موسولینی و جنگ جهانی اول

در نخستین جنگ جهانی، موسولینی بی‌باکانه تمایل خود را به ورود ایتالیا به جنگ اعلام کرد. از قضا حکومت ایتالیا در خفا دقیقاً همین نقشه را در سر داشت. ایتالیا منتظر بود تا ببیند کدام طرف- متفقین یا دولت‌های محور-شرایط بهتری
سه‌شنبه، 21 مهر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موسولینی و جنگ جهانی اول
 موسولینی و جنگ جهانی اول

 

نویسنده: برندا‌ هاوگن
مترجم: رضا علیزاده



 

در نخستین جنگ جهانی، موسولینی بی‌باکانه تمایل خود را به ورود ایتالیا به جنگ اعلام کرد. از قضا حکومت ایتالیا در خفا دقیقاً همین نقشه را در سر داشت. ایتالیا منتظر بود تا ببیند کدام طرف- متفقین یا دولت‌های محور-شرایط بهتری در معامله برای پیوستن به جنگ طرح می‌کند.
در 26 آوریل 1915 ایتالیا معاهده‌ی لندن را با متفقین-فرانسه و روسیه و بریتانیای کبیر-امضا کرد. این معاهده در قبال ورود ایتالیا به جنگ قلمرو بزرگ‌تری، نسبت به آنچه نیروهای محور می‌توانستند پیشنهاد دهند، پیشنهاد می‌کرد. بنابراین در 24 ماه مه ایتالیا به جانبداری از متفقین وارد نبرد شد و به اتریش-مجارستان اعلان جنگ داد. موسولینی که از معاهده‌ی مخفی بی خبر بود، واداشتن دولت ایتالیا به جانبداری از متفقین در جنگ را مایه‌ی افتخار خود می‌دانست. می‌گفت هشدارهایش در مورد وقوع جنگ داخلی در صورتی که ایتالیا به اتریش-مجارستان حمله نکند، باعث اقدام حکومت شده است و بسیاری از مردم حرف‌هایش را باور می‌کردند.
جنگ جهانی اول از همان آغاز برای ایتالیا فاجعه‌بار از آب درآمد. ایتالیا خسارت‌های فراوان دید و هیچ چیز به دست نیاورد. با این حال موسولینی خوشحال بود. کشورش درگیر جنگ بود و او فرصتی به دست آورده بود تا وطن‌پرستی‌اش را اثبات کند.
در 31 اوت 1915 موسولینی به خدمت سربازی احضار شد. در هفدهم سپتامبر او را به خط مقدم اعزام کردند. سربازان با شرایط وحشتناکی دست و پنجه نرم می‌کردند. هوا سرد و مرطوب بود. سنگرهایی که در آن می‌جنگیدند پر از شپش بود. به‌رغم سختی‌ها موسولینی بیش‌تر مدت خدمت خود را در جبهه‌ها گذراند. دیگر همرزمان او را دوست داشتند و خیلی زود به درجه گروهبانی ارتقا یافت.
موسولینی و جنگ جهانی اول

موسولینی در طول جنگ جهانی اول در ارتش ایتالیا خدمت می‌کرد.

با این‌که در قالب کارزار بود، همچنان در روزنامه و مجله مطلب می‌نوشت. در یازدهم نوامبر نامه‌ی ایدا دالسر از میلان به دستش رسید. ایدا تولد پسرشان را، که اسمش را بنیتو آلبینو گذاشته بود، به او اطلاع داد. موسولینی زمان کوتاهی پس از دریافت نامه بر اثر مسمومیت سالمونلا بیمار شد. پس از بهبود یافتن در بیمارستان نظامی، سی روز مرخصی به او دادند. موسولینی به فورلی برگشت و در شانزدهم دسامبر 1915 با راکله ازدواج کرد. سپتامبر سال بعد فرزند دومشان ویتوریو به دنیا آمد.
موسولینی زمانی کوتاه پس از ازدواج با راکله به میلان سفر کرد و اگرچه او و دالسر ازدواج نکرده بودند، در آن‌جا به عنوان زن و شوهر اتاقی در هتل گرفتند. موسولینی بعد از گذراندن زمانی با او و دیدار پسرش، دوباره به جبهه جنگ برگشت.
بعدها دیدارش با دالسر برای او مشکل‌آفرین شد. اگرچه موسولینی برای تأمین معاش زن و پسرشان برای دالسر پول می‌فرستاد، ولی زن به این قانع نبود. در ژوئیه‌ی سال 1916 دادخواستی تسلیم دادگاه کرد و خواستار نفقه شد: پولی که پس از طلاق به همسر تعلق می‌گیرد. دالسر دفتر ثبت هتل را شاهد آورد تا ازدواج خود و موسولینی را ثابت کند. با این‌که دادگاه ادعای ازدواج را نپذیرفت، اما به موسولینی دستور داد که کمک خرجی بیش‌تری برای او و پسرشان بفرستد. موسولینی خشمگین شد، اما از دستور دادگاه سرپیچی نکرد. با وجود این، از آن پس رابطه‌اش را با دالسر و پسرشان قطع کرد.
بهار بعد به شدت در جنگ مجروح شد. در مورد این‌که چه اتفاقی افتاده بود، حتی روایت های خود موسولینی هم با هم در تناقض است. در مجله‌ی جنگی خود نوشت که یک قطعه از تجهیزات جدید داغ کرد و ترکید و دو نفر را کشت و او و چهار نفر دیگر را مجروح کرد. در زندگینامه‌اش نوشت که جراحت‌هایش بر اثر انفجار نارنجک بوده است:
پزشکان با شکیبایی و مهارت موفق شدند چهل و چهار تکه‌ی نارنجک را از بدن من بیرون بیاورند. ... درد وحشتناکی داشتم؛ درد و رنج من وصف‌ناپذیر بود. ... در عرض یک ماه بیست و هفت بار جراحی شدم؛ همه‌ی جراحی‌ها، جز دو تا، بدون بیهوشی بود. (1)
با این‌که موسولینى در زندگینامه‌ی خود در مورد وضعیتش غلو کرده است، جراحت‌هایش جدی بود و او ماه ژوئن از خدمت در ارتش معاف شد. به کار در روزنامه‌اش پرداخت و مطالب زیادی برای نوشتن داشت. ارتش ایتالیا به سبب فرماندهی ناکارآمد پی‌درپی شکست می‌خورد. موسولینی نوشت که نیروهای ایتالیایی به این علت پیوسته شکست می‌خورند که ژنرال‌های ارتش در خفا مخالف جنگ هستند. او پارلمان ایتالیا و دیگر رهبران را نیز به سبب خسارت‌هایی که کشور در جنگ متحمل شده بود، متهم کرد-و از این حرف خود باکی نداشت. موسولینی می‌خواست پارلمان و رهبران کشور را بجز یک نفر حذف کند. او بر این اعتقاد بود که ایتالیا به رهبر واحدی نیاز دارد که شکوه و جلال کشور را به آن برگرداند و می‌خواست که خود آن رهبر باشد.

پی‌نوشت‌:

1- Ibid., p.81

منبع مقاله :
هاوگن، برندا؛ (1390)، بنیتو موسولینی (دیکتاتور فاشیست ایتالیا)، ترجمه‌ی رضا علیزاده، تهران: نشر ققنوس، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط