ملیت فرانسوی

ملت فرانسه كه در طول چندین قرن زندگی مشترك در قالب یك دولت واحد و در چارچوب آموزش نظام مند یك سنت جمهوری و لائیك، شكل گرفته است و همه افراد آن به صورت مؤثری این ملیت را درونی كرده اند، باز هم در خود گروه
شنبه، 6 تير 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ملیت فرانسوی
 ملیت فرانسوی
ملیت فرانسوی

 

نویسنده: رولان برتون
مترجم: ناصر فكوهی



 

ملت فرانسه كه در طول چندین قرن زندگی مشترك در قالب یك دولت واحد و در چارچوب آموزش نظام مند یك سنت جمهوری و لائیك، شكل گرفته است و همه افراد آن به صورت مؤثری این ملیت را درونی كرده اند، باز هم در خود گروه هایی دارد كه از ویژگی های خاصی برخوردارند. علاوه بر فرهنگ های روستایی، كارگری، بورژوایی و شاید اشرافی كه بر صورت بندی های اجتماعی این كشور انطباق دارند و بازیگران سیاسی سال هاست در پی یافتن مخاطبان خویش در میان هریك از آنها هستند، ما با روحیه های مذهبی نیز رو به روییم كه بنابر منطقه و گروه های اجتماعی كمابیش با یكدیگر تفاوت دارند. از زمان آندره زیگفرید (1) جغرافیای انتخاباتی توانسته است تداوم این گوناگونی ها را نشان دهد: برای مثال می توانیم به روحیه پرشور سنت های كاتولیكی، پروتستانی و كالوینیستی (2)، خنثی و ضدكلیسایی اشاره كنیم كه حتی امروز هم به صورت عمیقی بر صحنه سیاسی فرانسه مؤثرند.
هنوز با وجود اجباری و انحصاری بودن زبان فرانسه در مدارس، تنوع زبان ها در این كشور حفظ شده است و تفاوت میان شمال و جنوب، میان سرزمین های اوكسیتان (3) و سرزمین های متعلق به زبان اویل (4) را كه بر گویش ها و روحیه مردم نیز تأثیر دارد، نشان می دهد. این امر را همچنین می توان در پهنه های متعدد سایر زبان های موسوم به منطقه ای نیز مشاهده كرد. در این پهنه ها ما با انواع مختلف شخصیت های قومی- زبانی (5) ‌رو به رو هستیم، شخصیت هایی كه سبب می شوند مفاهیمی چون كُرس بودن، كاتالان (6)، باسك، بروتون، فلاماند (7) یا آلزاسی- لورنی (8) بودن، معنایی واقعی دربرداشته باشند و به همین صورت نیز احساس شوند حتی اگر استفاده از زبان شفاهی كنار گذاشته شده باشد.
تنها در استان های قدیمی، كه هنوز دارای خاص گرایی های ویژه اند، نیست كه مردم علاقه دارند مثلاً خود را نورماندی (9)، ساویاری (10)، گاسكونی (11) یا شتیمی (12) بنامند. « میهن پرستی » گاه می تواند در قالب یك استان، ولایت های قدیمی (13) و شهرهایی خاص نیز دیده شود و سبب گردد كه یك گروه جمعیتی با افتخار نام هایی چون وانده ای (14)، اَردِشی (15)، ارییژی (16)، آلپی علیا (17) یا گاوو (18)، كوسناردی (19)، سِوِنولی (20)، پاریسی یا لیونی (21) ‌و غیره بر خود بگذارد.
در میان جماعت هایی كه دارای اصلیت متجانس مشخصی هستند، حتی آنهایی كه جزو قدیمی ترین و جاافتاده ترین گروه ها [ در داخل جمعیت ملی ] به حساب می آیند، مثلاً یهودیان، با برخی ویژگی های فرهنگی رو به رو می شویم كه نه فقط باقی مانده اند، بلكه به دلیل ورود افراد جدیدی از اروپای شرقی و از مراكش، حتی تقویت نیز شده اند. البته این را نیز باید گفت كه اشكنازها (22) و سِفارادها (23)‌ بی شك درون فرهنگ فرانسوی، كه خود آن را با علاقه زیادی پذیرا شده اند، امروز بیشتر از قرن پیش از یكدیگر قابل تشخیص هستند. برخی جریان های مهاجر دیگر نیز در فرانسه، جماعت های كم سروصداتری ایجاد كرده اند. مثلاً لهستانی ها یا ارمنی ها یا ایتالیایی ها كه به سادگی با سایر فرانسوی ها یكدست شده و نمی توانند بیش از چند نسل، ویژگی های فرهنگی جمعی خود را حفظ كنند.
رشد اقتصادی فرانسه در طول سی سال گذشته، سه گروه قومی از مراكش ( مغرب ) ‌را به فرانسه جذب كرده است، نخست ساكنان فرانسوی تبار آن مناطق كه آنها را اصطلاحاً « پاسیاه » (24) خطاب می كردند؛ دوم یهودیان سفاراد وسوم مسلمانان. هریك از این سه گروه به گونه ای متفاوت در جامعه ملی فرانسه جای گرفته و گویش و شیوه خاص گفتاری خود را ( در واژگان، نحو و آواشناسی ) وارد زبان فرانسه كرده اند. شیوه ها و واژگانی كه به وسیله ترانه های مردمی این جماعت ها به سرعت رایج شده اند؛ و این در حالی است كه مهاجران قدیمی تر نیز به سهم خود فرهنگ های دیگری را وارد این كشور كرده اند و امروز ما با فرانسوی هایی رو به رو می شویم كه اصلیت افریقایی، ویتنامی یا آنتیلی دارند. به این ترتیب، ملت فرانسه در حال حاضر دارای تنوع قومی خاصی است كه آن را می توان بر پهنه های سرزمین كنونی یا گذشته آن منطبق دانست. سرانجام می توان به كولی ها (25) نیز اشاره كرد كه صفت « خانه به دوش » خاص آنها نیست و بسیاری از فرانسوی های دیگر را نیز می توان به این نام خواند، اما دارای ویژگی های زبانی و قومی خاص خود هستند.

