انفاق و بخشش و اسلام آوردن
منبع:روزنامه کیهان
پسر حاتم طايي يعني عدي، اول با پيامبر اعظم(ص) دشمني مي كرد. وقتي پيامبر(ص)، امام علي(ع) را به قبيله طي فرستاد، عدي فرار كرد و خواهرش سفانه باقي ماند و اسير شد. علي(ع) او را نزد پيامبر(ص) آورد پس سفانه نزد پيامبر(ص) از پدرش چنين تعريف كرد:
او آقاي قوم بود، اسير را آزاد مي كرد، جنايتكار را مي كشت، همسايه ها را نگه داري مي كرد، اطعام طعام مي نمود، و هيچ صاحب حاجتي را رد نمي كرد. پيامبر اعظم(ص) فرمود: اي دختر! اين صفات مومنين است. اگر پدرت اسلام مي آورد، بر وي رحمت مي آورديم.
سپس فرمود: او را رها كنيد كه پدرش مكارم اخلاق را دوست مي داشت، بر عزيزي كه ذليل شده و ثروتمندي كه بينوا گشته ترحم كنيد!
اين خانم سپس به قبيله خود بازگشت و به برادرش عدي گفت: باجودتر و كريم تر از او كسي را نديدم، صلاح آن است كه نزدش بروي تا ذليل نشوي. عدي خدمت پيامبر اعظم(ص) آمد و اسلام آورد.
دختر حاتم آن قدر همانند پدرش صاحب انفاق و بخشش بود كه روزي حاتم به او گفت: هرگاه دو كريم در مالي جمع شوند، مال را تلف مي كنند. يا من كريم باشم يا تو! گفت: اي پدر! من جود را از تو ياد گرفتم.(1)
او آقاي قوم بود، اسير را آزاد مي كرد، جنايتكار را مي كشت، همسايه ها را نگه داري مي كرد، اطعام طعام مي نمود، و هيچ صاحب حاجتي را رد نمي كرد. پيامبر اعظم(ص) فرمود: اي دختر! اين صفات مومنين است. اگر پدرت اسلام مي آورد، بر وي رحمت مي آورديم.
سپس فرمود: او را رها كنيد كه پدرش مكارم اخلاق را دوست مي داشت، بر عزيزي كه ذليل شده و ثروتمندي كه بينوا گشته ترحم كنيد!
اين خانم سپس به قبيله خود بازگشت و به برادرش عدي گفت: باجودتر و كريم تر از او كسي را نديدم، صلاح آن است كه نزدش بروي تا ذليل نشوي. عدي خدمت پيامبر اعظم(ص) آمد و اسلام آورد.
دختر حاتم آن قدر همانند پدرش صاحب انفاق و بخشش بود كه روزي حاتم به او گفت: هرگاه دو كريم در مالي جمع شوند، مال را تلف مي كنند. يا من كريم باشم يا تو! گفت: اي پدر! من جود را از تو ياد گرفتم.(1)