انديشه‌ي آزادي در جنبش اسلامي معاصر عرب

از ميان نويسندگان و انديشوران مسلمان عصر نوخواهي عرب، رهبران جمعيت اخوان المسلمين، پيش از ديگر گروه‌هاي ديني به طرح و تحليل آزادي اسلامي پرداخته‌اند. حسن‌البناء و رهبران نخستين اخوان، به سبب پيكارهاي مستمر با استعمار غربي و درگيري‌هاي پياپي با مخالفان و رقيبان سياسي، و به ويژه دفاع در برابر هجوم افكار مادي، گرچه به مقوله آزادي، چونان مقوله‌هاي ديگر تا حدودي پرداختند، اما فرصت تحليلي همه جانبه را هرگز نيافتند.اين كاستي، با سخت‌كوشي و ژرف‌نگري رهبران پسين اخوان جبران شد.
دوشنبه، 6 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انديشه‌ي آزادي در جنبش اسلامي معاصر عرب
انديشه‌ي آزادي در جنبش اسلامي معاصر عرب
انديشه‌ي آزادي در جنبش اسلامي معاصر عرب
نويسنده: محمد جواد صاحبي
منبع:مباني نهضت احياي فكر ديني
از ميان نويسندگان و انديشوران مسلمان عصر نوخواهي عرب، رهبران جمعيت اخوان المسلمين، پيش از ديگر گروه‌هاي ديني به طرح و تحليل آزادي اسلامي پرداخته‌اند. حسن‌البناء و رهبران نخستين اخوان، به سبب پيكارهاي مستمر با استعمار غربي و درگيري‌هاي پياپي با مخالفان و رقيبان سياسي، و به ويژه دفاع در برابر هجوم افكار مادي، گرچه به مقوله آزادي، چونان مقوله‌هاي ديگر تا حدودي پرداختند، اما فرصت تحليلي همه جانبه را هرگز نيافتند.اين كاستي، با سخت‌كوشي و ژرف‌نگري رهبران پسين اخوان جبران شد. چنان‌كه مصطفي السباعي و يوسف القرضاوي، در اين زمينه با تأمل و حوصله بيشتري بدين مقوله پرداختند.

قرائت السباعي از آزادي اسلامي:

السباعي، ریيس دانشكده فقه اسلامي دانشكده دمشق، و رهبر فقيد شعبه حزب اخوان المسلمين سوريه، كه جبهه سوسياليستي اسلامي ناميده مي‌شد، در كتاب پرآوازه خود، اشتراكيه الاسلام، (سوسياليسم اسلامي) تحليلي گسترده و پرمايه درباره آزادي از منظر اسلام ارایه مي‌دهد.او آزادي را به آزادي انساني، آزادي علمي، آزادي اجتماعي و آزادي در گفتار و كردار تقسيم مي‌كند، و اين‌گونه توضيح مي‌دهد:

الف. آزادي انساني:

1. انسان، مملوك كسي نيست، و از هنگام تولد آزاد زاييده شده، هيچ‌گاه و هيچ‌جا در بندگي و ملكيت كسي و يا قدرتي نمي‌باشد. گفتار معروف عُمر به عمروعاص در اين باره مشهور است، كه گفت: « چگونه مردم را به بندگي وادارم، در حالي كه مادران شان آن‌ها را آزاد آفريده‌اند». اين همان معني است كه در اولين ماده از منشور سازمان ملل به كار رفته است، كه در آن آمده: مردم آزاد و بالسّويه زاييده شده‌اند.
2. انسان بنده كسي نيست و تنها در برابر آفريننده خود عنوان عبوديت و بندگي را خواهد پذيرفت، و اين واقعيتي است كه انسان را جز اعتراف به آن راهي نيست. زيرا عبوديت و خضوع در مقابل كسي است كه راهي براي خروج از سلطنت وي وجود ندارد، و اين تا آن‌گاه كه انسان در هستي خود و برخورداري از نعمت وجود، نيازمند آفريدگار جهان است، ضرورت خواهد داشت. (سباعي، اين مفهوم را از اصل توحيد اخذ كرده، و براي تثبيت قول خود از آيات قرآن حجت آورده است.)
3. انسان آزاد، مملوك مردم خود و جامعه و دولتش نمي‌باشد، چرا كه با مردمش در انسانيت با هم برابرند، و دولت هم جمعي از همان مردم هستند براي قيام و اقدام در مصالح آن‌ها نه براي استثمار و استعمار آن‌ها. در اسلام، حكومت تنها خادمي است كه براي رسيدگي به امور امت انتخاب مي‌شود. به همين جهت، ابوبكر در روزهاي نخست خلافتش مي‌گفت: من هم مانند يكي از شماها هستم، نه بهترين شماها.
4. ملت‌ها در سرزمين‌هاشان آزادند، و هيچ‌گاه برده و بنده‌ي ملت ديگري نخواهند بود، اگرچه نيرومندتر و ثروتمندتر باشند. پس، در صورتي كه ملتي به حقوق قومي يا مردمي تجاوز كند و آزادي آن‌ها را سلب نمايد، آن قوم موظف خواهند بود تمام امكانات خود را عليه اين تجاوز تجهيز كنند، و با بذل مال و جان، همه‌ي گروه‌هاي اجتماعي در مبارزه مشاركت كنند، تا حق طبيعي خويش را به چنگ آورند.(شواهدي كه السباعي براي اين بخش از ادعاي خود مي‌آورد، آيات بسياري از قرآن است. به ويژه آياتي كه در باب جهاد با ستمگران و متجاوزان نازل شده است.)

ب. آزادي ديني:

« السباعي حريت فكري و آزادي عقيده را والاترين جنبه آزادي انسان مي‌داند. او معتقد است كه عقيده و يا دين، يك عقد قلبي است كه بايد احساس آدمي آن را بپذيرد و عقل آن را باور كند. بنابراين، هركس آزادي ديني و عقيدتي انسان را سلب كند، رسواترين خيانت و ستم را به شخصيت و شرافت انساني روا داشته است.»سباعي با بهره‌گيري از قرآن، اصولي را براي آزادي عقيده برمي‌شمارد. از جمله:
1. آزاد كردن عقل و انديشه انسان از خرافات.
2. نهي از تقليدهاي كوركورانه، و پيروي ناشايسته از سنت‌ها و آداب و رسوم پيشينيان.
3. دعوت به تفكر در آفرينش آسمان‌ها و زمين و تأمل در خويش، پيرامون و تحقيق در اصول اعتقادي.
سباعي در اين بخش به آياتي چون:« لا اكراه في‌ الدين؛ در پذيرش دين اجباري نيست». « افانت تكره الناس حتي يكونوا مؤمنين؛ آيا تو مردم را مجبور مي‌سازي تا مؤمن باشند». « فذكر انّما انت مذكر لست عليهم بمصيطر؛ پس پند ده كه تو پند دهنده هستي، تو بر آنها مسلط نيستي». را شاهد مي‌آورد. (1)

ج. آزادي علمي:

اسلام فكر و فعاليت انسان را به هيچ‌گونه محدود نمي‌كند، بلكه تدبر در نظام آفرينش و پديده‌هاي هستي را از راه تجربه، تفكر، تأمل در گفته‌هاي ديگران و گزينش بهترين گفتار را توصيه مي‌نمايد. او اين آيه‌ي قرآن را نيز حجت مدعاي خود آورده است:
«فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك هداهم الله و اولئك اولوالالباب؛مژده به بندگاني ده كه گفته‌ها را مي‌شنوند و از بهترين آنها پيروي مي‌كنند».(2)
سباعي، سپس به وجود انديشه‌هاي مختلف تفسيري، حديثي، فقهي، كلامي، تجربي، تاريخي، فلسفي و عرفاني در عالم اسلام اشاره مي‌كند. او خاطر نشان مي‌كند كه اين مكتب‌هاي گوناگون فكري، به بركت آزادي علمي ناشي از آموزه‌هاي ديني، پيدا و شكوفا شده‌اند.

د. آزادي سياسي:

سباعي آزادي سياسي را در شمار اركان اوليه آزادي به شمار مي‌آورد و از اشكال مختلف آن اين‌گونه ياد مي‌كند:
1. آزاد بودن در انتخاب رئيس دولت(خليفه يا اميرالمؤمنين). يعني هرگاه اهل حلّ و عقد از ميان مردم كسي را براي ولايت بر امور مسلمين انتخاب، و بر او اتفاق كنند، شخص منتخب، ریيس شرعي و قانوني حكومت اسلامي خواهد بود.
2. اظهار نظر و رأي درباره انتخاب ياد شده.
3. آزادي در انتقاد از حاكم و ریيس دولت.هر يك از افراد مردم حق دارد به طور رسمي اعمال حاكم را مورد بررسي و تحقيق قرار دهد، و رأي خود را اعلام دارد. ابوبكر، در اولين خطبه‌اش چنين مي‌گويد: اگر مرا بر حق يافتيد، ياري‌ام كنيد، و اگر در باطل ديديد مرا بازداريد.
4. آزاد بودن در دادخواهي و تظلم از فرمانداران و كارگزاران دولت. چنان كه عمر، هرساله، در موسم حج، فرمانداران خود را جمع، و به مردم اعلام مي‌كرد:«هركس از جانب اين‌ها بر او ستمي رفته است، شكايت كند.» او خود بي‌هيچ واسطه شكايات مردم را مي‌شنيد و به آن‌ها رسيدگي مي‌كرد.تشكيل ديوان مظالم و حضور يافتن شخص ریيس دولت و رسيدگي به عرايض مردم، روشن‌ترين فصل تاريخ اسلام به شمار مي‌آيد.
5. خودداري و امتناع از فرمان بري و پذيرش فرمان‌هاي حاكم، در صورتي كه برخلاف مصالح عموم يا مستلزم انجام معصيتي باشد.

هـ . آزادي اجتماعي:

نظارت عمومي و حق انتقاد از گفتارها و كردارهاي ناشايست افراد و گروه‌هاي انساني، در صورت احراز صلاحيت، كه از آن با نام امر به معروف و نهي از منكر در فرهنگ اسلامي ياد شده است.

و. آزادي در گفتار و عمل:

هر انساني با رعايت اصول اخلاقي و اجتماعي كردار خود آزاد است، و مي‌تواند حوايج خود را از راه‌هاي ممكن تأمين، و غرايز خويش را ارضا كند. البته، اين آزادي مطلق و بي‌قيد و شرط نيست، بلكه در هر‌گفته و عملي بايد صلاح جامعه و شرافت انساني لحاظ شود. (3)

قرضاوي و آزادي شهروندان:

نخستين دغدغه‌ي خاطر قرضاوي، سيطره‌ي مستقيم و يا غيرمستقيم قدرت‌هاي استعماري بر كشورهاي اسلامي است. او معتقد است مسلمانان، به ويژه عرب‌ها، از جهات نظامي سياسي، اقتصادي و فرهنگي، در بند قدرت‌هاي قاهر استكباري قرار دارند. از اين‌رو، نخست بايد همت و حميت خود را براي رهايي از قيد سياست‌ها و برنامه‌هاي دولت‌هاي سلطه‌گر به‌كار بندند. اگرچه وي به موانع اين راه نيك آشناست، و در آثار خود به برخي از آن‌ها اشاره كرده است.دغدغه ديگر قرضاوي، آزادي شهروندان، از قيدهاي گوناگوني است كه آن‌ها را گرفتار مي‌كند.قرضاوي آزادي را براي روح امري ضروري مي‌شمرد، و آن را هم چون آب و غذا براي جسم مي‌داند. او مي‌نويسد:
« انسان تا شخصيت ذاتي خود را نشناسد و كرامت خويش را احساس نكند، انسان نيست. او مي‌تواند راه خود را به دست خويش ترسيم كند، نه اين‌كه ديگران او را به حركت درآورند و مانند مجسمه‌ها و يا حيوانات گوش او را بگيرند و ببرند.
محيط آزاد، شرط اساسي براي رشد ذاتي انسان است، و هم چنين شرط سعادت اوست. انساني كه برخلاف تمايل خود به سويي برده مي‌شود، و به چيزي كه دوست ندارد وادار مي‌گردد، و افكار وسيستم‌هايي كه نمي‌پذيرد و براي او مطلوب نيست، به اجبار به كام او ريخته شود، امكان ندارد سعادتمند باشد. وانگهي، سعادت، جز با امنيت ميسر نيست و آن‌كس كه آزادي ندارد امنيت ندارد.پس آزادي همان‌قدر براي جامعه لازم است كه براي فرد. جامعه جز با آزادگان گران‌قدر خود رشد نمي‌كند، آنان كه آزادي، شخصيت‌شان را رشد داده و روح كرامت و عزت در وجودشان غرس شده و ذلت و خواري را پذيرا نيستند، و آموخته اند كه با تمام وجود خويش و بدون بيم و هراس نه بگويند. لذا در تاريخ آمده است:
عنتره عبسي در كار شترداري و دوشيدن شير آن‌ها، كار بردگان را مي‌كرد، و در حالي كه دشمن بر سرزمين آن‌ها يورش آورده و مردانشان را مي‌كشت، او به تماشا ايستاده و چيزي نمي‌گفت.
پدرش به او گفت: بر آن‌ها حمله ببر! او با تمسخر پاسخ داد: برده نمي‌تواند به خوبي حمله و گريز داشته باشد، بلكه دام‌داري و شير دوشيدن را خوب مي داند. پدرش به وي گفت: حمله كن تو آزادي! ... او حمله برد و شگفتي‌ها آفريد.»قرضاوي آزادي را اساس مسؤوليت اخلاقي مي‌شناسد. از اين‌رو، آن را براي جامعه لازم مي‌داند. هم چنين، آزادي را براي تصحيح اشتباهات و راست كردن كجي‌ها و افشاي انحرافات و انتقاد از افراط و تفريط و غلوها و تقصيرها ضروري مي‌داند.
او مي‌افزايد:
« آزادي در طرح و اجرا و تفكر و سلوك، به ويژه در آن‌چه به شخصيت اجتماعي و مؤسسات عمومي بستگي دارد، مجال رشد مي‌دهد. اما جو فشار و تهديد و ترس، زبان‌ها و قلم‌ها را از اين‌كه بگويند: اين‌كار غلط است، يا به كسي بگويند چرا؟ و يا نه! باز مي‌دارد و بند مي‌كشد، و بدين‌گونه، خطاها و انحراف‌ها مضاعف مي‌گردد و بدي بر بدي افزون مي‌شود.
ابوبكر در نخستين خطبه‌اي كه پس از خلافت خواند، چنين گفت: اگر ديديد به حق عمل مي‌كنم، مرا ياري دهيد و اگر ديديد به راه باطل مي‌روم، مرا اصلاح كنيد. و عمر مي‌گفت: خدا بيامرزد كسي را كه عيب‌هاي مرا به من هديه دهد.»
آن‌گاه قرضاوي درباره مفهوم آزادي شهروندان مي‌نويسد:
« مقصود از آزادي شهروند در اين جا برداشتن زنجيرها و به طور خلاصه هر نوع سيطره‌اي است كه موجب وحشت، عقب ماندگي، زورگويي در انديشه، وجدان يا اراده و حركت فرد مي‌شود. خواه سلطه سياسي باشد يا ديني و يا اجتماعي. به‌گونه‌اي كه احساس كند با اطمينان و آرامش خاطر و استقلال ذاتي، مي‌تواند انتخاب و يا رد كند.
آن‌چه ما را در آزادي انديشه و آزادي سياسي واقعي ياري مي‌دهد، آزادي شهروندان است كه بينديشند و از فكر و انديشه خود به شيوه مشروع استفاده كنند و هم چنين در انتقاد از اوضاع نظام‌ها و گرايشات و تصرفات، بدون هراس از تهديد و شكنجه و فشار نسبت به خود و خاندان خود، آزاد باشند. بتوانند آزادانه سخنراني كنند يا سمينار آزاد تشكيل دهند، يا كتابي كه بيانگر رأي و نقد آن‌ها باشد،بنويسند، يا روزنامه اي كه تحت سيطره دولت نباشد، خود و يا حزب سياسي آن‌ها منتشر كند، و يا جمعيت فكري و يا سياسي تشكيل دهند كه با خط حكومت در ايدئولوژي، سياست و اقتصاد معارض باشد.» (4)قرضاوي بر اين باور است كه اين‌گونه آزادي فقط در سايه حاكميت احكام، ارزش‌ها و آموزه‌هاي اسلامي ميسر است، وگرنه ساير نظام‌هاي بشري، با همه ادعاهاي خود، نتوانسته به آن جامعه عمل بپوشند. وي به ذكر نمونه‌هايي از آزادي‌كُشي‌هاي رژيمهاي سوسياليست و ناسيوناليست عرب مي‌پردازد، و گزارش‌هاي تكان دهنده‌اي از آثار و پيامدهاي خودكامگي‌هاي آنان ارایه مي‌كند.

ناسازگاري اسلام و ليبراليسم:

قرضاوي به ناسازگاري ليبراليسم غذبي با طبيعت و عقايد و ارزش‌ها و سنت‌هاي مسلمانان اشاره مي‌كند و مي‌نويسد:« در مكتب ليبراليسم، انسان آزاد است هرچه مي‌خواهد بدون هيچ مانع بكند، نه اين‌كه هرچه شايسته است انجام دهد. اين آزادي غريزه حيواني است، نه آزادي اراده انساني.
اما آزادي، به نظر ما، آزادي در حيطه اخلاق و ارزش‌هايي است كه كاخ اجتماع بر آن بنياد مي شود. آن كس كه شهوت و هواي نفسش بر انگيزه اخلاقي و ديني‌اش غالب باشد، در پيشگاه خدا مسؤول است، هرچند كه دست عدالت به او نرسد. زيرا چهار ديواري و خانه افراد، براي انجام امور شخصي محترم است و كسي حق ورود و تجسس در آن ندارد، اما اگر معصيت علني شود و منكر در سطح جامعه ظهور كند و هركس به دلخواه مرتكب شود، ديگر قابل تحمل نيست. زيرا رشد مفاسد سبب سلب امنيت و از هم پاشيدگي اجتماع مي شود، و به همين جهت، دين مقرراتي براي براي مقابله با اين نوع از منكرات وضع كرده است. اين يكي از تفاوت‌هاي ليبراليسم و اسلام است. در مسأله آزادي رفتار فرد، يكي از نواقص ليبراليسم عدم توازن ميان آزادي فرد و ارزش‌هاي اجتماعي است.
ليبراليسم بيش از حد به فرد آزادي مي‌دهد، و عنان گسيخته، وي را در شهوات فردي رها مي‌سازد. از ديدگاه اخلاق و معيارهاي ارزشمند انساني، اين آزادي، مفهومي جز بي‌ارزش ساختن اخلاق در امور غيراجتماعي نيست.»
قرضاوي اين مبناي ليبراليسم را كه مي‌گويد:« هركس در استفاده از حق شخصي خود آزاد است، به شرط آن‌كه به كسي زيان نرساند و به حقوق ديگران تجاوز نكند، و به عبارت خلاصه، بگذار هرچه مي‌خواهم بكنم تا بگذارم هرچه مي‌خواهي بكني» را مورد انتقاد قرار مي‌دهد و مي‌نويسد:« اين نظريه درباره آزادي، از ريشه و اصل اشتباه است. انسان آزاد است، اما در حدود ارزش‌ها و فضايل، كه او را از حضيض حيوانيت اعتلا دهد. و بر نظام اجتماع است كه براي فرد راه تعالي انساني را مهيا سازد، نه اين‌كه او را به نام آزادي فردي به ورطه‌ي حيوانيت بكشاند. بنابراين، بُعد فردي و بعد اجتماعي در زندگي بشر آميخته و تفكيك ناپذيرند، و هريك در ديگري تأثير دارد، و انسان در رفتار اجتماعي، همان انسان در خانه خويش يا در خيابان يا مراكز لهو است، و ممكن نيست از يك بُعد فاسد باشد و در ابعاد ديگر صالح بماند.»
قرضاوي ليبراليسم را، تجربه‌اي ناموفق براي غرب مي‌داند. او به استناد اعترافات انديشوران مغرب زمين مي‌نويسد:« آن چيزي كه غرب در آغاز به نام جهان آزادي ناميد، امروز آثارش را ديد و از پيامدهايش بر خود لرزيد. همان‌گونه كه از بحث‌هاي انديشمندان و نقادان نخبگان غرب مانند الكسيس كارل در كتاب انسان موجود ناشناخته مشهود است.
عنوان كتاب انسان موجود ناشناخته، به وضوح از مشكل ليبراليسم يا تمدن غربي پرده برمي‌دارد. آن ها براي موجودي كه حقيقت آن را هنوز نشناخته و خصايص وي برايشان مجهول است- چه رسد به راز هستي و هدف زندگي‌اش، قانون وضع مي‌كنند و برنامه مي‌ريزند. ولي چون او را نشناخته‌اند، در همه چيز وي اشتباه كرده‌اند؛ در تعليم و تربيت و فرهنگ و قانون مناسب او. مسأله مهم‌تر از آن است كه دانش محدود آن‌ها بدان برسد. يك مصنوع را جز صانع آن نمي‌شناسد و برانسان جز خالق او احاطه ندارد، الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير.» (5)

شهيد صدر و مفهوم سلبي آزادي:

شهيد سيد محمد باقر صدر، از متفكراني است كه با آگاهي از مباني انديشه ديني و آگاهي از مكاتب بشري، كوشيده است تا اسلام را به عنوان يك ايدئولوژي نجات بخش تحليل كند. او در مقوله‌ي آزادي، بحث گسترده‌اي دارد كه در ضمن آن مي‌نويسد:
«آزادي يعني نفي سلطه ديگري بر شخص و يا اشخاص»
او آن‌گاه مي‌افزايد:
« همين معنا را ما در دو تمدن اسلامي و سرمايه‌داري ملاحظه مي‌كنيم، اگرچه اين دو تمدن در اجراي اين مفهوم و قاعده فكري، براي تأمين آن در جامعه با هم اختلاف كامل دارند. به همين دليل است كه كلمه حريت در نصوص اسلامي با همان معناي عام اصالت دارد و نمي‌توان آن را با تمدن غربي انطباق داد.»
منظور شهيد صدر اين است كه آزادي در اسلام چون مبتني بر يك ايمان ثابت است، فراز و فرود ندارد و تغيير نمي‌كند، ولي آزادي در دموكراسي غربي چون مبتني بر يك اصل ثابت نيست، به همان دليل، هميشه در تغيير و تبديل است.وي پس از نقل حديث مشهور حضرت علي عليه‌السلام :« لا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله حراً» به ذكر روايتي از حضرت امام جعفر صادق عليه‌السلام مي‌پردازد. در روايت مزبور امام ششم شيعيان مي‌گويد:«پنج خصلت است كه اگر در شخص نباشد، آن شخص، شخص مفيدي نيست؛ 1. وفاي به عهد، 2. تدبير، 3. حياء، 4. حسن خلق، 5. آخرين آن‌ها كه جامع همه آن‌هاست، حريت و آزادي است.»
شهيد صدر پس از آن مي‌نويسد: آزادي در تمدن و جامه سرمايه‌داري، از ابتدا به شكل شك و طغيان به وجود آمده است، و بعداً، در اثر يك نهضت، تبديل به مكتب و نظام شده است. ليكن آزادي در نظام اجتماعي اسلام از شك و طغيان به وجود نيامده، بلكه از يك يقين ثابت پديدار شده است- يعني ايمان به خدا- آزادي افراد در مكتب اسلام رابطه كاملي با اين عقيده و ايمان دارد.بنابراين، هر اندازه اين ايمان در انسان‌ها بيشتر نفوذ كند، نيروي آزادي را افزايش مي‌دهد. آزادي در نظام سرمايه‌داري، يك مفهوم ايجابي متغير دارد؛ و آن اين است كه هر انسان مالك نفس خود و مي‌تواند هر طوري كه برايش مجاز است، در آن تصرف كند، بدون اين‌كه زير بار تسلط ديگران برود. به عبارت ديگر، در نظام دموكراسي، فرد مي‌تواند آزادي خود را بفروشد، يا هركاري كه دلش مي‌خواهد با خود بكند. اما آزادي در اسلام چنين نيست، اسلام اجازه نمي‌دهد كه هركس هرچيزي را بخواهد انجام دهد. بلكه در اسلام، آزادي فرد حفظ مي‌شود، به اين شرط كه خود را از تسلط همه بت‌ها نجات دهد، از همه‌ي آن بت‌هايي كه انسان در مسير تاريخ طولاني خود گرفتار قيد و بند آن‌ها شده بود، حتي بندگي نفس، اعتياد، فساد و ذلت. يعني آدمي، آزادي بزرگ نفس خود را براساس ايمان خالص به بندگي صرف خداوند مالك است.( در اين صورت، او نمي‌تواند بدون اجازه صاحبش، هرچه خواست، با خود يا با ديگران بكند، زيرا در اسلام، بندگي خدا جانشين بندگي نفس شده، در حالي كه در دموكراسي سرمايه‌داري، نفس ابتكار عمل را در دست دارد).
در تعاليم اسلام، انسان با بندگي خدا، همه قدرت‌هاي مسلط بر خود را از خويش دور مي‌كند، اگرچه يكي از آن قدرت‌هاي مسلط، نفس آدمي باشد.پس، آزادي در اسلام، با يك مفهوم سلبي توأم است، يعني نفي همه سلطه‌هاي دروني و بيروني. به همين دليل، مسلمان مؤمن در عين آزادي، مقيد به يك سلسله مفاهيم معنوي است، كه مانع او از هرگونه خودكامگي و خودسري مي‌شود.شهيد صدر با بيان روشن‌تري به تفاوت ميان آزادي اسلامي و آزادي غربي مي‌پردازد و مي‌گويد:
« مفهوم آزادي در فرهنگ دموكراسي سرمايه‌داري، حق طبيعي انسان شناخته مي‌شود. بدين معنا كه انسان هروقت بخواهد، مي‌تواند از حقش بگذرد و آن را فداي ديگري كند. ولي در اسلام آزادي چنين مفهومي ندارد؛ زيرا آزادي انسان در اسلام، ارتباط كامل با بندگي خدا دارد. بنابراين، اسلام اجازه نمي‌دهد انسان، حتي به ميل خود، خويشتن را ذليل و از حريت و آزادگي‌اش صرف‌نظر نمايد. چون اسلام تعليم مي‌دهد: بنده‌ي ديگري مباش، زيرا كه خداوند تو را آزاد آفريده است. پس در آموزه‌هاي اسلام، انسان مسؤول حفظ آزادي خودش هم مي‌باشد. آزادي او حالتي براي از ميان بردن مسؤوليت نيست، آن‌چنان‌كه ازآزادي در فرهنگ دمكراسي سرمايه‌داري برمي‌آيد.»
صدر، با اشاره به تاريخ اروپا مي‌نويسد:
«آزادي در نظام دمكراسي غربي، بازتاب ستم و اختناق دوران‌هاي دراز پيش از قرون وسطي بوده است. از اين رو، با شك و ترديد نسبت به همه شؤون اجتماعي پيشين به وجود آمده است. البته، ظهور اين انديشه، نتيجه همان نهضت فكري و عملي بود كه پس از دوران تاريك قرون وسطي، در سپيده دم تاريخ جديد اروپا، به نام رنسانس به وقوع پيوست، و همه پايه‌هاي عقلي و اعتقادي پيشين را متزلزل ساخت.»
صدر، بسان بسياري ديگر از انديشورزان، بر اين باور است كه نهضت علمي جديد غرب، جهان‌بيني تازه‌اي براي انسان غربي به ارمغان آورده، و نگرش وي را نسبت به جهان هستي تغيير داده است؛ از اين رو، ميراث‌هاي فكري پيشين حيات بشري را مورد ترديد قرار داد.زيرا مي‌ديد كه كوپرنيك با برهان ثابت كرد زمين مركز جهان فيزيكي نيست، بلكه يكي از سيارات منظومه شمسي است، و به طوركامل با آن چه از هيأت بطلميوسي مانده، مخالف است. هم چنين، ساير مسایل مربوط به امور طبيعي كه توسط گاليله و ديگران كشف شده است. اين شك و بدبيني اروپاييان، در اثر نهضت همه جانبه متوقف نشد، بلكه همه‌ي مفاهيم و ارزش‌هايي كه انسانيت در برابر آن‌ها تسليم شده بود،و در تنظيم روابط خود و تعيين خط مشي زندگي به آن‌ها متكي مي‌شد را از بين برد. آموزه‌هاي مسيحيت نيز به عنوان بخشي از ميراث پيشين مورد ترديد قرار گرفت. به ويژه آن‌كه بسياري از آن آموزه‌ها، با اكتشافات نوين در تعارض بود. از آن بدتر، بشر جديد دريافته بود كه متوليان آيين مسيح، كليسا را ابزار پيش‌برد انديشه‌ها و خواسته‌هاي شخصي و صنفي خويش گردانيده‌اند:« پس طبيعي بود كه در اثر مغلوب شدن دين مسيح در مقابل نهضت علمي، همه قواعد اخلاقي و ارزش‌هاي معنوي و فضايلي كه رفتار انسان را در مراحل حياتش تنظيم مي‌كرد، و جلو افراط و تندروي انسان‌ها را مي‌گرفت، عقب‌نشيني كند و از ميدان زندگي اروپاييان بيرون رود.»
اين انسان بيزار از همه‌ي ميراث و ارزش‌هاي ديني، براي رهايي از ترديدها، ناگزير از رويكرد به سوي آزادي مطلق شد.شهيد صدر با نگاهي به فرهنگ و تاريخ جديد غرب، و تحليل انديشه آزادي در آن سرزمين، كاستي‌ها و پيامدهاي آزادي مطلق غربي را در حوزه‌هاي فردي و اجتماعي برمي‌شمرد. او به مقايسه آزادي در دو فرهنگ اسلام و غرب مي‌پردازد، و سرانجام مي‌نويسد:« اسلام آزادي‌هايي كه برخلاف شرف انسانيت هستند را مجاز نمي‌داند.»
او به مفهوم سلبي آزادي در موارد ذيل اشاره مي‌كند:
« 1. نفي آزادي عملي در اطاعت محض از شهوت‌ها و دلدادگي.
2. نفي اموري كه به زندگي مادي و زينت‌ها و تجملات دنيايي كه فرد و جامعه را از انسانيت و معنويت تهي مي‌سازد، و سبب رواج كارهاي زشت و اعتيادهاي زيانبخش مي‌گردد.
3. جايز نبودن سكوت در برابر ستم و صرف نظر كردن از حق، زيرا كه در آموزه‌هاي اسلامي، قيام براي احقاق حق و از ميان برداشتن ستم واجب است.
4. عدم جواز بندگي و بردگي انسان‌ها، و تقرب جستن به قدرت‌ها، كه در فرهنگ اسلامي، شرك و بت‌پرستي به شمار مي‌آيد.
5. نفي اموري كه سبب فراموش شدن رسالت و مسؤوليت انساني شود.» (6)

پی نوشت ها:

1. سوره‌ي بقره، آيه‌ي 256؛ سوره‌ي يونس، آيه‌ي 99؛ سوره‌ي غاشيه، آيه‌ي 31.
2. سوره‌ي زمر، آيات 17- 18.
3. اشتراكيه الاسلام، مصطفي السباعي، اين كتاب با ويژگي‌هاي زير به فارسي ترجمه شده است: جامعه توحيدي اسلام و عدالت اجتماعي، ترجمه سيد علي محمد حيدري، انتشارات حكمت، تهران 1357. رجوع كنيد به: ص 91- 78.
4. افلاس الليبراليه والاشتراكيه و جرائمها بحق الاسلاميه، يوسف القرضاوي، اين كتاب تحت عنوان ورشكستگي ليبراليسم و سوسياليسم و جناياتشان بر امت اسلام توسط محمد تقي رهبر ترجمه شده است. مطلب ياد شده را در صفحه 211- 209 مطالعه فرماييد.
5. ر.ك: ورشكستگي ليبراليسم و سوسياليسم و ... ، يوسف القرضاوي، ترجمه محمد تقي رهبر، سازمان تبليغات اسلامي، تهران 1371، 133- 134.
6. المدرسه الاسلاميه، فصل: موقف الاسلام بين الحريه و الضمان، كتابفروشي اعتماد كاظمي، تهران 1984 م.
اين كتاب به پيوست مقدمه كتاب اقتصادنا با اين ويژگي‌ها به فارسي ترجمه و نشر شده است: اسلام و مكتب‌هاي اقتصادي، سيد محمد باقر صدر، ترجمه محمد نبي‌زاده، انتشارات مرتضوي، تهران 1358. ص 135- 100.
نيز ترجمه ديگر با اين ويژگي‌ها: مدرسه اسلامي، سيد محمد باقر صدر، ترجمه كاظمي خلخالي، مؤسسه مطبوعاتي عطايي 1362، ص 157- 124. متأسفانه اين ترجمه چندان گويا نيست و جاي ترجمه درست و زيبايي از آن هم چنان خالي است.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.