نویسنده: سید حسین هاشمی
کارکردهای اجتماعی خانواده
1. فرزندزایی
فرزندزایی و تداوم نسل انسان از مجرای ازدواج، تشکیل خانواده و به هم پیوستن یک زن و مرد، نخستین عمل و کارکرد اجتماعی خانواده و از جمله مهمترین اهداف و حکمتهای زوج آفرینی آدمیان از سوی پروردگار حکیم و دانا و هم چنین از نعمتهای درخور سپاس الهی به شمار میرود.(وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِینَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ...)؛ (1)
و خداوند از جنس خودتان برایتان همسرانی قرار داد و از همسرتان برای شما فرزندان و نوههایی به وجود آورد و از پاکیزهها به شما روزی داد... .
(فَاطِرُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجاً یَذْرَؤُكُمْ فِیهِ لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)؛ (2)
او آفریننده آسمانها و زمین است و از جنس شما همسرانی برای شما قرارداد و جفتهایی از چهارپایان آفرید و شما را به این وسیله [=به وسیله همسران] زیاد میکند، هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست.
نعمت انگاری آفرینش انسانها به دو صورت مردان و زنانی دارای استعداد و ظرفیت فرزندآوری و نیز لحن امتنایی و استدلال خداوند بر تکثیر نسل آدمیان از رهگذر اختلاف انسانها در جنس (مرد و زن بودن) برای اثبات توحید خالقیت و ربوبیت، همزمان، گویای این واقعیت نیز هست که هرگاه کارکرد فرزندزایی از خانواده ستانده شود و یا خانوادهای در آغاز، فاقد توانایی این کارکرد باشد، خانواده مطابق با الگوی طبیعت و آفرینش نیست و در ذات خود کاستی و نقصان را به همراه دارد؛ چندان که سایر کارکردها چون آرامش بخشی، رفع نیاز عاطفی و حتی جنسی را نیز نمیتوان به صورت بایسته و کامل از آن سراغ گرفت.
آمارهایی که از دادگاههای خانواده به دست میآید و بررسی عوامل طلاق از سوی پژوهشگران آسیبهای اجتماعی نیز حکایت از آن دارد که ناتوانی در زاد و ولد و عقیم بودن یکی از دو همسر، به میزان زیادی بر جدایی، طلاق و فروپاشی خانوادهها تأثیرگذار است. بر پایه این نگاه آسیب شناشانه دینی به ازدواج و زناشویی، میتوان به بخشی از اسرار احکام و آموزههای شرعی، فقهی و اسلامی، در حوزه مسائل جنسی و خانوادگی ره یافت؛ احکامی چون کراهت ازدواج با پیر زنان و عقیمان، تحریم و سزامند کیفر دانستن لواط، زنا، عقیم کردن زن و یا مرد، خود ارضایی، سقط جنین، فرزندکشی و... چه همه این گونه انحرافات جنسی و اخلاقی، با همه اختلاف ظاهری، رفتاری و شکلی که با هم دارند، در این نقطه به هم میرسند که سلامتی افراد را با خطرهای جدی و مرضهای گوناگون و احیاناً غیرقابل درمان (مانند ایدز و...) مواجه میسازند. بنیان خانواده را از هم میپاشند، زیرا اینها اعمال و رفتارهایی است برخلاف حکمت آفرینش، زوج آفرینی انسان و کارکردهای اصلی و اساسی خانواده.
در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
لا تزوجنّ عجوزاً و لاعاقراً فإنی مکاثر بکم الأمم؛ (3)
هرگز با پیرزن و زن نازا ازدواج نکنید که من به زیادی شما بر سایر امتها، مباهات میکنم.
در روایتی دیگر به نقل از آن حضرت آمده است: «بهترین زنان شما زنی است که بچه زا، مهربان، پاک دامن، نزد فامیل عزیز و محترم و در مقابل شوهر، متواضع و فروتن باشد...». (4)
امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده است:
زنان سه گروهاند: یکی دوشیزه، زایا و مهربان که در گرفتاریها به شوهر در امر دنیا و آخرت کمک میکند و به هنگام سختی، بی وفایی نمیکند. دوم، نازا که نه زیبایی دارد و نه اخلاق و در هیچ کار خیری به کمک شوهر برنمیخیزد و سوم، پرخاشگر، پرتوقع و عیب جو که زیاد را کم میشمارد و اندک را نمیپذیرد. (5)
همین سان اسلام سزاوار زن مسلمان نمیداند که با مرد خواجه و عقیم ازدواج کند؛ در روایتی امام موسی بن جعفر (علیه السلام) از ازدواج با مرد عقیم برحذر داشته است. (6)
2. تربیت اجتماعی
تربیت به مفهوم «فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی هر موجود و به ظهور و فعلیت رسانیدن امکانات بالقوه درون او» و حوزه وسیعی از آموزش و پرورشهای گوناگون جسمی، فکری، فرهنگی، علمی، اخلاقی، مذهبی و... را دربر میگیرد و آن گاه که با پسوند خانواده بیاید، بدین معناست که در این نهاد کوچک، ولی مهم اجتماعی، افرادی به عنوان مربیان و کسانی نیز در جایگاه تربیت شوندگان وجود دارند.پیش از آن که دین و آموزههای وحیانی و یا پژوهشها و تحقیقات روان شناختی و جامعه شناختی در این باره اظهارنظر کند، واقعیتها و عرف زندگی انسانی، مطابق با راهکارهای پیشینی دین، نقش مربیگری را به والدین، به ویژه پدر و تربیت پذیری را به فرزندان و احیاناً همسر، داده است.
پدر در نقش مربی خانواده میباید موانع رشد و شکوفایی خانواده را شناسایی و برطرف کند و استعدادهای خانواده را - که نمایانترین و مهمترین آنها ریشه دار شدن باورها، ارزشها، محبت، دوستی، حرمت گذاری به همدیگر و پروردن کودکان است - به ثمر بنشاند.
گرچه امروز، مؤسسات تربیتی، به کارکرد دیرین تربیتی کودکان از سوی خانواده تجاوز کرده، کودک پروری به وسیله کودکستانها رونق یافته است و این مؤسسات تربیتی و آموزشی، هر چند مطابق اصول علمی در پرورش و تربیت نسلهای نو میکوشند اما با این همه، هرگز جای پدر و مادر را پر نکرده و نخواهند کرد.
یکی از دلایل این مطلب آن است که سازمانهای تربیتی اگرچه بتوانند آداب، سنن و شیوه زندگی را به گونه نظری به کودک آموزش دهند، اما از ناحیه پرورش رفتاری و تزریق محبت و عواطف روحی - که بخشی از نیاز کودک است - هرگز جانشین پدر و مادر نمیشوند و این نیاز هم چنان بدون پاسخ میماند. مهرورزی و آغوش گشایی خالصانه مادر و بوسیدنهای برخاسته از ژرفای احساس و نهاد جان پدر است که بذر محبت و دوستی واقعی و نه تصنعی را در دل کودک میکارد و در گذر عمر، همین محبتهاست که بر کناره جویبار زندگی کودک بزرگ میشود و برگ و بار میدهد.
هیچ احسان و صمیمیتی مانند محبت پدر و لطف مادر برای فرزند نمیتواند ایثار، دگردوستی و ضعیف نوازی را بیاموزد و اساس خانوادههای بعدی را که به وسیله کودکان و همسران فردا بنا میگردد، استحکام بخشد؛ چه کودکان تربیت یافته در محیط صمیمی و لبریز از احترام پدر و مادر به یکدیگر، زیاده بر آن که تا زمان عضویت در خانواده پدر و مادر از عوامل مؤثر در ثبات و بقای خانواده و نقطه پیوند والدین خویش به شمار میروند، در آینده زندگی و تشکیل خانواده، هم چون پدران و مادران خود، بانیان خانواده موفق، ماندگار و شکوفا خواهند بود.
ممکن است برخی استدلال کنند که متغیرهای زندگی، کارکرد تربیتی را از خانواده به بیرون منتقل کرده است، چه گرفتاریها و مشاغل بیرون از منزل زن و شوهر، سبب شده که خانواده بخش مهمی از کارکردهای تربیتی دیرین خود نسبت به کودکان را به سازمان دیگری چون پرورشگاه و آموزشگاه وانهد و تعامل تربیتی میان زن و شوهر نیز به شدت کاهش یابد.
اما براساس آنچه آمده، باید پذیرفت که هنوز هم پدر و مادر، وظیفه و مسئولیت خطیر تربیت کودکان را هم چنان به عنوان نخستین اولویت کارکردی خود بر عهده دارند، بلکه میتوان گفت که کودکان معاصر، بیش از کودکان گذشته از میان الگوهای متحرک محیطی، نزدیک و همانند خود، به پدر و مادر اقتدا میکنند و به گونه غیرارادی رفتار آنان را الگوی رفتاری و سرمشق زندگی خویش قرار میدهند. شاید بتوان افزایش میزان الگوپذیری فرزندان امروز از پدر و مادر را در دو عامل سراغ گرفت: نخست این که خانواده امروزی به دلایل اقتصادی و تنگناهای معیشتی از تولیدمثل و فرزندزایی زیاد، خودداری میکند، در نتیجه کودک در محیط منزل و خانواده همبازیهای همسان نمییابد و ناگزیر بیش از کودکان دورههای پیشین به پدر و مادر وابسته میشود و بیشتر وقت خویش را آن گاه که پدر و مادر در منزل هستند، با آنان سپری میکند و رفتار خویش را با شیوه رفتاری آنان تطبیق میدهد و هماهنگ میکند.
دیگر این که در جوامع صنعتی امروز، اقتضائات شغلی باعث جابهجایی و نقل و انتقال خانوادهها از یک نقطه به نقطه دیگر میشود. کودکان در محلهای جدید کمتر موفق به پیدا کردن همبازی و رفیقی میگردند که با او انس پیدا کنند. حس همبازی جویی آنان را به گرایش شدید به سوی پدر و مادر سوق میدهد و تأثیرپذیری از آنان را افزایش میدهد. (7)
از همین رهگذر، متون قرآنی و روایی، همان سان که دین باوران را مسئول تزکیه، رشد و پرورش دینی، اخلاقی و علمی شخص خویش معرفی کرده همان سان، در جایگاه سرپرست خانواده، نسبت به تربیت دینی تمام اعضای خانواده، مسئول و مکلف شناخته است:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ...)؛ (8)
ای کسای که ایمان آوردهاید؛ خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست، نگه دارید.
نگه داری خویشتن و خانواده از آتش، همان سان که با ترک معاصی و تسلیم نشدن در برابر شهوات سرکش میسور است، هم چنین به وسیله تعلیم و تربیت درست و فراهم ساختن محیط پاک و به دور از هرگونه آلودگی فکری و عملی حاصل میشود.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ به سؤالی در این زمینه - که چگونه انسان میتواند اهل و فرزندانش را از آتش (آتش دنیا و آخرت) نجات دهد - فرمودند:
"آنها را به آنچه خدا دستور داده، امر و از آنچه نهی کرده بازدارید. اگر از شما پذیرفتند، آنان را از آتش جهنم حفظ کردهاید و اگر قبول نکردند، به وظیفه خود عمل نمودهاید." (9)
شیوههای تربیت دینی
تربیت دینی در محیط خانواده با دو شیوه اساسی میسر است:1. شیوه کلامی؛
2. شیوه نمادین.
1. شیوه کلامی
منظور از شیوه کلامی (دستوری - بیانی) امر و نهیهای ارشادی دو همسر به یکدیگر و کودکان عضو خانواده است؛ یعنی به دستورها، مشورت دهی همسران به یکدیگر و پدر و مادر به فرزندان در انجام احکام و کارهای دینی، اخلاقی و عبادی، شیوه «کلامی» تربیت گفته میشود. این نوع تربیت به نوبه خود، در رشد و شکوفایی حسن دینی اعضای خانواده به ویژه کودکان، تأثیر فراوان دارد، زیرا صمیمیت، پیوند و اشتراک سرنوشت زن و شوهر بستر پذیرش و سخن شنوی از همدیگر را فراهم میآورد، چنان که کودک در دوره کودکی، وابستگی کامل به والدین دارد و با دید مثبت به آنها مینگرد و هرچه از آنان دریافت کند، میپذیرد.گفتارهای والدین، اعم از دستوری و غیردستوری، حتی سخنان معمولی آنها در شکل گیری رفتار و افکار کودک مؤثر است و چه بسا سخنان نامناسب و احیاناً دروغها، سرزنشها و تهدیدهایی که در محیط خانه رخ میدهد و ارتباط مستقیم با کودک ندارد، در روح کودک اثر میگذارد؛ از این روی بر پدر و مادر لازم است که در گفتار و سخنانی که در محیط خانواده صورت میپذیرد - چه آن دسته از گفتار و سخنانی که یک سوی آن عضوی از اعضای خانواده است و یا این که طرف سخن فردی بیرون از اعضای خانواده است، اما گفت و گو در محیط خانه صورت میپذیرد - کمال دقت و راست گویی را رعایت کنند.
2. شیوه نمادین
به آنچه اعضای خانواده از اعمال و رفتار یکدیگر میبینند و میآموزند، بدون این که دعوتی از او شده باشد، شیوه «نمادین (عملی)» تربیت گفته میشود. این گونه یادگیری و تربیت دو شاخصه بنیادین دارد؛ نخست این که دامنه تأثیر این روش بسیار گسترده است؛ گویی از همین رهگذر یکی از شیوههای تربیتی انبیا (علیهم السلام) برای هدایت بت پرستان از شیوه غیرکلامی و نمادین بهره جست و به جای موعظه و نصیحت با شکستن بتها به آنها نشان داد که چنان معبودهایی بی روح، نفع و ضرری به حالشان ندارد.پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در موارد متعددی، مانند تعلیم نماز و حج، از این شیوه استفاده کردند و فرمودند:
صلّوا کما رأیتمونی اُصلّی؛
نماز بگزارید، آن گونه که میبینید من نماز میگزارم.
تأثیرگذاری رفتاری خانواده بر یکدیگر، هر چند تمامی اعضای همزیست را دربر میگیرد، اما از میان همه، آن کس که بیشترین اثرپذیری را دارد، کودکان و خردسالاناند.
چشمان ظریف و تیزبین کودک مانند یک دوربین حساس، از تمام صحنههای زندگی خانواده، به ویژه حرکات و رفتار والدین و دیگر اعضای آن، فیلم برداری میکند. از لبخندها، زمزمهها و نوازشهای والدین، درس خوش بینی، امیدواری، اعتماد و محبت میآموزد و به عکس، از تندیها، بدرفتاریها و عصبانیتهای آنها درس تندی و بداخلاقی میگیرد. معمولاً کودک سخن گفتن، آداب معاشرت، رعایت نظم یا بی نظمی، امانت داری یا خیانت، راست گویی یا دروغ گویی، خیرخواهی یا بدخواهی را در محیط خانه فرا میگیرد.
اگر همسر و یا پدر و مادر به دستورهای دینی اهمیت دهند، اهل نماز و عبادت، دعا، تلاوت قرآن و توجه به معنویات باشند، بدون شک و در اکثر موارد، بر ابعاد روحی و دینی طرف مقابل و کودک خانواده تأثیر میگذارد. به همین دلیل، کودک سه یا چهار ساله هنگام مشاهده نماز والدین به نماز ترغیب میشود و مانند آنان به رکوع و سجود میرود. فرزندان کوچکی که به همراه والدین به نهادهای مذهبی، مساجد، حسینیهها و... میروند، سنتها و شعائر مذهبی را با همان شیوهای که در والدین دیدهاند، در بازیهای کودکانه با هم سالان خود، باز تولید میکنند.
اظهار این گونه رفتارها از کودک، ناشی از تأثیر عمیق رفتار والدین بر روح اوست که غالباً تبدیل به ملکه میشود و تا پایان عمر در او باقی میماند. چنان که همانندی میان رفتارهای دینی، اخلاقی و اجتماعی دو همسر - که سالیانی با یکدیگر زیستهاند - جای انکار ندارد.
تأثیرگذاری تربیت نمادین و اثرپذیری از آن هرگاه از منظر روابط والدین و فرزندان نگریسته شود، از میان اعضای خانواده، مادر نقش بیشتری در تربیت کودک مییابد؛ چرا که او نخستین کسی است که رابطه مستقیم با کودک دارد؛ نیازهای او را تأمین میکند و به خواستههایش پاسخ میگوید؛ از این رو، کودک از عواطف، احساسات، نگرشها و اندیشههای مادر بیشتر متأثر میشود. نگاه مثبت قرآن با این تحلیل و ارزیابی را میتوان از داستان همسر عمران در تربیت دخترش مریم، به دست آورد که در آیات 35 تا 37 سوره آل عمران بیان شده است.
بر این اساس، وظیفه مادر در قبال تربیت دینی کودک، سنگینتر و افزونتر از دیگران است، اما اگر از منظر روابط زن و شوهری بنگریم، به دلیل سیال بودن و انعطاف پذیری روحی و روانی زن، تأثیر شخصیت رفتاری شوهران بر همسران برجستهتر میشود و گویی از همین سبب است که در آیه شریفه: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَاراً...)، روی سخن با مردان، آن هم با در نظر داشت حیثیت و شأن بودن شوهر (= قوا... اهلیکم) است ولی این تأثیرگذاری از شوهران بر همسران در سطح اصلاحات رویین و کم عمق تصور میرود و چنان نیست که تقابل و رودرویی فکری بین زن و شوهر را برطرف سازد؛ از این روی، اگر سنگ بنای ازدواج بر شالودهای پی ریزی شود که هر دو طرف در باورهای کلان هستی شناختی اختلاف نظر دارند و یا در مسیر زندگی مشترک این اختلاف روی دهد، بی گمان این بنا فرو میریزد.
تربیت دینی و تداوم خانواده
گذشته از هر اثر و ره آورد دنیوی و یا اخروی که برای تربیت دینی خانواده به مفهوم و شیوههای یاد شده میتوان سراغ گرفت، نقش تربیت دینی در سالم سازی، تعامل زن و شوهر و تداوم و استحکام خانواده بسی برجسته و قابل توجه است. رهیافت کاملتر به این نقش و اثر، آن گاه میسر میگردد که به تربیت دینی از زوایا و در ساحتهای زیر نگریسته شد.1. در حوزه باورها
قرآن کریم در آیات مختلف به این موضوع اشاره دارد که هرگاه زن و مرد، در مسائل اصلی، بنیادی و اعتقادی، نگرشهای متفاوتی داشته باشند، کفو یکدیگر به شمار نمیروند و اگرچه پیمان زندگی مشترک ببندند، تداوم نمییابد و با جدایی، بلکه دشمنی پایان میپذیرد.خداوند در آیات دهم و یازدهم سوره مبارکه تحریم از دو خانوادهای یاد میکند که زنان و شوهران باورهای متفاوتی داشتند و این تفاوت در باورها به تقابل، جدایی و دشمنی آنان انجامید:
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ كَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَقِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ * وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ)؛ (10)
خداوند برای کسانی که کافر شدهاند، به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است؛ آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو پیامبر سودی به حالشان [در برابر عذاب الهی] نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد میشوند!» و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثل زده است؛ در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!».
از جمله دریافتهای روشن این دو آیه، نقش و تأثیر تفاوتهای فکری در براندازی بنیان خانواده است. آیات شریفه از هر دو گروه زنان و مردان که با همسران خود، ناهمسانی فکری داشته و در این ناهمسانی و اختلاف، گاه زن و گاه مرد، بر طریق صواب و هدایت بودهاند، نمونه آورده تا گمان خصوصیت داشتن انحراف زنان و یا مردان را از میان بردارد و نشان دهد که ازدواجهای پاگرفته بین دو شخصیتی که افقهای فکری متفاوتی دارند، فرو خواهد پاشید. بی آن که حقانیت زن و یا مرد در این فرایند، مایه تفاوت گردد، چه این که از جمله انگارههای موجود و حتی رسوخ یافته در فقه آن است که اگر در اختلافهای فکری و اعتقادی، زن دچار انحراف باشد، مشکلی وجود ندارد، زیرا سیطره و تسلط مرد مانع از تأثیرگذاری زن بر مرد میشود و زن، سرانجام به کیش مرد خویش درخواهد آمد.
در سوره احزاب، خداوند متعال به رسول خود فرمان میدهد تا به همسران خویش اعلام کند که هرگاه با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ارزش داوریها، همسوی و هم اندیشی نداشته باشند، این اختلاف، پیوند همسری میان آنان را میگسلد و کار آنان به جدایی میکشد:
(یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً * وَإِن كُنتُنَ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِیماً)؛ (11)
ای پیامبر، به همسرانت بگو: «اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را میخواهید بیایید، با هدیهای شما را بهره مند سازم و شما را به طرز نیکویی رها سازم و اگر شما خدا و پیامبرش و سرای آخرت را میخواهید، خداوند برای نیکوکاران شما پاداش عظیمی آماده ساخته است.
ممکن است پنداشته شود که یاد کردن این نمونهها بیان موارد خاص است و نمیتوان قاعده و قانونی کلی از آن استخراج کرد و یا آن را دیدگاه و نظر قرآن و اسلام در آسیب شناسی خانوادگی قلمداد کرد.
پاسخ آن است که این نگرش، در تعارض با جاودانگی پیام و آموزههای قرآنی است؛ افزون بر این، در آیات سوره تحریم آشکارا بیان میدارد که بیان داستان نوح و لوط (علیهماالسلام) و فرعون، نه روایت تاریخ و سرگذشت این خانوادهها، بلکه مثل جاری و دارای کاربردی در همه زمانها و مکانهاست.
2. در حوزه اخلاق
در نگرش قرآنی، عدم پیراستگی اخلاقی هر یک از زن و شوهر میتواند تنازع و تنش در درون خانواده را برانگیزد و خانواده را تا سرحد جدایی و فروپاشی به پیش برد. از میان شواهد مختلف قرآنی برای اثبات این نگره، به یاد کرد دو نمونه بسنده میکنیم:یک: آیات یکم تا پنجم سوره «تحریم» رویدادی را حکایت میکند که در زندگی خانوادگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اتفاق افتاد و مایه رنجش شدید و آزردگی خاطر رسول خدا از برخی همسرانش گردید؛ چندان که کار داشت به طلاق و جدایی میانجامید:
(یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ * قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلاَكُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ * وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَإّّ بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هذَا قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ * إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاَهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلاَئِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِیرٌ * عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَیْراً مِنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَأَبْكَاراً)؛
ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده، به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام میکنی؟ خداوند آمرزنده و رحیم است. خداوند راه گشودن سوگندهایتان را [در این گونه موارد] روشن ساخته و خداوند مولای شماست و او دانا و حکیم است. [به خاطر بیاورید] هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبر را از آن آگاه ساخت، [قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود]، هنگامی که پیامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: «چه کسی تو را از این راز آگاه ساخت؟» فرمود: «خداوند عالم و آگاه مرا باخبر ساخت!» اگر شما (همسران پیامبر) از کار خود توبه کنید [به نفع شماست زیرا] دل هایتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضد او دست به دست هم دهید [کاری از پیش نخواهید برد]، زیرا خداوند یاور اوست و هم چنین جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند. امید است که اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد؛ همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، هجرت کننده، زنانی غیر باکره و باکره.
از شأن نزول و هم چنین ظاهر آیات شریفه برمیآید که عامل اصلی تصمیم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یا اعلام چنین تصمیمی از سوی آن حضرت، دو چیز بوده است:
1. افشای اسراری که پیامبر بدانان گفته بود؛
2. منشأ افشای این سر، حسادت برخی از همسران پیامبر بر بعضی دیگر بوده است.
بی گمان نقل این داستان از زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) - بسان سایر حکایات و قصص قرآن - تنها جنبه حکایتگری و نقل رویدادی از ماجراهای زندگی خانوادگی پیامبر ندارد؛ بلکه اهداف تربیتی و اجتماعی فراتر از حادثه سبب نزول، مورد نظر است؛ از این رو از آیات استفاده میشود که هرگاه روابط و تعامل اعضای خانواده از رعایت هنجارهای اخلاقی برکنار باشد، بنیان خانواده متزلزل میشود و به دیگر سخن، در این آیات کریمه، حسادت و افشای اسرار درون خانوادگی، به عنوان نمونه از میان دهها ویژگی ناپسند اخلاقی و رفتاری، برجسته شدهاند تا اثر ویرانگر رذایل اخلاقی در فروپاشی خانواده را بنمایاند؛ از همین رو خداوند در فراز پایانی این آیات، از مورد نزول میگذرد و شماری از مهمترین بایستگیهای همسران را یادآور میشود. به حکم سیاق و حفظ نظم کلام الهی و نیز شأن نزول آیات، از جمله پیامها و دریافتهای روشن یاد کرد این صفات، آن است که آراستگی اعضای خانواده، به ویژه زن و شوهر به این آرایهها، از عوامل تحکیم پایههای خانواده و صیانتگری بقای آن است.
دو) در سوره مبارکه «قصص» در بخشی از نقل داستان حضرت موسی (علیه السلام) ماجرای ملاقات آن حضرت با دختران شعیب (علیه السلام) و کمک موسی به آنان آمده است. در این برخورد و ملاقات، شیوه رفتار موسی با دو دختر شعیب چنان بود که برخی از صفات برجسته او را به نمایش بگذارد و دختران در عالم ناشناسی او را شایسته عضویت در خانواده خود ببینند و در بازگشت به خانه، نیتشان درباره موسی را با پدر در میان بگذارند و برای درستی پیشنهاد خود، از شخصیت موسی سخن بگویند و سیمای او را بدین گونه ترسیم کنند:
(قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ)؛ (12)
یکی از آن دو [دختر] گفت: پدرم، او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی را که میتوانی استخدام کنی آن کس است که قوی و امین باد [و او همین مرد است].
روایت این ماجرا از سوی قرآن، به ویژه یاد کرد تکیه دختر شعیب - همان دختری که براساس روایات تفسیری و متون تاریخی، بعدها همسر موسی شد - بر فضیلت اخلاقی امانت - که به گواهی شاهد و قراین داستان، مراد از آن، حیا و عفت موسی (علیه السلام) میباشد - نشان دهنده آن است که عفت و پاک دامنی، نه تنها برای مردان و از دید آنان - چنان که برخی پنداشتهاند - که برای زنان و نوع نگرش آنان به مردان نیز بس مهم و قابل توجه است و از جمله مهمترین اسباب تحکیم روابط دوستانه میان زن و شوهر و مایه دلگرمی و اعتماد هرچه بیشتر زن و مرد و مرد به زن به شمار میرود؛ چنان که ناپاکی و دامن آلودگی زن و یا مرد، روابط مستحکم خانواده را از هم میگسلد و سامان و نظام خانوادگی را فرو میپاشد.
آمارها و بررسیهای آسیب شناسانه اجتماعی و خانوادگی نیز مؤید همین نگرش قرآنی و بیان کننده آن است که خیانت همسران به یکدیگر و آلودگی اخلاقی، نه تنها از عوامل فروپاشی خانوادهها در جوامع سنتی، بلکه در میان ملتهایی است که به ارزشهای سکولار پایبندند، زیرا فطرت و طبع انسانی با خیانت زن و شوهر به یکدیگر ناسازگار است و هیچ زن و مردی - گرچه به ظاهر تن در دهد - در عمق جان خویش، خیانت همسر خود را دوست ندارد و به همین دلیل در بیشتر موارد، او نیز اقدام به مثل میکند. بخشی از مصلحت، حکمت و آموزههای دینی در موضوع حجاب و پوشش مردان و زنان، با نگریستن به همین زاویه قابل فهم و دریافت است.
3. کارکردهای اقتصادی
تمامی انسانشناسان و پژوهش گران جامعه شناختی، کارکرد اقتصادی خانواده را پذیرفته و گفتهاند که علت پیوند پدر و مادر، تنها یا حتی غالباً، امتیازات و بهرههای جنسی ارزانی شده بر همسران نیست؛ چه در بسیاری از جوامع ابتدایی و هم چنین پارهای از جوامع امروزی، روابط جنسی پیش از ازدواج و خارج از حد زناشویی وجود داشته و دارد، اما هر دو گروه، خود را بی نیاز از تشکیل خانواده نمیدیدهاند. در باور اینان «یکی از عوامل مهم حفظ بقای خانواده هستهای، تشریک مساعی اقتصادی براساس تقسیم کار بین زن و شوهر است». (13)متون دینی برخلاف واقعیت و عرف زندگی بشر امروزی و حتی عرف پذیرفته نزد اکثر مسلمانان - که نداشتن مسکن، درآمد ثابت و شغل و کار مشخص را از بهانههای ترک ازدواج و عزب زیستن میانگارند - بر آن است که تشکیل خانواده، خود یکی از عوامل رهایی از فقر و از جمله اسباب ثروت مندی و دسترسی به امکانات و رفاه بیشتر زندگی است:
(وَأَنكِحُوا الْأَیَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن یَكُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)؛ (14)
مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، هم چنین غلامان و کنیزان صالح و درست کارتان را؛ اگر فقیر و تنگ دست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز میسازد؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است.
چنان که پیداست، آیه شریفه در پی نمایاندن کارکرد اقتصادی خانواده است و تشکیل خانواده و ازدواج را در ثروت افزایی مؤثر میشناسد و با دو بیان مؤکد:
(فَسَوْفَ یُغْنِیكُمُ اللّه) و: (إنَّ ُاللَّهُ وَاسِعٌ) برآورده شدن نیازهای مالی خانواده را تضمین میکند.
مطابق معنای این آیه شریفه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است:
اتَّخذوا اهلاً فإنَه أرزقُ لکم؛ (15)
تشکیل خانواده دهید که برای شما روزی رسانتر است.
هم چنین از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود:
فالرزقُ مع النساء و العیالِ؛ (16)
رزق، در زن گرفتن و تشکیل خانواده است.
گذشته از تحلیلهای دینی و باور به فضل و امداد الهی - که فقر و ثروت، سلب و اعطای نعمت، در دست قدرت او است - نقش ازدواج و تشکیل خانواده در ثروت افزایی را شاید بتوان از منظر عقلی بدین گونه ارزیابی کرد که شخص عزب، امید و انگیزهای برای کار، تلاش و جدیت ندارد و احساس مسئولیت تأمین معاش نسبت به کسی نمیکند. او تنها مسئول خویش است که میتواند با گرسنگی کنار بیاید و ریاضت پیشه کند و با اندک قوت لایموت، روزگار را بگذراند و تن به زحمت و سختی کار و فعالیت ندهد؛ شواهد عینی زندگی افراد مجرد نیز همین مطلب را گواهی میدهد. احساس و سیمای زندگی شخص عزب، در گزارش یکی از جامعه شناسان، از مرد مجرد اهل «برزیل» چنین تصویر شده است:
"ساعتهای مداوم در گوشهای از کلبه کز میکرد؛ گرفته، محروم از توجه و سخت نحیف و لاغر به نظر میرسید که در حد اعلای افسردگی است. به جز در مواردی که تنها به شکار میرفت، به ندرت پا از خانه بیرون میگذاشت. در سر غذای خانوادگی که برگرد آتش صرف میشد، یکی از بستگان گهگاه سهم ناچیز از غذا را در کنارش میگذاشت و او با حالت سکوت میخورد، در غیر این صورت، معمولاً روزه دار میماند. وقتی به گمان این که سخت بیمار است، علت را جویا شدم، به پندارم خندیدم و پاسخم را دادند: «مجرد است»." (17)
با تشکیل خانواده و به ویژه تولد فرزند، تکلیف و احساس مسئولیت تازهای برای هر یک از پدر و مادر پدید میآید و از آن جا که هر دو همسر، پیشرفت و رشد اقتصادی خود را در گرو تلاش یکدیگر میدانند و توفیقات و خوش بختی کودک را نیز در گروِ کار و فعالیت خود میبینند، تحمل هرگونه تلخی و مشقت را بر خود هموار میکنند و در پی برآوردن نیازهای امروز و فردای او برمیآیند. چنین مسیری به طور طبیعی به رفاه و ثروت افزایی میانجامد. براساس آن چه گذشت، نیازی به گفتن نیست که تشکیل خانواده، الزاماً به معنای ثروتمندی نیست، چه کانون خانواده تنها بستر و زمینه رشد اقتصادی را فراهم میآورد، اما شرایط و بایدهای دیگری هم چون کار و تلاش پی گیر فکری، عقلی و جسمی هر دو همسر لازم است، تا آن بسترها و ظرفیتها به فعلیت بنشینند. حتی امدادهای الهی نیز در هر زمینهای که باشد، از معبر اسباب و ظرفیتها به فعلیت بنشینند. حتی امدادهای الهی نیز در هر زمینهای که باشد، از معبر اسباب و وسایط فیضان مییابد و نه جزاف و خارج از قانون مندی نظام هستی، زیرا خداوند در آیه 39 سوره نجم فرموده است:
(لَیْسَ لِلْإنْسان إلّا ما سَعی)؛
برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست.
پینوشتها:
1. نحل، آیه 72.
2. شوری، آیه 11.
3. شرح جامع صغیر، ج 6، ص 396.
4. وسائل الشیعة، ج 14، ص 4.
5. همان.
6. نظام خانواده در اسلام، ص 63.
7. جامعه شناسی، ص 195.
8. تحریم، آیه 6.
9. همان.
10. تحریم، آیات 10 و 11.
11. احزاب، آیات 28 و 29.
12. قصص، آیه 26.
13. جامعه شناسی، ص 190.
14. نور، آیه 32.
15. وسائل الشیعة، ج 14، ص 3.
16. همان، ص 122.
17. جامعه شناسی، ص 191.
جمعی از نویسندگان، (1391)، زن و خانواده در افق وحی، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول
/م