پوشش در عهد ايران باستان
منبع:www.balagh.net
در فرهنگ واژهنامه فارسى ميانه (پهلوى) ص94 (از انتشارات دانشگاه تهران) به واژه «چِوَتور» (چادر) برمىخوريم به معنى لباس و پوشش كه از واژههاى پهلوى است و نشان مىدهد كه چادر از ابتداى دوره ساسانيان و حتى قبل از آن دوره كاربرد داشته است زيرا براى آن واژهاى به وجود آمده است و آن را به كار مىبردهاند.
از سرودههاى فردوسى در شاهنامه اين نتيجه به دست مىآيد كه از ابتداى تاريخ يعنى از دوران پادشاهى جمشيد و فريدون، زنان ايران «پوشيده روى» بودهاند چنان كه در گرفتار شدن دو خواهر جمشيد به دست ضحاك، مىگويد:
سنت ملى ايران باستان، بر اين اساس استوار بوده كه زنها و مردهاى غير محرم با يكديگر اختلاط نداشته باشند. در تصوير يكى از قطعات فرش كشفشده در تپه پازيريك در دامنه كوه آلتائى 19 كيلومترى مرز مغولستان كه در سال 1328 خورشيدى در كاوشهاى باستانشناسى به وسيله هيئت علمى روسى به دست آمده دو خاورشناس (آقايان بارنت و داتسون)، رؤساى هيئت بريتانيايى مىنويسند: «نقش روى هر مربع صحنهاى است مشتمل بر تصوير دو ملكه كه چادر بر سر دارند و مراسم مذهبى را انجام مىدهند، اين گونه صحنهها بر روى نقوش مهرهاى پارسى عهد هخامنشى ديده شده است.»
در خصوص حجاب نكتههاى ديگرى نيز وجود دارد كه يادآورى آن لازم است:
به طورى كه از اوستا و كتابهاى ديگر دينى ايرانيان باستان و مندرجات آنها و نيز اندرزنامههاى دينى و اخلاقى گوناگونى كه وجود داشته، استنباط مىشود هر چند كه رعايت حجاب در هيچ يك از دورههاى ايران پيش از اسلام تكليف و دستور دينى نبوده است اما جامعه ايرانى از دورانهاى باستان، حفظ حجاب و «پوشيدهرويى» را يك نوع وظيفه اخلاقى و سنتى مىدانستهاند كه رعايت آن به تدريج جزو سنن ملى و وظيفه اخلاقى جا افتاده و پايدار مانده است.
علاوه بر اين سنت ملى، پايه زندگانى خانوادگى جامعه ايرانى، هميشه بر اين استوار بوده كه زنها با مردها آميزش نداشته باشند و طرز زندگى در خانهها هم به صورت بيرونى و اندرونى بوده است و اگر مىبينيم كه در شاهنامه اغلب نام «پسِ پرده» برده مىشود، بيشتر منظور همين بوده است:
در اسلام، پاداش الهى به زن و مرد مسلمان شايسته و نيكوكار، يكسان است
آنگاه كه خورشيد اسلام درخشيدن آغاز كرد، زن ايرانى مسلمان نيز دريافت كه در پرتو اين دين حياتبخش و زندگىساز، مىتواند پاسخى براى مشكلات خود بيابد. در انديشه ناب اسلامى، مرد و زن پايگاه يكسانى دارند و بار امانت الهى در اين دين حنيف بر دوش نوع انسان است و حمل اين امانت، همان گونه كه مرد را در بر مىگيرد، زن را نيز شامل مىشود و بدين سان است كه زن مسلمان ايرانى سر تعظيم خود را در طى قرون و اعصار به پيشگاه اين دين فرود آورده است. آيات زيادى در قرآن كريم وجود دارد كه مبيّن اين حقيقت است: مرد بودن يا زن بودن، در جوهره و ذات انسانى راهى ندارد و مرد و زن از جنس واحدى هستند. آيهاى از قرآن مجيد در بيان اينكه خداوند متعال به زنان و مردان شايسته به يك ميزان پاداش عطا مىفرمايد، ما را كفايت مىكند:
«اِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الْصَّادِقينَ وَ الْصَّادِقاتِ وَ الْصَّابِرينَ وَ الْصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الْصَّائِمينَ وَ الْصَّائِماتِ وَ الْحْافِظينَ فُروُجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الْذَّاكِرينَ اللَّه كَثيراً وَ الْذَّاكِراتِ اَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْرَاً عَظيماً؛(21)
همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمن، مردان اهل طاعت و عبادت و زنان اهل طاعت و عبادت، مردان راستگو و زنان راستگوى، مردان صابر و زنان صبرپيشه، مردان خداترس و خاشع و زنان خداترس و خاشع، مردان مسكيننواز و زنان خيّر، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان خوددار از تمايلات حرام و زنان باحفاظ و باعفت، مردانى كه بسيار ياد خدا مىكنند و زنانى كه بسيار ذكر خدا مىگويند، براى همه آنها، خداوند مغفرت و پاداش بزرگ، مهيا ساخته است.»
از سرودههاى فردوسى در شاهنامه اين نتيجه به دست مىآيد كه از ابتداى تاريخ يعنى از دوران پادشاهى جمشيد و فريدون، زنان ايران «پوشيده روى» بودهاند چنان كه در گرفتار شدن دو خواهر جمشيد به دست ضحاك، مىگويد:
دو پاكيزه از خانه جَمِّشيد
برون آوريدند لرزان چو بيد
كه جمشيد را هر دو خواهر بُدَند
سرِ بانوان را چو افسر بدند
ز پوشيدهرويان يكى شهرناز
دگر ماهرويى به نام اَرنواز
به ايوان ضحاك بردندشان
بدان اژدها فَش سپردندشان
و نيز در پيامى كه منيژه به بيژن مىدهد آمده است: برون آوريدند لرزان چو بيد
كه جمشيد را هر دو خواهر بُدَند
سرِ بانوان را چو افسر بدند
ز پوشيدهرويان يكى شهرناز
دگر ماهرويى به نام اَرنواز
به ايوان ضحاك بردندشان
بدان اژدها فَش سپردندشان
به پرده درون دخت پوشيده روى
بجوشيد مهرش بر آن مهرجوى
پس نتيجه مىگيريم كه زن ايرانى از همان دوران باستان، پوشيدهرويى و حفظ حجاب را يك نوع وظيفه اخلاقى و سنتى خود مىداند. بجوشيد مهرش بر آن مهرجوى
سنت ملى ايران باستان، بر اين اساس استوار بوده كه زنها و مردهاى غير محرم با يكديگر اختلاط نداشته باشند. در تصوير يكى از قطعات فرش كشفشده در تپه پازيريك در دامنه كوه آلتائى 19 كيلومترى مرز مغولستان كه در سال 1328 خورشيدى در كاوشهاى باستانشناسى به وسيله هيئت علمى روسى به دست آمده دو خاورشناس (آقايان بارنت و داتسون)، رؤساى هيئت بريتانيايى مىنويسند: «نقش روى هر مربع صحنهاى است مشتمل بر تصوير دو ملكه كه چادر بر سر دارند و مراسم مذهبى را انجام مىدهند، اين گونه صحنهها بر روى نقوش مهرهاى پارسى عهد هخامنشى ديده شده است.»
در خصوص حجاب نكتههاى ديگرى نيز وجود دارد كه يادآورى آن لازم است:
به طورى كه از اوستا و كتابهاى ديگر دينى ايرانيان باستان و مندرجات آنها و نيز اندرزنامههاى دينى و اخلاقى گوناگونى كه وجود داشته، استنباط مىشود هر چند كه رعايت حجاب در هيچ يك از دورههاى ايران پيش از اسلام تكليف و دستور دينى نبوده است اما جامعه ايرانى از دورانهاى باستان، حفظ حجاب و «پوشيدهرويى» را يك نوع وظيفه اخلاقى و سنتى مىدانستهاند كه رعايت آن به تدريج جزو سنن ملى و وظيفه اخلاقى جا افتاده و پايدار مانده است.
علاوه بر اين سنت ملى، پايه زندگانى خانوادگى جامعه ايرانى، هميشه بر اين استوار بوده كه زنها با مردها آميزش نداشته باشند و طرز زندگى در خانهها هم به صورت بيرونى و اندرونى بوده است و اگر مىبينيم كه در شاهنامه اغلب نام «پسِ پرده» برده مىشود، بيشتر منظور همين بوده است:
پَسِپرده تو يكى دختر است
شنيدم كه تخت مرا درخور است(20)
در مجموع، حقوق زن در دوران پيش از اسلام، كارنامه درخشانى نداشته است. در ايران قبل از اسلام، تضاد و اختلاف طبقاتى وجود داشته و در زمان ساسانيان بر رعايت نظم و سيستم طبقاتى شديداً تأكيد مىشده است. مردم در جامعه ساسانى، به چهار طبقه روحانيان، جنگاوران، كشاورزان و پيشهوران تقسيم شده بودند و افراد هر طبقه ملزم بودند كه فقط با اعضاى طبقه خودشان ازدواج كنند. هر چند اكثريت تودههاى مردم، چه مرد و چه زن، هر دو بردهوار زندگى مىكنند و ستمكش و بينوا در آتش بيداد طبقاتى مىسوزند، اما باز هم اين زن است كه سهم بيشترى از نامرادىها، ناگوارىها و اسارتها را به دوش مىكشد. بعضى از مورخان سعى كردهاند كه سلطنت پوراندخت و آذرميدخت را در اواخر عهد ساسانى نشانى از جاه و مقام و منزلت زنان برشمارند، اما اكثر صاحبنظران، نابسامانى و مغشوش بودن وضعيت عامه زنان را مد نظر دارند. شنيدم كه تخت مرا درخور است(20)
در اسلام، پاداش الهى به زن و مرد مسلمان شايسته و نيكوكار، يكسان است
آنگاه كه خورشيد اسلام درخشيدن آغاز كرد، زن ايرانى مسلمان نيز دريافت كه در پرتو اين دين حياتبخش و زندگىساز، مىتواند پاسخى براى مشكلات خود بيابد. در انديشه ناب اسلامى، مرد و زن پايگاه يكسانى دارند و بار امانت الهى در اين دين حنيف بر دوش نوع انسان است و حمل اين امانت، همان گونه كه مرد را در بر مىگيرد، زن را نيز شامل مىشود و بدين سان است كه زن مسلمان ايرانى سر تعظيم خود را در طى قرون و اعصار به پيشگاه اين دين فرود آورده است. آيات زيادى در قرآن كريم وجود دارد كه مبيّن اين حقيقت است: مرد بودن يا زن بودن، در جوهره و ذات انسانى راهى ندارد و مرد و زن از جنس واحدى هستند. آيهاى از قرآن مجيد در بيان اينكه خداوند متعال به زنان و مردان شايسته به يك ميزان پاداش عطا مىفرمايد، ما را كفايت مىكند:
«اِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الْصَّادِقينَ وَ الْصَّادِقاتِ وَ الْصَّابِرينَ وَ الْصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الْصَّائِمينَ وَ الْصَّائِماتِ وَ الْحْافِظينَ فُروُجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الْذَّاكِرينَ اللَّه كَثيراً وَ الْذَّاكِراتِ اَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْرَاً عَظيماً؛(21)
همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمن، مردان اهل طاعت و عبادت و زنان اهل طاعت و عبادت، مردان راستگو و زنان راستگوى، مردان صابر و زنان صبرپيشه، مردان خداترس و خاشع و زنان خداترس و خاشع، مردان مسكيننواز و زنان خيّر، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان خوددار از تمايلات حرام و زنان باحفاظ و باعفت، مردانى كه بسيار ياد خدا مىكنند و زنانى كه بسيار ذكر خدا مىگويند، براى همه آنها، خداوند مغفرت و پاداش بزرگ، مهيا ساخته است.»