نویسنده: دکتر رضا منصوری
روانشناسی جامعههای بسته بسیار جالب است و شناخت آن برای رفع موانع توسعهی کشور بسیار راهگشاست. در دوران پیش صنعتی، که ارتباطات نقش ناچیزی داشتند جامعههای بسته از تأثیرهای خارجی در امان بودند و تحول آنها بی ارتباط با یکدیگر بود. در دوران پساصنعتی کنونی، به دلیل نقش سرنوشت ساز ارتباطات، جامعههای بسته به شدت از خارج تأثیر میپذیرند. این تأثیرپذیری گاهی به صورت یک طنز اجتماعی، از دید جوامع توسعه یافته، بروز میکند. پدیدهی سِندِرماگ یکی از آنها است. سندرماگ واژهای است خودمانی از ترکی آذری به معنی شکستن و خرد کردن؛ منظور از آن در یک جامعهی بسته دانشگاهی این است که شخصیت هر نوآمدهی دانشگاهی را به روشی ماهرانه آن چنان خرد کنند که همرنگ اعضای دیگر آن جامعهی بسته بشود و هر تمایزی را که حکایت از نوعی برتری باشد نابود کنند. هرگاه فیزیکدان تراز اولی هوس آمدن به ایران بکند و بخواهد در گروه یا دانشکدهای شروع به کار بکند سازوکار سندرماگی بلافاصله شروع به کار میکند. این سازوکار بسیار ظریف و در عین حال مضحک است. اعضای جامعهی بستهی دانشگاهی خود را خوشحال نشان میدهند که قرار است عضو جدیدی به آنها بپیوندد. وانمود میکنند از استخدام جدید استقبال میکنند، البته قوانین باید مراعات شود! شورا هم باید نظر بدهد! تقاضای کتبی که شرط اول است! مگر میشود بدون تقاضا استخدام کسی را مطرح کند. اگر هم تقاضا رسید شاید بررسی منجر به این بشود که فعلاً تنها برای آزمایشگاه فیزیک 1 مدرس نداریم و آن را به متقاضی پیشنهاد میدهند. از این نمونهها فراوان در جامعهی علمی داریم، که همگی حکایت از بسته بودن و راکد بودن جامعهی علمی ایران دارد.
تحلیل روان شناختی پدیدهی سندرماگ نسبتاً بدیهی است. جامعهی دانشگاهی بخشی از نهاد نوینی است که الگوی آن هنوز در کشورهای صنعتی است. این جامعهی بسته باید وانمود کند، به عنوان یک نهاد نوین، همپای مشابه خود در کشورهای پیشرو صنعتی است. با روشهای بومی ارزشیابی نمیتوان متوجه بسته بودن و عقب مانده بودن جامعهی علمی شد. آمادگی برای پذیرش روشهای بین المللی ارزشیابی هم که وجود ندارد. میماند حضور دانشگران معتبر در میان ما به عنوان تنها مرجع ارزشیابی. برای حفظ شرایط موجود و حفظ منافع باید ماشین سندرماگ را با تمام قوا به حرکت درآورد. اگر نوآمده مثل ما نشود مچ تمام کسانی که از 60 ساعت حق التدریس دفاع میکنند باز میشود! دیگر آن همکار نخواهد توانست به صورت پروازی در یک روز ده ساعت درس بدهد.
خوشبختانه تحول علمی کشور به مرحلهای رسیده است که میتوان جرأت کرد و این طنز دردناک را مطرح کرد. پدیدهی سندرماگ به درمان نیاز دارد. این بیماری در کمیتهها و جلسات و بخشنامهها ظاهر نمیشود، اما جامعهی علمی ما خوشبختانه احساسگرهایی دارد که این درد را احساس کند. بیش از همه جوانان دانشجو در معرض مخاطرات این بیماری قرار دارند. آنچه نگرانی ما را تشدید میکند فارغ التحصیلان دکتری داخل است. این گروه، گرچه از میان مستعدترینها انتخاب میشوند، اما چون در معرض یک جو علمی سالم قرار نگرفتهاند، آمادگی انحراف بیشتری دارند. تجربهی ما در مقاطع دکتری و علم بومی بسیار کمتر از آن است که بتوان پیش بینی مخاطرات آینده را کرد. همین تجربهی ده ساله نشان میدهد که بانیان راه اندازی مقاطع دکتری تأثیر جو علمی فعال را بر تربیت دانشجویان تحصیلات تکمیلی دست کم گرفتهاند. گروه دانشجویانی که تربیت کردهایم، و معمولاً در زمرهی پژوهشگران فعال درآمدهاند، به نظر نمیرسد درک درستی از جامعهی علمی و سازوکارهای رشد آن دریافت کرده باشند. این نگرانی وجود دارد که این گروه فارغ التحصیلان، که آیندهی علم ایران بر دوش آنها خواهد بود، نتوانند نقش مؤثری ایفا کنند و حتی باعث انحرافهایی در آیندهی علم ایران بشوند.
مجموع این نگرانیها باید دلسوزان جامعهی فیزیک را به فکر وادارد. هم به فکر درمان بیماری سندرماگ باشند، و هم به فکر پیشگیری از سندرمهای مشابه. خروج از انزوای بین المللی و مراودات علمی دو طرفه در عالیترین سطح اولین گام در جهت رفع این نگرانیها و درمان بیماریهاست. خوشبختانه بلوغ جامعهی فیزیک به آن حد رسیده است که ارتباط بین المللی نه یک طرفه باشد و نه از نوع استعماری. بکوشیم در این مرحله از تحول نیز دست به دست یکدیگر بدهیم و منافع آن را برای جامعه علمی افزایش دهیم.
منبع مقاله :
مجلهی فیزیک، 1378، شمارهی 3 و 4، صفحهی 70،