چکيده
هدف اساسي از نگارش اين مقاله بررسي اثر بخشي و بيان جايگاه حقوقي زن توسط قرآن کريم در جامعه بشري مي باشد. نقش قرآن کريم در بهبود نهايي رابطه زنان و مردان در طول تاريخ بي نظير بوده است. اصلاحات قرآن کريم درباره حقوق زن و جايگاه واقعي آن با استناد به تفاسير و استنباطهاي حقوقي صورت گرفته است. نتايج بررسي نشان داده که : عدم احترام و اعتراف به جايگاه حقوقي مناسب براي زنان در طول تاريخ خود ناشي از انحراف و عدم رشد و تکامل عقل بشري بوده است. که قرآن کريم نيز در جهت بازيابي جايگاه حقوق زنان در جامعه بشري؛ در دو حوزه اصلي، نقش مهمي ايفا نموده است. اول: در خصوص نحوه تکوين وجودي زن اقدام به اصلاح انحرافات ديدگاهي بشر نمود. دوم : براي تحصيل حقوق و تکاليف زن در بسياري از عرصه ها اقدام به اعطاي شخصيت حقوقي زنان دستوراتي منظور نمود.مقدمه
فرهنگ انساني خود محصول عوامل عديده اي همچون عقايد، آداب، سنن و تجارب بشري مي باشد. دين در اعتلاي فرهنگ انساني نيز از خود آثار غير قابل انکاري را در طول تاريخ بر جاي گذارده است. قرآن کريم در جلوه ديني خود هدايت جامعه انساني را بنحوي تحت تأثير خود قرار داده است که تمدن بشري را به شيوه اي خاص در طي قرون گذشته متعالي نمود. اين مقاله با استناد بر اين کتاب الهي، به شيوه اي علمي و پژوهش گونه جايگاه و موقعيت حقوقي و اجتماعي زن را مورد بررسي قرار مي دهد. لذا در ابتدا آداب و تجربه هاي غلط جامعه انساني در نحوه رفتار با زنان را مورد مذمت قرار مي دهد و بعد از آن با فهم صحيح آيات قرآن از راه تفسير و استنباط حقوقي؛ جلوه قرآني در خصوص امتيازاتي که خداوند به زنان عطا نموده است را مورد مطالعه قرار داده است. از جمله مشکلات اجتماعي زن که دين در پي ارئه ي راه حل براي آن ها مي باشد در ذيل بصورت استفهام مطرح مي شوند:الف: نحوه ي تعامل متون ديني اسلام با جايگاه زن در مقايسه با جايگاه مرد از لحاظ آفرينش چگونه است و جايگاه زن از اين جهت در قرآن کريم چگونه جايگاهي مي باشد ؟
ب: آيا در اسلام براي زنان موقعيت اجتماعي، ديني، اقتصادي و حقوقي وجود دارد ؟ و آيا اين موقعيت زنان در مقابل موقعيت مردان برابري مي نمايد ؟
وضعيت زن در عصر جاهلي از ديد قرآن کريم
قرآن کريم به صراحت در چهار جا متعرض عصر جاهلي شده است ذيل عبارت « الجاهليه ي » که در هر بار ويژگي هاي آن بيان شده است لذا به نظر مي رسد که قرآن کريم براي عصر جاهلي چهار مشخصه ي ذيل را معرفي مي نمايد که در قالب جدول ياد شده ي ذيل آورده مي شود:
جدول مشخصات عصر جاهلي از نظر قرآن کريم |
|||
توضیحات |
سوره و آیه قرآنی |
مشخصه |
|
گمان جاهلي |
( آل عمران، 154 ) |
ظن الجاهليه ي |
1 |
حکم جاهلي |
( المائده ، 50) |
حکم الجاهليه ي |
2 |
تعصب جاهلي |
( الفتح، 26) |
حميه ي الجاهليه ي |
3 |
ظاهر گرايي جاهلي |
( الاحزاب، 33) |
تبرّج الجاهليه ي |
4 |
عقيده باطل و حکم غير عادلانه و عصبيت گرايي و اظهار زينت زنان براي ظاهر گرايي؛ همه از ويژگي هاي عصر جاهلي از نظر قرآن کريم معرفي شده اند. در اين مقاله تنها به شرح رکن چهارم که بيان کننده وضع زن در عصر جاهلي است کفايت شده: قرآن کريم با آيات عديده اي در برابر استفاده ي ابزاري از زنان در عصر جاهلي مقابله کرده است. و شيوه و سبک خاصي در پرورش فکري و اجتماعي آدمي به کار گيري مي نمايد که همان روش تفکر و تدبر مي باشد ( کليجي، 1384: ص 21 ). آيه 33 سوره احزاب مي فرمايد: « و قرن في بيوتکنّ و لا تبرّجن تبرّج الجاهليّه ي الأولي و أقمن الصّلوة و ءاتين الزّکوة و أطعن الله و رسوله إنما يريد الله ليذهب عنکم الرّجس أهل البيت و يطهرّکم تطهيراً « جمله اي از لطائف و نکات تفسيري اين آيه را به شرح ذيل مي توان از ميان کتب تفسيري معتبر، خلاصه بيان نمود:
-اين آيه از جمله هفت آيه اي است در سوره احزاب که مخاطب آن ها زنان پيامبر است.
- اين آيه از سه جزء تشکيل گرديده است: اول: نهي از شر دوم : أمر به خير سوم : بيان سبب اين امر و نهي.
-خداوند در صدر آيه انسان را از بدترين اعمال که همان « تبرّج الجاهليه ي » يا اظهار زينت زنان به مردان مي باشد نهي مي نمايد. ( المراغي، 1365 هق : ج 22/ 6-7 ).
- لفظ « تبرّج الجاهليه ي » در نزد لغت شناسان به معناي ابراز و اظهار نمودن زينت زنانه به مردان است همانگونه که زنان جاهلي در قبل از اسلام زينت خود را به مردان اظهار مي نمودند. ( الرازي ابي بکر، 2000م : 46 ).
-در آيات ديگري از قرآن کريم مشاهده مي شود که خداوند سبحان براي حفظ کرامت انساني و اجتماعي زنان آياتي نازل فرموده است که بصورت موجز در جدول ذيل به ذکر آنها پرداخته شده است:
جدول بيان کننده ديگر آيات حفظ کرامت زنان |
|
مضمون آيات |
سوره و آيه |
بیان رویکرد منفی برخی از قبایل نسبت به دختران |
( النحل ، 59 – 58 ) |
بیان رویکرد منفی برخی از قبایل نسبت به دختران |
( التکویر ، 9 – 8 ) |
عدم جواز به ارث بردن زنان و به یغما بردن اموالش |
( النِّساء ، 19 ) |
ممنوعیت مردان بر مجبور کردن زنان در ازدواج |
( النور ، 33 ) |
تشویق و جواز بر ایجاد علقه ی زوجیت |
( النساء، 3 ) |
شخصيت وجودي زن در تناسب تکويني
قرآن کريم در ابتدا تصورات غلطي که در اذهان مردم نسبت به زنان و خلقت آنها وجود داشته اصلاح نمود و اين ديدگاه ها را مورد نکوهش قرار داده است و در خصوص نحوه آفرينش با عباراتي بي نظير ذهن متفکران و فلاسفه جهان را به خود تا هم اکنون معطوف نگاه داشته است ( فاروقي، 1404 هق / ص 334 ) و از جمله تصورات مذموم و باطلي که نسبت به زن و نحوه خلقت در ذهن ها شکل گرفته بود : در تورات منحرف شده آمده است که زن از يکي از دنده هاي مرد آفريده شد ( تورات: آيه هاي 22 و 23 قسمت دوم از سفر تکوين ). قرآن کريم در خلال آياتي چند با اين گونه اعتقادات مقابله نموده است که در ذيل مورد بررسي قرار گرفته است:« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِيراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَيْکُمْ رَقِيباً » ( النساء، 1 )
« هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْکُنَ إِلَيْهَا ... » ( الأعراف، 189)
دانشمندان علوم تفسير در تبيين معناي آيات فوق لطائف و نکته هاي بسياري را متذکر شده اند و در اين باره گفته شده است که در خصوص دو آيه فوق « چنانچه مردم بدانند که همه آنها از يک شخص آفريده شده اند ديگر فخر و تکبر نکرده و اظهار تواضع نسبت به يکديگر مي نمايند » ( الرازي، 2001م: ج 3/ 477 ). اما در خصوص ( خلقکم من نفس واحدة ) در دو آيه ياد شده فوق؛ يعني اي بني آدم خداوند شما را از يک اصل واحد يعني پدر شما حضرت آدم (ع ) بوجود آورد و در خصوص عطف ( و خلق منها زوجها ) منظور اين است که حضرت حواء (ع) ( زن ) را از آن نفس واحده خلق شده است. ( الزمخشري، 1998م : ج 1/ ص 461 ) و اما آنچه که بعضي از مفسرين که آنرا احتمال داده اند؛ مراد از نفس واحده خلق شده است. ( الزمخشري، 1998 م: ج 1/ ص 461 ) و اما آنچه که بعضي از مفسرين که آنرا احتمال داده اند؛ مراد از « نفس واحده » مقصود عموم مردان و زنان ( شوهران و همسران ) در تمامي نسلها مي باشد و با توجه به مضمون اين آيه ثابت مي شود که هيچ تفاوتي ميان زن و مرد در آفرينش وجود ندارد. ( الطباطبايي، 1392هق: ج 1 / ص 135 ) لذا اعتقاد به نداشتن تکامل در زن از حيث خلقت منجر به انحطاط موقعيت زن از جهت اجتماعي مي شود و قرآن با مقابله با چنين تفکري، زن را در مرحله نحوه خلقت در کنار مرد برابر دانسته است و از جهتي ديگر نيز زن و مرد بگونه اي آفريده شده اند تا جنبه تکاملي و تناسبي را نسبت به يکديگر دارا باشند. و قرآن با دو آيه ياد شده در واقع اقدام به اعطاي شخصيت کامل و مطلق وجودي ( تکويني ) به زنان نموده است و آنان را در نحوه خلقت با مردان مساوي معرفي مي نمايد.
شخصيت حقيقي زن در ولايت تشريعي
بنظر مي رسد که انسان مؤمن از جهت ايماني که به خداوند متعال دارد لازم مي گردد که اوامر حضرت حق را مورد امتثال قرار داده و از اين راه رضايت خداوند متعال را بدست مي آورد. لذا انسان مومن دو مرحله اساسي را مي بايست طي کند. اول: اعتقاد يقيني در قلب خويش ايجاد نمايد تا « ايمان » حاصل گردد. دوم: « امتثال » اوامر الهي است که داراي دو حوزه ي اخلاقي و فقهي مي باشد. اسلام شناسان در اين باره مي افزايند که دين اسلام در حقيقت داراي سه نوع حکم مي باشد: الف: اصول عقايد ب: احکام اخلاقي ج: احکام فقهي ( فيض، 1371: ص 1 ). اصول عقايد زير بناي ايمان است و فضائل اخلاقي و احکام فقهي زير بناي امتثال اوامر ربوبي مي باشند. ولايت تشريعي خداوند در حقيقت حوزه احکام اخلاقي و فقهي دين اسلام در دنيا مي باشد. اکنون وضع زن در اين ولايت الهي دين اسلامي را در دو قالب اخلاقي و فقهي مورد مطالعه قرار داده شده است:الف: مساوات زن و مرد در جهت تحصيل مکارم اخلاقي: در حوزه مساوات اخلاق ميان مرد و زن، توسط علما اسلام مطالعات وسيعي صورت گرفته است. در خصوص جايگاه مهم اخلاق به گفتار دانشمند بزرگ اسلام، فارابي ( متوفي 339 هق ) بسنده مي شود، ايشان براي نفس ( روح ) انساني پنج قوه و نيرو ذکر مي نمايند که از جمله ي آنها قوه تخيل و حس و نطق و انتزاع و فضائل خُلقي ( اخلاق ) مي باشند بعبارتي اخلاق را از قواي روحاني انسان بر مي شمارد. (الخاقاني، 1987: ص 188 ). قرآن کريم در حوزه تحصيل مکارم و فضائل اخلاقي هيچ تفاوتي ميان زن و مرد قائل نشده است و آنان را در اين باره برابر مي داند. لذا زن در قرآن کريم داراي تکاليف اخلاقي است همانگونه که مرد داراي چنين تکاليفي مي باشد تا فضائل اخلاقي در جامعه اسلامي رواج يابد و ناهنجاريهاي اخلاقي و کرداري از ميان برود در اين بين به ارائه شواهدي از قرآن کريم در اين خصوص پرداخته مي شود که نمايان کننده برابري زن و مرد در مورد مخاطب واقع شدن آنها در حوزه اخلاق توسط قرآن کريم مي باشند:
شاهد اول: « و من يعمل من الصالحات من ذکر أو أنثي فأُولئِکَ يدخُلُون الجنَّة و لا يُظلَمونَ نقيراً » ( النساء، 124 ) ( هر کس که کارهاي شايسته کند- مرد باشد يا زن - در حالي که مومن است، ايشان داخل بهشت مي شوند و به اندازه ي گودي پشت هسته ي خرمايي ( هم ) ستم نمي شوند. )
شاهد دوم:« من عمل صالحا من ذکر أو أنثي و هُو مؤمن فلنُحيينَّه حياة طيبه ي و لنجزيَّنهم أَجرَهم بأحسن ما کَانُوا يَعلمُون » ( النحل،97 ) ( هر کس - از مرد يا زن- در حال ايمانش ( کار ) شايسته اي انجام دهد همواره او را به راستي زندگي اي پاکيزه مي بخشيم و به درستي به آنان بهتر از آنچه انجام مي دادند بس پاداش خواهيم داد. )
ب: مساوات ميان زن و مرد در قانون گذاري قرآني: قرآن کريم حقوق و تکاليفي را براي هر کدام از زن و مرد مومن وضع نموده است اما سخن از يکساني آن دو در امر قانون گذاري قرآني در سه محور « اعطاي شخصيت » و « مؤثر دانستن اراده » و « تعامل در خانواده » مي بايست مورد توجه قرار گيرد:
الف. در اکثر تمدنها مشاهده شد که زن از وضع مناسبي برخوردار نبوده بطوريکه آن تمدنها به شکل مطلق براي زنان شخصيت قائل نبوده اند. در اينجا معناي حقوقي لفظ شخص منظور است که همان دارا بودن حق و تکليف است ( صفايي، 1386: ص 6 ) بعبارتي شخص به کسي ( انسان ) اطلاق مي گردد که از ناحيه قانون گذاري صاحب حق و تکليف شناخته شود. تمدني که به زوج اجازه قانوني داده است که در حالت تهيدستي زن خود را مقابل مالي واگذار کند در واقع براي آن زن مرتبه « مال » بودن را تصور کرده است که طرف حق و تکليف واقع مي شود نه صاحب حق و تکليف. لذا اطلاق لفظ شخص منجر به دارا شدن حق و تکليف در جامعه بشري مي شود.
ب: از نتايج اصلي اعطاي شخصيت به افراد، اعتراف جامعه به اراده ي آنهاست لذا دارنده وصف شخصيت داراي امتيازاتي در جامعه مي شود که قانون گذار اراده او را موثر در تحقق آرزوها و اميدها و اهداف فرض مي کند. اسلام به مصدريت کتاب الهي قرآن و ارشادات نبوي پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) بر خلاف ساير ملل و تمدنها براي زن همانند مرد شخصيت قانوني کامل را متصور شده است. آيات قرآن زن را نيز داراي شخصيتي معرفي کرده که به مثابه ظرفي است که مظروف و محتواي آن حق و تکليف مي باشد:
شاهد اول: « وَ لاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ ؛ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ اسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً » ( النِّساء، 32 )
از ظاهر آيه مشخص مي شود که خداوند به زنان حق اداره اموال و ممتلکاتشان را معتبر دانسته است و اين همان حق مالکيت براي زنان مي باشد.
شاهد دوم: « لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِيباً مَفْرُوضاً ( النساء 7 ). « يُوصِيکُمُ اللَّهُ فِي أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ؛ فَإِنْ کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ وَ إِنْ کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ؛ وَ لِأَبَوَيْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِيماً حَکِيماً ( النِّساء 11 ).
با توجه به دو آيه فوق معلوم مي شود که خداوند سبحان براي پيشرفت زن در جامعه اقدام به توسعه اسباب تملک براي زنان مي نمايد. اسباب تملک داراي دو قسم است : ( کاتوزيان، 1387/166 )
أسباب تملک ارادي: عبارت از سبب هاي قانوني که با اراده افراد منجر به تحقق مالکيت مي شوند مانند قراردادها و ايقاع هاي مذکور در قانون. آيه 32 سوره نساء مجوز استفاده زنان از اين نوع اسباب را بيان مي کند.
أسباب تملک غير ارادي: سبب هاي قانوني که اعمال آنها خارج از اراده انساني بوده و تحقق آنها منجر به تحقق مالکيت براي افراد خواهد شد. مانند ارث و اتلاف و تسبيت که آيه 7 و 11 سوره نساء حق مالکيت ناشي از اين اسباب را براي زنان معتبر مي داند.
ج: دين اسلام براي خانواده مقررات خاصي را وضع نموده است. رابطه زوجيت و احکام فقهي جهت حفاظت از خانواده داراي اهميت خاص مي باشند. در فقه اسلامي احکام شرعي فرعي به دو قسم تقسيم مي شوند: ( فيض، 1371: 106-110 )
حکمُ شرعي تَکليفي: حکم شرعي است که مستقيماً به افعال انسان مکلف تعلق مي گيرد. که خود به پنج قسم؛ واجب، مستحب، مباح، مکروه، حرام تقسيم مي شود.
احکام شرعي وضعي: حکم شرعي است که مستقيما به انسان و رفتار و گفتار او مربوط نمي شود بلکه وضع مشخص و معيني را قانون گذاري مي کند. زوجيت نيز مشمول حکم وضعي است که در اين رابطه احکام تکليفي ديگري ظاهر مي شود مانند وجوب انفاق شوهر به زن و وجوب تمکين زن نسبت به شوهر و غيره.
به نظر مي رسد که تقابل وظائف در رابطه با زوجيت، دليل شدت اهميت يافتن آن در فقه اسلامي مي باشد و بر اين اساس است که در زمره احکام وضعي قرار گرفته اند متاسفانه خيلي از محققان بدون توجه به اين ملاحظه، احکام تنظيم کننده خانواده در حقوق اسلامي را مخالف با کرامت زن پنداشته و شبهه رجالي بودن ( مرد گرايي ) فقه را سر داده اند. احکام شرعي وضعي همانند زوجيت؛ حالات و روابط اجتماعي خاصي هستند که منطقي موازي در تقابل احکام تکليفي در آنها ديده مي شود و به مثابه دستگاهي متشکل از اجزاء ديگر مي باشند. در ذيل آياتي که مصدر تنظيم رابطه زوجيت مي باشند گرفته اند:
شاهد اول: « وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ » ( البقره، 228 ) شاهد دوم: « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ » ( النِّساء، 34 )
جواب شُّبهه ي :
دو آيه فوق همانگونه که گفته شد مرجع استنباط برخي از احکام تکليفي مشترک که در رابطه زوجيت ( احکام وضعي ) وجود دارند.
خانواده يک نظام متشکل از تعدادي اعضاء است که درون خود نيازمند به اهداف و قوانين خاص خود و اداره و رهبري و رياست مي باشد و اين قاعده اي بديهي است که از بدو تاريخ بوده که گروه هاي اجتماعي کوچکي چون خانواده و گروه بزرگي چون دولت از اين امور برخوردار بودند. پس چگونه امکان دارد که پذيرفته شود گروه هاي اجتماعي را بدون هدف و رياست به فلسفه وجودي آنها رسانده شود. آيات 228 بقره و 34 سوره نساء به بيان اين امر بديهي در خانواده و جامعه مي پردازد.
کلمه « القوَّامُون » و « القوَّام » بنا بر اتفاق مفسران ( الرازي، 2001م: ج 4/70 ) خود مبالغه است بر « القَيِّم » و آن عبارت از کسي است که به امور ديگران ( بصورت نمايندگي ) قيام مي کند.
خداوند از کلمه « القوَّاموُن » معناي سلطه و استبداد را منظور نکرده است بلکه معناي رعايت و اداره امور خانواده را مورد توجه داشته است ( الخاقاني، 1987: ج 2/ 164 ).
بحث و نتيجه گيري
پايمال نمودن حقوق زنان در طول تاريخ از جمله پسماندهاي انحرافات عقل بشري از دير زمان بوده است که اين پديده خود داراي سابقه اي متصل به دوران قبل از تاريخ نزول پيام الهي قرآن کريم مي باشد. بر اين اساس بعنوان نتيجه به اصلاحاتي که قرآن کريم درباره حقوق و جايگاه زنان به ارمغان آوردند، پرداخته شده است.أولا: اصلاح ديد منحرف گونه درباره کيفيت خلقت زن و بيان تساوي مرد و زن در عالم تکوين الهي.
ثانياً: إعطاء « شخصيت » به شکل کامل به زن جهت تحصيل حقوق و تکاليف در جامعه بشري جهت برقراري روابط اجتماعي بر اساس مساوات در حقوق و تکاليف ميان مرد و زن. و اين خود به مثابه انقلابي بزرگ بر عليه انحرافات اجتماعي که پيامبر رحمت (ص) بيش از 1400 سال پيش براي آن قيام نمود.
ثالثا: قرآن کريم اصلاحات خود را شامل دو حوزه خلقت و تشريع درباره زن منظور نمود تا زن در نظام خانواده ي ايده آل پا به پاي مرد قله هاي موفقيت را بگشايد و با همياري مرد در جامعه بشري جايگاه حقيقي را پيدا نمايد.
منابع تحقيق:
قرآن کريم
تورات، عهد قديم، نشر انجمن کليميان تهران، (1381). تهران.
الخاقاني؛ محمد محمد طاهر (1987). علم الاجتماع بين المتغير و الثابت، القسم الثاني؛ منشورات دارو مکتبه ي الهلال، بيروت.
الخاقاني؛ محمد محمد طاهر (1987). علم الاخلاق النظريه و التطبيق، الق؛ منشورات دارو مکتبه ي الهلال، بيروت
دورانت؛ ويل، تاريخ تمدن مشرق زمين؛ جلد اول؛ مترجم احمد آرام ( 1365) چاپ اول، انتشارات سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي
الرازي؛ فخر الدين (2001م). التفسير الکبير، المجلد 3 و 4 و 7 و 9 و 11؛ دار إحياء التراث العربي، بيروت.
الرازي؛ محمد بن أبي بکر بن عبدالقادر ( 2000م). مختار الصحاح؛ دار ابن کثير، بيروت.
الزمخشري؛ جار الله محمود بن عمر (1998 م) الکاشف؛ الجزء الثاني؛ نشر أدب الحوزه ي.
الزوزني؛ عبد الله بن أحمد (2008م). ديوان المعلقات السبع؛ المکتبه ي العصريه، صيدا بيروت.
صفايي؛ حسين (1386). حقوق مدني؛ أشخاص و محجورين؛ انتشارات سمت، تهران.
الطباطبايي، محمد حسين (1392 ه ق ). الميزان في تفسير القرآن؛ المجلد الثاني؛ جامعه ي المدرسين قم.
العطار، داود ( 1979م ) موجز علوم القرآن؛ موسسه الاعلمي للمطبوعات.
فاروقي؛ لميعه (1404 ه.ق ) المرأه في المجتمع القرآني؛ مجله ي التوحيد، السنه ي الثانيه، العدد التاسع، انتشارات منظمه ي الإعلام الإسلامي، تهران.
فيض؛ عليرضا (1371). مبادي فقه و اصول؛ الطبعه ي الخامسه، انتشارات دانشگاه تهران
قميحه ي؛ مفيد (2003م ). شرح المعلقات السبع؛ دار و مکتبه ي الهلال بيروت.
کاتوزيان؛ ناصر (1387). دوره مقدماتي علم مدني؛ اموال و مالکيت؛ انتشارات بنياد حقوقي ميزان.
کليجي، سعيد حميدي (1384). قرآن و طبيعت؛ نشر حلم؛ قم.
المراغي؛ أحمد مصطفي ( محرم 1365 هق ). تفسير المراغي؛ المجلد 5 و 8: جزء 22؛ دار الفکر.
پينوشتها:
1. دانشگاه آزاد اسلامي، واحد آبادان، استاديار گروه زبان و ادبيات عرب، آبادان، ايران. ( نويسنده مسئول؛ attash-dr@yahoo.com )
منبع مقاله :فصلنامه علمي پژوهشي زن و فرهنگ، سال چهارم. شماره شانزدهم. تابستان 1392 صفحات: 103-110.