امامت در تفکر اسلامی جایگاهی والا و اهمیت بسیاری دارد. از قرآن کریم به دست میآید که جایگاه امامت از نبوت نیز برتر است، زیرا خداوند، ابراهیم (علیه السلام) را که دارای مقام نبوت و رسالت بود مورد آزمونهای ویژهای قرار داد و پس از آن که او به درستی از عهدهی انجام آن آزمونها بر آمد مقام امامت بر بشر را به او عطا فرمود: (وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً )؛(1) به یاد آور هنگامی را که پروردگارِ ابراهیم او را به آزمونهایی آزمود. وی آن آزمونها را به اتمام رساند. خداوند فرمود تو را پیشوای مردم قرار دادم. بدون شک آزمونهایی که ابراهیم (علیه السلام) به آنها آزموده شد، در رسیدن او به مقام امامت تأثیر داشته است و از طرفی، تردیدی وجود ندارد که درگیریهای ابراهیم با نمرود و مأموریت ذبح فرزندش از این آزمونها بوده است. این آزمونها در دوران پیامبری او رخ داد. بنابراین، نمی توان گفت مقصود از امامت در آیهی یاد شده، نبوت و پیامبری است. بر این اساس، از آیهی کریمه دو مطلب به دست میآید:
الف) مقصود از امامت که به ابراهیم (علیه السلام) اعطا شده، غیر از مقام نبوت و رسالت است؛
ب) مقام امامت برتر از مقام نبوت و رسالت میباشد.
این مطلب در احادیثی که از امامان اهل بیت (علیه السلام) روایت شده، مورد تأکید قرار گرفته است. درحدیثی از امام رضا (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: « انّ الامامة خصّ الله عزّ و جل بها ابراهیم الخلیل بعد النبوة و الخلّة مرتبة ثالثة و فضیلة شرّفه بها و أشاد بها ذکره؛(2) امامت، مقامی است که خداوند، ابراهیم (علیه السلام) را پس از آن که مقام نبوت و خلّت را به دست آورده بود، به آن مفتخر ساخت». امام علیه السلام از این مطلب نتیجه گرفته است که شناخت و گزینش امام از توان بشر بیرون است، زیرا چنین جایگاه بلندی از دسترس عقل بشر بیرون است.
در روایات متعددی این مطلب بیان شده است که خداوند نخست حضرت ابراهیم (علیه السلام) را به عنوان عبد و بندهی خود برگزید، سپس مقام نبوت و پس از آن مقام رسالت را به وی اعطا کرد. آن گاه او را به مقام خلّت نایل ساخت و پس از آن که او از همهی مقامهای یاد شده برخوردار گردید، مقام امامت را به وی عطا فرمود. مقام امامت در نظر ابراهیم (علیه السلام) بسیار بزرگ آمد و از فرط شادمانی آن را برای ذرّیّه خویش نیز درخواست کرد و خداوند فرمود این مقام را به ظالمان از ذرّیّه اش نخواهد سپرد.(3)
از احادیثی که در شأن نزول آیهی (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً )؛(4) روایت شده است(5) نیز منزلت و جایگاه والای امامت روشن میشود. مطابق این روایات آیهی مزبور مربوط به جریان غدیر خم است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السلام) را به عنوان جانشین خود و پیشوای امت اسلامی پس از خود تعیین کرد. بر این اساس، امامت پدیدهای است که دین اسلام با آن به کمال مطلوب خود نائل آمده و نعمت الهی با آن به تمامیت رسیده اسیت و دین اسلام که با چنین ویژگی همراه است مورد رضایت خداوند میباشد. بنابراین، از آیهی یاد شده با توجه به احادیث شأن نزول سه نکته به دست میآید:
1. دین اسلام به واسطهی امامت به مرتبهی کمال مطلوب خود رسیده است؛
2. با امامت، نعمت الهی بر بشر به اتمام رسیده است؛
3. دین اسلام از آن جهت که با امامت همراه است مورد رضایت خداوند میباشد. نعمت خداوند به اتمام نخواهد رسید و دین اسلام مورد رضایت خداوند نخواهد بود. بدیهی است پدیدهای که دارای چنین ویژگیهای برجستهای است، از جایگاه و منزلت بالایی برخوردار میباشد.
به مقتضای آیهی دیگری از قرآن و با توجه به روایات شأن نزول، امامت در هندسهی تفکر اسلامی از چنان جایگاه والایی برخوردار است که ابلاغ نکردن آن توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به منزلهی ابلاغ نکردن همهی معارف و احکام الهی است: (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ)؛(6)ای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آنچه را که از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است [به مردم] ابلاغ کن و اگر این کار را انجام ندهی، رسالت الهی را انجام ندادهای.
مطابق روایات شأن نزول، این آیه در عرفه و در حجة الوداع بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده میشود است. تا آن روز همهی معارف و احکام اساسی اسلامی (اصول و فروغ دین) بر پیامبر نازل شده بود و آن حصرت آنها را به مردم ابلاغ کرده بود. مسئلهی امامت، اگر چه از نخستین روزهای نبوت مورد توجه و تأکید قرار داشت، ولی در جمع مسلمانان از شهرهای مختلف و به صورت رسمی بیان نشده بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مأموریت یافت که این کار را در جریان حجة الوداع (در غدیر خم) که جمع کثیری از مسلمانان مدینه و دیگر شهرهای کشور اسلامی در آن شرکت داشتند، انجام دهد.
در هر حال، آنچه از این آیه به دست میآید این است که امامت از نظر اهمیت به گونهای است که ابلاغ نشدن آن توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به منزلهی آن است که وی هیچ یک از معارف و احکام اسلامی را ابلاغ نکرده است. در حقیقت، مفاد این آیه با مفاد آیهی «إکمال دین» هم آهنگ است؛ یعنی دین اسلام بدون امامت کامل نخواهد بود.
از دیگر آیاتی که اهمیت ویژه و جایگاه والای امامت را روشن میکند، آیهی (یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ)؛(7) میباشد. مفاد آیه این است که در روز قیامت هر جمعیتی با نام پیشوایشان مورد خطاب قرار میگیرند. در حدیثی که شیعه و اهل سنت از امام رضا (علیه السلام) روایت کرده اند بیان شده است که آن حضرت از پدرانش و درنهایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده است که فرمود: در روز قیامت هرگروهی را با امام زمانشان و با کتاب آسمانی شان و با سنت پیامبر شان فرا میخوانند.(8) اگر چه «امام» در روایت یاد شده، به امام حق اختصاص یافته است، ولی میتوان گفت این تفسیر از قبیل بیان مصداق اصیل امام است؛ اما مفاد آیه، امام باطل را نیز شامل میشود. یعنی روز قیامت هر گروه با امام خود وارد عرصهی محشر میشوند. در قرآن کریم همان گونه که از امامان حق یاد شده است: (وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا )؛(9) از امامان باطل نیز یاد شده است: (فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ)؛(10) بنابراین، اطلاق کلمهی «بامامهم» هم امامان حق را شامل میشود و هم امامان باطل را.(11)
از آیه این نکته به دست میآید که امامت در زندگی و سرنوشت انسان نقش تعیین کنندهای دارد. انسان هر پیشوایی را که در دنیا برگزیند در سرای قیامت نیز با او محشور خواهد شد؛ اگر امام حق باشد او را به بهشت رهنمون میگردد و اگر امام باطل باشد او را روانهی دوزخ خواهد کرد.
پینوشتها:
1. بقره، آیهی 124.
2. اصول کافی، ج1، ص 154 و 149- 151 و غایة المرام، ج3، ص 129.
3. اصول کافی، ج1، ص 133- 134 باب طبقات الانبیاء و الرسل و الائمة (ع)؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 149- 151 و غایة المرام، ج3، ص 127-129.
4. مائده، آیهی 3.
5. البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 434-444؛ الغدیر، ج1، ص230- 236 و غایة المرام ، ج3، ص 328- 340.
6. مائده، آیهی 68، در باره احادیث شأن نزول آیه رجوع کنید به: اصول کافی، ج1، ص 234، باب النص علی امیرالمؤمنین (علیه السلام)؛ مجمع البیان، ج2، ص223؛ الدر المنثور، ج3، ص 109؛ الفصول المهمة فی معرفة الأئمه، ص 42؛ الغدیر، ج1، ص 214-223 وغایة المرام، ج3، ص 320- 327.
7. اسراء، آیه 71.
8. مجمع البیان، ج3، ص 430.
9. انبیاء، آیهی 73.
10. توبه، آیهی 12.
11. المیزان، ج13، ص 166.
ربانی، گلپایگانی، (1392)، امامت در بینش اسلامی، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ چهارم