هولوکاست: ترکیبی از بیماری تیفوس، شورش یهودیان و سناریوی هالیوود

دشمنِ ملت

طی دو دهه اخیر بحث پیرامون ادعای قتل عام یهودیان طی جنگ دوم جهانی یا «هولوکاست» به کانون برخی نزاع‌های سیاسی و حتی دیپلماتیک راه یافته است. این نزاع‌ها بسیاری از مورخین را بر آن داشت تا به تحقیق پیرامون این
شنبه، 3 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دشمنِ ملت
 دشمنِ ملت

 

نویسنده: دکتر رها بهار




 

هولوکاست: ترکیبی از بیماری تیفوس، شورش یهودیان و سناریوی هالیوود

طی دو دهه اخیر بحث پیرامون ادعای قتل عام یهودیان طی جنگ دوم جهانی یا «هولوکاست» به کانون برخی نزاع‌های سیاسی و حتی دیپلماتیک راه یافته است. این نزاع‌ها بسیاری از مورخین را بر آن داشت تا به تحقیق پیرامون این ادعا و کشف حقایق آن بپردازند. به ادعای برخی از مورخین، شش میلیون یهودی طی جنگ جهانی دوم و از طریق اتاق‌های گاز، کوره‌های آدم‌سوزی و گرسنگی شدید توسط آلمان نازی به قتل رسیدند. در مقابل، مورخین زیادی وجود دارند که با بررسی شواهد، مدارک و عکس‌های موجود به این نتیجه رسیده‌اند که «هولوکاست» یک دروغ تاریخی بزرگ و دست‌آویزی برای برخی بهره‌برداری‌های سیاسی است. برای درک تئوری‌های تاییدکنندگان و انکارکنندگان هولوکاست باید تاریخچه حضور یهودیان در اروپا و جایگاه آنان را شناخت.
سابقه حضور یهودیان در اروپا به قرن دوم پیش از میلاد مسیح باز می‌گردد، اما نقطه شکل گیری ماهیت واقعی روابط اروپاییان با یهودیان، ظهور کلیسای مسیحیت بود. یهودیان از همان ابتدا به مشاغلی چون پیشه‌وری، تجارت، زیورآلات، صرافی و بانکداری مشغول شدند. آن‌ها نوعی زندگی درون‌گرا داشتند و بزرگان قوم، آن‌ها را از اختلاط و آمیزش با نژادها و ملت‌های دیگر منع می‌کردند. سیاست‌های اقتصادی نابهنجار یهودیان در اروپا از همان ابتدا آنان را به عنوان افرادی طمع‌کار و پول‌پرست شناسانده بود، به طوری که «سنت جان کریسوستوم» سال 179 پس از میلاد در نامه‌‌ای پیرامون یهودیان نوشته بود: «یهودیان بی‌ارزش‌ترین انسان‌های روی زمین هستند. آن‌ها انسان‌های طمع‌کار، پول پرست و درنده خویی هستند که مسیح را به قتل رساندند.» این طرز فکر هیچ گاه از ذهن مسیحیان اروپایی پاک نشد. (1)