بنابراین ملت فرانسه از موقعیتی ویژه برخوردار است و تعلق به آن گاه مورد علاقه بسیار زیادی بوده است. برای مثال، نسل جوانانی كه در فرانسه « بور » (26) نامیده می شوند و اصل آنها به مغرب می رسد، در سال های دهه 80 به صورت مشخصی خود را جزئی از ملت فرانسه می شمردند و شعر معروف شارل ترنه (27) « فرانسه شیرین، سرزمین محبوب دوران كودكی ام... » را از آن خود می دانستند. این نسل با تمایلی كه از خود برای پذیرش فرهنگ فرانسوی نشان می دهد دنباله رو مهاجران نسل های پیشین است، مهاجرانی كه بنابر برآوردهای انجام شده اخلاف آنها امروز حدود یك سوم از جمعیت فرانسه را تشكیل می دهند. وحدت ملی قابل توجهی كه در این كشور به چشم می خورد حاصل نقاط مشتركی است چون تولد در یك پهنه سرزمینی واحد، آموزش، زبان، فرهنگ و شهروندی مشترك. با این حال وحدت فوق در فرانسه سبب از میان رفتن تنوع قومی- فرهنگی نیز نشده است. واقعیت آن است كه اینجا با مجموعه ای پیچیده از نژادها و ادیان و حتی زبان های چندگانه رو به رو هستیم كه در آن همواره می توان چندگانگی قومی را مشاهده كرد و مسئله احترام به تفاوت های موجود موضوعی همواره مطرح است.

به این ترتیب در اغلب مجموعه های ملی یا قومی بزرگ، هر اندازه دارای وحدت باشند، می توان زیرمجموعه هایی با محورهای جامعه شناختی، اجتماعی- دینی، منطقه ای، زبان شناختی یا بر پایه اصلیت جغرافیایی خارجی را مشاهده كد كه كمابیش زنده و نسبت به موجودیت خود آگاهی دارند. برای نمونه در ایتالیا یا در آلمان زیرمجموعه های منطقه ای، به دلیل اختلاف شدیدی كه در گویش های محلی وجود دارد، برجستگی بیشتری از فرانسه دارند. مثالی دیگر در خاورمیانه است كه در آن جماعت های اجتماعی- دینی می توانند به شكل جهان هایی كاملاً بسته درآیند.
در بسیاری از چنین مواردی می توان از زیرقوم ها یا زیرملت هایی حقیقی نام برد. امروزه در همه جا شاهد فرایندی هستیم كه نام «‌ قوم زدایی » (28) بر آن گذاشته اند. در این فرایند ما با روابط پیچیده ای رو به روییم كه فرهنگ پذیری ها، ازدواج های بین قومی، كوچ قومیت ها با آهنگ هایی متغیر تشدید می شوند. در این حال بررسی عمق و سرعت این فرایند و تمایلات و نحوه درك بازیگران اجتماعی در آن، می تواند قابل توجه باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. Andre Siegfried(1875-1959) جغرافی دان، مورخ، روزنامه نگار و جهانگرد فرانسوی كه او را بنیان گذار علوم سیاسی در این كشور می دانند و دو رشته جغرافیای اقتصادی و جغرافیای انتخاباتی را به وجود آورد.
2. huguenote
3. Occitan یا زبان اوك Langue d`Oc یا زبان پرووانسال، یك زبان رومی كه در منطقه پرووانس در جنوب شرقی فرانسه در كرانه مدیترانه تكلم می شد. این زبان بین قرن 11 تا 15 رواج زیادی داشت و ادبیات گسترده ای را نیز به وجود آورده بود.
4. Oil به مجموعه ای از گویش های رایج در شمال فرانسه نظیر پیكاردی، والونی، لورنی، شامپینیونی، بورگینیونی... گفته می شود. زبان اویل در شمال در مقابل زبان اوك در جنوب ( كه هر دو به معنی « بله » است ) گویای تحول متفاوت زبان فرانسه در این دو بخش كشور هستند.
5. ethnolinguistique
6. Catalan كاتالان به اهالی كاتالونی (Catalogne) یا در اسپانیایی Cataluna ( كاتالونیا ) اطلاق می شود كه یكی از مناطق شمال شرقی این كشور با حدود 6 میلیون نفر جمعیت است. در منطقه كاتالان كه زبان اصلی ان كاتالانی است به زبان های رومی تكلم می شود در این منطقه كه با ادبیات گسترده خود تأثیر زیادی بر ادبیات اسپانیا گذاشته است، همواره گرایشی به خودمختاری وجود داشته كه سرانجام در سال 1979 این منطقه از آن برخوردار شد.
7. Flamand در انگلیسی Flemish، زبان رایج در فلاندر در شمال بلژیك. این زبان یكی از زبان های رسمی بلژیك است كه تقریباً 55 درصد مردم این كشور به آن تكلم می كنند. زبان فلاماند در واقع نمونه بلژیكی زبان هلندی است كه جزو زبان های ژرمانی به حساب می آید.
8. Alsace-lorraine منطقه ای در شرق فرانسه كه پهنه ای جغرافیایی میان كوه های وژ و رودخانه راین را دربرمی گیرد و شهرهای بزرگی چون استراسبورگ و مولوز درآن قرار دارند. منطقه آلزاس ازقرن نهم تا جنگ جهانی دوم بارها موضوع اختلاف میان فرانسه و آلمان قرار گرفت. آخرین بار آلزاس به همراه لورن، منطقه ای دیگر در شمال شرقی فرانسه و هم جوار با آلزاس، كه آن هم سرنوشتی همچون آلزاس داشت، در سال 1871 تحت سلطه آلمان درآمد. این سلطه تا سال 1918 كه آلمان در جنگ جهانی اول شكست خورد و براساس عهدنامه ورسای ناچار شد آلزاس- لورن را به فرانسه برگرداند، ادامه یافت. در طول جنگ جهانی دوم آلمان بار دیگر با اشغال فرانسه آلزاس-لورن را به خود الحاق كرد، اما این دو منطقه پس از جنگ به فرانسه بازگردانده شدند.
9. Normandie، منطقه ای در شمال غربی فرانسه كه استان های سن ماریتیم، كالوادوس و مانش را پوشش می دهد.
10. منسوب به Savoie منطقه ای در جنوب شرقی فرانسه در مرز ایتالیا كه بخشی از كوه های آلپ را نیز دربرمی گیرد.
11. Gascogne منطقه گسترده ای در جنوب غربی فرانسه كه شامل استان هایی چون ژِر، لاند، پیرنه علیا، ژیروند و لوت و گارون می شود.
12. Chtimi، از مناطق قدیمی فرانسه.
13. vieux pays، واژه Pays از ریشه لاتین Pagus به معنی روستا و ولایت است كه واژه Paysan به معنی روستایی نیز ازآن ریشه گرفته است.
14. Vendee، استانی در غرب فرانسه با 6971 كیلومتر مربع مساحت و 450 هزار نفر جمعیت كه در زمان انقلاب، شورش های ضدانقلابی گسترده ای در آن ظاهر شدند.
15. Ardeche، یكی از استان های فرانسه در جنوب شرقی منطقه كوهستان های مركزی فرانسه با 5529 كیلومتر مربع مساحت و حدود 270 هزار نفر جمعیت.
16. Ariege یكی از استان های فرانسه در جنوب این كشور و هم جوار با اسپانیا با 4890 كیلومتر مربع مساحت و 135 هزار نفر جمعیت.
17. Hautes Alpes، آلپ علیا، استانی در جنوب شرقی فرانسه با 5549 كیلومتر مربع مساحت و 105070 نفر جمعیت كه مركز آن گاپ (Gap) است.
18. Gavot، به اهالی گاپ (Gap) منطقه ای در ارتفاعات آلپ فرانسه در 660 كیلومتری جنوب شرقی پاریس با 32 هزار نفر جمعیت اطلاق می شود. گاوت همچنین یكی از گویش های پرووانسال است كه در این منطقه تكلم می شود.
19. Caussenard به اهالی كوس (Causses) منطقه ای كوهستانی در جنوب فرانسه اطلاق می شود.
20. Cevenol(e) به اهالی Cevenne منطقه ای در حاشیه جنوب شرقی كوهستان های مركزی فرانسه كه امروز بیشتر جمعیت خود را از دست داده است اطلاق می شود.
21. Lyon شهری در مركز شرقی فرانسه با حدود 415 هزار نفر جمعیت (1990).
22. Ashkenaz، اشكناز نامی بود كه ابتدا تنها به یهودیان حاشیه رود راین داده می شد اما سپس این نام به یهودیان سایر نقاط مركزی و شرقی اروپا نیز داده شد. یهودیان آلمانی كه خود و اخلاف آنها با این نام معروف هستند، از لحاظ زبان ( یدیش یا یهودی آلمانی ) و برخی مناسك با یهودیان سفاراد كه منشأ شرقی دارند متفاوت اند.
23. Sepharade یكی از دو شاخه بزرگ یهودیان كه عموماً به یهودیان با منشأ اسپانیایی و شمال آفریقایی اطلاق می شود. رقم یهودیان سفاراد حدود 700 هزار نفر تخمین زده می شود كه رقم كوچكی در برابر حدود 10 میلیون یهودی اشكناز ( با منشأ اروپایی ) را تشكیل می دهند.
24. Pieds-Noirs
25. Gitans یا در انگلیسی Gypsies كولی ها قومی هستند كه امروز در سراسر جهان پراكنده اند و با فرهنگ خاص خود زندگی می كنند كه اساس آن گریز از ساكن شدن و تن دادن به زندگی شهری و متمدنانه است. ریشه این قوم به بوهمی در اروپای شرقی می رسد.
26. Beurs در زبان عامیه ورلن (verlan) در فرانسه كه نوعی زبان رایج میان جوانان است و در آن با تغییر هجاها در هر كلمه آنها را واژگون تلفظ می كنند، Beur شكل واژگون واژه Arab یعنی عرب است كه در ضمن با دیكته ای متفاوت به زبان فرانسه « كره » ( خوراكی ) هم معنی می دهد. این اصطلاح به عرب های نسل دوم و سوم فرانسه و به ویژه به جوانان عرب اطلاق می شود و جنبه دوستانه و صمیمانه ای دارد.
27. Charles Trenet(1913-) خواننده مردمی فرانسوی.
28. ethnolyse

منبع مقاله :
اسپوزیتو، جان ال؛ ( 1392)، جنبش های اسلامی معاصر، دکتر شجاع احمدوند، تهران: نشر نی، چاپ چهارم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط