انضباط در مطالعه و یادگیری
نويسنده:دكتر حسین خنیفر
منبع: مجله پرسمان
منبع: مجله پرسمان
این مطلب را در تعطیلات تابستان نخوانید!
این مقاله به مقوله «انضباط دریادگیری و مطالعه» میپردازد و آن را از منظرهای مختلف بررسی میكند . سخن «اریك فروم» ، روانشناس و جامعهشناس شهیر، دستمایه حركت مقاله است و در آن سه مورد عمده در مقوله «توانمندیهای فراسو» معرفی میشود . در لابهلای این مبحثبه شش سطح از سطحهای عمده یادگیری و مطالعه یعنی «دانش» ، درك، كابرد، تجزیه و تحلیل، تركیب و ارزشیابی و قضاوت بررسی میگردد و اصل مهم سینرژی توضیح داده میشود .
پس دریچه حركتبه سمت «مهارتورزی» انضباط فردی و اجتماعی است . ورزیدگی در یك امر نخستین محصولش «آرامش روانی» است و انسانهای آرام معمولاً:
گاه هنگام مطالعه وقتخود را كاملاً متشتت میكنیم و اصطلاحاً از امور ذهنی و ضمنی آكنده میسازیم . بیتردید در این موقعیتسطح دقت و برداشت پایین میآید، سطح تعاملی لازم با متن و محتوا ایجاد نمیشود و در بیابان بیهدفی جز حسرت چیزی به دست نمیآوریم .
چنان چه انضباط بر مطالعه حكمروایی كند، سطح فعالیت ذهن و برداشت و دقتبالا میرود . هر چه انضباط بالاتر رود، آدمی به سطح عجیبی از وجود خویش میرسد كه اصطلاحاً «توانمندیهای فراسو» خوانده میشود; مواردی از این توانمندیها عبارت است از:
در این حالت فرد مطالعه كننده به نظمی منطقی در یك اثر علمی و دقیق پی میبرد و لذت كشف این ارتباط منطقی را میچشد؛ برای مثال گاه كتابی را مطالعه میكنیم و صفحاتی از آن را با دقت از نظر میگذرانیم و متوجه میشویم نظمی زنجیری و منطقی مثلاً بین صفحههای 1و5 و بین عنوان و مطلب صفحههای 3و8 و بین 5 صفحه اول و كل فصل 50 صفحهای وجود دارد . این در حقیقت همان نظم منطقی و انضباط پیوسته مطالعه است .
افراد غالبا در مطالعات این شگفتیها را در نمییابند و چه بسا به همه متون، كتابها، رمانها، مقالات و محتواها به صورت یكنواخت، غیردقیق و غیرجدی مینگرند . نباید فراموش كرد چنین نگاههایی در حقیقت زائل كننده میزان «بهرهگیری علمی» خواهد بود و زیانی جبران ناپذیر به ارمغان میآورد؛ چون ما در برابر مطالعه بهای «زمان و فرصت» را میپردازیم و چنانچه نتیجهای گرفته نشود، عمر گرانمایه تلف میگردد .
لذت انضباط و دقت در مطالعه آدمی را به سوی دنیایی دیگر میبرد و آن «مطالعه مضامین و سخنان لا به لای خطوط» (2) است . ارباب فن میگویند: بهترین مطالعات آن دسته از فرصتهایی است كه فرد قادر میشود لابهلای خطوط را بفهمد؛ زیرا «فضای خالی» لابهلای خطوط، قطعها و وصلها، داستانها، مثلها، ایجاز، اجمال، اجلال، ایهام همه و همه حرفها و فنون و شگردهایی هستند كه نویسنده به وسیله آنها مرادش را بیان میكند .
این امر خصوصاً در مورد بعضی از سخنرانیهای نقادانه یا كتابهای نقد و یا مقالات جنجالی حائز اهمیت است . انسان باید قادر باشد فضای لابهلای خطوط را بفهمد و اگر به چنین مرزی برسد، اصطلاحاً «به مرز تحلیل رسیده» است .
طبق حیطه شناختی میگر، آدمها هنگام درك مطالب یا مطالعه و در امر یادگیری شش سطح را میگذرانند كه هر سطحی در مقایسه با سطح قبلی برتر و ارزشمندتر در مقایسه با سطح بعدی مقدمه و آغاز و فروتر است . هر چه فرد به سطوح بالاتر برسد، میزان درك، فهم و برداشتش بالاتر میرود . نمودار زیر این سطوح را مینمایاند . (3)
1 . «دانش» (4) : سادهترین و پایینترین سطح شناخت است و به خاطر آوردن و بازشناسی مطالب را شامل میشود .
2 . «درك مطلب (فهمیدن)» (5) : توانایی پی بردن به مفهوم یك مطلب و تبیین آن با جملات جدید را درك مطلب میخوانند . در این سطح فرد از سطح دانش فراتر میرود و جملات را با درك خود میسازد . مانند ترجمه، تفسیر و به كارگیری اطلاعات در گفتار و سخنرانی .
3 . «به كار بستن (كاربرد)» (6) : فرد فراگیر مطالب آموخته شده مانند عقاید كلی، روشها، قوانین، اصول و تئوریها یا دستورالعمل و مسائل فنی و نظری را در موقعیتهای جدید و ملموس به كار میبرد .
4 . «تجزیه و تحلیل» (7) : توانایی فراگیر در سطحی نسبتاً بالاتر از مهارتهای مربوط به فهمیدن و به كار بستن است و میتواند یك مطلب را به اجزای كوچكتر تشكیل دهندهاش تعمیم دهد و روابط بین اجزای آن را در یابد؛ یعنی میتواند با تحلیل عناصر تشكیل دهنده یك مطلب به معانی و مفاهیم درونی آن پی ببرد .
5 . «تركیب» (8) : در این مرحله فراگیر میتواند عوامل موجود در مرحله قبلی (تجزیه و تحلیل) را تفكیك كند و سپس آنها را برای اتخاذ معنای جدید و تازه با هم تلفیق و تركیب نماید؛ به عبارت دیگر، تركیب مستلزم در آمیختن دوباره قسمتهایی از تجارت گذشته بامطالب جدید و بازسازی آن به صورت یك كار تازه و نسبتاً انسجام یافته است .
6 . «ارزشیابی» (9) : بالاترین و عالیترین و مهمترین سطح یادگیری در حیطه شناختی ارزشیابی نام دارد . در واقع انضباط فكری و یادگیری در این سطح زمانی فعلیت پیدا میكند كه فراگیر، تمام مراحل قبلی را طی كرده باشد . ارزشیابی زمانی است كه فرد به مشروعیت داوری و تشخیص دست پیدا كند . اغلب افرادی كه لابهلای خطوط یك نوشته را میفهمند، به این ساحت نزدیك میشوند .
از بركات دیگر مطالعه منضبط، هدایت فرد به سمتیادداشتبرداری است . معمولاً افراد 50 درصد مطالعات یا مطالب شنیداری را لحظاتی بعد از پایان مطالعه یا شنیدن فراموش میكنند و 50 درصد باقیمانده نیز مشمول گسیختگی زمان میشود . شاید به همین خاطر است كه حضرت رسول (ص) میفرماید: «العلم وحشی قیدوه بالكتابة; (10) دانش سركش است پس با نوشتن و یادداشتبرداری آن را رام كنید .»
یادداشتبرداری نعمت ارزندهای است كه برخی افراد در مطالعات خود آن را انجام میدهند و به آن تقید دارند . آدمی كه به یادداشتبرداری عادت دارد، یادگیریاش چندین برابر میشود و میزان برداشت علمیاش غنیتر میگردد . تحقیقات نشان میدهد انسانهایی كه هنگام مطالعه به «نكتهبرداری» عادت دارند، میزان و سطح هوشیاری مغزشان بالاتر است . یادداشتبرداری و گرایش به سمتیادداشت نویسی آدمی را از تفرق ذهنی رها میسازد . وقتی در یك سخنرانی چند مطلب، عنوان، آمار و ارقام یا نكات عمده را یادداشت میكنیم، نه تنها آنمطالب بخشی از آرشیو ما میشود بلكه به صورتی معجزه آسا مطالب بین آنها نیز در فكر ما ثبت میگردد؛ یعنی سطح آگاهی عمومی ما از آن مطالب بیشتر خواهد شد .
در جامعه افرادی را میبینیم كه در سخن گفتن با بقیه تفاوت دارند . علمیترند با سند و دلیل و با ادبیات زیباتر صحبت میكنند و از تفرق سخن و عامیانه تكلم كردن دورند . اغلب اینان كسانی هستند كه سعی میكنند در برابر مسائل پیرامون خود منفعل نباشند . این گروه خوب گوش میدهند، دقیق مطالعه میكنند و جملات خوب، اشعار شورانگیز، آمار و ارقام علمی و صحیح و مطالب تحلیلی قوی را به خاطر میسپارند یا یادداشت میكنند .
بعضی از سخنوران و سخنرانان از «مقوله یادداشتبرداری» به خوبی بهره میبرند و برای ایجاد حضور ذهن فعال در جلسه سخنرانی به حاضران اعلام میكند كه فرضاً مدت زمان سخنرانی یك ساعت است، موضوع فلان مبحث است و بعد از سخنرانی چند پرسش ارائه میشود و پاسخگویان مورد تقدیر قرار میگیرند . این شگرد حضور ذهن را بسیار بالا میبرد و شنوندگان را به یادداشتبرداری تشویق میكند . این شیوه اصطلاحاً شیوه «شنود مؤثر یا شنود فعال» خوانده میشود كه بخشی از مطالعات Synergy یا جمعافزایی است .
مهمترین عامل در این مقوله شیوه برداشت مطلب است . روش افراد در برداشت مطالب یكسان نیست .
نخستین موهبت این امر «دوری از انباشتگی است»؛ زیرا بیشتر افرادی كه به انباشتگی بیش از حد دچارند، میگویند از انرژی لازم برای پالایش آن بیبهرهاند و همواره احساس خستگی میكنند . انرژی ایستا و راكدی كه پیرامون انباشتگی گرد میآید، موجب احساس خستگی و رخوت میشود . پالایش انباشتگی، انرژی ذهنی را به جریان میاندازد كه خود نیازمند نظم و انضباط است؛ چرا كه نیروی جدید و حیاتی تازه به جسم و جان آدمی میدمد .
این مقاله به مقوله «انضباط دریادگیری و مطالعه» میپردازد و آن را از منظرهای مختلف بررسی میكند . سخن «اریك فروم» ، روانشناس و جامعهشناس شهیر، دستمایه حركت مقاله است و در آن سه مورد عمده در مقوله «توانمندیهای فراسو» معرفی میشود . در لابهلای این مبحثبه شش سطح از سطحهای عمده یادگیری و مطالعه یعنی «دانش» ، درك، كابرد، تجزیه و تحلیل، تركیب و ارزشیابی و قضاوت بررسی میگردد و اصل مهم سینرژی توضیح داده میشود .
انضباط در یادگیری
یكی از موارد عمدهای كه در برنامهریزی اهمیت فراوان دارد، بحث «انضباط» است . در طول تاریخ انسانهای منضبط آدمهایی فوقالعاده بودند . «اریك فروم» ، روان شناس و جامعهشناس شهیر، مینویسد: (1) «اگر كاری را با انضباط انجام ندهیم، هرگز نمیتوانیم به آن درجه مهارت برسیم و اگر تنها در موردی كه حوصلهاش را داریم كاری را انجام دهیم، ممكن است تفریح و سرگرمی خوبی باشد ولی ما را در آن كار ورزیده نمیكند .»پس دریچه حركتبه سمت «مهارتورزی» انضباط فردی و اجتماعی است . ورزیدگی در یك امر نخستین محصولش «آرامش روانی» است و انسانهای آرام معمولاً:
- - كمتر بیمار میشوند .
- كمتر دچار اضطراب میشوند .
- سیستم دفاعی بدنشان فعالتر است .
- خوش خلقترند .
- دقیقترند .
- در تعاملهای رفتاری اجتماعیترند .
- در ابراز احساسات موفقترند .
- از زندگی بیشتر لذت میبرند .
انضباط و مطالعه
روانشناسها عقیده دارند فرد منضبط در امر مطالعه «فیلسوف جهان متن» است؛ زیرا انضباط دقت را بالا میبرد و آدم دقیق برخوردش با دنیای علمی منتقدانه است نه منفعلانه . اصطلاحاً چراغ انسانهای دقیق در خانهای، كه آنها در آن به سر میبرند، میسوزد .گاه هنگام مطالعه وقتخود را كاملاً متشتت میكنیم و اصطلاحاً از امور ذهنی و ضمنی آكنده میسازیم . بیتردید در این موقعیتسطح دقت و برداشت پایین میآید، سطح تعاملی لازم با متن و محتوا ایجاد نمیشود و در بیابان بیهدفی جز حسرت چیزی به دست نمیآوریم .
چنان چه انضباط بر مطالعه حكمروایی كند، سطح فعالیت ذهن و برداشت و دقتبالا میرود . هر چه انضباط بالاتر رود، آدمی به سطح عجیبی از وجود خویش میرسد كه اصطلاحاً «توانمندیهای فراسو» خوانده میشود; مواردی از این توانمندیها عبارت است از:
در این حالت فرد مطالعه كننده به نظمی منطقی در یك اثر علمی و دقیق پی میبرد و لذت كشف این ارتباط منطقی را میچشد؛ برای مثال گاه كتابی را مطالعه میكنیم و صفحاتی از آن را با دقت از نظر میگذرانیم و متوجه میشویم نظمی زنجیری و منطقی مثلاً بین صفحههای 1و5 و بین عنوان و مطلب صفحههای 3و8 و بین 5 صفحه اول و كل فصل 50 صفحهای وجود دارد . این در حقیقت همان نظم منطقی و انضباط پیوسته مطالعه است .
افراد غالبا در مطالعات این شگفتیها را در نمییابند و چه بسا به همه متون، كتابها، رمانها، مقالات و محتواها به صورت یكنواخت، غیردقیق و غیرجدی مینگرند . نباید فراموش كرد چنین نگاههایی در حقیقت زائل كننده میزان «بهرهگیری علمی» خواهد بود و زیانی جبران ناپذیر به ارمغان میآورد؛ چون ما در برابر مطالعه بهای «زمان و فرصت» را میپردازیم و چنانچه نتیجهای گرفته نشود، عمر گرانمایه تلف میگردد .
لذت انضباط و دقت در مطالعه آدمی را به سوی دنیایی دیگر میبرد و آن «مطالعه مضامین و سخنان لا به لای خطوط» (2) است . ارباب فن میگویند: بهترین مطالعات آن دسته از فرصتهایی است كه فرد قادر میشود لابهلای خطوط را بفهمد؛ زیرا «فضای خالی» لابهلای خطوط، قطعها و وصلها، داستانها، مثلها، ایجاز، اجمال، اجلال، ایهام همه و همه حرفها و فنون و شگردهایی هستند كه نویسنده به وسیله آنها مرادش را بیان میكند .
این امر خصوصاً در مورد بعضی از سخنرانیهای نقادانه یا كتابهای نقد و یا مقالات جنجالی حائز اهمیت است . انسان باید قادر باشد فضای لابهلای خطوط را بفهمد و اگر به چنین مرزی برسد، اصطلاحاً «به مرز تحلیل رسیده» است .
طبق حیطه شناختی میگر، آدمها هنگام درك مطالب یا مطالعه و در امر یادگیری شش سطح را میگذرانند كه هر سطحی در مقایسه با سطح قبلی برتر و ارزشمندتر در مقایسه با سطح بعدی مقدمه و آغاز و فروتر است . هر چه فرد به سطوح بالاتر برسد، میزان درك، فهم و برداشتش بالاتر میرود . نمودار زیر این سطوح را مینمایاند . (3)
از بركات دیگر مطالعه منضبط، هدایت فرد به سمتیادداشتبرداری است . معمولاً افراد 50 درصد مطالعات یا مطالب شنیداری را لحظاتی بعد از پایان مطالعه یا شنیدن فراموش میكنند و 50 درصد باقیمانده نیز مشمول گسیختگی زمان میشود . شاید به همین خاطر است كه حضرت رسول (ص) میفرماید: «العلم وحشی قیدوه بالكتابة; (10) دانش سركش است پس با نوشتن و یادداشتبرداری آن را رام كنید .»
یادداشتبرداری نعمت ارزندهای است كه برخی افراد در مطالعات خود آن را انجام میدهند و به آن تقید دارند . آدمی كه به یادداشتبرداری عادت دارد، یادگیریاش چندین برابر میشود و میزان برداشت علمیاش غنیتر میگردد . تحقیقات نشان میدهد انسانهایی كه هنگام مطالعه به «نكتهبرداری» عادت دارند، میزان و سطح هوشیاری مغزشان بالاتر است . یادداشتبرداری و گرایش به سمتیادداشت نویسی آدمی را از تفرق ذهنی رها میسازد . وقتی در یك سخنرانی چند مطلب، عنوان، آمار و ارقام یا نكات عمده را یادداشت میكنیم، نه تنها آنمطالب بخشی از آرشیو ما میشود بلكه به صورتی معجزه آسا مطالب بین آنها نیز در فكر ما ثبت میگردد؛ یعنی سطح آگاهی عمومی ما از آن مطالب بیشتر خواهد شد .
در جامعه افرادی را میبینیم كه در سخن گفتن با بقیه تفاوت دارند . علمیترند با سند و دلیل و با ادبیات زیباتر صحبت میكنند و از تفرق سخن و عامیانه تكلم كردن دورند . اغلب اینان كسانی هستند كه سعی میكنند در برابر مسائل پیرامون خود منفعل نباشند . این گروه خوب گوش میدهند، دقیق مطالعه میكنند و جملات خوب، اشعار شورانگیز، آمار و ارقام علمی و صحیح و مطالب تحلیلی قوی را به خاطر میسپارند یا یادداشت میكنند .
بعضی از سخنوران و سخنرانان از «مقوله یادداشتبرداری» به خوبی بهره میبرند و برای ایجاد حضور ذهن فعال در جلسه سخنرانی به حاضران اعلام میكند كه فرضاً مدت زمان سخنرانی یك ساعت است، موضوع فلان مبحث است و بعد از سخنرانی چند پرسش ارائه میشود و پاسخگویان مورد تقدیر قرار میگیرند . این شگرد حضور ذهن را بسیار بالا میبرد و شنوندگان را به یادداشتبرداری تشویق میكند . این شیوه اصطلاحاً شیوه «شنود مؤثر یا شنود فعال» خوانده میشود كه بخشی از مطالعات Synergy یا جمعافزایی است .
اصل سینرژی ( (Synergy
یكی از اصول و روشهای عمده در انضباط یادگیری اصل سینرژی به معنای جمعافزایی و شنود مؤثر یا حضور مؤثر است . طبق این روش، فرد در بطن یادگیری است نه در حاشیه آن . در اصل سینرژی فرد هنگام مطالعه یا شنیدن مؤثر چند حالت پیدا میكند:- 1 . فعال میشود .
2 . فعال میماند .
3 . فعال میرود .
4 . فعال برمیگردد .
مهمترین عامل در این مقوله شیوه برداشت مطلب است . روش افراد در برداشت مطالب یكسان نیست .
- 1 . برخی نكته برداری میكنند .
2 . برخی در یادداشتسریع میكوشند و تا مرز 70 درصد از مطالب را ثبت میكنند .
3 . برخی باچشمان خویش به منبع اطلاعات (سخنرانی، كتاب، تلویزیون و كامپیوتر) خیره میشوند و حواس خود را متمركز میسازند .
4 . برخی به جایی خیره میشوند و در صورتی كه بحثبه تعقیب چشمی عملیات نیاز نداشته و فقط شنیداری باشد، تمركز و اصل سینرژی را با چشم متمركز و خیره به یك جا عملی میسازند و به حداكثر قدرت یادگیری میرسند .
5 . بعضی بعد از پایان مطالعه یا شنیدن سخنرانی با یك حریف تمرینی مناسب بحث و نقد و بررسی و تحلیل مطالب میپردازند و از طریق مباحثه به بیشترین بهره یادگیری دست مییابند . اینان به خوبی میدانند كه «شنود مؤثر» در یادگیری مضاعف عاملی بسیار مهم و شنود مكرر عامل استقرار پایدار یادگیری است . بنابراین، خودآگاه یا ناخودآگاه به این نكته هدایت میشوند كه در صورت شنود مؤثر چند حالت روی میدهد:
- الف) حضور ذهنی بالا میرود .
ب) چون امكان چالش و بحث وجوددارد، فرد سعی میكند تمام مطلب طرف مقابل را بشنود و بفهمد تا بتواند نقد و بررسی و حتی جرح و تعدیل كند .
انضباط در یادگیری و تربیتحافظه
در وجود همه موجودات حافظهای نیرومند وجود دارد . برخی دانشمندان اذعان میكنند حتی فلزات نیز حافظه دارند و اگر شما فلزی را خم كنید و سپس حرارت دهید، به جای اول خود بازمیگردد . پس نباید فراموش كنیم با حافظه «معمولی» و با «هدایت و تربیت آن» و اصطلاحاً با ایجاد «نظم و انضباط» در یادگیری میتوانیم به انسانی «فوقالعاده، با حافظهای قوی و حضور ذهن بالا» تبدیل شویم و به درجهای از بینش و بصیرت برسیم كه بسیاری از «مهارتها» را به راحتی به دست آوریم .نخستین موهبت این امر «دوری از انباشتگی است»؛ زیرا بیشتر افرادی كه به انباشتگی بیش از حد دچارند، میگویند از انرژی لازم برای پالایش آن بیبهرهاند و همواره احساس خستگی میكنند . انرژی ایستا و راكدی كه پیرامون انباشتگی گرد میآید، موجب احساس خستگی و رخوت میشود . پالایش انباشتگی، انرژی ذهنی را به جریان میاندازد كه خود نیازمند نظم و انضباط است؛ چرا كه نیروی جدید و حیاتی تازه به جسم و جان آدمی میدمد .
نتیجه
برای رسیدن به اهداف تعریف شده در این مبحث، علاوه بر اعتماد به نفس و امید و حركتبه «ایمان» و باور نیازمندیم؛ زیرا «اگر ایمان نباشد هیچ انگیزهای وجود ندارد .» به قول لوئی پاستور: «بعد از ایمان . . . تحمل و بردباری بالاترین جرأت و جسارت را به انسان میبخشد (12) » تا به سمت اهداف متعالی و مرزهای موفقیت گام بردارد .پینوشت:
1 . پنج پله - روشهای علمی و كاربردی مطالعه، فرزام پروا و پرهام پروا .
2 . یادداشتهای پراكنده، سید محمد مقیمی .
3 . نگاهی دوباره به كلیات روشها و فنون تدریس، حسین خنیفر .
4. Knowledge.
5. Comprehension.
6. Application.
7. Analysis.
8. Synthesis.
9. Evaluation and judgement.
10 . یادداشتهای محرم، شیخ احمد ناصری، ص 10 .
11 . نه كلید طلایی، گروه مترجمین، ص 26 .
12 . همان، ص 4 .