در قرون 11 تا 13 میلادی تبلیغات منفی علیه یهودیت اوج گرفت. (2) در اولین جنگ صلیبی در سال 1096 اجتماعات یهودی مناطق «راین» و «دانوب» از هم پاشیده شدند. در جنگ صلیبی دوم در سال 1147 و جنگ‌های صلیبی شفارد در سال 1251 و 1320 یهودیان فرانسه مورد هجوم قرار گرفتند. سال 1290، تمام یهودیان انگلستان از این کشور اخراج شدند. در 1396 حدود 100 هزار یهودی از فرانسه تبعید شدند و در 1421 هزاران یهودی دیگر از اتریش اخراج گردیدند. در سال 1492 نیز این اتفاق در اسپانیا رخ داد. (3) بسیاری از این یهودیان اخراج شده، در کشور لهستان گردهم جمع شدند و توانستند حکومتی خودمختار (کاهال) تشکیل دهند. وقوع رنسانس در اروپا که از قرن 15 میلادی آغاز شد، عملاً کلیسای کاتولیک و نظام پاپی را بی‌رمق کرد و تنها رقیب ایدئولوژیک یهودیان از میدان خارج شد. یهودیانی که طی سال‌های اقامت در لهستان توانسته بودند سرمایه‌ای هنگفت برای خود فراهم کنند، به عرصه تجارت آزاد نظام کاپیتالیستی وارد شدند.
در این زمان، شهرهای «ونیز» و «جنوا» در ایتالیا دروازه تجارت مدیترانه‌ای بودند و تجار یهودی مهمترین و قدرتمند‌ترین بازیگران عرصه تجارت در این منطقه به شمار می‌رفتند. در این دوره صرافی و بانکداری دو فعالیت کلیدی در حوزه تجارت محسوب می‌شدند که با توجه به تجربه طولانی یهودیان در این زمینه، تقریباً در انحصار آن‌ها قرار داشت.
سرمایه‌داران یهودی نبض اقتصادی این قاره را در دست گرفتند. از این پس، بازهم سیاست‌های اقتصادی بسته یهودیان در اروپا رشد کرد و نارضایتی‌های بسیاری را در کشورهای اروپایی به وجود آورد که به ظهور مجدد تفکرات ضدیهودی انجامید. وقوع بحران اقتصادی سال 1873 که به «وحشت 1873» شهرت یافت، نفرت از یهودیان در اروپا را به اوج رساند. سرمایه‌داران اروپایی که بیشتر یهودی بودند، به سرمایه گذاری در پروژه‌های زودبازده و پرسودی مانند ساخت خط آهن گرایش پیدا کردند، در حالی که بسیاری از زیرساخت‌های اقتصادی کشورهای اروپایی دچار بحران بود. در برخی کشورها مردم با کمبود مواد غذایی مواجه بودند و بیکاری در اروپا بیداد می‌کرد. بانکداران اروپا که آن‌ها نیز اغلب یهودی بودند، تصمیم گرفتند که سرمایه خود را در بانک‌هایشان نگه دارند. در کشورهایی مانند اتریش و آلمان، خرده سرمایه‌گذاران ژرمن، یهودیان را عامل اصلی شکست‌های خود و بروز بحران اقتصادی می‌دانستند. (4)

هیتلر: یهودی ستیزِ یهودی الاصل؟

هیتلر در کشور اتریش و در بحبوحه رواج این طرز فکر به دنیا آمد. برخی از مورخین جهان هیتلر را اصالتاً یک یهودی می‌دانند. به ادعای «آلن بولاک» «گفته می‌شود که مادربزرگ هیتلر ماریا آنا اسکیلبرگ به عنوان آشپز در خانه یکی از خاندان‌های ثروتمند و یهودی اتریش به نام خانواده فرانکنبرگر کار می کرده است و فرزند 19 ساله این خاندان به صورت نامشروع با ماریاآنا رابطه داشته است که این رابطه به تولید آلوئیس هیتلر، یعنی پدر آدولف هیتلر منتهی شد.» (5) پدر هیتلر به دلیل ممانعت اداره ثبت موالید اتریش از ثبت نام او مجبور بود با نام خانوادگی مادر خود زندگی کند، تا اینکه سال 1876 نام خود را به صورت قانونی ثبت کرد و از این زمان نام خانوادگی هیتلر را برای خود برگزید. (6)
بر اساس روایت «آلن بولاک» از زندگی پدر آدولف هیتلر، او اصلیتی یهودی دارد، اما مورخین زیادی با یهودی الاصل بودن هیتلر مخالف هستند. به عنوان مثال، «بریتیج هامان» در کتاب «وینِ هیتلر» که سال 2010 منتشر شد، می‌نویسد: «هیچ نشانه‌ای از وجود شخصی به نام لئوپارد فرانکنبرگر که ادعا می‌شود پدربزرگ واقعی هیتلر است، وجود ندارد.» (7) به مخالفان یهودی الاصل بودن هیتلر باید مورخان معروفی مانند «ایان کرشاو» و «جان تولاند» را نیز افزود. (8) در مجموع نمی‌توان در میان مورخین در مورد یهودی الاصل بودن هیتلر و داستان مادربزرگ او اجماعی دید و این مساله مورد تردید جدی است. یکی از نقاط عطف بزرگ زندگی هیتلر، نقل مکان به شهر وین پس از مرگ پدر و مادرش بود. او که برای سال‌های طولانی رویای هنرمندشدن را در سر می‌پرورانید، کالج هنرهای زیبای وین را بهترین موقعیت برای رسیدن به هدف دیرینه‌اش می‌دید. اگرچه او در هر دوبار تلاشی که برای ورود به این کالج انجام داد (یک بار سال 1907 و بار دیگر سال 1908) به دلیل نقاشی بسیار ضعیفش شکست خورد (9)، اما زندگی در این شهر باعث شکل‌گیری عقایدی شد که مسیر زندگی آینده او را ترسیم کرد.
در آن زمان، در میان جمعیت دو میلیون نفره وین، 200 هزار یهودی نیز زندگی می‌کردند و محل اقامت هیتلر نیز نزدیک یکی از محلات یهودی نشین وین بود. در میان طبقه متوسط وین، تفکرات ضدیهودی نوعی مد و یک نوستالژی به شمار می‌رفت، زیرا سرمایه‌داران یهودی دشمنان اقتصادی دیرینه ژرمن‌ها بودند. (10) «کارل لوگر»، شهردار وین که به خاطر تفکرات یهودی ستیزانه‌اش شهرت داشت، عضو «حزب مسیحیت اجتماعی» وین بود و یهودی ستیزی را به عنوان یکی از شعارها و اصول چارچوب سیاسی خود مطرح می‌کرد و همزمان در پی ترویج ناسیونالیسم آلمانی بود. (11)
هیتلر همیشه لوگر را به خاطر فن بیان قدرتمند و مهارت‌های چشمگیرش در سخنرانی تحسین می‌کرد و او را سیاست مدار قدرتمندی می‌دانست که به شیوه بسیار مؤثری می‌تواند از پروپاگاندا برای همراه کردن افکار عمومی استفاده کند. یکی دیگر از دلایل علاقه شدید هیتلر به لوگر، قدرت او در تغییر ساختار نهادهای تأثیرگذاری مانند کلیسای کاتولیک بود.
هیتلر تمام آثار و مصاحبه‌های لوگر را مطالعه می‌کرد و او را به عنوان سرمشق خود برای بازی در عرصه سیاست انتخاب کرده بود. (12) یکی دیگر از چهره‌های تأثیرگذار در زندگی سیاسی هیتلر «جورج ریترون شونر» بود که تمام تلاش‌های خود را معطوف به پان ژرمنیسم و ملی گرایی، مبارزه با سرمایه داران یهودی و کاتولیسم ستیزی کرد. (13) هیتلر طرفدار سفت و سخت روزنامه‌های محلی اتریش بود؛ روزنامه‌هایی مانند «ولسبالت» که اعتقاد داشتند به زودی مسیحیان اتریش، مخصوصاً در شهر وین درون سیل هجوم یهودیان شرقی غرق خواهند شد و عرصه برای نقش آفرینی اقتصادی مؤثرتر یهودیان و بروز مجدد بحرانی شبیه به «وحشت 1873» فراهم خواهد گشت. (14)

«جنایتکارانِ نوامبر» از پشت خنجر می‌زنند

اگرچه این شرایط را می‌توان زمینه موضع‌گیری هیتلر در مقابل یهودیان دانست، اما زمان ظهور و بروز این تفکرات مشخص نیست. (15) هیتلر در کتاب «نبرد من» اظهار می‌کند که در شهر وین با این طرزفکر نسبت به یهودیان آشنا شده است و می‌نویسد: «در مغازه‌ها و کافی شاپ‌های شهر همیشه بروشورها و مجلاتی وجود داشت که حاوی مطالب ضدیهودی بود. لحن این مجلات در ابتدا به نظر من بی‌ارزش می‌آمد، زیرا سنت فرهنگی یک ملت بزرگ را زیرسوال می‌برد. یک روز در حال قدم زدن در خیابان‌های مرکز شهر بودم که یک مرد سیاه پوش با کلاهی سیاه و موهای سیاه به هم بافته شده دیدم. اولین چیزی که به ذهنم آمد این سوال بود: آیا او یهودی است؟ اما هرچه بیشتر به او نگاه می کردم یک سوال جدی‌تر در ذهنم شکل می‌گرفت: آیا او آلمانی است؟ هرچه یهودیان بیشتری را می‌دیدم، بیشتر حس می‌کردم که آن‌ها از بقیه انسان‌های روی زمین متمایز هستند. برای من، این بزرگ‌ترین تحول روحی عمرم بود.» (16)
به نظر می‌رسد تجربه زندگی عینی هیتلر با یهودیان و مطالعاتش در مورد نقش سرمایه داران یهودی در ایجاد بحران‌های تاریخی در اروپا روی او تأثیر عمیقی گذاشت. با این حال، همچنان با یهودیان رابطه داشت و نقاشی‌های خود را به آنان می‌فروخت و آنگونه که بسیاری از مورخین اشاره می‌کنند، بسیاری از دوستان او یهودی بودند، (17) اما انتقاداتش به آنان را پنهان نمی‌کرد. «آگوست کوبیزک» دوست صمیمی هیتلر و هم خانه او در سال‌های اولیه اقامت در اتریش ادعا می‌کند که «هیتلر قبل از مهاجرت خانواده‌اش به لینز، یعنی سال‌ها پیش از زندگی در اتریش، نگاهی منفی نسبت به یهودیان داشت.» (18) در نقطه مقابل، مورخینی مانند «ریچارد اوانس» اعتقاد دارند که «نقطه اوج بروز و ظهور تفکرات ضد یهودی هیتلر، زمان شکست آلمان در جنگ جهانی اول بود. در آن زمان این تفکر شکل گرفت که به دلیل خیانت یهودیان (تئوری خنجر از پشت زدن که توسط احزاب راست آلمان مطرح شد)، آلمان در جنگ شکست خورده است و این در هیتلر تبدیل به یک پارانویا شد.» (19)
بر اساس تئوری «خنجر از پشت» یهودیان به دو طریق و در دو سطح خرد و کلان به آلمان خیانت کردند و باعث شکست آن در جنگ جهانی اول شدند. در وهله اول و در سطح کلان، سرمایه داران یهودی به «جمهوری ویمار» که بر آلمان حاکم بود، نفوذ کردند و با همکاری مارکسیست‌ها و بلشویک‌ها راضی شدند تا پیمان ترک مخاصمه 11 نوامبر 1918 را امضا کنند و زمینه‌ساز انعقاد معاهده تحقیرآمیز صلح ورسای شدند. این افراد به «جنایت کاران نوامبر» شهرت یافتند. (20) روش دوم یهودیان که در سطح خرد و میان افرادی عادی صورت می‌گرفت، جاسوسی برای دشمن بود که بیشتر توسط یهودیان ساکن خطوط مقدم و اعضای ارتش انجام می‌شد. آن‌ها برای حفظ جان، اموال و ثروت خود راضی می‌شدند تا اطلاعات حیاتی مانند تحرکات ارتش آلمان، نقاط استراتژیک و پایگاه ناشناخته آن‌ها را به طرف مقابل بفروشند. (21) «آلفردراث»، رهبر «فدراسیون حمایت و دفاع از ملی‌گرایی آلمانی» در سال 1919 با نام مستعار «اتوآرنیم» کتابی تحت عنوان «یهودی در ارتش» منتشر کرد و بر اساس شواهد و مدارکی که در نتیجه یک سرشماری نظامی به دست آمده بود اظهار نمود که «یهودیان بسیار زیادی در ارتش آلمان حضور داشته‌اند که بیشتر آن‌ها در ارتش جاسوسی می‌کرده‌اند. تعدادی از افسران یهودی ارتش آلمان نیز در ایجاد تفکرات و فضای منفی در میان سربازان که به تسلیم آن‌ها انجامید، نقش داشته‌اند.» (22)

فوران تشنج وار غرور ناسیونالیستی

این تفکرات، طبیعتاً در آن دوره تاریخی در طرز نگرش هیتلر نیز اثرگذار بود. پس از پایان جنگ اول جهانی، در سال 1919 هیتلر به عنوان مامور مخفی ارتش آلمان وارد حزب کارگر این کشور شد. در جریان رصد فعالیت‌های این حزب، مجذوب تفکرات ناسیونالیستی موسس حزب یعنی «آنتون درکسلر» گردید. درکسلر طرفدار تأسیس یک حکومت قدرتمند و ایجاد یک نسخه غیریهودی از سوسیالیسم بود. (23)
هیتلر خیلی زود در این حزب پیشرفت کرد و به خاطر سخنرانی‌های قوی علیه معاهده ورسای، سیاست مداران رقیب و مخصوصاً علیه مارکسیست‌ها و یهودیان به شهرت رسید. فن بیان او مجذوب کننده بود؛ به راحتی جمعیت را روان شناسی می‌کرد و در هر لحظه همان حرفی را می‌زد که مردم می‌خواستند بشنوند. «آلفونس هک» یکی از نویسندگان آلمانی در مورد واکنش مردم به سخنرانی‌های او می‌گوید: «در سخنرانی‌های او ما دچار فوران تشنج‌وارغرور ناسیونالیستی می‌شدیم. طی دقایق پایانی سخنرانی‌های او، تمام مردم با تمام توان و از ته دل در حالی که قطرات اشک روی صورت‌هایشان جاری بود فریاد می‌زدند: زنده باد! زنده باد! از آن زمان بود که جسم و روحم را به آدولف هیتلر تقدیم کردم.» (24)
در سال 1933، هیتلر عملاً به قدرت برتر و بلامنازع آلمان تبدیل شده بود. او کابینه‌ای تشکیل داد و در آگوست 1934 به وزیر اقتصاد خود «هاملر اسکاشت» دستور داد تا اقتصاد کشور را برای وضعیت جنگی آماده کند. این آماده‌سازی با چاپ پول‌های جدید آغاز شد، اما یکی از مهمترین اقدامات در این زمینه، مصادره دارایی‌های افرادی بود که به عنوان دشمن ملت شناخته شده بودند. درصدر لیست دشمنان ملت یهودیان قرار داشتند، اما نه تمام یهودیان، بلکه همانطور که هیتلر در مصاحبه با «ماکس فرانکل» بیان می‌کند، «سرمایه داران یهودی که ملت آلمان را به بردگی خود درآورده‌اند.» (25)
سال 1939، جنگ دوم جهانی آغاز شد. هیتلر از جمله افرادی بود که گروه‌هایی مانند یهودیان را مقصر شکست آلمان در جنگ اول جهانی می‌دانست. به همین دلیل از همان ابتدا تصمیم گرفت که اجازه تکرار این تجربه را ندهد. او روز 30 ژانویه 1939 در یک سخنرانی که در پارلمان رایش سوم «رایستاگ» برگزار شد اعلام کرد : «ممکن است سرمایه داران بین المللی یهودی در خارج از اروپا در به راه انداختن یک جنگ جهانی دیگر موفق شوند، اما نتیجه این جنگ بلشویک شدن جهان و پیروزی یهودیان نیست، بلکه محو شدن همیشگی نژاد یهود از اروپا خواهد بود.» (26)
این برهه از تاریخ، نقطه بروز نزاع‌های تاریخی و سیاسی پیرامون موضوعی است که تحت عنوان «هولوکاست» شناخته می‌شود. به ادعای برخی مورخین، آلمان نازی طی جنگ دوم جهانی و بین سال‌های 1941 تا پایان 1945 نزدیک به 6 میلیون یهودی را به دلایل نژادی و مذهبی و در اردوگاه‌های مرگ به قتل رسانده است. از نظر این گروه از مورخین، از سال 1933 در آلمان کمپ‌هایی برای شکنجه و کشتن مخالفان سیاسی از جمله کمونیست‌ها و سوسیال دموکرات‌ها توسط حزب نازی ایجاد شد. پس از مدتی این کمپ‌ها به عنوان اردوگاه کار اجباری یهودیان استفاده شد و در سال 1942 دولت آلمان مصمم شد در اجرای طرح «راه حل نهایی»، یهودیان ساکن در این کمپ‌ها را به قتل برساند. (27) یکی از فازهای نقشه «طرح عمومی شرق» که توسط هیتلر برای تسلط بر اروپای مرکزی و شرقی طراحی شده بود، تبعید اهالی این مناطق به صربستان برای کارگری بود. این نقشه پس از شکست آلمان در اشغال کامل شوروی تغییر کرد. (28)
مورخانی که معتقدند «هولوکاست» رخ داده است، (29) این زمان را نقطه اوج نسل‌کشی مورد ادعای خود می‌دانند، اسناد موجود در مورد «کنفرانس‌ وانسی» که روز 20 ژانویه 1942 با مدیریت «رینهارد هایدریش» و حضور 15 افسر ارشد ارتش آلمان برگزار شد، مهمترین سند آن‌ها برای این ادعا به شمار می‌رود. (30) به ادعای این گروه از مورخین، طبق نقشه هیتلر «هولوکاست» پاسخ نهایی به مساله یهودیان بود که دستور اجرای آن را به «هنریش هیملر» و «رینهارد هایدریش» داد و قتل به وسیله گازهای سمی در «اتاق‌های گاز»، سوزاندن در کوره و «خندق‌های آدم‌سوزی»، قرار دادن یهودیان در معرض گرسنگی مفرط یا بیماری‌های مسری و کار کشیدن از یهودیان بدون غذا و دارو، روش‌های استفاده شده در جریان هولوکاست بوده است. (31) با وجود این تفاسیر، مورخین زیادی معتقدند که نمی‌توان قتل یهودیان را مستقیماً به هیتلر ربط داد. به عنوان مثال، «جفری مگارگی» در کتاب «نابودی جنگ» که سال 2007 منتشر شد می‌گوید: «هیچ سندی مبنی بر صدور فرمان مستقیم از جانب هیتلر برای قتل یهودیان وجود ندارد.» (32)

هولوکاست : شیوع تیفوس یا سناریوی سینمایی؟

فقدان اسناد حقوقی در مورد صدور فرمان قتل عام یهودیان، همچنین وجود تناقض در ادعاهای برخی مورخین طرفدار ماجرای هولوکاست و نتایج بررسی مجدد اسناد و شواهد تاریخی سبب شد تا اندیشمندان بسیاری در مقابل این ادعاها موضع‌گیری کنند. به عنوان مثال، دکتر «روبرفریسون»، نویسنده و مورخ فرانسوی و یکی از مشهورترین منتقدان هولوکاست در کتاب «اتاق‌های گاز: واقعیت یا افسانه؟» می‌نویسد: «در سال 1945، یعنی در آخرین ماه‌های جنگ، تیفوس در اردوگاه برگن - بلسن شیوع پیدا کرد، به نحوی که آلمانی‌ها نتوانستند آن را مهار کنند. البته در آن زمان اوضاع عمومی آلمان بسیار از هم پاشیده و غم‌انگیز بود. هیچ گونه مواد غذایی و دارویی به اردوگاه‌های آلمانی نمی‌رسید. نیروی هوایی متفقین از ماه‌ها قبل جاده‌ها و راه‌های زمینی را بمباران می‌کرد. صحنه‌های وحشتناکی که انگلیسی‌ها پس از دستیابی به این اردوگاه دیدند، مربوط به همین شیوع تیفوس بود. عکس هایی که از سوی متفقین از اجساد این اردوگاه گرفته شده، مربوط به ضعف و لاغری ناشی از بیماری تیفوس بود و کشتاری در میان نبوده است. انگلیسی‌ها خود نیز در مهار آن دچار مشکلات بسیار شدند، آنچنان که بسیاری از اسیران بر اثر ابتلا به بیماری تیفوس می‌مردند و این تقصیر انگلیسی‌ها هم نبود. بنابراین، آلمانی‌ها و انگلیسی‌ها نبودند که در برگن - بلسن می‌کشتند؛ بلکه این تیفوس بود که کشتار می‌کرد.» (33) فوریسون به عکس‌های ساختگی از اتاق‌های گاز مورد ادعای صهیونیست‌ها اشاره کرده و ضمن رد این ادعا با استناد به مدارک غیرقابل انکار، با تعجب می‌پرسد که «اگر این عکس‌ها واقعی است، چگونه سربازان آلمانی - مورد ادعا - بدون ماسک و بی‌آنکه کمترین پوششی بر دهان، بینی و چشم خود داشته باشند در اتاق‌های مالامال از گازهای کشنده ایستاده و بر جان کندن یهودیان محکوم نظارت می‌کنند؟»
دکتر «روژه گارودی» مورخ فرانسوی، یکی دیگر از منتقدان جدی هولوکاست است که سال 1998 به جرم انکار هولوکاست در کتاب «اسطوره‌‌های بنیان گذار سیاست اسرائیل» در دادگاه به پرداخت جریمه محکوم گردید.
او در صفحه 72 کتاب می‌نویسد: «در اسناد مورخین طرفدار هولکاست از خندق‌هایی صحبت شده است که برای سوزاندن جنازه‌ها از آن‌ها استفاده می‌شد. خندق‌هایی به عمق حدوداً دو متر. نکته جالب در مورد خندق‌ها این است که نیم متر از این خندق‌ها غرق در آب بوده‌اند و این وضعیت تا به امروز ثابت مانده است. غیرممکن است که بتوان جسدها را در آب سوزاند، پس چگونه اسناد ادعا می‌کنند که جنازه‌ها در این خندق‌ها سوزانده می‌شده‌اند؟ این تنها یکی از دروغ‌های موجود در مورد قضیه هولوکاست است.»
«جان برایانت» در مقاله «دروغ بزرگ هولوکاست» که در ژوئن 2012 منتشر شد می‌نویسد: «هولوکاست ماشین پولسازی اسرائیل است. همدردی بیهوده با یهودیانی که می‌گویند قتل عام شده‌اند باعث شده است تا میلیاردها دلار پول از آلمان و آمریکا به جیب اسرائیلی‌ها سرازیر شود و بسیاری از کشورها مانند کانادا قوانینی سخت علیه انکارکنندگان هولوکاست وضع کرده‌اند تا این ماشین پولسازی را در حرکت نگه دارند،» دکتر «رأفت سید احمد»، مورخ و محقق مصری روز 1 جولای 2004 در مقاله‌ای به نام «دروغی درباره سوزاندن یهودیان» که در مجله «الایوا» منتشر شد نوشت: «ماجرای هولوکاست دروغی بود برای پیشروی بنگاه‌های اقتصادی صهیونیستی. زمانی که این ادعا با استفاده از آزمایش‌های علمی بررسی شد، دروغ بودن آن مشخص گشت و از آن پس با انکارکنندگان هولوکاست برخوردهای جدی می‌شود.»
گرچه میلیون‌ها انسان بی‌گناه در جریان جنگ دوم جهانی به قتل رسیده‌اند، اما ادعای وجود یک کشتار هدفمند و سازمان‌دهی شده یا همان «نسل کشی‌» علیه یهودیان، کماکان مورد مناقشه است و نمی‌توان قاطعانه در مورد آن نظر دارد. در حقیقت، نه تنها اصل ادعای وقوع هولوکاست مورد تردید است، بلکه نسبت دادن آن به هیتلر نیز قابل اثبات نیست. در آلمانِ پس از جنگ جهانی اول، به سبب نظریه «خنجر از پشت» که هرگز نفی یا رد نشد، نگاهی منفی نسبت به یهودیان به وجود آمد که منحصر به سیاست‌های نازی‌ها نبود.
در واقع، تمامی ژرمن‌های ملی گرای حاضر در جنگ به خوبی می‌دانستند که این جنگ ریشه در تحقیری دارد که در اثر انعقاد معاهده ورسای دامان غرور ملی آنان را گرفت و این معاهده ریشه در خیانتی دارد که سرمایه‌دارن یهودی و برخی از یهودیان عادی به عنوان جاسوس در حق آلمان روا داشتند. پس عجیب نیست اگر در آن هنگام یک سرباز آلمانی قصد جان یک یهودی را می‌کرد. علاوه بر این، در بررسی علل شکل‌گیری تفکرات ضد یهودی در اروپا باید به زمینه‌های تاریخی این تفکر دقت کرد. یهودی ستیزی یکی از عناصر اصلی شکل دهنده تاریخ اروپا طی قرون گذشته بوده و نمی‌توان آن را در هیتلر یا قرن بیستم محصور کرد. برخوردهایی که بین قرون 11 تا 14 میلاد در کشورهایی مانند فرانسه، انگلستان، آلمان و اسپانیا با یهودیان صورت گرفت نمونه‌هایی از این زمینه تاریخی هستند. اما در سال‌های گذشته اسناد دیگری نیز توسط مورخان انگلیسی منتشر شده است که از رازهای هولوکاست پرده بر می‌دارد. این مورخان که به آرشیوهای OSS (سازمان اطلاعات نظامی آمریکا) در دهه 1940 دست یافته ‌اند، معتقدند که اصلی‌ترین اسناد هولوکاست در زمان ساخت فیلم «کارخانه‌های مرگ» جعل شده است. در این هنگام OSS «هنری کلمان» از جاسوسان یهودی خود را مأمور کرد تا پیش از محاکمه رهبران نازی‌ها در دادگاه نورنبرگ، اسنادی مبتنی بر یهودی کشی را از اردوگاه‌های کار اجباری در آلمان تهیه کند تا به عنوان اسناد هولوکاست بتواند مورد استناد قرار گیرد. این مأموریت تحت اشراف سرلشکر «ویلیام داناوان» (رئیس OSS) و «ریچارد هلمز» (مشاور جنگ روانی سازمان اطلاعات نظامی آمریکا) پیش می رفت. کلمان در جست وجوهای خود به یافته های معتبری درباره یهودی ستیزی سیستماتیک دست نیافت، اما فیلم هایی از شورش یک محله یهودی نشین و مرگ و میرهای ناشی از تیفوس در اردوگاه های کاراجباری یافت که ماده اولیه ساخت فیلم «کارخانه های مرگ» شد؛ فیلمی که زیرنظر «جان فورد» ( فیلمساز معروف و رئیس بخش سینمایی OSS) تهیه گشت و این فیلم سینمایی در اردوگاه نورنبرگ هنگام محاکمه رهبران نازی‌ها به سبب اتهام هولوکاست و یهودی کشی به نمایش درآمد. حتی مورخان CIA امروزه ادغان دارند که هولوکاست چیزی بیش از یک فیلم هالیوودی (با همه عناصر اغراق آمیزآن) نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. اوئیس، فینکل اشتاین، «تاریخ، فرهنگ و دینشان»، نیویورک، جلد دوم، 1949، ص. 1376.
2. رائول، هیلبورگ، «نابودی یهودیان اروپا»، جلد اول، فرانسه، انتشارات گالیمار، 1996، ص. 23.
3. سالو، ویتمایر، «تاریخ اجتماعی و دینی یهودیان»، جلد دوم، انتشارات انشینت تایمز، 1952، ص. 200.
4. جورج، مارلک، «مرگ عقاب‌ها: فرانز جوزف، الیزابت و اتریش آن‌ها»، انتشارات هارپراندرو، 1974، ص. 182.
5. آلن، بولاک، «هیتلر»، نیویورک، انتشارات کنکی، 1952، ص. 24.
6. ورنر، مازر، «هیتلر: افسانه، اسرار، واقعیت»، لندن، انتشارات آلن لین، 1973، ص. 15.
7. بریتیج، هامان، «وین هیتلر»، ترجمه توماس تامتون، نیویورک، انتشارات تائوریس پارک، 2010، ص. 50.
8. ایان، کرشاو، «هیتلر از 1889 تا 1936»، نیویورک، انتشارات نورتون، 1998، ص. 8/ جان، تولند، «آدولف هیتلر»، نیویورک، انتشارات آنچر، 1976، صص. 246 - 247.
9. آدلف، هیتلر، «نبرد من» (1925)، ترجمه رالف مینهم، بوستون، انتشارات هوگتون، 1999، ص. 20.
10. ویلیام، شیرر، «ظهور و سقوط رایش سوم»، نیویورک، انتشارات سیمون، 1960، ص. 26.
11. بریتیج، هامان، همان صص. 243 - 246.
12. قصر تاریخ، «از نویسنده‌ای ناشناس به آدولف هیتلر: ظهور رایش سوم»
13. دیوید، نیکلاس، «آدولف هیتلر: مقایسه زندگی نامه‌ای»، انتشارات دانشگاه کارولینای شمالی، 2000، ص. 236.
14. بریتیج، هامان، همان، ص. 343.
15. ایان، کرشاو، همان، ص. 65.
16. آدولف، هیتلر، همان، صص. 52 - 53.
17. بریتیج، هامان، همان، صص. 347 - 352 و ایان، کرشاو، همان، ص. 64.
18. ویلیام، شیرر، همان، ص. 25.
19. ریچارد، اونس، «چگونه جنگ اول جهانی، هیتلر را شکل داد؟»، 22 ژوئن 2011، گلوب اند میل.
20. ابرهارد، کلب، «جمهوری ویمار»، نیویورک، انتشارات روتلج، 2005، ص. 140.
21. لوی، ریچارد، «یهودی ستیزی»، سانتاباربارا، 2005، ص. 623.
22. همان.
23. ایان، کرشاو، «زندگی نامه هیتلر»، نیویورک، انتشارات نورتون، 2008، ص. 82.
24. آلفونس، هک، «فرزند هیتلر»، فونیکس، 1985، ص. 23.
25. ویلیام، شیرر، همان، ص. 259.
26. میشل، ماروس، «هولوکاست در تاریخ»، تورنتو، 2000، ص. 37.
27. لاورنس، ریس، «نازی‌ها: هشداری از جانب تاریخ»، نیویورک، نیوپرس، 1997، ص. 149.
28. ریچارد، اونس، «رایس سوم در جنگ»، نیویورک، انتشارات پنگوئن، 2008، ص. 318.
29. به عنوان مثال ن.ک. «آلن بولاک» (1962)، «جان کانوی» (1968)، «دیتریچ آینگر» (1985)، «هانس دولینگر» (1995)، «یهودا باور» (200)، «جوزف بندرسکی» (200)، «ریچارد بانی» (2001)، «مایکل دورلند» (2009)، «ایان کرشاو» (2012).
30. نورمن، نایمارک، «آتش خشم: پاکسازی نژادی در اروپای قرن بیستم»، انتشارات دانشگاه هاروارد، 2002، ص. 81.
31. ویلیام، شیرر، همان، ص. 964.
32. جفری، مگارگی، «نابودی جنگ : نبرد و نسل‌کشی در جبهه‌های شرقی»، انتشارات راومن، 2007، ص. 164.
33. روبر، فوریسون، «اتاق‌های گاز در جنگ جهانی دوم: واقعیت یا افسانه؟»، ترجمه سیدابوالفرید ضیاءالدینی، تهران، انتشارات ضیاء اندیشه، 1381، ص. 84.

منبع مقاله :
مجله فرهنگ و علوم انسانی عصر اندیشه شماره هفتم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما