تعریف « تکنولوژی» نقطه ی عزیمت پرداختن به بحث انتقال تکنولوژی است. مرکز انتقال تکنولوژی آسیا و اقیانوسیه چهار بعد برای تکنولوژی بر میشمرد:
1-تکنولوژی افزار که جنبههای فیزیکی، سخت افزاری و تجهیزات را در بر میگیرد.
2-انسان افزار که در مهارت های تولید، خلاقیت و نوآوری تجلی می یابد.
3- اطلاعات افزار که دانش متجسم در مدارک و اسناد را شامل میشود.
4- سازمان افزار که به مهارت های سازمانی و مدیریتی اشاره دارد ( APCTT در مهدوی، 1379، ص 78 ).
ارتباط متقابل این ابعاد در تقسیم بندی مشابه دیگری از عناصر تکنولوژی به سخت افزار، نرم افزار، مغز افزار و شبکه ی پشتیبانی سازمانی - فرهنگی نشان داده شده است. در این تقسیم بندی، نرم افزار، قواعد و راهنمای استفاده از سخت افزار است، در حالی که مغزافزار با مشخص کردن اهداف و کاربردها، به تنظیم روابط میان سخت افزار و نرم افزار میپردازد. این فرایند نیز در یک چارچوب فرهنگی - سازمانی از قواعد کار، سبک های مدیریتی و فرهنگ الگوهای سازمانی صورت می گیرد ( محمود زاده، 1380، ص 65).
نواز شریف نیز با تعریف تکنولوژی به «مجموعه دانش، فناوری و مهارت های لازم برای ساخت یک محصول یا انجام یک وظیفه و بر پایی یک شرکت برای رسیدن به اهداف مشخص» دامنه ی گسترده ای از چیستی تکنولوژی ارائه میدهد ( نواز شریف، 1367). تعریف وی متضمن توجه توأمان به تجهیزات از یک سو و دانش و مهارت های فنی و سازمانی از سوی دیگر می شود که ابعاد مد نظر APCTT را در بر میگیرد.
تفاوتی که در دسته ای دیگر از تعاریف تکنولوژی مشاهده می شوند، نه یک اختلاف ماهوی بلکه صرفاً در تأکیدی است که بر بعد دانشی آن صورت می گیرد. در این تعاریف، دانش نه به عنوان بخشی از تکنولوژی ، که به مثابهی کلیت آن مورد توجه قرار می گیرد. در این رابطه، گی (1) تکنولوژی را مجموعهای از دانش تعریف می کند که ایده های فنی، اطلاعات یا داده ها، تخصص و مهارتهای شخصی و تجهیزات، مدل ها ، طراحی ها یا کدهای کامپیوتری را در بر می گیرد ( Gee in Bennett, 2002,p.5). جندرون نیز تکنولوژی را هر گونه دانش کاربردی سیستماتیک مبتنی بر تجزیه یا نظریه های علمی میداند که در روش ها و مهارت های تولید، سازمان ها و یا ماشین آلات به کار رفته است (جندرون در قاضی نوری، 1383، ص 7).
تفاوت در تأکید بر بعد دانشی تکنولوژی تأثیر عمیقی در تعریف و جهت دهی به انتقال آن دارد. هنگامی که در تعریف تکنولوژی تأکید بر وجه دانش آن است، دیگر نمیتوان انتقال تکنولوژی را به سادگی «خرید تکنولوژی به منظور دستیابی به آن» (نواز شریف، 1367) تعریف کرد. این در حالی است که علی رغم لحاظ کردن جنبه های مختلف نرم افزاری و سخت افزاری در تعریف تکنولوژی، در انتقال آن در عمل این درهم تنیدگی نادیده گرفته شده است؛ یعنی دست یابی جداگانه به هر بعد از تکنولوژی و نه به طور لازم ترکیب آنها با هم به عنوان «انتقال تکنولوژی» تلقی می شود و در این میان نیز نیل به سخت افزار به دلیل سادگی و بازدهی زود هنگام در مقایسه با سایر ابعاد به طور سنتی از اقبال بیشتری برخوردار بوده است. چنین دیدگاهی را می توان رویکرد سنتی به انتقال تکنولوژی نامید.
در مقابل، تغییر جهت به تأکید بر دانش موجب میشود که صرف دستیابی به تکنولوژی، انتقال تکنولوژی تلقی نشود، چرا که غایت انتقال از خرید برای دسترسی به تکنولوژی به اخذ دانش برای طراحی و تولید کالا و خدمات تحول یافته است. در این راستا، هافمن انتقال تکنولوژی را انتقال دانش که منجر به بهبود ظرفیت تکنولوژی یک کشور شود تعریف می کند (هافمن در اشتریان و دیگران، 1385، ص 33). سازمان ملل متحد نیز انتقال تکنولوژی را فرایندی می داند که منجر به انتقال دانش سیستماتیک برای تولید محصول یا ارائه خدمات شود ( UN in Li-Hua, 2006,p.209..). به این ترتیب، در این دیدگاه که می توان به آن رویکرد مبتنی بر دانش اطلاق کرد، انتقال تکنولوژی به مثابهی انتقال دانش تفسیر میشود. تأکید بر دانش در واقع تأکید بر روش و روششناسی است. روش دستیابی به تکنولوژی، مهمتر از خود آن است. تسلط بر روش، توان توسعه و ظرفیت تحول و ارتقا را فراهم می کند. این همان چیزی است که در هرم مدیریت دانش تأکید شده است. در این هرم بین داده، اطلاعات و دانش تفکیک شده است. داده مواد خام است و اطلاعات ، داده های دسته بندی شده و طبقه بندی شده است اما دانش و در مرحله ای بالاتر خِرَد، روشی است که به واسطه ی آن یک تکنولوژی «خوب» و با کیفیت تولید میشود. شناختنِ روش آن چیزی است که امکان تولید مستقل و با کیفیت را فراهم میکند.
با توجه به هرم مدیریت دانش و تفکیک داده، اطلاعات و دانش، انتقال دانش به فرایندی گفته می شود که طی آن عرضه کننده ی دانش بر دانش یا عملکرد گیرنده و نحوه ی تصمیم گیری او تأثیر گذارد؛ به عبارت دیگر، دانش هنگامی منتقل می شود که تغییری در آن یا عملکرد گیرنده ایجاد شود، زیرا دانش بر خلاف داده و اطلاعات، کاربردی و عملی است. بنابراین باید به واسطه ی عملکرد و کارایی و کاربردش، آن را ارزیابی کرد. مهمتر از کارایی و کاربرد، توان توسعه و گسترش عرصههای جدید در تکنولوژی است که در بستری از انتقال دانش صورت می گیرد. مکانیسم های انتقال دانش، شامل تحرک (2) نیروی انسانی، کارآموزی (3) مشاهده و ارتباط با پرسنل، انتقال تکنولوژی، تقلید (4) ، پتنت، ارائه و انتشار علمی (5) ، تعامل با عرضه کنندگان و مشتریان، اتحاد و سایر روابط سازمانی میشود (Gottschalk, 2005,p.15.). بنابراین انتقال دانش صرفاً به مناسبت رسمی و مبادلات صریح محدود نمیشود، بلکه گستره ای از روابط غیر رسمی و تعاملات ضمنی را نیز شامل می شود.
پینوشتها:
1.Gee
2.Movement
3.Training
4.Replication routins
5.Scientific publication and presentation
اشتریان، کیومرث، امامی میبدی، راضیه،(1389)، دانش ضمنی و سیاست های انتقال تکنولوژی با تأکید بر فناوری اطلاعات و ارتباطات، تهران: مؤسسه ی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول