تعریف خانواده و ابعاد مختلف آن

شاید به نظر برسد كه مفهوم «خانواده» از مفاهیمی بسیار روشن و همه فهم است، به گونه‏ای كه عامه مردم، اعم از كوچك و بزرگ و باسواد و بی‏سواد، همه آن را می‏فهمند و نیازی به تعریف آن نیست، ولی آن‏قدرها ساده هم نیست. وقتی به منابع واژه‏شناسی مراجعه كنیم، می‏بینیم تعاریف گوناگونی از آن شده و صاحب‏نظران بر اساس تخصص و نیازشان، هر كدام تعریفی از «خانواده» ارائه داده‏اند.
پنجشنبه، 16 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعریف خانواده و ابعاد مختلف آن
 تعریف خانواده و ابعاد مختلف آن
تعریف خانواده و ابعاد مختلف آن
نويسنده:محمّد احسانی نشریه
منبع:فصلنامه معرفت
شاید به نظر برسد كه مفهوم «خانواده» از مفاهیمی بسیار روشن و همه فهم است، به گونه‏ای كه عامه مردم، اعم از كوچك و بزرگ و باسواد و بی‏سواد، همه آن را می‏فهمند و نیازی به تعریف آن نیست، ولی آن‏قدرها ساده هم نیست. وقتی به منابع واژه‏شناسی مراجعه كنیم، می‏بینیم تعاریف گوناگونی از آن شده و صاحب‏نظران بر اساس تخصص و نیازشان، هر كدام تعریفی از «خانواده» ارائه داده‏اند. برخی خانواده را یك سازمان اجتماعی دانسته، بعضی روابط خویشاوندی و همخونی را اساس تشكیل خانواده تلقّی كرده‏اند، عده‏ای دیگر عامل اقتصادی، و گروهی نیز عوامل روانی و جنسی را سبب پیدایش آن قلمداد كرده‏اند.(2) به هر صورت، همان‏گونه كه از منابع دیگر هم برمی‏آید، منظور از «خانواده» در این گفتار، مجموعه‏ای از افرادی است كه یكجا در كنار هم زندگی می‏كنند و معیار همزیستی و همبستگی آن‏ها دو چیز است: قرابت یا زوجیت.(3) بنابراین، خانواده‏های والدینی، تك والدینی یا بدون والدین یا برادران و خواهرانی كه با هم زندگی می‏كنند نیز مشمول این بحث خواهند بود.

ابعاد خانواده در اندیشه نظریه‏پردازان علوم انسانی

خانواده جایگاه رفیع و بلندی در انظار اندیشمندان جهان داشته است و آن را از جنبه‏های گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‏اند. هر رشته از علوم انسانی به فراخور نیاز خود، به تكاپو در مسائل خانواده پرداخته و گوشه‏ای از امور مربوط به آن را بررسی كرده است. هرچند بررسی همه ابعاد خانواده از دیدگاه‏های مختلف كاری است بسیار گران و در این مقال نمی‏گنجد، اما به برخی از جهات آن در اندیشه‏های نظریه‏پردازان علوم انسانی می‏توان اشاره‏ای گذرا داشت:

الف. تاریخ

تمامی تاریخ‏نگاران و سیره‏نویسان بر این باورند كه خانواده كهن‏ترین گروهی است كه به اقتضای نیاز طبیعی، عاطفی و اجتماعی بشر شكل گرفته و سابقه‏ای به درازای سابقه زیست بشر بر روی زمین دارد؛(4) چرا كه انسان مدنی‏الطبع است و ناگزیر باید در اجتماع زندگی كند؛ چون خداوند انسان را آفرید و ساختمان بدنی او را به گونه‏ای شكل داد كه ضمن برخورداری از توانایی‏های گوناگون از نظر جسمی و عاطفی، همواره احساس نیاز به دیگران در او زنده باشد. همین احساس درونی باعث می‏شود كه اجتماع كوچكی به نام «خانواده» در عرصه زندگی شكل بگیرد و تعدادی از افراد ـ دست‏كم دو نفر ـ یك جا زندگی كنند؛ نیازهای جسمی و روانی انسان در محیط خانواده تأمین می‏شود و روح تعاون و همكاری میان اعضای آن در همان محیط به وجود می‏آید.(5)
پس از تشكیل نخستین هسته خانواده در زمین، كه طبق متون دینی و تاریخی، شخصیت آدم و حوا بنیان‏گذار آن بودند، مراحل گوناگونی بر نهاد خانواده سپری شده و به موازات تحولات اجتماعی، دست‏خوش تغییر و تحول فراوان گشته است. دانش تاریخ عهده‏دار بررسی ابعاد خانواده و سیر تكاملی آن است كه چگونه خانواده بادیه‏نشین تبدیل به شهرنشین شد، یا چه عواملی موجب گردیدند كه خانواده هسته‏ای جایگزین خانواده سنّتی گردد. به هر حال، سیر تحولات خانواده از موضوعات مهم مطالعاتی در علم تاریخ است و بدین روی، تاریخ نویسان به بررسی آن می‏پردازند.

ب. جامعه‏شناسی

جامعه‏شناسان از دیرباز به تجزیه و تحلیل خانواده پرداخته و آن را به عنوان یك نهاد اجتماعی همواره مطمح نظر داشته‏اند. خانواده از منظر جامعه‏شناسی، اساسی‏ترین نهاد اجتماعی است كه در شكل‏گیری ساختار كلان جامعه و افزایش بهره‏وری آن نقش بسزا دارد. چون بافت اجتماعی به نوعی تحت تأثیر تحولات خانوادگی قرار دارد و هرگونه انحرافی در فضای خانواده‏ها لزوما در جامعه منعكس می‏شود. در مقابل، خانواده نیز در برابر تغییرات جامعه از خود واكنش نشان می‏دهد. از این‏رو، می‏توان گفت: میان خانواده و جامعه یك رابطه دو سویه برقرار است و هر كدام بر دیگری تأثیر می‏گذارد.
امروزه گرایشی در حوزه جامعه‏شناسی پدید آمده كه ابعاد خانواده و جنبه‏های گوناگون آن را مورد بررسی قرار می‏دهد. این گرایش با مطالعات جامعه‏شناسانه فرد ریك لوپلی (Freede Ric le Play) فرانسوی و ویلهم هایرنش ریل (Wilhelm Heinrich Riehl) آلمانی پدید آمد و سپس با تحقیقات سایر جامعه‏شناسان مانند دوركیم (Emile Durkheim) و ماركس (Karl Marx) توسعه یافت و تكمیل گردید.(6)
از آن‏رو كه خانواده نقش عمده‏ای در تربیت نیروی فعّال جامعه دارد و می‏تواند با افزایش بازدهی جامعه به توسعه اقتصادی و اجتماعی كمك كند، جامعه‏شناسان به بررسی مسائل مربوط به آن علاقه‏مند شده‏اند. رویكرد جامعه‏شناسی خانواده براساس نظریه «كاركردگرایی»(7) ساختار خانواده، نقش هریك از اعضا، روابط میان اعضا، جمعیت و شاخص‏های رشد یا كاهش آن، انواع خانواده از نوع گسترده و هسته‏ای، تأثیرات متقابل جامعه و خانواده و امثال آن را مورد مطالعه قرار می‏دهد.(8)

ج. حقوق

دانش حقوق یكی از دانش‏های علمی ـ كاربردی رایج و پر رونق در سراسر دنیاست و به مسائل خانواده توجه جدّی نموده و آن را به عنوان یك نهاد مدنی ـ حقوقی مورد تحقیق قرار داده است. حقوق‏دانان قوانین متعددی برای سامان‏دهی امور خانواده تدوین كرده‏اند تا در صورت لزوم، مورد اجرا قرار گیرند و احیانا از فروپاشی نظام خانواده جلوگیری نمایند. حقوق هر یك از اعضای خانواده، ارث، نكاح، طلاق، نفقه اولاد و همسر از جمله موضوعاتی هستند كه از نظر حقوقی مورد رسیدگی قرار می‏گیرند.(9) حقوق بیش از دیگر حوزه‏های علوم انسانی كاربرد دارد و با زندگی عملی مردم در ارتباط است. دادسراهای عمومی و خصوصی و زیر مجموعه‏های آن از مراكزی هستند كه به اجرای عدالت در جامعه می‏پردازند. دادگاه‏های ویژه دعاوی خانوادگی امروزه از ازدحام بیشتری برخوردارند و در آنجا قضات متعددی به حل و فصل مسائل خانوادگی مشغولند. در هر كشوری قوّه قضاییه با تلاش پیگیر خود، مجری قانون در محیط اجتماعی و خانوادگی است. بدین روی، حقوق خانواده یكی از مهم‏ترین مباحث حقوق مدنی هر كشور می‏باشد.

د. اقتصاد

اقتصاددانان نیز به نوبه خود، مسائل خانواده را از نظر دور نداشته و آن را به عنوان یك واحد تولید و مصرف مورد توجه قرار داده‏اند. خانواده در تقویت بنیه مالی كشور و استوار نگه داشتن آن نقش مهمی ایفا می‏كند؛ چراكه خانواده‏ها نخستین گروه‏های اقتصادی را تشكیل می‏دهند و نیروی كار در مزارع و كارگاه‏ها را آن‏ها تأمین می‏كنند، به ویژه خانواده‏های گسترده و سنّتی كه اغلب در روستاها زندگی می‏كنند و تقریبا همه اعضای آن‏ها، اعم از زن و مرد و كوچك و بزرگ، به تولید اشتغال دارند؛ مانند كشاورزی و دامداری، تولید و توزیع و مصرف كه از محورهای اصلی در علم اقتصاد هستند و هر سه محور ارتباط مستقیمی با نهاد خانواده دارند. بنابراین، خانواده از یك سو، جایگاه تربیت نیروی فعّال كاری است و از سوی دیگر، یك واحد مصرف‏كننده محسوب می‏شود كه باید درآمد ملّی به صورت عادلانه بین خانواده‏ها تقسیم گردد.(10)
از نظر اقتصاد سیاسی، دولت عهده‏دار تأمین نیازهای اساسی خانواده‏هاست و حكومت وظیفه دارد كه مسكن و معیشت عمومی مردم را تأمین نماید. دولت باید شرایطی را به وجود آورد كه خانواده‏ها قدرت خرید كافی داشته باشند و بتوانند مایحتاج اولیه خود را بدون هیچ مشكلی فراهم سازند. آنچه در این زمینه مؤثر است، توزیع عادلانه امكانات است كه باید با مدیریت درست انجام گیرد. چه بسا مشكلات اقتصادی كه در اثر سوء مدیریت در نظام توزیع كالاهای مصرفی به وجود می‏آیند.(11)
امروزه یكی از مباحث عمده اقتصادی در مورد خانواده مسئله «رشد جمعیت» است كه اغلب كشورهای جهان، بخصوص كشورهای در حال توسعه، با آن روبه‏رو هستند و شیوه‏های گوناگونی برای مهار جمعیت به كار بسته‏اند. از جمله اقداماتی كه تا حدی در این زمینه موفق بوده، اجرای برنامه‏های پیش‏گیری از بارداری بانوان است. تبلیغات صورت گرفته در این رابطه توجه خانواده‏ها را به خود جلب نموده و در عمل نیز تأثیر فراوان بر جای گذاشته است. دلیل این امر شاید این باشد كه مهار زاد و ولد به خاطر كاستن از تكالیف بارداری و تربیت فرزند با آسایش و رفاه زنان سازگارتر است و به همین دلیل مورد استقبال گسترده قرار گرفته است. با این وصف، آنان می‏توانند با راحتی و آسایش بیشتر زندگی كنند. به هر صورت، خانواده به دلایل متعددی، چه در مباحث نظری و چه در مباحث عملی، مركز توجه اقتصاددانان قرار گرفته است.

ه . روان‏شناسی

هرچند رویكرد روان‏شناسی به تجزیه و تحلیل رفتار آدمی می‏پردازد و سعی دارد ضمن تشخیص رفتارهای نابهنجار، علل بروز آن‏ها را شناسایی كند و به درمان بیمار بپردازد، اما در عین حال، خانواده را نیز از زوایای گوناگون مورد مطالعه قرار می‏دهد؛ چرا كه خانواده به عنوان یك نظام باز،(12) دایم در حال تحول و دگرگونی است؛ داده‏هایی را از خارج می‏گیرد و چیزهایی را به بیرون می‏دهد. خانواده از منظر روان‏شناختی، برای حفظ تعادل خود، همیشه در دو جنبه «درون‏سازی» و «برون‏سازی فعّال» است؛ یعنی در عین سازگاری با تحولات اجتماعی، همه اعضای خود را از نظر جسمی و روحی به رشد مطلوب می‏رساند. طبیعی است كه مسائل رشد به لحاظ كمّی و كیفی در روان‏شناسی بررسی می‏شوند.(13)
رویكرد خانواده درمانی از گرایش‏های نسبتا جدید در دانش روان‏شناسی است كه از زاویه‏های گوناگون به بررسی مسائل خانواده می‏پردازد. یكی از نظریه‏های رایج در حوزه خانواده درمانی، نظریه «سیستمی» است. این نظریه، خانواده را موجودی می‏داند متشكّل از اجزای به هم پیوسته كه اولاً، اعضای آن تابعی هستند از رفتار سایر اعضای خانواده، و ثانیا، خانواده مانند هر نظام دیگری متمایل به تعادل است. اگر عضوی از خانواده دچار نابهنجاری شود، باید در ارتباط با سایر اعضای آن درمان گردد؛ زیرا از این نظر، هر عضوی وابسته به محیط خود و دیگر عناصر تشكیل‏دهنده آن نظام است.(14) بر اساس نظریه «سیستمی»، پیدایش عضو جدید یا كاهش عضو قدیم، مستلزم فشار بر اعضای سابق خانواده است. این امر ایجاب می‏كند كه خانواده به گونه‏ای جوابگوی تعییرات درونی و بیرونی باشد كه خود را با شرایط جدید منطبق سازد.(15) به هر حال، دانش روان‏شناسی به بررسی زاویه‏های گوناگون خانواده پرداخته، راهكارهای مناسبی را برای پیش‏گیری یا درمان رفتارهای نابهنجار ارائه می‏دهد.

و. علوم سیاسی

حكما و اندیشمندان بزرگ، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، از روزگاران قدیم سیاست را به دو نوع «سیاست مُدُن» (شهرها) و «سیاست منزل» تقسیم كرده‏اند. بدین‏سان، خانواده و امور مربوط به آن، خود در قلمرو علوم سیاسی قرار می‏گیرد و باید مورد توجه نظریه‏پردازان دانش سیاست قرار گیرد؛ چرا كه نهاد خانواده، كوچك‏ترین واحد اجتماعی و نمونه تمام عیاری است از یك جامعه بزرگ. همان‏گونه كه جامعه كلان نیاز به رئیس، مدیر و برنامه‏ریزی دقیق دارد، خانواده نیز نیازمند سرپرست و برنامه‏ریزی است. اگر سرپرست در خانواده نباشد، اعضای آن دچار تحیّر و سردرگمی می‏شوند و این سردرگمی به هرج و مرج اعضای آن و در نهایت، فروپاشی نظام خانواده منجر خواهد شد؛ چنان‏كه این مسئله در سطح جامعه و نظام سیاسی كشور نیز قابل پیش‏بینی است. از این‏رو، خانواده به عنوان یك واحد سیاسی همواره مورد مطالعه كارشناسان مسائل سیاسی بوده است.
عامل دیگری كه باعث جلب توجه صاحب‏نظران امور سیاسی به نظام خانواده شده این است كه كانون خانواده نقش مؤثری در تربیت نیروی سیاسی ـ اجتماعی دارد. اگر نگاهی به گذشته و حال جوامع بیندازیم، به روشنی درمی‏یابیم كه سیاست‏مداران بنام تاریخ در محیط خانواده‏ها پرورش یافته و از همان جا شایستگی‏های لازم را برای اداره امور جامعه كسب كرده‏اند. همچنین خانواده در حفظ اقتدار ملّی و استقلال یك ملت سهم بسزایی دارد. تاریخ نشان می‏دهد كه ملت‏هایی همیشه قوی و پرتوان بوده‏اند كه از نظر خانوادگی، بنیاد محكم‏تری داشته‏اند. در مقابل، انحطاط و شكست هر ملتی از زمانی آغاز شده كه اصول خانوادگی در آن ملت رو به ضعف رفته‏اند. از اینجاست كه فرهیختگان دانش سیاسی همواره نهاد خانواده را به عنوان یك شاخص سلامت و قدرت حیات سیاسی ـ اجتماعی جامعه معرفی می‏كنند و اینكه هرگونه ضعفی در نظام خانواده بر دوام و بقای حیات ملّی تأثیر می‏گذارد. به نظر بسیاری از كارشناسان، توسعه سیاسی و اقتدار ملّی یك كشور تا حد زیادی وابسته به استحكام نظام خانواده است.(16)
امروزه نیز سیاست‏مداران جهان در تمام دنیا از حیات فرهنگی و اقتصادی خانواده‏ها به شدت حمایت می‏كنند. این كار به لحاظ سیاسی ـ اجتماعی می‏تواند تحلیل‏های گوناگونی داشته باشد. «عمل به وظیفه» یكی از نگرش‏هایی است كه به این مسئله می‏نگرند. براین اساس، تأمین نیازهای اساسی و فراهم ساختن وسایل آسایش و رفاهی حق ملت بر دولت است. زمام‏داران سیاسی جامعه بر اساس وظایف دینی و ملّی خود، باید به احتیاجات مردم بپردازند؛ چون درآمد ملّی و سرمایه عمومی كشور در اختیار رهبران جامعه قرار دارد و باید صرف معیشت خانواده‏ها گردد.
نگرش دیگر این است كه خانواده‏ها در پیدایش و استمرار قدرت نقش اساسی دارند و بدین دلیل، مورد حمایت كارگزاران سیاسی قرار می‏گیرند، به ویژه هنگام تعویض قدرت و برگزاری انتخابات وعده‏های بیشتری از ناحیه گروه‏های سیاسی به مردم داده می‏شود. بدین‏سان، خانواده، چه در گذشته و چه در آینده، مورد توجه كارشناسان مسائل نظری و عملی دانش سیاسی بوده است.

ز. علوم تربیتی

كارشناسان امور تربیتی بیش از هر چیز به عنوان یك نهاد تربیتی به خانواده می‏نگرند. فضای گرم خانواده مناسب‏ترین جای پرورش استعدادها و توانایی‏های نسل جدید است؛ محیطی سرشار از مهر و محبت، عواطف و احساسات پاك، و كودك از همان روزهای نخست زندگی، در آغوش پر مهر پدر و مادر قرار گرفته، درس ایثار، محبت، مروّت و وفاداری فرامی‏گیرد. روحیه تعاون و همكاری و خدمت به مردم در فضای خانواده شكل می‏گیرد. كودك می‏آموزد كه چگونه با دیگران زندگی كند و چگونه در برنامه‏ریزی‏ها و تصمیم‏گیری‏ها شركت كند. به نظر كارپردازان امور تربیتی، كانون خانواده بسان یك مركز تعلیم و تربیت غیررسمی، اصول و آداب زندگی را از راه غیر مستقیم به فرزندان ارائه می‏دهد. به عقیده آنان، خانه همواره در كنار مدرسه از عوامل مؤثر در فرایند تعلیم و تربیت مطرح بوده و كارایی خود را نیز نشان داده است. هرقدر پیوند خانه و مدرسه محكم‏تر باشد، بازدهی تعلیم و تربیت بیشتر خواهد بود. تشكیل انجمن‏های اولیا و مربیان در اغلب مراكز آموزشی به همین منظور انجام می‏گیرد. هریك از اعضای خانواده، بخصوص پدر و مادر، در تربیت كودك نقش بسزا دارند. (بررسی این موضوع فرصت دیگری می‏طلبد، در اینجا به همین اندازه بسنده می‏شود.)

خانواده در غرب

خانواده نهادی است شناخته شده و در هر جای دنیا حضور دارد و همه جا نیز از قوانین كم و بیش مشابهی پیروی می‏كند. در عین حال، در بسیاری از ویژگی‏ها از جامعه‏ای به جامعه دیگر تفاوت‏های اساسی دارد؛ چرا كه فرهنگ حاكم بر جامعه خواه نا خواه بر خانواده و فضای حاكم بر آن تأثیر می‏گذارد. بدون شك، در هر جامعه‏ای كه خانواده تشكیل شود، رنگ و بوی آن جامعه را به خود می‏گیرد و اعضای آن نیز از آداب، رسوم و سنّت‏های رایج در همان محیط اجتماعی پیروی می‏كنند. این ادعا زمانی روشن می‏شود كه خانواده در دو جامعه‏ای كاملاً متفاوت بررسی و نقاط اشتراك و اختلاف آن دو در مورد خانواده از هر جهت برجسته گردد. با این وصف، خانواده در غرب تفاوت‏های ریشه‏ای با نظام خانواده در اسلام دارد؛ چون نگرش اسلام و غرب در مورد خانواده از هر جهت تفاوت دارد.
حقیقت این است كه غرب بر اساس اندیشه «آزادی مطلق»، اصول خانواده را به هم ریخته و آینده‏ای تاریك و وحشتناك فراروی خانواده‏ها قرار داده است. اساس تشكیل خانواده، كه ایجاد امنیت خاطر و تأمین نیازهای عاطفی، روحی و معنوی انسان است، دیگر در مغرب زمین معنا و مفهومی ندارد. در نگرش غرب، هدف از بنیاد خانواده جز رسیدن به اغراض مادی و استفاده‏های جنسی چیز دیگری نیست. نقش اصلی خانواده، كه تربیت فرزند است، بكلی فراموش شده، عیّاشی و هوس‏رانی جایگزین آن گردیده است. همه این نابسامانی‏ها ناشی از آزادی بی‏حد و حصر غرب است كه زنان ودختران را از فطرت اولیه‏شان به دور ساخته و آن‏ها را به ابزار كسب و تجارت تبدیل كرده است. اوضاع جاری در كشورهای غربی به گونه‏ای است كه مورد اعتراض همه اندیشمندان، فرهیختگان و نویسندگان آن دیار قرار گرفته است.(17) آنچه امروزه در غرب می‏گذرد نشان‏دهنده این واقعیت است كه تمامی مرزها و ارزش‏های انسانی در آن كشورها شكسته و مشكلات اجتماعی فراوانی ناشی از آن دامنگیر جامعه شده است، تا جایی كه گردانندگان امور اجتماعی و طرفداران آزادی نیز از این وضع به وحشت افتاده و برای حل مشكل، به كارشناسان مسائل مربوطه روی آورده‏اند. پیامدهای این نوع آزادی در جوامع غرب، بیش از آن چیزی است كه بتوان توصیف كرد. در اینجا تنها به چند مورد از آن‏ها اشاره می‏شود:

1. فروپاشی نظام خانواده

تحوّلات اجتماعی ـ فرهنگی مبتنی بر آزادی‏های نامحدود در غرب به گونه‏ای است كه به تزلزل و فروپاشی نهاد خانواده منتهی گشته است؛ چرا كه نظر به آزادی مطلق، بهترین راه برای ارضای غریزه جنسی جوانان روش «انتخاب دوست و رفیق» است، بدون تحمّل تكالیف ازدواج و خانه‏داری به صورت رسمی آن؛ چنانكه در جامعه امریكا كسی حق ندارد آزادی جنسی را محدود كند و تحت ضابطه‏ای در بیاورد؛ زیرا خلاف آزادی محسوب می‏شود. با این وضع، دختران و پسران جوان خود را ملزم به تشكیل خانواده نمی‏بینند.(18)

2. ابتذال زنان و دختران

فرهنگ غرب زنان و دختران جوان را در حدّ ابزاری برای تجارت و به دست آوردن پول و ثروت پایین آورده و افراد سودجو از آن‏ها به شیوه‏های گوناگون در این زمینه بهره‏برداری می‏كنند. رقص و بازی در مجالس عمومی، آوازخوانی و ظاهر شدن در صحنه‏های نمایش و فیلم به صورت عریان بخشی از بی‏عفتی و ابتذال زنان است. هزاران انسان جوان از حركات اندام، رقص و صدای جذاب آنان تحریك شده، به وجد می‏آیند و چه بسا خسارات مالی و جانی بی‏شماری برای شركت كنندگان و گردانندگان صحنه پدید می‏آورند.

3. خود فروشی و اختطاف

در جوامع غربی، بسیاری از زنان به خودفروشی تن داده، عرض و شرف خود را در اختیار دیگران قرار می‏دهند. این كار در اروپا و امریكا رایج است و هیچ منع قانونی وجود ندارد. دلیل اقدام به این عمل، هم می‏تواند اقتصادی باشد ـ چنان‏كه برخی از زنان در اثر فقر و ناداری و برای به دست آوردن لقمه‏ای نان، خود را می‏فروشند ـ و هم سیاسی.(19) امروز در سیاست غرب، یكی از راه‏های سلطه بر مردم اشاعه فحشا در میان جوانان است تا بدین وسیله، مردم را سرگرم نگه داشته، خود به حكومت خویش ادامه دهند. همین سیاست را در دنیای اسلام هم می‏خواهند اجرا كنند.
اختطاف زنان و دختران از دیگر پیامدهای فرهنگ غرب است و این امر به گونه‏ای شیوع پیدا كرده كه موجب نگرانی جدی خانواده‏ها را فراهم ساخته است. هر روز افراد بی‏بند و بار و عیّاش با زور و تزویر، دختران جوان را سوار ماشین نموده، می‏برند و پس از مدتی در فاصله‏های بسیار دور از منزلشان رها می‏كنند.(20) زندگی در چنین جامعه‏ای چگونه ممكن است؟ امنیت ناموسی مهم‏تر از امنیت مالی و سیاسی است. اگر زنان و دختران در كوچه و خیابان از دستبرد بیگانگان در امان نباشند، چگونه می‏توان آرامش خانواده‏ها را تأمین كرد؟

4. شیوع بیماری‏های مسری

شیوع بیماری‏های مسری و غیر مسری، قابل و غیرقابل درمان در اغلب كشورهای غربی مانند بیماری ایدز، بیماری‏های مقاربتی امثال آن نتیجه آزادی جنسی است. اشاعه فحشا و رواج روزافزون فساد در میان مردم سبب بروز بیماری‏های مقاربتی و سرایت آن‏ها به دیگران گشته است. به قرار برخی از گزارش‏ها، قریب 75% زنان و 55% جوانان آلوده در جامعه امریكا مبتلا به بیماری‏های مسری هستند.(21)

5. افزایش سقط جنین

تعداد زیادی از زنان و دختران در عین به كارگیری وسایل جلوگیری از بارداری ناخواسته، به صورت غیر قانونی باردار می‏شوند. چنین افرادی از یك سو، تحت فشار نزدیكان خود قرار می‏گیرند و از سوی دیگر، با عوارض ناخواسته بارداری مواجه می‏شوند. از این‏رو، برای رهایی از این‏گونه فشارها اقدام به سقط جنین می‏كنند. در امریكا، فرانسه و دیگر كشورهای اروپایی برای سقط جنین مراكزی در نظر گرفته شده و یا در بیمارستان‏ها و درمانگاه‏ها به صورت رسمی این كار انجام می‏گیرد. طبق برخی از گزارش‏ها، با افزایش میزان سقط جنین در غرب طی یك سال در امریكا، 55% از كل سقط جنین‏های صورت گرفته مربوط به زنان و 45% آن مربوط به دختران مجرّد بوده كه هنوز ازدواج نكرده‏اند.(22)

6. افزایش فرزندان نامشروع

با وجود پیشرفت ابزارهای پیش‏گیری و درمان در غرب و استفاده زنان از آن‏ها، آمار تولید فرزندان نامشروع در جوامع غربی كم نیست. هر روز از كوچه‏ها و خیابان‏ها، راه‏روها، كارگاه‏ها، ایستگاه‏های قطار و ماشین، كنار سطل‏های زباله و دم در خانه‏ها نوزادانی پیدا می‏شوند كه بدون پدر و مادر به حال خود رها گشته‏اند. بنا به گزارشی، در سال 1961 میلادی در امریكا تعداد 400 هزار كودك سرراهی پیدا شدند كه فقط از دختران متولد شده بودند.(23) این رقم هر سال رو به افزایش است و هر روز بر تعداد فرزندان نامشروع افزوده می‏شود.
ناگفته نماند كه آنچه ذكر شد، دورنمای اندكی از اوضاع خانواده در غرب است كه جز نام بی‏محتوایی از آن باقی نمانده و در حال انحلال كامل به سر می‏برد. روند رو به افزایش جرم و جنایت در غرب مانند سقط جنین و سرقت، مهر و محبت را از جامعه زنان سلب كرده و آن‏ها را به انسان‏هایی بی‏رحم و قسیّ‏القلب مبدّل ساخته است كه كوچك‏ترین عاطفه‏ای در دل ندارند. جای بسی شگفتی است كه برخی از زنان و دختران در جوامع اسلامی آرزوی آزادی غرب را در سر دارند و می‏خواهند در مسیر انحطاط و ابتذال مطلق غرب قرار گیرند! فرو رفتن در فرهنگ منحط غرب، به معنای جدایی از همه ارزش‏های دینی و مذهبی است كه نجات از آن بسیار دشوار است.

خانواده در اسلام

نگرش اسلام به خانواده بر عكس مكاتب و دیدگاه‏های غیر اسلامی، كه نگاهی تك‏بعدی است، بسیار عمیق و همه‏جانبه است و تمام ابعاد آن از آغاز تا انتها، در همه مراحل مورد توجه بوده و در هر مورد دستورات لازم ارائه گردیده است. نحله‏های غیر دینی، خانواده را از زاویه خاصی مورد توجه قرار می‏دهند، به ویژه دانش‏های علمی امروز دانشگاه‏ها بر اساس نیاز خود به تجزیه و تحلیل خانواده می‏پردازند و به دیگر ابعاد آن توجه چندانی ندارند، غافل از اینكه خانواده به عنوان یكی از بنیادی‏ترین نهادهای اجتماعی، در تمامی عرصه‏های زندگی بشر حضور دارد و باید به جوانب گوناگون آن پرداخت. به نظر می‏رسد این مسئله نقدی است بر همه دانش‏های علمی كه از آن‏ها نام برده شد.
اما اسلام ـ همان‏گونه كه گفته شد ـ نگاهی همه‏جانبه به نهاد خانواده دارد و آن را از زاویه‏های گوناگون مورد توجه قرار داده است. وقتی به متون اسلامی، بخصوص آیات و روایات مراجعه كنیم، در همه زمینه‏ها به دستوراتی برمی‏خوریم كه از همه جهات به تحكیم نهاد خانواده پرداخته است. قرآن كریم و احادیث اسلامی در مسائل اخلاقی، اجتماعی، تربیتی، روان‏شناختی و اقتصادیِ خانواده فراوان سخن گفته‏اند. اگر این مضامین به صورت دقیق و تخصصی استخراج و با یافته‏های علوم جدید منطبق گردند، تحول عظیمی در دانش خانواده به وجود خواهد آمد.
آن‏قدر كه اسلام به تحكیم بنیان خانواده اهمیت داده و در دستورات خود گام به گام آن را دنبال نموده است، مكتب‏های دیگر به استقرار خانواده بها نداده‏اند. اسلام پیش از همه، می‏خواهد یك فضای عاطفی و محبت‏آمیز در محیط خانواده پدید آید و روابط بین اعضای آن بیش از پیش پایدار گردد.(24) خانواده‏ای از منظر اسلام خوش‏بخت است كه دوستی، صداقت و وفاداری بر فضای آن حاكم باشد؛ زیرا با اختلاف، بدبینی، و خودمحوری، شیرازه خانواده از هم می‏پاشد. خدای متعال ایجاد محبت و همدلی بین زن و شوهر را از نشانه‏های خود دانسته، می‏فرماید: «وَ مِن آیاتِه أن خَلَق لكم مِن انفسكم اَزواجا لِتسكُنوا اِلیها و جَعَل بَینكُم مَوّدةً و رَحمةً» (روم: 29) یكی از نشانه‏های خداوند این است كه برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در كنارشان بیارامید و میان شما و همسرانتان مودّت و رحمت برقرار ساخت.
براساس بینش اسلامی، پیوند میان زن و مرد فراتر از یك غریزه بوده، منشأ فطری و الهی دارد كه ا ز سرشت آدمی ناشی می‏شود. دستگاه عظیم خلقت چنان زوجین را به هم علاقه‏مند ساخته است كه حاضرند برای رفاه حال دیگری، رنج و زحمت را به جان خود بخرند تا همسر در آسایش زندگی كند. آفریدگار بشر كاری كرده است كه خودخواهی و تكروی در محیط خانواده به خدمت و همكاری تبدیل شود. وقتی زن و مرد عقد همسری بستند و قرار گذاشتند كه یك عمر با هم زندگی كنند، خود به خود عواطف خاصی نسبت به یكدیگر پیدا می‏كنند. این‏گونه روابط عاطفی بین آن دو، هم در تكوین و هم در تشریع موردنظر پروردگار است و هدف خداوند این است كه بین زن و شوهر، مهر و محبت بر قرار باشد تا در كنار هم احساس امنیت و آرامش نمایند.(25) از این نظر، قوی‏ترین عامل دوام و رشد خانواده، «عاطفه» و محبت اعضای آن به همدیگر است و همه وظیفه دارند این عامل را تقویت كنند؛ به ویژه مرد خانواده، كه سرپرستی اعضای را به عهده دارد، باید فضای همدلی و همكاری را در محیط خانواده پدید آورد و اگر احیانا نارسایی یا كدورتی بین آن‏ها پدید آمد، بلافاصله به چاره و درمان آن بپردازد. به قول شهید مطّهری، اگر علاقه زن به شوهر از بین رفت، خانواده به صورت بیمار نیمه جان در می‏آید و اگر علاقه شوهر به زن خاموش شد، مرگ حیات خانوادگی فرامی‏رسد.(26)

خلاصه و نتیجه‏گیری

آنچه در مورد خانواده و كاربرد آن در رشته‏های گوناگون علمی گفته شد، بیانگر اهمیت نهاد خانواده در زندگی فردی و اجتماعی انسان است. هر دانشی در علوم دینی و انسانی به نوعی، خود را ملزم به بررسی علمی و فنی مسائل خانواده می‏داند و در حوزه تخصصی خود در چارچوب معیّنی از آن سخن می‏گوید. همچنین به دست آمد كه مفهوم و تعریف «خانواده» در علوم گوناگون چندان تفاوتی با هم ندارد، منتهی هر یك طبق نیاز خود، جنبه خاصی از آن را مورد توجه قرار می‏دهد.
از مقایسه نظام خانواده در فرهنگ اسلام و غرب این نتیجه حاصل می‏شود كه بر خلاف ادعاهای غربیان در زمینه آزادی و حقوق بشر و امثال آن، حقوق خانواده در كشورهای غربی پایمال گردیده است و خانواده در اثر مشكلات فراوان فرهنگی و اجتماعی، رو به انحلال و نابودی می‏رود. عزّت، شرف، حیا و عفت، همه فدای آزادی تقریبا بی‏حد و حصر و بی بند و باری‏های روزافزون شده‏اند. با این وصف، متأسفانه برخی از زنان و مردان مسلمان فریفته زرق و برق ظاهری فرهنگ غرب شده‏اند و شب و روز تلاش دارند كه هر چه زودتر از فرهنگ اروپا و امریكا تقلید كنند! غافل از اینكه پیروی از فرهنگ غرب به معنای خداحافظی با همه ارزش‏های دینی و انسانی یك ملت است. خلاصه آنكه هرچه عزّت، شرافت و خوبی است در فرهنگ ناب اسلام محمّدی است و در سایه آن سعادت دنیا و آخرت فرد تأمین می‏شود، بخصوص آنكه برنامه‏های تربیتی اسلام جسم و روح آدمی را پرورش می‏دهند و روحیه تعاون، وفاداری و كرامت نفس را در انسان پدید می‏آورند.

پی‏نوشت‏ها

*. «خانواده» برگردان واژه لاتین Family از ریشه Familia به معنای «برده» و «مستخدم» گرفته شده است. این تحوّل لغوی تحوّل مفهومی را نیز می‏رساند؛ بدین معنا كه در گذشته، نظام خانواده گسترده بوده و شامل غیر اعضای خانواده نظیر خدمت‏كار هم می‏شده و امروزه به نظام هسته‏ای تبدیل شده است. خانواده هسته‏ای مبتنی بر رابطه نسبی یا سببی میان اعضای خانواده است. (شهلا اعزازی، جامعه‏شناسی خانواده، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1376، ص 10.)
1ـ محمد حسین فرجاد، آسیب‏شناسی اجتماعی خانواده و طلاق، انتشارات منصوری، 1372، ص 11ـ12.
2ـ ناصر كاتوزیان، حقوق مدنی خانواده، انتشارات بهمن برنا، 1371، ج 1، ص 1ـ3.
3ـ به نوشته برخی از جامعه‏شناسان، خانواده به طور كلی، چهار مرحله تاریخی را پشت سر گذاشته است: 1. نگرش فلسفی و اخلاقی به خانواده: نظریه‏پردازان این مرحله مانند افلاطون در غرب و فارابی و غزّالی در شرق نگاه فلسفی و اخلاقی به خانواده می‏كردند و بر این اساس، مسائل آن را بررسی می‏نمودند. 2. نگرش كل‏گرایانه به خانواده؛ در این دوره، خانواده به عنوان یك نهاد اجتماعی ـ تاریخی مطرح گردید و مسائل مربوط به آن مانند سایر پدیده‏ها به صورت جامع و همه‏جانبه مورد پژوهش قرار می‏گرفت و از دانشمندان این مرحله می‏توان به مرگان و باخوفن و نیز مك لنان اشاره كرد. 3. نگرش تجربی به خانواده: این طرز تفكر در واقع، واكنشی در برابر كل‏گرایی بود و به مسائل جزئی خانواده توجه داشت. از دانشمندان این دوره لوی استروس فرانسوی و ارنیت برجس امریكایی بودند. 4. نگرش میانه‏رو به خانواده: این دیدگاه تركیبی از دو نظریه كل‏گرایانه و تجربی بود كه با مطالعات پارسونز و مرتن آغاز شد. (نعمت‏اللّه تقوی، جامعه‏شناسی خانواده، دانشگاه پیام نور، 1376، ص 4.)
4ـ عبدالرحمان بن خلدون، مقدّمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، انتشارات علمی فرهنگی، 1369، ج 1، ص 5.
5ـ شهلا اعزازی، پیشین، ص 10.
6. Functionalism
7ـ ر.ك: همان، ص 11.
8ـ ر.ك: ناصر كاتوزیان، پیشین، ص 12.
9ـ ر.ك: ؟، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 13.
10ـ سید هادی حسینی، فقه و توسعه در منابع دینی، قم، بوستان كتاب، 1381، ص 14.
11. Opensystem.
12الی 14ـ مینوچین سالوا دور، خانواده و خانواده درمانی، ترجمه باقر ثنایی، تهران، امیركبیر، 1373، ص16/ص17/ص 18.
15ـ محمد فرابی، سیاست مدینه، ترجمه سید جعفر سجادی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371، ص 19.
16ـ ر.ك: جامعه‏شناسی زنان و خانواده، ص 19 / ناصر كاتوزیان، پیشین، ج 1، ص 20.
17ـ ر.ك: صابر احمدطه، نظام‏الاسرة فی الیهودیة و النصرانیة و الاسلام، قاهره، نهضة مصر للطباعة و النشر و التوزیع، 2003، ص 21.
18ـ عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، المرأة المعاصرة، مطبعة المهر، 1404 ق، ص 22.
19ـ همان، ص 23.
20ـ صابر احمد طه، پیشین، ص 24.
21الی 23ـ عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، پیشین، ص 25 / ص 26 / ص 27.
24ـ محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 28.
25ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 19، ص 30.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما