سيماى گياهان زراعى در قرآن كريم (قسمت اول)
نويسنده:جليل ابوالحب
بيشترين يادكرد قرآن از گياهان، به گياهان زراعى اقتصادى اختصاص دارد، نه گياهان صرف. به تعبير ديگر، آنچه از اسامى نباتات به طور كلى يافتهام اختصاص به نباتات زراعى فراورى شده دارد كه انسان آن را به واسطه كاشت و داشت به دست مىآورد و در راه آن كوشش مىكند.
مقدمه
حقيقت آن است كه وقتى تصميم گرفتم اين موضوع را در قرآن بررسى كنم ترس و دلهره سراپاى وجودم را فراگرفت؛ چه آن كه نمىدانستم آيا مىتوان با قرآن نيز مثل هر كتاب ديگرى كه از گذشته اسلامى درخشان ما به عنوان ميراث فرهنگى به ما رسيده برخورد كرد يا نه؛ زيرا قرآن كتابى نيست كه از جانب شخص خاصى تأليف و تدوين شده باشد، «بلكه نيست جز وحى است كه وحى شود، آن فرشته نيرومند به رسول خدا - صلى الله عليه و آله - فرا آموخت؛ آن توانمند كه راست بايستاد، و خود در افق اعلى بود.»(1) ليكن با وجود اين، قرآن ميراث بزرگ اسلامى و قانونى است كه تا ابد قدمهاى ما مسلمانان را در مسير هستى رهنمون مىشود. قرآن كتابى است كه ويژگىها، عادات، و وجودمان را حفظ كرده است؛ چه آن كه رحمتى است براى جهانيان. اما نسبت به عرب، اگر قرآن نبود، زبان ارجمند عربى به دست فراموشى سپرده و نابود مىشد. چنان كه زبانهاى ديگر غير عربى كه ناطقان به آنها آن گاه كه مورد هجوم، فشار و ظلم ملتهاى ديگر قرار گرفتند نابود شدند.
به علاوه اگر قرآن نبود، عرب از ظلمت جاهليت به نور اسلام هدايت نمىشد.
چيزى كه به من جرئت بخشيد تا در اين موضوع به پژوهش بپردازم آن كه پيشتر درباره ويژگىهاى جانوران نوپيدا در قرآن كريم مطلب نوشتم، اما احدى به من اعتراض نكرد و بر تعاملم با قرآن كريم خرده نگرفت كه پژوهش تو بر اين مبنا استوار شده كه قرآن ميراثى علمى است؛ مضافاً بر اين كه دانشجويى از دانشكده رياض پژوهشى را براى اخذ دانشنامه كارشناسى ارشد تقديم داشت كه موضوع آن حيوانات در قرآن كريم بود.
مسئله ديگر كه مرا از پژوهش در اين موضوع باز مىداشت آن كه دوست داشتم كسى كه متخصص گياهشناسى است چنين پژوهشى را عهده دار شود و در عمل نيز آن را به برخى دوستانم از دانشمندان گياهشناسى عراقى پيشنهاد كردم، اما متأسفانه علاقهاى به اين كار در آنان نديدم.
اكنون كه عنوان همايش ما «كشاورزى و خاك در ميراث علمى عربى» است،(2) اين پژوهش ناقابل را تقديم مىدارم؛ با تأكيد بر بعد كشاورزى در گياهانى كه در قرآن آمدهاند.
گياهان زراعى در قرآن
بيشترين يادكرد قرآن از گياهان، به گياهان زراعى اقتصادى اختصاص دارد، نه گياهان صرف. به تعبير ديگر، آنچه از اسامى نباتات به طور كلى يافتهام اختصاص به نباتات زراعى فراورى شده دارد كه انسان آن را به واسطه كاشت و داشت به دست مىآورد و در راه آن كوشش مىكند.
اگر چه در قرآن، مواردى است كه در آنها اسامى گياهانى وارد شده كه نباتات غيرزراعى هستند، مانند گياهان زينتى: روح و ريحان؛(3) گياهان سايه دار: «و دانية عليهم ظلالها»(4) يا آن كه بدان مثل زده مىشود بر كوچكى حجم بذرهايش، مثل «حبةٍ من خردل»(5) يا نباتات نگون بختى كه جهنميان آن را خوراك خود مىسازند، مثل «شجرة الزقوم» كه در جحيم مىرويد، و ليكن اعم و بيشتر گياهان ياد شده در قرآن همان گياهان زراعى هستند.
اشاره به گياهان زراعى در قرآن، تنها محدود به ياد كرد اسم گياه نيست، بلكه در بيشتر اوقات به محصول آنها همچون «سنبله»، «حبّ»، «فاكهة»، «ثمرات» و گاه نيز به اجزاى گياه اشاره شده است، مثل «جذع»، «فرع»، «زهرة»، «وردة»، «ليف»، و «ورق». چنان كه اشاراتى به گياه به صورت عام نيز صورت پذيرفته، مثل «زرع»، «نبت»، «حرث»، و «قطوف»؛ علاوه بر اشارات زيادى كه به عمليات كشاورزى صورت گرفته است، مثل « استزراع»، « انبات»، « تلقيح»، «حصاد»، و «سَقْى».
در جدول زير شرح و تفصيل اين اشارات بيان شده است:
تعداد سورههايى كه به طرق مختلف از گياهان ياد كردهاند: 54 سوره ؛
تعداد آياتى كه در آنها به صراحت از گياه سخن رفته است: 137 آيه ؛
تعداد يادكرد «گياهان» بدون عنوان (با تكرار): 60 ؛
تعداد يادكرد اجزاى گياهان (با تكرار): 35 ؛
تعداد يادكرد محصولات و فراوردههاى گياهى (با تكرار): 37 ؛
تعداد اشاره به عمليات كشاورزى (با تكرار): 16 ؛
تعداد اشاراتى كه ارتباطى به كشاورزى دارند: 17 ؛
گياهانى كه به اسم در قرآن از آنها ياد شده عبارتند از:
نخيل: به تكرار (27 بار)، از آن و برخى فراوردهها و اجزاى آن چون «نوى»، «رطب»، «جذع»، «طلع»، و «مسدّ» در قرآن ياد شده است؛ چه آن كه نخل، درخت عرب و اهل بهشت است.
اعناب: 9 بار ؛
زيتون: 7 بار ؛
رمان: 3 بار ؛
گندم و فراوردههايش (فوم، سنبل، حصيد و خبز): 9 بار
قثائيات (قثاء، يقطين): 2 بار ؛
بقوليات (بقل، عدس): 2 بار ؛
سدر: 5 بار ؛
خردل: 2 بار ؛
أبّ: 1 بار ؛
اَثْل: 1 بار.
از گياهانى چون «بصل»، «تين»، «ريحان»، «كافور» و «ظلْح» فقط يك بار در قرآن ياد شده است.
چنان كه به دو گياه غير معروف و مشخص نيز در قرآن اشاره شده است:
الف) : «و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين»
«[اى آدم و اى حوا] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد بود.»(6)
«درخت» در اينجا اسم عام است و ما از آن به « شجره آدم» ياد مىكنيم و مفسران بر نوع آن اتفاق نظر ندارند و در تحديد آن چيزهايى را از باب مثال گفتهاند: سنبله، كرمه، تين، كافور و...
ب) : «ان شجرة الزقوم طعام الاثيم»(7)
اين درخت نيز نزد مفسران شناخته شده نيست.
گياه ديگرى كه در عنوان آن اختلاف شده «فوم» است.(8) برخى گفتهاند كه فوم، همان گندم و نان در زبان بنى هاشم و عنوان قديمى حنطه (گندم) است.
اما گياه، «فوم» گياهى معمولى است و در آن حرف «ث» به «ف» تبديل شده (ثوم)(9) و شايد اين صحيحتر باشد؛ چه آن كه به «بصل»؛ يعنى پياز و گياهان زراعى نزديك است.
جدولى كه در پايان اين نوشتار آمده، محل ذكر اسامى گياهان و اجزاء و فراوردههاى گياهى را در قرآن به ما نشان مىدهد.
برخى ملاحظات ديگر
1 - قرآن كريم به پديده زيستشناسى بسيار مهمى در كشاورزى اشاره كرده و آن اهميت بادها در عمل بارورى است. قرآن از اين پديده به عنوان «لواقح» ياد كرده است؛ يعنى بادهايى كه با انتقال بذرهاى لقاح از گلى به گلى يا از درختى به درختى ديگر بارورى گياهان را به انجام مىرسانند.
2 - قرآن كريم، در بيشتر اوقات فراوردههاى گياهى گياهان را ياد آورده مىشود، مثل «رطب» و «رحيق» و گاه با يادكرد اسم محصول بر گياه رهنمون مىشود، مثل «اعناب»، «زيتون»، «تين» و «خردل»؛ چنان كه اسامى اجزاى گياهان نيز فراوان در قرآن ياد شده است، مثل «جذع»، «ورق»، «فرع»، «زهرة»، و «وردة».
3 - از غلات كه مهمترين گياهان داراى كربوهيدرات هستند(10) در قرآن اسمى نيامده است؛ به جز گندم كه از آن با عنوان «فوم» - بنابر قول برخى مفسران - ياد شده است؛ اگر چه در قرآن كلمات و اسامى زيادى به كار رفته كه بر گندم و جو دلالت دارند، مثل «سنبله»، «خبز» و «حصيد» كه هر كدام از آنها فراوردههاشان بيشتر از گياهان ديگر است و جز در اين فراوردهها استعمال نمىشوند.
4 - هر آن چه از گياهان و فراوردههاشان در قرآن ياد شده بيشتر به گياهان زراعى باز مىگردد يا به گياهانى كه در جزيرة عربى يا سرزمينهاى مجاور و نزديك بدان در نواحى شمال و شرق و غرب فراوان است. اما محصولاتى كه در صدر اسلام در سرزمينهاى عربى شناخته شده نبود، از آنها ذكرى در قرآن نيامده است؛ چنان كه همه انواع مركبات يا برخى اصناف آنها كه در آن دوره در شرق هند و شرق دور مشهور بوده است، ولى در عين حال در جزيره عربى شناخته شده نبود و اعراب و مسلمانان بعدها با آنها آشنا شده و اقدام به كشت و پرورش آنها كردهاند، در قرآن ياد نشده است.
5 - قرآن با تعبيرى اشارى عسل را «رحيق»(11) معرفى مىكند و اين اشاره علمى درستى است؛ چه آن كه رحيق مختوم - آنچه كه به كمال خود رسيده باشد - همان عسل است.
گياهان زراعى
آنچه در پى مىآيد، بررسى گذراى گياهانى است كه ذكرشان در قرآن كريم رفته است:
1 - نخيل
نخل، به خانواده palmaceae تعلق دارد كه به 140 گونه و 1200 نوع مىرسد. در مناطق استوايى و شبه استوايى به عمل مىآيد و از گياهان هميشه سبز و حجيم محسوب مىشود. آنچه در اين جا در پى آنيم نخل خرماست.
نخيل از درختان مثمر با پيشينهاى كهن است كه نياكان عراقى [ما] از 5000 سال پيش آن را مىشناختند. محل اصلى كشت آن جزيرة العرب بوده است و به وفور در منطقه خليج فارس و شبه جزيرة عربى و شمال افريقا انتشار يافته است.
نخل خرما به آب كمى احتياج دارد؛ كمتر از هر محصول ديگرى، اما به حرارت زياد و رطوبت كمتر نيز محتاج است. چنين نيازمندى هايى به وفور در جزيرة العرب كه موطن اصلى نخيلات است، يافت مىشود. نخل تا 200 سال عمر مىكند و مناسبترين شيوه تكثير آن قلمه زدن (نهال كارى) است.
قرآن كريم از برخى اجزاء و فراوردههاى نخل همچون «رطب»، «نوى»، «جذع»، «طلع» و «ليف» ياد كرده است؛ چيزهايى كه پرورش دهندگان نخيلات از همه آنها بهره مىبرند.
2 - اعناب
به خانواده vitaceae تعلق دارد. اين خانواده 500 نوع انگور را در دو منطقه استوايى و معتدل شامل مىشود. بزرگترين انواع آن معرّشات هستند كه ساقههاى آن بر زمين و درختان و داربستها مىخزند يا بالا مىروند. همچنين از اعناب محسوب مىشود آن كه به عنوان كروم معروف و هم اكنون ميوه هايش در همه جا پراكنده است؛ انگورهاى لذيذى كه ماده اوليه بسيارى از انواع شراب است. مصريان از 6000 سال پيش به كشت انگور اشتغال دارند.
3 - زيتون
گياه زيتون به خانواده زيتونيان oleaceae تعلق دارد. از گياهان ديگرى كه به اين خانواده باز مىگردد و در سرزمينهاى ما شناخته شده است « نارون» يا درخت پشه مىباشد كه گياهى است برگ ريز با رشدى سريع و گاه آن را« لسان الطير» نيز مىناميم.
زيتون، درختى هميشه سبز است كه در بسيارى از سرزمينها از پنجاب گرفته تا مراكش مىرويد.
كشت زيتون به منظور ميوه هايى است كه از آنها روغن براى خوردن، صنعت و پزشكى استحصال مىگردد.
زيتون در كشورهاى عربى و نيز از سواحلى كه از تركيه تا مراكش در دورترين نقطه جنوب غربى امتداد دارد، كشت مىشود. زيتون، گياه و ميوهاى در دسترس و معروف و مهم در كشورهاى عربى است.
4 - رُمّان (انار)
انار به خانواده punicaceae تعلق دارد.
درختان انار نيز در كشورهاى عربى و اسلامى پراكندهاند و ساكنان اين كشورها علاوه بر استفاده از ميوه انار از پوست ميوهها در صنعت و پزشكى به منظور پوست پيرايى استفاده مىكنند.
5 - بقوليات (سبزىها)
عنوان «بقوليات» از اسم يكى از محصولات آن يعنى «باقلا» گرفته شده است. اين گياهان به خانواده بقوليات (سبزىها) كه امروزه )fabaceae(leguminasaeناميده مىشود، تعلق دارند و شامل گياهان علفى يك ساله و دايمى و درختچهها و بيشه زاران و درختان مىشود. مشهورترين نوع معروف از اين گياهان، مجموعهاى از باكترىها را كه به جنس )rhizobium( تعلق دارد در ريشههاى خود پناه مىدهند، اين باكترىها ازت موجود در هوا را از طريق منافذ خاك گرفته به ازت مركب قابل حل در آب تبديل كرده سپس ريشههاى گياهى در خاك آن را جذب مىكند.
اين باكترىها بر گياهان تأثيرى ندارند، بلكه به صورت همزيستى با گياهان روزگار مىگذرانند.
از مشهورترين محصولات اين خانواده (سبزىها) مىتوان به باقلا، نخود فرنگى، لوبيا سبز، بادام زمينى، سويا، ماش، عدس و نخود اشاره كرد.
همچنين به اين خانواده تعلق دارد غلاف ميوه، شبدر - به عنوان غذاى حيوان - و از بوتهها مىتوان از خاربن، پنج انگشت، اقاقيا، خلّر و درختچههاى روتينون (ديرس) و خارمغيلان ياد كرد.
از نظر ارزش اقتصادى، خانواده سبزىها پس از خانواده غلات قرار دارد و 500 جنس و 12000 نوع را در بر مىگيرد كه بخش اعظم آن به مواد غذايى سرشار از پروتئين تبديل مىشود؛ از اين رو سبزىها براى انسان و حيوان نقش حياتى دارند؛ چنان كه در مراحل كشت نيز به منظور تقويت زمين زراعتى براى خاك مفيدند.
قرآن كريم يكى از انواع اين خانواده را به نام ياد كرده و آن « عدس» است.(12)
عدس، سبزى يك ساله و محصولى زمستانى است. دانههايش از بهترين انواع غذاهاى انسانى است. عدس از روزگاران دراز در نواحى مديترانه و آسياى غربى كشت مىشود.
6 - قِثّاء (خيار)
آنچه كه ما بدانها گياهانى از خانواده خيارها لقب مىدهيم. اين گياهان مجموعه بزرگى هستند كه به خانواده cucurbitaceae تعلق دارند و شامل محصولاتى چون هندوانه، خربزه، خيار و كدو - خورشتى و تنبل - مىشوند.
چنان كه ملاحظه مىكنيد، اينها گياهان پر اهميتى در كشاورزى هستند؛ چه آن كه شامل گياهانى يك ساله هستند كه مولد غذاى انسانند و بسيارى از آنها محصولاتى هستند كه مردم آنها را به صورت تازه و خام يا پخته به مصرف مىرسانند؛ علاوه بر آن كه از تخم آنها نيز استفاده مىكنند و در كشورهاى عربى و اسلامى فراوان مصرف مىشوند.
نظر به اهميت و طبيعت تر و تازه آنها و درصد بالاى آبى كه در بردارند از روزگاران كهن كشت مىشدهاند. كشت خربزه از حدود 4000 سال پيش در عراق مرسوم بوده است و به همين دليل داراى انواع و اجناس فراوانى است ؛ به عنوان مثال در عراق حدود 25 نوع خربزه فقط يافت مىشود. بيشتر انواع زراعتى اين خانواده، به ويژه در مناطق گرم، بهارى و تابستانى است.
در اين خانواده حدود 90 جنس وجود دارد كه شامل تقريبا 700 نوع مىشود. در عراق 18 نوع آن به خوبى به عمل مىآيد.
قرآن كريم يكى از اين انواع را به نام ياد كرده و آن بوته كدوست(13) كه ميوهاش حجيم و بزرگ بوده و بسيارى از مواد غذايى را در خود دارد؛ حتى گونه هايى كه به منظور تغذيه مناسب نيستند در طب كاربرد دارند، مانند «حنظل».
در حدود 40 درصد زمينهاى كشاورزى كه به سبزى كارى اختصاص دارند، در آنها سبزىهاى خانواده خيارها كشت مىشوند.
7 - بصل (پياز)
پياز به خانواده سوسنىها liliaceae تعلق دارد و سوسن هلندى، سير و تره فرنگى و برخى گونههاى ديگر از اين خانواده است. اينها گياهانى هستند كه به داشتن پيازهاشان معروفند. اين پيازها در حقيقت اجزاى رشد كننده اين گياهان زير سطح خاك است كه مواد غذايى در آنها جمع مىشود، از اين رو حكم انبارهاى غذا را دارند.
اين گياهان، گياهانى يك ساله و بيشتر هستند؛ برگهايشان معمولا غيرمركب و ريشهها قاعدهاى و متوازن است. گويا اسم « بصل» از زبان عربى به زبان عبرى راه يافته است؛ چه آن كه در زبان عبرى به آن «بيزالم» مىگويند. شايد هم عكس اين گفته صحيح باشد.
اسم پياز در قرآن كريم در آيات مرتبط به بنى اسرائيل وارد شده است.(14)
پياز از گياهان كهنسال بوده و در بسيارى از زبانها به ويژه زبانهاى شرقى چندين اسم دارد، و همين نكته بر پيشينه زراعتش دلالت مىكند. خاستگاه نخستين پياز خاورميانه است.
در مناطق خشك عراق حدود 28 نوع پياز وجود دارد كه به اهلى و وحشى تقسيم مىشوند.
8 - حنطه (گندم)
گندم به خانواده گندميان Gramineae كه امروزه poaceae ناميده مىشود، تعلق دارد.
گندم از مهمترين خانوادههاى گياهى براى انسان از جهت شمولش بر فراوانى گياهان چراگاهى و گياهان توليد كننده كربوهيدرات است.
در عراق يكصد گونه از آن كه شامل 250 نوع است، يافت مىشود.
در قرآن كريم از ميان اين خانواده به گندم - كه از غلات است - و از «اَبّ» (سبزه، علف) ياد شده است.(15) اسم حنطه (گندم) به صراحت در قرآن نيامده بلكه از آن به عنوان « فوم»(16) تعبير شده و برخى مفسران معتقدند كه در زبان بنى هاشم منظور از فوم، گندم است، و آن اسم قديمى گندم محسوب مىشود؛ چه آن كه در قرآن اشاراتى به گندم يا مشابه آن از خانواده گندميان زير دو عنوان «سنبله»(17) و «خبز»(18) نيز وارد شده است.
به هر حال، گندم از محصولات زمستانى است كه مردم از روزگاران دور با كشت آن آشنا بودهاند.
9 - خردل
خردل به خانواده چليپاپيان cruciferae تعلق دارد، همچنين «شاهى» لهانه،(19) كلم قمرى، كلم، شلغم، و ترب به همين خانواده باز مىگردد.
خردل، گياه يك ساله آسيايى است كه با فصول سرد سازگار است. از بذر آن به عنوان ادويه (ديگافزار) استفاده مىشود؛ چنان كه داروى خارجى تسكين دهنده درد و داروى بندآورنده استفراغ نيز محسوب مىشود.
قرآن كريم از دانه خردل به عنوان ضرب المثل در كوچكى حجم ياد كرده است.(20)
10 - ريحان (مورد)
به آن گياه «ياس»(21) نيز گفته مىشود وبه خانواده myrtaceae تعلق دارد. خانواده ريحانها درختچهها و بوته هايى را در بر مىگيرد كه به واسطه غددى كه در برگهايشان موجود است، روغنهاى معطر را مىپراكنند. مورد، گياهى اقتصادى و زينتى است كه به ندرت يافت مىشود و از آن به اسم در قرآن كريم ياد شده است.(22)
11 - تين (انجير)
انجير به خانواده توتها moraceae تعلق دارد و حدود 550 گونه را شامل مىشود كه حدود 1000 نوع آن در مناطق استوايى و معتدل كشت مىشود. درخت توت خود از انواع اين خانواده محسوب مىشود.
درخت انجير داراى ميوه هايى لذيذ و مغذى است و نزد عرب و مردم مشرق زمين شناخته شده است. برخى از مفسران در تعيين برگهايى كه آدم و حوا با آن خود را پوشانيدند بر اين عقيدهاند كه آن برگها، برگ درخت توت يا انجير بوده است.
گياه انجير، تنها گياهى است كه سورهاى از قرآن كريم بدان نام گذارى شده است؛ اگر چه يكى از سورهها نيز به اسم جزيى از اجزاى نخل نام گزارى شده، و آن سوره «مسد» است كه به معناى «ليف درخت خرما» مىباشد - كه خود جزيى از نخل است - .
در مقابل، پنج سوره به اسم حيوانات نام گذارى شده است:
نمل (مورچه) ؛ نحل (زنبور عسل) ؛ عنكبوت ؛ انعام (چهار پايان) ؛ بقره (گاو ماده)
12 - گياه سدر
اين گياه كه چهار مرتبه نامش در قرآن كريم تكرار شده(23) به خانواده rhamnaeتعلق دارد. سدر گياهى شرقى است كه در كشور عراق فراوان است و به سادگى از طريق بذر تكثير مىشود. سدر، گونههاى مختلفى دارد و ميوهها شان هم متفاوت است؛ برخى از آنها لذيذ و زود هضم مىباشد و برخى پست و بى ارزش.
به طور كلى ميوههاى سدر از ارزش غذايى كمى برخوردار بوده و هسته ميوه آن بزرگ و سخت است. به وفور در زمينهاى حاصل خيز و نواحى صحرايى يافت مىشود و مقاومت خوبى در برابر آب و هواى نامساعد دارد. تمامى اين ويژگىها از آن، درختى معروف و عزيز نزد عرب و مردم شرقى ساخته است.
13 - گياه اثل(24)
اين گياه به خانواده tamaricaceae تعلق دارد و همان گياه «گز» است. برگهايش كوچك است و در نواحى صحرايى و مناطق پر آب و علف مىرويد و سايه آرامشى را براى قافلههاى خسته از صحرانوردى فراهم مىآورد؛ چنان كه برگهاى سادهاش يكى از غذاهايى است كه به خوراك شتران مىرسد.
14 - طلح (= خار مغيلان)(25)
طلح به خانواده mimosaceae تعلق دارد كه يكى از خانواده بقوليات (سبزىها) محسوب مىشود. طلح از گياهان ساقه دار (درختى) و درختچهاى محسوب مىشود. برگهاى پرمانند و مركب دارد و گاه خارهايى نيز در آن ديده مىشود. از مثالهاى ديگر اين دسته از گياهان بايد از اقاقيا، ياسمن هندى و درخت ابريشم هندى ياد كرد.
اين گياهان بيشتر در مناطق گرم مىرويند، گياهانى هستند كه فوايد اقتصادى زيادى دارند؛ برخى مثل اقاقيا مولد «صمغ عربى» هستند و برخى ديگر از پوستشان در صنعت پوست پيرايى استفاده مىشود و بعضى نيز در صنعت عطر سازى (اسانس) به كار مىآيند؛ علاوه بر آن كه گياهان سايهدار و داراى چوب [براى سوخت] نيز محسوب مىشوند.
15 - كافور(26)
اين گياه به خانواده mytaceae تعلق دارد و گياه شناسان مىگويند كه اسم علمى كافور eucalyptus glabulus است، كه در اين صورت از گونههاى گياهى اكاليپتوس كه به واسطه بوى معطر شديدشان معروفند، محسوب مىشود؛ هم از اين جهت مسلمانان از كافور جهت خوشبوسازى كالبد مردگان پس از غسل استفاده مىكنند.
خاستگاه گياهان اكاليپتوس كشور استرالياست؛ عجيب آن كه عرب و مسلمانان از روزگاران دور با آن آشنا هستند؛ حال آن كه كشف قاره استراليا به 300سال نمىرسد. اين مسئله سبب مىشود تا در خاستگاه آن دچار شك و ترديد شويم. يا شايد عرب و مسلمانان به جزاير نزديك استراليا كه اكاليپتوس در آنها مىروييده دسترسى داشتهاند و از آن جزاير اين درختچهها را وارد كردهاند.
سخن پايانى
از آنچه گذشت به روشنى آشكار مىشود كه قرآن كريم به گياهان، به ويژه گياهان زراعى كه داراى منافع اقتصادى هستند توجه زيادى نشان داده است؛ و آن جا نيز كه متعرض گياهان غيرزراعى شده، اهداف خاصى چون تشويق يا ترساندن [بندگان ]را در نظر داشته است.
همچنين مشاهده مىشود كه قرآن كريم از يادكرد گياهان زراعى متداول در جزيرة العرب و سرزمينهاى همجوار آن جز به ندرت خارج نشده و بر گياهان شناخته شده نزد ساكنان آن تأكيد ورزيده است؛ اهتمام كردن بدين امر به حدى است كه به برخى از آنها يعنى «تين» و «زيتون» سوگند ياد كرده است.(27)
[چنان كه مرسوم عرب در زبان زيباى عربى آوردن وصفهاى متعدد براى اشيا است] قرآن نيز براى گياهان صفاتى را متذكر شده كه روح انسان عربى از شنيدن آن به شادى مىگرايد، بنگريد:
«والنخل ذات الاكمام»(28)
«نخل با خوشههاى غلاف دار.»
«و من النخل من طلعها قنوان دانية»(29)
«از شكوفه درخت خرما خوشه هايى است نزديك به هم.»
«... تساقط عليك رطباً جنياً»(30)
«... تا بر تو خرماى تازه فرو ريزد.»
نيز در اشاره به « جنات» «حدائق»، «انهار»، «اشجار»، «ثمار» و « فواكه» به تفصيل گراييده تا [مؤمنان] را به برخوردارى از نعمت هايش در زندگى دنيا تشويق كند و نعمتهايش را در آخرت - كه انتظارش را مىكشند - فراياد آورد و بر آتش اشتياقشان دامن زند.
چنان كه از برخى گياهان به منظور ترساندن [مردم] سخن گفته است.(31) بىگمان بدترين چيزى كه انسان از آن وحشت مىكند نابودى، خشكسالى و تلف شدن محصول است؛ از اين رو قرآن برخى نمونهها از اين امور را كه امتهاى پيشين بدان مبتلا شدهاند، يادآور شده است.(32)
همچنين آنچه را كه كافران در آخرت به عنوان غذا به مصرف مىرسانند مثل «شجرة الزقوم» و سايه گاههايى كه بدان پناه مىبرند: «ظل من يحموم»(33) ياد كرده است.
چه آن كه ياد كرد مفصل « جنان»، « انهار» و «ثمرات» براى انسان عربى ساكن در جزيرة العرب كه گرفتار صحراهاى كويرى و خشك و به طور طبيعى محروم از اين نعمتها و خيراتى است كه گياهان زراعى مولد آنند، مايه شادمانى و سرور اوست.
انسانى كه محروم از نعمتى است، يادكرد آن نعمت، او را شيفته و مسرور مىسازد؛ و چه مىخواهد انسانى محروم، بيشتر از آن كه در دل جنات و نعيم و ميوهها به سر برد و در سايه درختان و گلها و شكوفهها در حالى كه همه عمر يا بيشتر آن را سپرى كرده است، چنان كه حطيئه در وصف چنين مردمى مىگويد:
...مَا اغتَذَوا خُبزَ مِلَّةٍ...
وَ مَا عرفوا للبُرِّ مُذ خُلِقُوا طَعماً...
«نان دينى را نخوردهاند.... و از هنگام خلقت [هيچ گاه] طعم گندم را نچشيدهاند... .»
يا آن چنان هستند كه حضرت ابراهيم خليل - عليه السلام - گفته بود:
«ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع...»(34)
«پروردگارا! من [يكى از] فرزندانم را در درهاى بى كشت... سكونت دادم.»
قرآن كريم از گياهان مختلف يا اجزاى آنها در مواضع متعدد كه با غرض و هدف او سازگار باشد، ياد كرده است. اين يادكردها يا به منظور تشويق يا به منظور ترسانيدن [مردم] درباره باغها (بهشتها) و ميوهها و رودخانهها يا زقوم - درختى در جهنم - است؛ يا اين يادكرد تذكرى است براى انسان كه نعمتها و فضل پروردگارش را بر خود از ياد نبرد؛ به اين كه چگونه هر آنچه را كه براى خوراك و پوشاك نياز داشته برايش مهيا كرده است.
اين احسان هايى كه خداى عز و جل به سبب گياهان زراعى به انسانها كرده، پيشگام تمام چيزهايى است كه از اهميت زيادى [نزد انسان] برخوردار است؛ خواه براى فراوردى غذا مثل انگور، زيتون، انجير، انار، خرما و عسل يا گياهان زينتى و سايه دار و روح و ريحان و گل و شكوفه.
مقدمه
حقيقت آن است كه وقتى تصميم گرفتم اين موضوع را در قرآن بررسى كنم ترس و دلهره سراپاى وجودم را فراگرفت؛ چه آن كه نمىدانستم آيا مىتوان با قرآن نيز مثل هر كتاب ديگرى كه از گذشته اسلامى درخشان ما به عنوان ميراث فرهنگى به ما رسيده برخورد كرد يا نه؛ زيرا قرآن كتابى نيست كه از جانب شخص خاصى تأليف و تدوين شده باشد، «بلكه نيست جز وحى است كه وحى شود، آن فرشته نيرومند به رسول خدا - صلى الله عليه و آله - فرا آموخت؛ آن توانمند كه راست بايستاد، و خود در افق اعلى بود.»(1) ليكن با وجود اين، قرآن ميراث بزرگ اسلامى و قانونى است كه تا ابد قدمهاى ما مسلمانان را در مسير هستى رهنمون مىشود. قرآن كتابى است كه ويژگىها، عادات، و وجودمان را حفظ كرده است؛ چه آن كه رحمتى است براى جهانيان. اما نسبت به عرب، اگر قرآن نبود، زبان ارجمند عربى به دست فراموشى سپرده و نابود مىشد. چنان كه زبانهاى ديگر غير عربى كه ناطقان به آنها آن گاه كه مورد هجوم، فشار و ظلم ملتهاى ديگر قرار گرفتند نابود شدند.
به علاوه اگر قرآن نبود، عرب از ظلمت جاهليت به نور اسلام هدايت نمىشد.
چيزى كه به من جرئت بخشيد تا در اين موضوع به پژوهش بپردازم آن كه پيشتر درباره ويژگىهاى جانوران نوپيدا در قرآن كريم مطلب نوشتم، اما احدى به من اعتراض نكرد و بر تعاملم با قرآن كريم خرده نگرفت كه پژوهش تو بر اين مبنا استوار شده كه قرآن ميراثى علمى است؛ مضافاً بر اين كه دانشجويى از دانشكده رياض پژوهشى را براى اخذ دانشنامه كارشناسى ارشد تقديم داشت كه موضوع آن حيوانات در قرآن كريم بود.
مسئله ديگر كه مرا از پژوهش در اين موضوع باز مىداشت آن كه دوست داشتم كسى كه متخصص گياهشناسى است چنين پژوهشى را عهده دار شود و در عمل نيز آن را به برخى دوستانم از دانشمندان گياهشناسى عراقى پيشنهاد كردم، اما متأسفانه علاقهاى به اين كار در آنان نديدم.
اكنون كه عنوان همايش ما «كشاورزى و خاك در ميراث علمى عربى» است،(2) اين پژوهش ناقابل را تقديم مىدارم؛ با تأكيد بر بعد كشاورزى در گياهانى كه در قرآن آمدهاند.
گياهان زراعى در قرآن
بيشترين يادكرد قرآن از گياهان، به گياهان زراعى اقتصادى اختصاص دارد، نه گياهان صرف. به تعبير ديگر، آنچه از اسامى نباتات به طور كلى يافتهام اختصاص به نباتات زراعى فراورى شده دارد كه انسان آن را به واسطه كاشت و داشت به دست مىآورد و در راه آن كوشش مىكند.
اگر چه در قرآن، مواردى است كه در آنها اسامى گياهانى وارد شده كه نباتات غيرزراعى هستند، مانند گياهان زينتى: روح و ريحان؛(3) گياهان سايه دار: «و دانية عليهم ظلالها»(4) يا آن كه بدان مثل زده مىشود بر كوچكى حجم بذرهايش، مثل «حبةٍ من خردل»(5) يا نباتات نگون بختى كه جهنميان آن را خوراك خود مىسازند، مثل «شجرة الزقوم» كه در جحيم مىرويد، و ليكن اعم و بيشتر گياهان ياد شده در قرآن همان گياهان زراعى هستند.
اشاره به گياهان زراعى در قرآن، تنها محدود به ياد كرد اسم گياه نيست، بلكه در بيشتر اوقات به محصول آنها همچون «سنبله»، «حبّ»، «فاكهة»، «ثمرات» و گاه نيز به اجزاى گياه اشاره شده است، مثل «جذع»، «فرع»، «زهرة»، «وردة»، «ليف»، و «ورق». چنان كه اشاراتى به گياه به صورت عام نيز صورت پذيرفته، مثل «زرع»، «نبت»، «حرث»، و «قطوف»؛ علاوه بر اشارات زيادى كه به عمليات كشاورزى صورت گرفته است، مثل « استزراع»، « انبات»، « تلقيح»، «حصاد»، و «سَقْى».
در جدول زير شرح و تفصيل اين اشارات بيان شده است:
تعداد سورههايى كه به طرق مختلف از گياهان ياد كردهاند: 54 سوره ؛
تعداد آياتى كه در آنها به صراحت از گياه سخن رفته است: 137 آيه ؛
تعداد يادكرد «گياهان» بدون عنوان (با تكرار): 60 ؛
تعداد يادكرد اجزاى گياهان (با تكرار): 35 ؛
تعداد يادكرد محصولات و فراوردههاى گياهى (با تكرار): 37 ؛
تعداد اشاره به عمليات كشاورزى (با تكرار): 16 ؛
تعداد اشاراتى كه ارتباطى به كشاورزى دارند: 17 ؛
گياهانى كه به اسم در قرآن از آنها ياد شده عبارتند از:
نخيل: به تكرار (27 بار)، از آن و برخى فراوردهها و اجزاى آن چون «نوى»، «رطب»، «جذع»، «طلع»، و «مسدّ» در قرآن ياد شده است؛ چه آن كه نخل، درخت عرب و اهل بهشت است.
اعناب: 9 بار ؛
زيتون: 7 بار ؛
رمان: 3 بار ؛
گندم و فراوردههايش (فوم، سنبل، حصيد و خبز): 9 بار
قثائيات (قثاء، يقطين): 2 بار ؛
بقوليات (بقل، عدس): 2 بار ؛
سدر: 5 بار ؛
خردل: 2 بار ؛
أبّ: 1 بار ؛
اَثْل: 1 بار.
از گياهانى چون «بصل»، «تين»، «ريحان»، «كافور» و «ظلْح» فقط يك بار در قرآن ياد شده است.
چنان كه به دو گياه غير معروف و مشخص نيز در قرآن اشاره شده است:
الف) : «و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين»
«[اى آدم و اى حوا] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد بود.»(6)
«درخت» در اينجا اسم عام است و ما از آن به « شجره آدم» ياد مىكنيم و مفسران بر نوع آن اتفاق نظر ندارند و در تحديد آن چيزهايى را از باب مثال گفتهاند: سنبله، كرمه، تين، كافور و...
ب) : «ان شجرة الزقوم طعام الاثيم»(7)
اين درخت نيز نزد مفسران شناخته شده نيست.
گياه ديگرى كه در عنوان آن اختلاف شده «فوم» است.(8) برخى گفتهاند كه فوم، همان گندم و نان در زبان بنى هاشم و عنوان قديمى حنطه (گندم) است.
اما گياه، «فوم» گياهى معمولى است و در آن حرف «ث» به «ف» تبديل شده (ثوم)(9) و شايد اين صحيحتر باشد؛ چه آن كه به «بصل»؛ يعنى پياز و گياهان زراعى نزديك است.
جدولى كه در پايان اين نوشتار آمده، محل ذكر اسامى گياهان و اجزاء و فراوردههاى گياهى را در قرآن به ما نشان مىدهد.
برخى ملاحظات ديگر
1 - قرآن كريم به پديده زيستشناسى بسيار مهمى در كشاورزى اشاره كرده و آن اهميت بادها در عمل بارورى است. قرآن از اين پديده به عنوان «لواقح» ياد كرده است؛ يعنى بادهايى كه با انتقال بذرهاى لقاح از گلى به گلى يا از درختى به درختى ديگر بارورى گياهان را به انجام مىرسانند.
2 - قرآن كريم، در بيشتر اوقات فراوردههاى گياهى گياهان را ياد آورده مىشود، مثل «رطب» و «رحيق» و گاه با يادكرد اسم محصول بر گياه رهنمون مىشود، مثل «اعناب»، «زيتون»، «تين» و «خردل»؛ چنان كه اسامى اجزاى گياهان نيز فراوان در قرآن ياد شده است، مثل «جذع»، «ورق»، «فرع»، «زهرة»، و «وردة».
3 - از غلات كه مهمترين گياهان داراى كربوهيدرات هستند(10) در قرآن اسمى نيامده است؛ به جز گندم كه از آن با عنوان «فوم» - بنابر قول برخى مفسران - ياد شده است؛ اگر چه در قرآن كلمات و اسامى زيادى به كار رفته كه بر گندم و جو دلالت دارند، مثل «سنبله»، «خبز» و «حصيد» كه هر كدام از آنها فراوردههاشان بيشتر از گياهان ديگر است و جز در اين فراوردهها استعمال نمىشوند.
4 - هر آن چه از گياهان و فراوردههاشان در قرآن ياد شده بيشتر به گياهان زراعى باز مىگردد يا به گياهانى كه در جزيرة عربى يا سرزمينهاى مجاور و نزديك بدان در نواحى شمال و شرق و غرب فراوان است. اما محصولاتى كه در صدر اسلام در سرزمينهاى عربى شناخته شده نبود، از آنها ذكرى در قرآن نيامده است؛ چنان كه همه انواع مركبات يا برخى اصناف آنها كه در آن دوره در شرق هند و شرق دور مشهور بوده است، ولى در عين حال در جزيره عربى شناخته شده نبود و اعراب و مسلمانان بعدها با آنها آشنا شده و اقدام به كشت و پرورش آنها كردهاند، در قرآن ياد نشده است.
5 - قرآن با تعبيرى اشارى عسل را «رحيق»(11) معرفى مىكند و اين اشاره علمى درستى است؛ چه آن كه رحيق مختوم - آنچه كه به كمال خود رسيده باشد - همان عسل است.
گياهان زراعى
آنچه در پى مىآيد، بررسى گذراى گياهانى است كه ذكرشان در قرآن كريم رفته است:
1 - نخيل
نخل، به خانواده palmaceae تعلق دارد كه به 140 گونه و 1200 نوع مىرسد. در مناطق استوايى و شبه استوايى به عمل مىآيد و از گياهان هميشه سبز و حجيم محسوب مىشود. آنچه در اين جا در پى آنيم نخل خرماست.
نخيل از درختان مثمر با پيشينهاى كهن است كه نياكان عراقى [ما] از 5000 سال پيش آن را مىشناختند. محل اصلى كشت آن جزيرة العرب بوده است و به وفور در منطقه خليج فارس و شبه جزيرة عربى و شمال افريقا انتشار يافته است.
نخل خرما به آب كمى احتياج دارد؛ كمتر از هر محصول ديگرى، اما به حرارت زياد و رطوبت كمتر نيز محتاج است. چنين نيازمندى هايى به وفور در جزيرة العرب كه موطن اصلى نخيلات است، يافت مىشود. نخل تا 200 سال عمر مىكند و مناسبترين شيوه تكثير آن قلمه زدن (نهال كارى) است.
قرآن كريم از برخى اجزاء و فراوردههاى نخل همچون «رطب»، «نوى»، «جذع»، «طلع» و «ليف» ياد كرده است؛ چيزهايى كه پرورش دهندگان نخيلات از همه آنها بهره مىبرند.
2 - اعناب
به خانواده vitaceae تعلق دارد. اين خانواده 500 نوع انگور را در دو منطقه استوايى و معتدل شامل مىشود. بزرگترين انواع آن معرّشات هستند كه ساقههاى آن بر زمين و درختان و داربستها مىخزند يا بالا مىروند. همچنين از اعناب محسوب مىشود آن كه به عنوان كروم معروف و هم اكنون ميوه هايش در همه جا پراكنده است؛ انگورهاى لذيذى كه ماده اوليه بسيارى از انواع شراب است. مصريان از 6000 سال پيش به كشت انگور اشتغال دارند.
3 - زيتون
گياه زيتون به خانواده زيتونيان oleaceae تعلق دارد. از گياهان ديگرى كه به اين خانواده باز مىگردد و در سرزمينهاى ما شناخته شده است « نارون» يا درخت پشه مىباشد كه گياهى است برگ ريز با رشدى سريع و گاه آن را« لسان الطير» نيز مىناميم.
زيتون، درختى هميشه سبز است كه در بسيارى از سرزمينها از پنجاب گرفته تا مراكش مىرويد.
كشت زيتون به منظور ميوه هايى است كه از آنها روغن براى خوردن، صنعت و پزشكى استحصال مىگردد.
زيتون در كشورهاى عربى و نيز از سواحلى كه از تركيه تا مراكش در دورترين نقطه جنوب غربى امتداد دارد، كشت مىشود. زيتون، گياه و ميوهاى در دسترس و معروف و مهم در كشورهاى عربى است.
4 - رُمّان (انار)
انار به خانواده punicaceae تعلق دارد.
درختان انار نيز در كشورهاى عربى و اسلامى پراكندهاند و ساكنان اين كشورها علاوه بر استفاده از ميوه انار از پوست ميوهها در صنعت و پزشكى به منظور پوست پيرايى استفاده مىكنند.
5 - بقوليات (سبزىها)
عنوان «بقوليات» از اسم يكى از محصولات آن يعنى «باقلا» گرفته شده است. اين گياهان به خانواده بقوليات (سبزىها) كه امروزه )fabaceae(leguminasaeناميده مىشود، تعلق دارند و شامل گياهان علفى يك ساله و دايمى و درختچهها و بيشه زاران و درختان مىشود. مشهورترين نوع معروف از اين گياهان، مجموعهاى از باكترىها را كه به جنس )rhizobium( تعلق دارد در ريشههاى خود پناه مىدهند، اين باكترىها ازت موجود در هوا را از طريق منافذ خاك گرفته به ازت مركب قابل حل در آب تبديل كرده سپس ريشههاى گياهى در خاك آن را جذب مىكند.
اين باكترىها بر گياهان تأثيرى ندارند، بلكه به صورت همزيستى با گياهان روزگار مىگذرانند.
از مشهورترين محصولات اين خانواده (سبزىها) مىتوان به باقلا، نخود فرنگى، لوبيا سبز، بادام زمينى، سويا، ماش، عدس و نخود اشاره كرد.
همچنين به اين خانواده تعلق دارد غلاف ميوه، شبدر - به عنوان غذاى حيوان - و از بوتهها مىتوان از خاربن، پنج انگشت، اقاقيا، خلّر و درختچههاى روتينون (ديرس) و خارمغيلان ياد كرد.
از نظر ارزش اقتصادى، خانواده سبزىها پس از خانواده غلات قرار دارد و 500 جنس و 12000 نوع را در بر مىگيرد كه بخش اعظم آن به مواد غذايى سرشار از پروتئين تبديل مىشود؛ از اين رو سبزىها براى انسان و حيوان نقش حياتى دارند؛ چنان كه در مراحل كشت نيز به منظور تقويت زمين زراعتى براى خاك مفيدند.
قرآن كريم يكى از انواع اين خانواده را به نام ياد كرده و آن « عدس» است.(12)
عدس، سبزى يك ساله و محصولى زمستانى است. دانههايش از بهترين انواع غذاهاى انسانى است. عدس از روزگاران دراز در نواحى مديترانه و آسياى غربى كشت مىشود.
6 - قِثّاء (خيار)
آنچه كه ما بدانها گياهانى از خانواده خيارها لقب مىدهيم. اين گياهان مجموعه بزرگى هستند كه به خانواده cucurbitaceae تعلق دارند و شامل محصولاتى چون هندوانه، خربزه، خيار و كدو - خورشتى و تنبل - مىشوند.
چنان كه ملاحظه مىكنيد، اينها گياهان پر اهميتى در كشاورزى هستند؛ چه آن كه شامل گياهانى يك ساله هستند كه مولد غذاى انسانند و بسيارى از آنها محصولاتى هستند كه مردم آنها را به صورت تازه و خام يا پخته به مصرف مىرسانند؛ علاوه بر آن كه از تخم آنها نيز استفاده مىكنند و در كشورهاى عربى و اسلامى فراوان مصرف مىشوند.
نظر به اهميت و طبيعت تر و تازه آنها و درصد بالاى آبى كه در بردارند از روزگاران كهن كشت مىشدهاند. كشت خربزه از حدود 4000 سال پيش در عراق مرسوم بوده است و به همين دليل داراى انواع و اجناس فراوانى است ؛ به عنوان مثال در عراق حدود 25 نوع خربزه فقط يافت مىشود. بيشتر انواع زراعتى اين خانواده، به ويژه در مناطق گرم، بهارى و تابستانى است.
در اين خانواده حدود 90 جنس وجود دارد كه شامل تقريبا 700 نوع مىشود. در عراق 18 نوع آن به خوبى به عمل مىآيد.
قرآن كريم يكى از اين انواع را به نام ياد كرده و آن بوته كدوست(13) كه ميوهاش حجيم و بزرگ بوده و بسيارى از مواد غذايى را در خود دارد؛ حتى گونه هايى كه به منظور تغذيه مناسب نيستند در طب كاربرد دارند، مانند «حنظل».
در حدود 40 درصد زمينهاى كشاورزى كه به سبزى كارى اختصاص دارند، در آنها سبزىهاى خانواده خيارها كشت مىشوند.
7 - بصل (پياز)
پياز به خانواده سوسنىها liliaceae تعلق دارد و سوسن هلندى، سير و تره فرنگى و برخى گونههاى ديگر از اين خانواده است. اينها گياهانى هستند كه به داشتن پيازهاشان معروفند. اين پيازها در حقيقت اجزاى رشد كننده اين گياهان زير سطح خاك است كه مواد غذايى در آنها جمع مىشود، از اين رو حكم انبارهاى غذا را دارند.
اين گياهان، گياهانى يك ساله و بيشتر هستند؛ برگهايشان معمولا غيرمركب و ريشهها قاعدهاى و متوازن است. گويا اسم « بصل» از زبان عربى به زبان عبرى راه يافته است؛ چه آن كه در زبان عبرى به آن «بيزالم» مىگويند. شايد هم عكس اين گفته صحيح باشد.
اسم پياز در قرآن كريم در آيات مرتبط به بنى اسرائيل وارد شده است.(14)
پياز از گياهان كهنسال بوده و در بسيارى از زبانها به ويژه زبانهاى شرقى چندين اسم دارد، و همين نكته بر پيشينه زراعتش دلالت مىكند. خاستگاه نخستين پياز خاورميانه است.
در مناطق خشك عراق حدود 28 نوع پياز وجود دارد كه به اهلى و وحشى تقسيم مىشوند.
8 - حنطه (گندم)
گندم به خانواده گندميان Gramineae كه امروزه poaceae ناميده مىشود، تعلق دارد.
گندم از مهمترين خانوادههاى گياهى براى انسان از جهت شمولش بر فراوانى گياهان چراگاهى و گياهان توليد كننده كربوهيدرات است.
در عراق يكصد گونه از آن كه شامل 250 نوع است، يافت مىشود.
در قرآن كريم از ميان اين خانواده به گندم - كه از غلات است - و از «اَبّ» (سبزه، علف) ياد شده است.(15) اسم حنطه (گندم) به صراحت در قرآن نيامده بلكه از آن به عنوان « فوم»(16) تعبير شده و برخى مفسران معتقدند كه در زبان بنى هاشم منظور از فوم، گندم است، و آن اسم قديمى گندم محسوب مىشود؛ چه آن كه در قرآن اشاراتى به گندم يا مشابه آن از خانواده گندميان زير دو عنوان «سنبله»(17) و «خبز»(18) نيز وارد شده است.
به هر حال، گندم از محصولات زمستانى است كه مردم از روزگاران دور با كشت آن آشنا بودهاند.
9 - خردل
خردل به خانواده چليپاپيان cruciferae تعلق دارد، همچنين «شاهى» لهانه،(19) كلم قمرى، كلم، شلغم، و ترب به همين خانواده باز مىگردد.
خردل، گياه يك ساله آسيايى است كه با فصول سرد سازگار است. از بذر آن به عنوان ادويه (ديگافزار) استفاده مىشود؛ چنان كه داروى خارجى تسكين دهنده درد و داروى بندآورنده استفراغ نيز محسوب مىشود.
قرآن كريم از دانه خردل به عنوان ضرب المثل در كوچكى حجم ياد كرده است.(20)
10 - ريحان (مورد)
به آن گياه «ياس»(21) نيز گفته مىشود وبه خانواده myrtaceae تعلق دارد. خانواده ريحانها درختچهها و بوته هايى را در بر مىگيرد كه به واسطه غددى كه در برگهايشان موجود است، روغنهاى معطر را مىپراكنند. مورد، گياهى اقتصادى و زينتى است كه به ندرت يافت مىشود و از آن به اسم در قرآن كريم ياد شده است.(22)
11 - تين (انجير)
انجير به خانواده توتها moraceae تعلق دارد و حدود 550 گونه را شامل مىشود كه حدود 1000 نوع آن در مناطق استوايى و معتدل كشت مىشود. درخت توت خود از انواع اين خانواده محسوب مىشود.
درخت انجير داراى ميوه هايى لذيذ و مغذى است و نزد عرب و مردم مشرق زمين شناخته شده است. برخى از مفسران در تعيين برگهايى كه آدم و حوا با آن خود را پوشانيدند بر اين عقيدهاند كه آن برگها، برگ درخت توت يا انجير بوده است.
گياه انجير، تنها گياهى است كه سورهاى از قرآن كريم بدان نام گذارى شده است؛ اگر چه يكى از سورهها نيز به اسم جزيى از اجزاى نخل نام گزارى شده، و آن سوره «مسد» است كه به معناى «ليف درخت خرما» مىباشد - كه خود جزيى از نخل است - .
در مقابل، پنج سوره به اسم حيوانات نام گذارى شده است:
نمل (مورچه) ؛ نحل (زنبور عسل) ؛ عنكبوت ؛ انعام (چهار پايان) ؛ بقره (گاو ماده)
12 - گياه سدر
اين گياه كه چهار مرتبه نامش در قرآن كريم تكرار شده(23) به خانواده rhamnaeتعلق دارد. سدر گياهى شرقى است كه در كشور عراق فراوان است و به سادگى از طريق بذر تكثير مىشود. سدر، گونههاى مختلفى دارد و ميوهها شان هم متفاوت است؛ برخى از آنها لذيذ و زود هضم مىباشد و برخى پست و بى ارزش.
به طور كلى ميوههاى سدر از ارزش غذايى كمى برخوردار بوده و هسته ميوه آن بزرگ و سخت است. به وفور در زمينهاى حاصل خيز و نواحى صحرايى يافت مىشود و مقاومت خوبى در برابر آب و هواى نامساعد دارد. تمامى اين ويژگىها از آن، درختى معروف و عزيز نزد عرب و مردم شرقى ساخته است.
13 - گياه اثل(24)
اين گياه به خانواده tamaricaceae تعلق دارد و همان گياه «گز» است. برگهايش كوچك است و در نواحى صحرايى و مناطق پر آب و علف مىرويد و سايه آرامشى را براى قافلههاى خسته از صحرانوردى فراهم مىآورد؛ چنان كه برگهاى سادهاش يكى از غذاهايى است كه به خوراك شتران مىرسد.
14 - طلح (= خار مغيلان)(25)
طلح به خانواده mimosaceae تعلق دارد كه يكى از خانواده بقوليات (سبزىها) محسوب مىشود. طلح از گياهان ساقه دار (درختى) و درختچهاى محسوب مىشود. برگهاى پرمانند و مركب دارد و گاه خارهايى نيز در آن ديده مىشود. از مثالهاى ديگر اين دسته از گياهان بايد از اقاقيا، ياسمن هندى و درخت ابريشم هندى ياد كرد.
اين گياهان بيشتر در مناطق گرم مىرويند، گياهانى هستند كه فوايد اقتصادى زيادى دارند؛ برخى مثل اقاقيا مولد «صمغ عربى» هستند و برخى ديگر از پوستشان در صنعت پوست پيرايى استفاده مىشود و بعضى نيز در صنعت عطر سازى (اسانس) به كار مىآيند؛ علاوه بر آن كه گياهان سايهدار و داراى چوب [براى سوخت] نيز محسوب مىشوند.
15 - كافور(26)
اين گياه به خانواده mytaceae تعلق دارد و گياه شناسان مىگويند كه اسم علمى كافور eucalyptus glabulus است، كه در اين صورت از گونههاى گياهى اكاليپتوس كه به واسطه بوى معطر شديدشان معروفند، محسوب مىشود؛ هم از اين جهت مسلمانان از كافور جهت خوشبوسازى كالبد مردگان پس از غسل استفاده مىكنند.
خاستگاه گياهان اكاليپتوس كشور استرالياست؛ عجيب آن كه عرب و مسلمانان از روزگاران دور با آن آشنا هستند؛ حال آن كه كشف قاره استراليا به 300سال نمىرسد. اين مسئله سبب مىشود تا در خاستگاه آن دچار شك و ترديد شويم. يا شايد عرب و مسلمانان به جزاير نزديك استراليا كه اكاليپتوس در آنها مىروييده دسترسى داشتهاند و از آن جزاير اين درختچهها را وارد كردهاند.
سخن پايانى
از آنچه گذشت به روشنى آشكار مىشود كه قرآن كريم به گياهان، به ويژه گياهان زراعى كه داراى منافع اقتصادى هستند توجه زيادى نشان داده است؛ و آن جا نيز كه متعرض گياهان غيرزراعى شده، اهداف خاصى چون تشويق يا ترساندن [بندگان ]را در نظر داشته است.
همچنين مشاهده مىشود كه قرآن كريم از يادكرد گياهان زراعى متداول در جزيرة العرب و سرزمينهاى همجوار آن جز به ندرت خارج نشده و بر گياهان شناخته شده نزد ساكنان آن تأكيد ورزيده است؛ اهتمام كردن بدين امر به حدى است كه به برخى از آنها يعنى «تين» و «زيتون» سوگند ياد كرده است.(27)
[چنان كه مرسوم عرب در زبان زيباى عربى آوردن وصفهاى متعدد براى اشيا است] قرآن نيز براى گياهان صفاتى را متذكر شده كه روح انسان عربى از شنيدن آن به شادى مىگرايد، بنگريد:
«والنخل ذات الاكمام»(28)
«نخل با خوشههاى غلاف دار.»
«و من النخل من طلعها قنوان دانية»(29)
«از شكوفه درخت خرما خوشه هايى است نزديك به هم.»
«... تساقط عليك رطباً جنياً»(30)
«... تا بر تو خرماى تازه فرو ريزد.»
نيز در اشاره به « جنات» «حدائق»، «انهار»، «اشجار»، «ثمار» و « فواكه» به تفصيل گراييده تا [مؤمنان] را به برخوردارى از نعمت هايش در زندگى دنيا تشويق كند و نعمتهايش را در آخرت - كه انتظارش را مىكشند - فراياد آورد و بر آتش اشتياقشان دامن زند.
چنان كه از برخى گياهان به منظور ترساندن [مردم] سخن گفته است.(31) بىگمان بدترين چيزى كه انسان از آن وحشت مىكند نابودى، خشكسالى و تلف شدن محصول است؛ از اين رو قرآن برخى نمونهها از اين امور را كه امتهاى پيشين بدان مبتلا شدهاند، يادآور شده است.(32)
همچنين آنچه را كه كافران در آخرت به عنوان غذا به مصرف مىرسانند مثل «شجرة الزقوم» و سايه گاههايى كه بدان پناه مىبرند: «ظل من يحموم»(33) ياد كرده است.
چه آن كه ياد كرد مفصل « جنان»، « انهار» و «ثمرات» براى انسان عربى ساكن در جزيرة العرب كه گرفتار صحراهاى كويرى و خشك و به طور طبيعى محروم از اين نعمتها و خيراتى است كه گياهان زراعى مولد آنند، مايه شادمانى و سرور اوست.
انسانى كه محروم از نعمتى است، يادكرد آن نعمت، او را شيفته و مسرور مىسازد؛ و چه مىخواهد انسانى محروم، بيشتر از آن كه در دل جنات و نعيم و ميوهها به سر برد و در سايه درختان و گلها و شكوفهها در حالى كه همه عمر يا بيشتر آن را سپرى كرده است، چنان كه حطيئه در وصف چنين مردمى مىگويد:
...مَا اغتَذَوا خُبزَ مِلَّةٍ...
وَ مَا عرفوا للبُرِّ مُذ خُلِقُوا طَعماً...
«نان دينى را نخوردهاند.... و از هنگام خلقت [هيچ گاه] طعم گندم را نچشيدهاند... .»
يا آن چنان هستند كه حضرت ابراهيم خليل - عليه السلام - گفته بود:
«ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع...»(34)
«پروردگارا! من [يكى از] فرزندانم را در درهاى بى كشت... سكونت دادم.»
قرآن كريم از گياهان مختلف يا اجزاى آنها در مواضع متعدد كه با غرض و هدف او سازگار باشد، ياد كرده است. اين يادكردها يا به منظور تشويق يا به منظور ترسانيدن [مردم] درباره باغها (بهشتها) و ميوهها و رودخانهها يا زقوم - درختى در جهنم - است؛ يا اين يادكرد تذكرى است براى انسان كه نعمتها و فضل پروردگارش را بر خود از ياد نبرد؛ به اين كه چگونه هر آنچه را كه براى خوراك و پوشاك نياز داشته برايش مهيا كرده است.
اين احسان هايى كه خداى عز و جل به سبب گياهان زراعى به انسانها كرده، پيشگام تمام چيزهايى است كه از اهميت زيادى [نزد انسان] برخوردار است؛ خواه براى فراوردى غذا مثل انگور، زيتون، انجير، انار، خرما و عسل يا گياهان زينتى و سايه دار و روح و ريحان و گل و شكوفه.