن عدم قرار می گیرد. او معتقد است چون وجود مراتب متفاوت دارد آنجا که وجود کامل است سعادت نیز کامل خواهد بود (9)؛ بعبارتی سعادت حقیقی وقتی حاصل می شود که نفس از نقصان خود بکمال رسیده باشد. این نه بدین معنی است که نفس در نقصان خود بهره یی از سعادت ندارد، زیرا طبق نظریه حرکت جوهری ملاصدرا- که دیدگاه سعادت وی هم مأخوذ از آن می باشد- در هر مرتبه از وجود، نفس بهره یی از سعادت دارد، لیکن سعادت کامل در گرو وجود کامل است. در واقع هر مرتبه از وجود از لحاظ شدت برخوردار از سعادت برتر از مرتبه قبل از خود می باشد، از اینرو اگر کسی نفس وجود انسان کامل گردد و آنقدر شدت پیدا کند که از بدن قطع علاقه کرده و به حقیقت وجود خود برسد، به سعادت کامل دست یافته است. ملاصدرا در این زمینه می گوید:هرگاه نفوس انسانی روی به کمال نهند و بعد از مفارقت از بدن استقلال وجودی یابند و علاقه ی آنها به بدن باطل شود، به ذات خود و مبدع خود باز می گردند؛ ... در این مرتبه، ادراک و تعقل او وجود محض است و خیر ( سعادت ) محض. (10)
البته این عبارت با نظریه او پیرامون مراتب عقل بیشتر قابل توجیه خواهد بود. ملاصدرا معتقد است که نفس انسان مراتب چهارگانه عقل را طی می کند؛ در نهایت نفس با وجود بسیط ( جامع همه حقایق ) متحد می گردد که با اذعان بکمال وجودی نفس، نفس در این مرحله بکمال خود رسیده و سعادت حقیقی همین اتحاد با وجود بسیط خواهد بود و عالی ترین مرحله یی است که انسان می تواند به آن دست یابد و این غایت عالم وجود خواهد بود.
مراتب عقول عبارتند از:
1 - عقل بالقوه:
این عقل که از آن بعنوان عقل هیولانی هم نام برده شده، مرحله یی است که هنوز هیچ نقشی در نفس مترسم نگشته است و نفس از همه ی معقولات خالی می باشد. نفس در این مرحله همانند هیولای اولی است که از هر نوع فعلیتی خالی است. [ و تنها قوه و قابلیت دارا شدن فعلیتهای گوناگون را دارد. ]2 - عقل بالملکه:
در این مرحله است که نفس، بدیهیات، اعم از تصورات و تصدیقات را تعقل می کند. در واقع در این مرحله نفس با دریافت معقولات بدیهی، این آمادگی را بدست می آورد که معقولات نظری را از راه فکری تحصیل کند.3 - عقل بالفعل:
در این مرحله نفس، دانشهای نظری را با استنتاج از علوم بدیهی بدست می آورد و تعقل می کند. در حقیقت عقل بالفعل، استعداد حاضر کردن معقولات نظری پس از حصول آنهاست.4 - عقل مستفاد:
این مرتبه از عقل، در واقع همان عقل بالفعل است که مشاهده معقولات در اتصال با مبدأ فعال لحاظ می شود (11) و مبین این موضوع است که نفس، با بدست آوردن تمام معقولات بدیهی و نظری که با حقایق عالم بالا ( مجردات ) و عالم پایین ( ناسوت ) مطابق است، به تعقل می پردازد. به این صورت که همه ی آن حقایق پیش نفس حاضر بوده و نفس بدون هیچ مانعی به همه ی آن حقایق توجه دارد.بعقیده ی ملاصدرا این مراحل نشانه های راهند که نفس بی آنکه گرفتار کثرت شود در آن ره می سپرد؛ نفس در سراسر این سفر، مسافری است که تمامی این مراحل را پشت سر می گذارد تا بکمال رسد، کمالی که پایان آن اتحاد و وصال با حق است. (12)
چگونگی حصول سعادت حقیقی
ملاصدرا تحقق سعادت را منوط به این می داند که نفس با تقویت اعمال و افعال پاک در خود، بتواند ذات خود را از قوه ی عقلیه به عقل بالفعل ارتقا دهد. البته این امر محقق نمی شود مگر اینکه نفس بتواند موانعی را که طی این مسیر در پیش رو دارد، مرتفع سازد. ملاصدرا این موانع را به موانع داخلی و خارجی تقسیم کرده است؛ مانع داخلی را همان ناتوانی نفس می داند که هنوز از درون قوت نیافته و از قوه به فعلیت نرسیده و ذاتش عقلی نشده است و مانع خارجی را خود بدن تلقی می کند؛ یعنی حواس بدن چون غلافی آیینه نفس را احاطه کرده اند و نفس با مرگ خود از این غلاف بطور کامل خارج می شود. (13)البته ملاصدرا متذکر این نکته نیز هست که این تن و حواس در ابتدا مورد نیاز نفس می باشد. از اینرو نفس می تواند بواسطه آنها خیالات صحیح، معانی مجرده را دریافت کند و نسبت به عالم و مبدأ و معاد آن تفکر نماید، زیرا تفکر جز بواسطه ی داده های حواس شروع نمی شود. بعد از این است که بدن بعنوان مانع عمل می کند. (14) بعبارتی وقتی که نفس در مسیر کمال گام برمی دارد، اشتغال آن به بدن مانعی محسوب می شود که نفس نتواند به درک معارف عقلی بپردازد.
از اینرو، این از ضعف ادراک نفس است که به بدن مشغول شده و حامل بدن گشته است وگرنه معارف عقلی بخودی خود قوی الوجود می باشند که با رفع حجاب بدن، در کنار وجود کامل، ظهور کامل می یابند و در این حال است که آن سعادت بی انتها دریافت می گردد. (15)
بطور کلی می توان موانع داخلی و خارجی را در موارد زیر بر شمرد:
1- ضعیف بودن جوهر نفس قبل از آنکه توانایی لازم را بیابد.
2- کدر شدن جوهر نفس بواسطه ی شهوات و معاصی
3- عدول نفس از مقصد و غایت مطلوبش، بدلیل اشتغال به اعمال مربوط به بدن.
4- پندارهای فردی ( خودبینی، تعصب، تقلید و... )
5- عدم آگاهی نفس به روشی که باید از آن روش به حقایق دست یابد، زیرا طالب علم از هر طریقی به علم دست نمی یابد، مگر اینکه از مقدمات و ترتیبهای لازم بهره جوید؛ ترتیبی که علمای معتبر بارها آن را امتحان کرده اند و بواسطه ی آن به مقاصد عالیه دست یافته اند. زیرا علومی که بوسیله ی آنها سعادت حقیقی حاصل می گردد فطری نیست و از طریق شبکه یی از علوم به ظهور می رسند.
بعقیده ی ملاصدرا چنانچه این موانع مرتفع شود نفس به مقام مشاهده می رسد که در پرتو آن نفس ناطقه انسانی، به سعادت می رسد. البته رسیدن به مقام مشاهده منوط به این است که نفس با بذر معرفت، یعنی با دوری از اشتغالات بدن ( موانع مطرح شده ) و انس گرفتن به ذکر خدا و دیگر صفات برگزیده، در حالی که این مسائل را در نزد خود ( نفس ) استوار می گرداند و علوم و معارف را بصورت کامل، بیقین پیدا می کند (16)، به سعادت حقیقی نزد خود دست یابد. بنظر او چون معرفت بذر مشاهده است، دست کم معرفتی که برای رسیدن به این سعادت حقیقی است، شامل موارد زیر می شود:
1- علم به مبدأ اعلی و وجودی که عالم به جمیع اشیاء است را از طریق گمان و تقریب داشته باشد و بداند که علم الهی فعلی است نه انفعالی و او قادر به همه ی مقدورات است بدون اینکه در ذات او تغییر و تکثیر واقع شود.
2- عنایت حق به اشیاء را بشناسد که این عنایت خالی از التفات به غیر خودش است و بداند که غرض و هدف خداوند ذات خود اوست و لاغیر.
3- علم به عقول فعاله که کلمات تامه الهی هستند داشته باشد و بداند که این عقول هیچ زوالی ندارند و نیز ملائکه علمیه و نفوس کلی که همان کتب حق است را بشناسد.
4- ترتیب نظام را از ابتدا تا برگشت بشناسد که عالم وجود از حضرت حق به عقل اول و از آنجا به نفوس و سپس به طبایع و اجسام ترتیب یافته است و در قوس صعود از اجسام به نبات و حیوان و در نهایت به عقل مستفاد می رسد. (17)
پیامدهای تربیتی
الف) امکان و ضرورت تربیت انسان
بر مبنای اندیشه ی صدرالمتألهین، سعادت نفس منوط به استکمال عقول و مشاهده وجود حقیقت و اتحاد با حق است. به این اعتبار کمال انسان نسبت به وجود او متأخر است. اما این کمال ( سعادت ) خودبخود حاصل نمی شود. نفس که جزء آگاه بدن است با رفع موانع درونی و بیرونی، آمادگی برای سعادت را فراهم می آورد، بنابراین سعادت حاصل نمی شود مگر بمدد تربیت. از سوی دیگر، در بیان ضرورت تربیت می توان گفت: اولاً، « تربیت » نیز همچون سایر پدیده ها خود در مرحله یی از وجود خلق شده، پس ضرورت نیز داشته است و به این ترتیب، « امکان » آن نیز بدیهی می نماید. ثانیاً، چون انسان نیز همچون هر پدیده یی قوه و فعل دارد و تبدیل قوه به فعل در ذات هستی است، پس ترتیب امکان پذیر می گردد. از اینرو، تربیت عبارت است از پر کردن فاصله وجود و سعادت عبارت است از دخالت نفس در فرایند عقل. چنین عملی، خود موجب تکامل نفس می گردد. صدرالمتألهین قاعده یی بنام « اتحاد عقل و عاقل و معقول » دارد. شاید بتوان گفت نتیجه ی فلسفی این قاعده بزبان ساده این است که هر کس در طول عمرش بمدد مکتسبات و افعال خود بتدریج ساخته می شود.ب) اهداف تربیت انسان
هدف در تعلیم و تربیت بمعنای وضع نهایی و مطلوبی است که بطور آگاهانه سودمند تشخیص داده شده است و برای تحقق آن، فعالیتهای مناسب تربیتی انجام می گیرد. (18)هدف، از عناصر اصلی و اساسی تعلیم و تربیت است که بدون آن، جریان پیچیده و دراز مدت تربیت نه فرجام روشنی و نه مسیر حرکت مشخصی خواهد داشت. اگر تعلیم و تربیت را صیرورت و تحول انسان از وضع موجود به وضع مطلوب تلقی کنیم، بدون شک این تحول نیازمند به آگاهی از هدف حرکت یا مجموعه اهدافی است که جهت و مسیر حرکت و سرانجام منزل نهایی آن را مشخص می سازد. یکی از وظایف اساسی فلسفه ی تعلیم و تربیت، اظهارنظر در خصوص حقیقت آدمی، شرایط تحول و صیرورتش در مسیر حرکت استکمالی از مبدأ به مقصد است. استخراج و تبیین اهداف تربیتی در هر یک از مکاتب فلسفی مستلزم فعالیتهای عقلانی در خصوص بیانیه ها و اظهارنظر های آن است.
از اینرو، آنچه بیشتر مدنظر ملاصدراست، این است که وی هدف را همان تحقق سعادت نفس می داند. او آرمانهای انسانی را در نظر می گیرد و تلاش می کند تا از طریق مراتب عقل و رسیدن به عقل مستفاد، با تأکید اساسی بر مشاهده و جهان محسوس و معقول، راه تکامل مادی و معنوی انسان را هموار نماید. در واقع تحول و صیرورت نفس متربی بر مدار شهود جهت تحقق سعادت حقیقی است که نهایت آن اتحاد نفس با حقیقت وجود می باشد. در این خط است که تحولات انسان به حوزه ی تربیت آرمانی می پیوندد و قلمرو وسیعتر در پیش روی دانش آموز گشوده می شود. هدایت این تحولات در راستای تحقق سعادت منوط به در نظر آوردن اهدافی اصیل و حقیقی برای صیرورت و تحول متربی است. تهیه و تدوین اهداف نیز بنوبه خود مستلزم شناخت و تعیین نیازها و سلسله مراتب آنها از منظر ملاصدراست که وی این را در نظریه تشکیک وجود عنوان کرده است. او نفس انسان را هنگامی که دارای وجود کاملتر می شود دارای سعادت بیشتر می داند. بعبارتی هرگاه فاصله ی نفس با وجود حقیقی ( خداوند ) زیاد است، وجود او هم ضعیف و در نتیجه میزان سعادت و بتعبیر ملاصدرا لذت او هم کمتر خواهد بود و بالعکس هرگاه فاصله ی نفس با وجود حقیقی کم باشد، حیطه ی وجودی او هم بیشتر و در نتیجه سعادت هم افزونتر خواهد بود.
در نظر ملاصدرا، بیشتر هدف عبارت است از آن سعادتی که اشتیاق وصول به آن محرک انسان در انجام دادن کارها و انتخاب وسیله هایی است که آن را قابل وصول می نماید. ملاصدرا، سعادت انسان را استکمال قوه ی نظری، - یعنی تلاش نفس برای حرکت از عقل بالقوه و رسیدن به عقل مستفاد- و قوه ی عملی دانسته و کمال نهایی انسان را منوط به مشاهده وجود حقیقی و یگانه شدن با ان می داند.
بنابراین، با عنایت به مباحث فوق، می توان روند هدف تربیت سعادت محور را در بینش ملاصدرا بشرح زیر مطرح کرد:
1- لزوم حصول قوه ی نظری مسلم و قطعی است.
2-هدف مطرح شده در قوه ی نظری، بعنوان هدف واسطه یی جهت رسیدن به هدف متعالی، یعنی تحقق قوه ی عملی از جانب متربی است.
3- موفقیت هر طرح و برنامه یی در باب تربیت سعادت محور مستلزم توجه و استفاده منطقی از فعالیتهای عقلی در بهره برداری از حیطه ی قوه ی نظری و اراده ی جدی در جهت کسب قوه ی عملی است.
4- هدف غایی جدا از هدف واسطه یی نیست. هدف نهایی با هدف واسطه یی بعنوان مهمترین خط مشی تدوین اهداف تربیت سعادت محور است.
در باب هدف غایی به این نکته باید توجه داشت که ملاصدرا در دیدگاه وجود شناسی خود، معتقد است که انسان در هر شأن و مرتبه یی از تحول وجودی که باشد، بسوی نهایت خود ( فعلیت محض ) حرکت می کند و آنانی که بسوی قوه ی نظری حرکت می کنند به میزان بهره یی که از آن می برند از مرتبه ی وجودی بهره مند شده، لذت می برند. اما آن کس که به همه ی این اهداف ( قوه ی نظری و عملی ) نایل آید، به غایت سعادت و بالاترین مرتبه ی وجودی خود رسیده، از بیشترین لذت نیز بهره مند خواهد بود.
ج) اصول تربیتی
در مباحث تعلیم و تربیت مقصود از اصل مفهوم فلسفی آن است که با معنای منشأ و مصدر برابر بوده (19)، و بتوان آن را بمنزله ی قواعد عامه و دستورالعملهای کلی در نظر گرفت و از آن بعنوان راهنمای عمل در تدابیر تربیتی استفاده کرد. در واقع اصول تعلیم و تربیت در هر مکتب فلسفی، بایدها و نبایدهایی را برای امر تعلیم و تربیت تجویز می کند که بعنوان چارچوب راهنمای عمل تربیتی مورد استفاده مربیان و دست اندرکاران امر تعلیم و تربیت واقع می شود. اینجاست که می توان بصراحت گفت بدون فهم و دریافت درست اصول، نمی توانیم در امر تعلیم و تربیت موفق شویم، زیرا بگفته برخی از تربیت پژوهان، آموزش و پرورش، « علم به اصول » است (20) که بنا به انتظاراتی که از پرورشکار و دستگاه پرورشی می رود قابل استخراج می باشد (21)، به این اعتبار می توان اصول را کشف کردنی دانست نه وضع کردنی. (22)از اینرو، با توجه به مطالب پیش گفته پیرامون موضوع سعادت می توان اصول زیر را برای تعلیم و تربیت برشمرد:
1- هدفدار بودن:
از آنجا که از دیدگاه ملاصدرا سعادت منوط به تجلی نفس در هر مرتبه از عقول می باشد، پس نفس به مقصدی روان است. در واقع چون مجموعه تلاش نفس هدفدار است، آشکار می نماید که تربیت نیز بمعنای واقعی آن دارای هدف و جهت است.2- جامعیت:
با در نظر گرفتن اینکه تلاش نفس در تحقق سعادت و وجود ( سلسله مراتب وجود ) موضوع تربیت است و همه ی تلاش متربی نیز باید در جهتی هماهنگ با اصل وجود باشد، از اینرو تمام جلوه های وجود- فردی، جسمی، روحی ( شناختی، عاطفی، ... ) - هماهنگ با هم باید تربیت شوند.3- تدریجی بودن:
از آنجا که مراتب عقل نزد ملاصدرا امری تدریجی است، پس تربیت باید بسیار هشیارانه و هماهنگ با شتاب واقعی تحول، صورت پذیرد، در واقع هر تحول زمان مناسب خود را دارد؛ به این معنی که نفس ( متربی ) در تحقق سعادت باید ابتدا به درک قوه ی نظری، - طی نمودن گام به گام مراتب عقل- رسیده، سپس به ادراک شهودی که همان سعادت حقیقی است نایل شود.4
- مرحله یی بودن:
ملاصدرا مراحل رشد نفس را نظری و عملی ذکر می کند که در مرحله ی نظری ضمن رفع موانع پیش روی آن و با حصول مرتبه ی عقل مستفاد، بمرحله ی عملی می رسد که کمیت پذیر نمی باشد. بدین شکل شاید بتوان نتیجه گرفت که بر این مبنا تحولات، کمی و کیفی صورت می گیرد و یا بعبارت دیگر تحولات کیفی ( حوزه ی عملی ) در برگیرنده ی فزونی یافتن کمیتها ( حوزه ی نظری ) هستند.5- درونی بودن:
تحقق عقل در نفس امری درونی است، به این معنی که نفس در یک فرایند، از عقل بالقوه به عقل بالملکه و از عقل بالفعل به عقل مستفاد می پیوندد.د) روشهای تربیتی
آنچه تعیین کننده ی چگونگی روش در موضوع مورد بحث ماست، تعمق و غور در « دگر شدن و دگر دیدن » است ( اتحاد عاقل و معقول ) و هر نوع تمرینی که برانگیزنده ی این درک و حس در انسان باشد که « یگانه شدن با وجود حقیقی، غایت سعادت است » یا « وجود، واحد است » از روشهای چنین تربیتی است. « آمیختن » و « آشنایی زدایی » و « مواجهه مداوم با خود » سه روشی است که می تواند بطور مشخص توانایی رسیدن متربی به چنین اهدافی را فراهم سازد.مراد از « آمیختن » غوطه ور گردیدن در موضوع شناسایی و رسیدن به یک یگانگی ادراکی، حسی و عاطفی با موضوع مورد مطالعه است. آمیختن فاعل شناسایی همراه با کنار نهادن عواملی است که وی را از موضوع جدا می سازد، فاعل شناسایی بعنوان یک انسان، یک کل واحد با همه موجودیت خویش با موضوع درمی آمیزد و در یک احساس یگانگی و وحدت با آن به شناخت نایل می آید. (23)
آشنایی زدایی با گسستن روح از بدن، با ایجاد قدرت دگر شدن و دگر دیدن، نفس را بسمت جلوه های نوین وجود ( تحقق مراتب عقل ) سوق می دهد. در واقع این روش فرد را به خودآگاهی از خود می رساند که تأییدی است بر نهادی غیرمادی در او که بتعبیری همان نفس است و رابطه ی نفس و بدن نیز نه رابطه ی مرغ و قفس بلکه رابطه ی میوه و درخت است. با این تعبیر، روح یا نفس در پیدایش و ظهور نیازمند زمینه ی مادی است؛ حدوث و پیدایش آن جسمانی و مادی، اما بقا و استمرارش روحانی و غیرمادی است. پس این، روح و نفس نیست که بسوی بدن فرود می آید، بلکه این بدان است که بسوی روح فرا می بالد. طبیعت، نردبان ماوراء طبیعت است، نفس مسیر پرتحول قوه و فعل را طی می کند تا سرانجام از بدن مستقل می شود. (24)
اما روش مواجهه مداوم با خود، یک روش وجودشناسانه، مبتنی بر ارتقای سطح وجودی نفس است. چنانچه در دیدگاه ملاصدرا پیرامون سعادت مطرح شد، نفس جهت سعادت بیشتر یافتن باید مرتبه وجودی خود را ارتقا دهد، بعبارتی فرد در تحقق وجودشناختی خود می بایست مراتب عقل را طی نماید. در واقع بر این مبنا متربی همیشه و مداوم از کیستی خود در زمان حال ( مرتبه ی فعلی عقل ) و نیز از اینکه در آینده ( مرتبه ی بعدی ) چه کسی باید باشد، می بایست آگاه شود. در واقع او باید از نحوه چگونگی حصول مراتب عقل آگاهی داشته باشد، زیرا از این طریق است که متربی می تواند فهم ها و اعمالش را برحسب فهم خود و تحقق بخشیدن به خود ( با توجه به اینکه مراتب عقل فرایندهای دائمی هستند ) مورد ملاحظه قرار دهد. در چنین تعلیم و تربیتی مواجهه و مقابله مداوم با نفسی که پیوسته در حال صیرورت است، ضروری قلمداد می شود. از اینرو، در این روش، متربی باید بتواند برآیند ابهامات و پیچیدگیهای هر مرتبه وجودی خود ( طی مراتب چهارگانه عقل ) را تحمل کرده و با آنها کنار بیاید. البته او باید در نظر داشته باشد که این ابهامات و پیچیدگیها بعنوان امری مثبت تلقی می شود، نه چیزی که با محکمتر چسبیدن به پیش فرضها و الگوهای تفکر و عملی که راحتتر هستند باید از آنها فرار نماید.
دانش آموز بیشتر در این روش مداوم سعی می کند به درک خویشتن نایل آمده، برای تداوم بخشیدن به رشد خود ( ارتقای سطح وجود ) تلاش و کوشش نماید و حال آنکه غفلت از وضع و حال خود ( منظور موانع داخلی و خارجی مورد تأکید ملاصدرا )، می تواند مانعی بر سر راه ارتقای وجود او باشد، پس باید، شدن در او با هماهنگی شدن در بُعد جسمانی، عاطفی و دیگر ابعاد وجودی او به رشد برسد. پس فردی که پیوسته خود را می نگرد و به شدت خود در تمامی ابعاد توجه دارد، زمینه ی تعالی ابعاد وجودی خویش را فراهم می آورد، البته میزان شدن هر کسی در ابعاد مختلف با دیگری متفاوت است و این امر بیانگر جنبه ی فردیت در دیدگاه ملاصدرا است.
نتیجه گیری
با توجه به مباحث مطرح شده، می توان چنین نتیجه گرفت که محققین با طرح دیدگاه سعادت نفس ملاصدرا، مبتنی بر طی مراتب عقل و رسیدن به مشاهده و اتحاد و اتصال خود با مبدأ اعلی در کنار برداشتن موانع موجود ( موانع داخلی و خارجی )، به استنباط پیامدهای تربیتی که این دیدگاه می تواند داشته باشد پرداخته و اهم این پیامدها را در موارد زیر برشمرده اند:1- هدف تربیت از دیدگاه ملاصدرا سعادت نفس در راستای تحقق تکاملی وجود آن می باشد. در واقع نفس با استکمال قوه ی نظری و عملی ( بعنوان اهداف واسطه یی ) و مشاهده ی اتصال و اتحاد با حقیقت وجود ( هدف غایی ) به این سعادت نایل می شود.
2- اصول تربیتی این دیدگاه ( سعادت ) شامل: هدفدار بودن، تدریجی بودن، مرحله یی بودن و درونی بودن می باشد.
3- از جمله روشهای استنباط شده از دیدگاه سعادت، می توان به روش درآمیختن، آشنایی زدایی و مواجهه مداوم با خود اشاره کرد.
پینوشتها:
1-دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش دانشگاه اصفهان.
2- عضو هیئت علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان.
3- دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان.
4- کوی، لوتان، آموزش و پرورش: فرهنگ و جوامع، ترجمه ی محمد یمنی دوری سرخابی، ص 11.
5-Maykut
6- Morehouse
7- Interpretive-Abstractive
8- Maykut, P and Morehouse, R. Beginning Qualitative Research, pp. 122-123.
9- ملاصدرا، الاسفار الاربعة، ج8، ص 163.
10- همان، ص 185.
11-ملاصدرا، الشواهد الربوبیة، ص 247.
12- شریف، م، محمد، تاریخ فلسفه در اسلام، ص 492 و 493.
13- الاسفار الاربعة، ج8، ص 170.
14- همانجا.
15- همان، ج8، ص 183-185.
16- همانجا؛ الشواهد الربوبیة، ص 300 و 301.
17- ملاصدرا، مفاتیح الغیب.
18-بهشتی و دیگران آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، ج2، ص 5.
19- هوشیار، محمدباقر، اصول آموزش و پرورش، ص 8.
20- رفیعی، بهروز، آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، ج3؛ شکوهی، غلامحسین، مبانی و اصول آموزش وپرورش، ص 133.
21- اصول آموزش و پرورش، ص 47.
22- همان، ص 45؛ آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، ص 130؛ مبانی و اصول آموزش و پرورش، ص 136.
23- خسرونژاد، مرتضی، « عرفان و تربیت »، ص 95.
24- ایزوتسو، توشیهیکو، خلق مدام، ترجمه و موخر منصوره کاویانی.
1- ایزوتسو، توشیهیکو، خلق مدام، ترجمه و مؤخره منصوره کاویانی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1364.
2- بهشتی، محمد و دیگران، آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، تهران، سمت، 1379، ج2
3- خسرونژاد، مرتضی، « عرفان و تربیت »، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز، 1370.
4- رفیعی، بهروز، آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم وتربیت و مبانی آن، تهران، سمت، 1381، ج3.
5- شریف، م، محمد، تاریخ فلسفه در اسلام، ترجمه زیر نظر نصرالله پورجوادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1365.
6- شکوهی، غلامحسین، مبانی و اصول آموزش و پرورش، مشهد، آستان قدس رضوی، 1381.
7- ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة، الاربعة، قم، دارالمعارف الاسلامیة، مکتب المصطفوی، 1378.
8- ـــ ، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، تصحیح، تحقیق و مقدمه سید مصطفی محقق داماد؛ باشراف استاد سید محمد خامنه ای، ویراستار مقصود محمدی، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1382.
9- ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ترجمه و تعلیق محمد خواجوی، تهران، مولی، 1363.
10- کوی، لوتان، آموزش وپرورش: فرهنگ و جوامع، ترجمه محمد یمنی دوری سرخابی؛ تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1378.
11- هوشیار، محمدباقر، اصول آموزش و پرورش، ج1، تهران، دانشگاه تهران، 1335.
12-Maykut,p. and Morehouse.R. Beginning Qualitative Research London: Flamer Press. (1995) Preissle. J. (2001) Qualitative Research methods[ online].
منبع مقاله :
خامنه ای، سیدمحمد؛ (1389)، تربیت فلسفی و فلسفه تربیت، تهران: نشر بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول