گفت وگوی آدولف هیتلر با مجله یهودی جوئیش کریتریون
آدولف هیتلر از زمان ورود عملی به عرصه سیاست، به عنوان یک ناسیونالیست سرسخت و یهودی ستیز مصمم شناخته شد. او که توانسته بود پس از آزادی از زندان، حزب تضعیف شده کارگر را دوباره به قدرت برساند، در کتاب «نبرد من» به خوبی عقایدش را در مورد یهودیان تبیین کرده بود. یهودیان آلمان که از این عقاید مطلع بودند و هر از چند گاهی این افکار را در سخنرانیهای آتشین هیتلر میشنیدند، در هراسی عمیق فرورفته بودند. در میان این هراس گسترده، «ماکس فرانکل» - خبرنگار آلمانی مجله «جوئیش کریتریون» - اولین کسی بود که شانس مصاحبه با هیتلر را در این باره پیدا کرد.
هیتلر سیاستمداری اهل مصاحبه نبود؛ به همین دلیل مصاحبههای زیادی از او باقی نمانده است. او بیشتر ترجیح میداد تا در روزنامهها مقاله بنویسد یا در میان اجتماع مردم سخنرانی کند تا بتواند با استفاده از فن بیان قدرتمندش، عامه مردم را با خود همراه کند. وانگهی معتقد بود که در مصاحبه سخنان گوینده تحریف میشود. با این حال در ژانویه 1931، فرانکل توانست در یک رستوان با هیتلر ملاقات و از او درخواست مصاحبه کند. البته هیتلر پیش از این گفته بود که هرگز با یک خبرنگار یهودی مصاحبه نمیکند و تا پس از شروع مصاحبه نیز متوجه نشده بود که «ماکس فرانکل» یک یهودی است، اما به این گفتوگو ادامه داد. در این زمان، او 41 سال داشت و حزب کارگر آلمان (نازی) را رهبری میکرد.ماکس فرانکل در مقدمه مصاحبه خود، بخشی از خاطرات روز مصاحبه و فضای گفت و گو را ترسیم میکند: «در یک سالن کنفرانس که در فاصله 45 دقیقهای از پاتزدامرپلاتز قرار داشت و بعدها توسط صاحبان آن به رستوران تبدیل شده بود، پشت یک میزچوبی نشسته بودم که خدمتکار هتل آمد و به آرامی در گوش من نجوا کرد: رهبر آنجاست. پشت یک میزچوبی دراز چند افسر آلمانی با همراه هیتلر نشسته بودند و با صدای بلند با هم صحبت میکردند. ناگهان همه جا در سکوت مطلق فرو رفت. حتی سخنان خصوصی هیتلر هم به عنوان سخنرانی عمومی تلقی میشد. او برای چند دقیقه سخنرانی کرد؛ با همان صدای ترسناک و لحن هیجان انگیز. عکسهایی که از او منتشر شده بود به هیچ عنوان شبیه چهره واقعی او نبود. هیتلر 41 ساله بسیار جوانتر از عکسهایش به نظر میرسید. ظاهر ورزشکار او، رفتار و منش نظامی او، چهره بشاش او، حالات مقتدرانهاش به همراه یک سبیل خشن، هر کسی را مسحور میکرد.
زمانی که خودم را به او معرفی کردم، اطرافش را نگاه کرد تا ببیند آیا نیازی به فضای اختصاصی برای مصاحبه وجود دارد یا خیر. او از مصاحبه در میان پیروان جوانش ترسی نداشت. اما به یکی از همراهانش گفت تا ما را به یک اتاق اختصاصی هدایت کند. وقتی در اتاق نشستیم از من پرسید: «دوست داری چه بدانی؟» من بدون هیچ مقدمه یا توضیح اولیهای سوالم را مطرح کردم.»
آیا یهودی ستیزی بخشی از برنامههای سیاسی نازیهاست؟
آیا شما نماینده یک روزنامه یهودی هستید؟من قصد دارم در مورد نظرات شما اطلاعات دقیقی به دست آورم، زیرا در حال تحقیق در مورد یهودی ستیزی در اروپا هستم.
من علاقهای به مصاحبه کردن ندارم و بیشتر اهل [نوشتن در] روزنامه هستم. میدانم که در مصاحبهها چقدر راحت سخنان افراد تحریف میشود، اما به دلیل آن که شما تا اینجا آمدهاید، به برخی از سوالات شما پاسخ میدهم. در نظر داشته باشید که سخنان من، عقاید شخصی من هستند. قوانین حزب من ایجاب میکند که بدون دریافت تاییدیه شورای داخلی حزب، از جانب حزب سخنی نگویم. حزب یک حزب منظم و قاعدهمند است. در حقیقت، حزب ناسیونالیست - سوسیالیست بهترین حزب از لحاظ نظم و قاعدهمندی در بدنه رایش است. یهودی ستیزی بخشی از برنامه سیاسی ما نیست. برنامه ما این است که آلمان را از تمام عناصری که مانع از بازگشتش به شرایط عادی میشود، پالایش کنیم. آلمان باید سرزمینی برای آلمان شود، برای شهروندان آزاد آلمانی؛ نه سرزمینی برای بردههای آلمانی که تحت سیطره سرمایهداران یهودی قرار دارند. من به عنوان کسی که سالها در آلمان زندگی کرده است، میدانم که سرمایهداران یهودی نقش مهمی در زندگی اقتصادی کشور بازی نمیکنند. در صنایع بزرگ، در بخش تولید و مخصوصاً در فازهای کشاورزی زندگی آلمانی، سرمایهداران یهودی کمترین نقش را بازی میکنند.منظور شما از بردگان آلمانی که تحت سیطره سرمایهداران یهودی هستند، چیست؟
وقتی من از سرمایه یهودی، سیاستهای یهودی و سیطره یهودی صحبت میکنم، منظورم لزوماً شخص یهودیان نیست. منظورم تمام چیزهایی است که واقعاً آلمانی نیستند. یهودیان با افکار و عقاید خود بر فرهنگ و سیاست آلمان تأثیر منفی گذاشتهاند. آنها با تلاش برای تبدیل شدن به یک شهروند آلمانی، شهروندان آلمانی را تبدیل به یهودی کردهاند. آنها تجارت و سیاست ما را با نظریات بین المللی گرایانه خود تحت تأثیر قرار میدهند. تنها راه نجات آلمانیهایی که تحت اثرات منفی «جودوفیلیا» قرار گرفتهاند، این است که هر چیز غیرآلمانی را با نام یهودی بشناسیم.به عبارت دیگر شما دارید یهودیان آلمانی را قربانی سیاست خود میکنید...
نه اینطور نیست. آنها واقعاً یک تهدید هستند.چطور ممکن است کمتر از یک درصد کل جمعیت بتوانند یک تهدید باشند؟ تنها حدود نیم میلیون یهودی در آلمان 17 میلیون نفری زندگی میکنند...
برداشتهای شما درست نیست؛ حتی چند هزار نفر هم ممکن است تغییر ایجاد کنند. مثلاً در مورد کمونیستهای روسیه چه میگویید؟ درصد تعداد آنها از مجموع جمعیت روسیه حتی از درصد تعداد یهودیان آلمان نیز کمتر است، اما آنها کشور را کنترل میکنند.شما برای مقابله با این تهدید چه خواهید کرد؟
من قصد ندارم کاری علیه یهودیان انجام دهم. فقط بر روی کمپین تحصیلیای کار میکنم که طی سالهای اخیر مشغول آن بودهام. با این حال، هرکاری که حزب ناسیونال - سوسیالیست برای پیشبرد سیاستهایش انجام دهد، در چارچوب سازمانی خواهد بود. زندگی آلمانی باید از تمام عناصر خارجی که روح واقعی ژرمن را تحریف میکنند، پالوده شود. دولت باید در دستان ژرمنهایی باشد که تنها یک هدف دارند: آزاد کردن آلمان از بردگان کنونی آن. برای انجام این کار باید به آلمانی ها نشان داد که احترام به خویشتن و ایمان به تواناییهای درونی خود را گم کردهاند. تبلیغاتی که حزب انجام میدهد برای افزایش سطح اعتماد به نفس آلمانها طراحی شده است.آیا در مورد اخراج دسته جمعی یهودیان از آلمان جدی هستید؟
من دوست دارم از شر آن یهودیانی که پس از دوران جنگ از قسمت شرق اروپا به کشور ما حمله کرده و با احتکارهای دیوانهوار خود روحیه ما را تقلیل دادهاند، خلاص شوم؛ یهودیانی که عاری از حس میهنپرستی هستند و از مصیبتها و بلایایی که بر سر ما آمده، برای خود موقعیت ساختهاند. در مورد باقی یهودیان، من صرفاً قصد دارم از طریق تصویب قوانینی علیه حضور آنها در دولت و از طریق حذف غیریهودیانی از عرصه عمومی که مانند حیوانات دستآموز سرمایه داران یهودی عمل میکنند، میزان اثرگذاری آنها را کم کنم.آیا میتوانید یکی از این حیوانات دستآموز را نام ببرید؟
من به شخصه صلح طلب هستم. از منظر صلح طلبی، من حفظ صلاح را در گرو خدشه دار نشدن «غرور ملی» میبینم. از منظر یهودیان، به خاطر ذهن بینالمللی یهودی، صلح یعنی صرف نظر کردن از غرور برای دستیابی به منافع مالی و اقتصادی.یهودی ستیزان گاهی یهودیان را متهم به جنگ گرایی میکنند و گاهی متهم به صلح گراییِ مضر میشوند. گاهی اوقات یهودیان متهم میشوند که تمام قوانین و انتظامات را نابود میکنند، در حالی که تنها یک روز بعد، «کنت اسلم»، عموی همکار اتریشی شما «شاهزاده استاهمبرگ» یهودی ستیزی را یک جنبش انقلابی میخواند، زیرا یهودیان همیشه از طبقات محافظه کار و مال دوست کشور خود حمایت میکنند. شما چگونه میان این نظرات رابطه برقرار میکنید؟
من لزومی نمیبینم که وارد جزئیات شوم. دیدگاههای من برای همه روشن است. من تنها رهبر آلمانی هستم که از فریاد زدن عقایدم هراسی ندارم. من تنها زمانی مساله یهودیان را مدنظر قرار میدهم که آنها در راه رسیدن به یک آلمان ایدهآل مانع ایجاد کنند. با این حال، من طرفدار یک اقدام تودهای و گسترده علیه یهودیان نیستم و هرگز این کار را نکردهام. ما قربانی اقدامات تودهای و گسترده کمونیستها شدهایم. یهودیان تا زمانی که با ما ترکیب نشدهاند، هیچ دلیلی برای ترسیدن از ما ندارند. آنها باید این مساله را باید بگیرند و فکر میکنم که از زمان انتخابات، به سرعت به این مساله پی بردهاند. تا زمانی که یهودیان تلاش نکنند خود را به عنوان یک آلمانی به ما تحمیل کنند و جسارت صحبت کردن به نفع آلمانها را داشته باشند، مورد تعرض قرار نخواهند گرفت.منبع مقاله :
مجله فرهنگ و علوم انسانی عصر اندیشه شماره هفتم