درآمدی جامعه شناسانه برعادت « دیگری سازی »

بازی « تمایز » در آخرین خاكریز

مفهوم « دیگری » از كلیدواژه های مهم تاریخ مدرن غرب و موضوعاتی است كه در نامه رهبر انقلاب به جوانان غربی درباره آن بحث شده است. اساساً « دیگری » فی نفسه و بالذات، مفهومی دارای معنای منفی قلمداد نمی شود، بلكه سر
دوشنبه، 11 خرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازی « تمایز » در آخرین خاكریز
 بازی « تمایز » در آخرین خاكریز

 

نویسنده: محمدمهدی دانی




 

 درآمدی جامعه شناسانه برعادت « دیگری سازی »

بازی تمایز: از دیگری سازی تا دیگری هراسی

مفهوم « دیگری » از كلیدواژه های مهم تاریخ مدرن غرب و موضوعاتی است كه در نامه رهبر انقلاب به جوانان غربی درباره آن بحث شده است. اساساً « دیگری » فی نفسه و بالذات، مفهومی دارای معنای منفی قلمداد نمی شود، بلكه سر سخن در این موضوع اشاره به تاریخچه ای پر مسأله و جالب در غرب است كه از آن به « دیگری سازی » و « دیگری هراسی » ‌تعبیر می شود. تاریخچه ای شاید به درازای خود تاریخ. « ژاك دریدا » فیلسوف فرانسوی در نظریه شكل گیری معنا از « بازی تمایز » سخن می گوید؛ یعنی معنای هر چیزی منوط به تفاوت و ایجاد فاصله با « دیگری » است. دیگری ای كه غایب و فاقد امكان سخن گفتن است. با این حال آنچنان كه ذكرشد، در نظرگرفتن یك « دیگری »‌ برای « خود »، چندان مقارن با عیب و نقص نمی نماید، بلكه « دیگری » آنجا مایه مناقشه است كه با مفهوم مشخص تری به نام « دیگرهراسی » قرین شده و هردوی این ها، با مفاهیم « استعمار » ‌و « استثمار » گره می خورند. به بیانی دیگر، « دیگری » در اینجا نه تنها مسأله « تفاوت »، بلكه « سلسله مراتب » نیز هست، زیرا دیگری كسی نیست كه خود را با او یكی می دانیم، بلكه كسی است كه او را والاتر یا پست تر می شماریم. آنچه در« دیگرسازی » به عنوان نقطه كانونی مورد توجه قرار می گیرد؛ برتری، فراتری، اندیشمندی، عقلانیت، صلح طلبی، اصالت، نجابت، فضیلت، كوشایی، جنگ طلبی، وحشی گری، ساده لوحی، تنبلی، شهوت پرستی، بزهكاری، حیله گری، دروغگویی و... « دیگری » است.
دیگرسازی مفهومی به درازای تاریخ غربی دارد؛ آنچنان كه در تاریخ نگاری های هرودوت آمده است، از جمله قدیمی ترین دیگرسازی ها می توان به دیگرسازی بربریسم از سوی یونانی ها اشاره كرد. یونانی ها در عصر موسوم به هلنیسم و پیش از آن، هر آداب و فرهنگ غیریونانی را « بربر » می گفتند. اصطلاح « بربر » ( از ریشه barbaroiیونانی ) از ابداعات یونانیان باستان بود‌، در آغاز، خطاب به هر انسان غیریونانی و غیرمتكلم به زبان یونانی، فاقد رفتار و كردار یونانی و ساكن در سرزمینی غیر از یونان - به ویژه ایرانیان و مصریان به كار برده می شد. كالینگوود در مفهوم كلی تاریخ در این باره می نویسد « نماد دید تنگ یونانیان قرن پنجم، تمایزی است كه آنان میان یونانیان و بربران قائل بودند. قرن چهارم این تمایز را برنینداخت ولی شدت آن را از بین برد. این امر به نظریه ربطی نداشت، به عمل مربوط می شد. »

سیر دیگری سازی از « شرق »

در قرون وسطی و پررنگ تر از آن از عصر روشنگری، « دیگرسازی » مهمتری در جهان صورت گرفت كه از آن به دیگرسازی غربی ها از « شرق »‌ یاد می شود. مسأله ای كه به ویژه در كتاب « ‌شرق شناسی » اندیشمند مشهور معاصر، « ادوارد سعید » به بخش هایی از آن به خوبی اشاره شده است.
ادوارد سعید در پژوهش خود با تركیب ایده های « صورت بندی های گفتمانی » میشل فوكرو « هژمونی » آنتونیو گرامشی، انتقادات جدی را متوجه تلاش های موسوم به شرق شناسی در غرب ساخت. به اعتقاد ادوارد سعید كه با الهام از نظریه « دانش - قدرت » میشل فوكو فیلسوف مشهور فرانسوی به چنین پژوهش هایی پرداخته بود. غرب مجموعه پیچیده ای از تصورات را به عنوان شرق تولید كرد كه هیچ ربطی به شرق واقعی نداشت، بلكه صرفاً برساخته ( Construct ) و بازنموده ( Representes ) ذهن نسل هایی از محققان، شاعران و مورخان بود كه تحت حاكمیت گفتمان قوم محوری و با قدرت حكمت اعلای خود مصونیت یافته و در نتیجه زمینه ای برای «‌ اقتدار استعماری » غرب فراهم كرده بود. ( سعید، 1377، 178 ).
بدین ترتیب،شرق شناسی بخشی از یك صورتبندی فرافرهنگی بود كه رابطه ای متقابل با « امپریالیسم » داشت؛ سنتی كه در بطن خود مظهر « دیگری سازی هسته شناسانه » ای بود كه با برساختن « دیگری » به انسجام هویت غربی مدد می رساند؛ چنانكه برایان ترنر می گوید: « لازمه جوامع تخیلی ای كه با رشد ادبیات و استراتژی های ملی گرایانه شكل گرفته بودند، بر ساختن مرزهای طردكننده ای است كه براساس تمایز داخلی - خارجی تعریف می گشت. » ( برساختگی شرق، روایت خلق دیگری از رهگذر بازنمایی؛ )
ادوارد سعید معتقد است غربی ها به وسیله گفتمان شرق شناسی خود به سبك دل خواهانه ای « دیگری » فروتری را در شرق برساختند و سپس با تكیه بر برتری ذاتی خود زمینه تسلط بر آن را فراهم نمودند. یك شرق به وسیله غرب « اختراع » شد و نه « اكتشاف »؛ بنابراین لازمه پاسخ به این پرسش كه « شرق چگونه فتح شد » پاسخ به این پرسش خواهد بود كه « شرق چگونه شناخته شد ؟» ادوارد سعید در بخش دیگری از كتاب خود می گوید شرق شناسی به نوعی تلاش غرب برای خودشناسی نیز بود و تصویری كه عرضه می داشت، تصویر چیزی بود كه می خواست آن نباشد؛ چیزی كه نمی پسندید و به « شرق » نسبت می داد. خلاصه آنكه سعید بر مبنای این تمایز متصلب میان فرادستی غرب و فرودستی شرق، تبیین های شرق شناسانه را حول چهار محور اساسی می دید: 1- بین غرب و شرق تفاوت مطلق و منظم وجود دارد، 2- بازنمایی های غرب از شرق نه بر واقعیت جوامع شرقی، بلكه بر تفاسیر متنی و ذهنی استوار است، 3- شرق، لایتغیر، راكد و یكنواخت است و قادر به بازنمایی خویش نیست؛ 4- شرق چیزی است كه باید از آن « ترسید »، رام و مهارش كرد، اما دیگری سازی ها در غرب به همین جا ختم نشده و در عصر جدید صرفاً به مسأله شرق و غرب نیز خلاصه نمی شود؛ با درك دیالكتیك استعمار و دیگری سازی، تعیین مسیر روند اصلی طی شده در طول تاریخ معاصر از این جنبه چندان مشكل به نظر نمی رسد. شبه تمدن لیبرال غربی در طی زمان ابتدا « فاشیسم آلمانی » را به عنوان دیگری خود مطرح و پس از فروپاشی آن و جنگ جهانی دوم، « كمونیسم » را جایگزین كرد.

یك other دیگر

نظام دوقطبی براساس تنازع میان كمونیسم و لیبرالیسم شكل گرفته بود، اما با ظهور پدیده انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) معادلات در دنیا تحول یافت. با گذشت سال ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، غرب همچنان بر دیگری سازی از ماركسیسم و كمونیسم پای فشاری و مبنای چیرگی و استعمار خود بر برخی ملت ها را هراساندن آنان از خطر كمونیسم قرار داده بود. در حالی كه مارگارت تاچر نخست وزیر شهیر انگلیس شعار می داد « فراموش نكنید گورباچف می خواهد ماركسیسم را زنده كند. » امام خمینی (ره) در نامه ای تاریخی به گورباچف نوشتند كه از این پس باید كمونیسم را در موزه های تاریخ جست و جو كرد.
فروپاشی ماركسیسم به مثابه « دیگری » اصلی لیبرالیسم، غرب را واداشت كه طبق عادت other دیگری را برای خود دست و پا كند؛ خاصه آنكه شكل گیری پست مدرنیسم و عدم توانایی مدرنیته در توجیه ایجابی ارزشی خود، آنان را بیش از پیش نیازمند رویكردی سلبی و نمایاندن « دیگری هراسناك » ی به ملل تحت سلطه خود ساخته بود. تلاش انقلاب اسلامی برای احیای معنویت در جهان تهدید بزرگی را متوجه لیبرالیسم غربی كرده بود؛ آن هم لیبرالیسمی كه « سكولاریسم » را به عنوان محفظه محافظ خود می دید و اینك پیروزی انقلاب اسلامی ایران را عاملی اساسی در توقف روند سكولاریزاسیون در جهان می یافت. پیتر برگر از بزرگترین جامعه شناسان معاصر، یكی از پیشگامان بسط نظریه فرعی شدن ( سكولاریزاسیون ) و شاید مؤثرترین آن ها بود كه جامعه شناسان فراوانی را نیز با خود همراه ساخت. او پیش از انقلاب اسلامی ایران از آینده « محتوم » و حتمی سكولاریزاسیون دنیا سخن می گفت، اما پس از بروز و ظهور انقلاب اسلامی ایران و با مشاهده حضور و بروز بیش از پیش دین در عرصه عمومی از این دیدگاه خود عدول كرد. برگر می گوید كه جهان امروز به دین توجه دارد و تنها گروه قلیلی از جامعه شناسان دین تلاش كرده اند تا نظریه قدیمی سكولاریسم را با آنچه كه من آن راتز «‌ آخرین خاكریز » نام نهاده ام، نجات دهند.
« ساموئل هانتینگتون » در نظریه خود ملهم از مطالعات تمدن شناسانه « آرنولد توئین بی » به برخورد نهایی تمدن ها اشاره كرد. او به برخورد تمدن های كنفوسیوسی و آسیایی با تمدن غربی اشاره و پیش بینی می كند كه این دو تمدن علیه تمدن غربی با یكدیگر متحد خواهند شد. تمدن غربی هرچند تمدن كنفوسیوس چینی را نادیده نمی گیرد، اما دیگری اصلی خود را در تمدن بزرگ اسلامی می شناسد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سعید،ادوارد (1377)، شرق شناسی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی
2. عباس زاده، محسن، برساختگی شرق، روایت خلق « دیگری » از رهگذر بازنمایی
3. لاریجانی، محمدجواد، كاوش های نظری در سیاست خارجی
4. كالینگوود، رابین جورج (1389)، مفهوم كلی تاریخ، ترجمه: علی اكبر مهدیان، تهران: انتشارات كتاب آمه
منبع: عصر اندیشه، شماره 6.
منبع مقاله :
عصر اندیشه، شماره6




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط