نویسنده: غلامرضا ارژنگ
گونههای زبان فارسی
زبان فارسی كه مردم سرزمینهای ایران و تاجیكستان و بخشی از افغانستان به آن سخن میگویند گونههای فراوانی دارد، ولی ما در این كتاب، تنها به گونههایی از زبان فارسی كه مردم ایران به آن سخن میگویند یا مینویسند، میپردازیم.مهمترین صورتهای زبان فارسی مردم ایران كه تسلط بر آن برای همه لازم است، سه گونه است:
1- زبان نوشتاری:
زبان نوشتاری زبان رسمی نامه های اداری، و كتابهای درسی مدارس و دانشگاههاست كه دستگاه آموزش و پرورش آن را برای آموزش كودكان و جوانان به كار میبرد، مطالب علمی و سیاسی و اجتماعی روزنامهها و مجلهها به آن نوشته میشود، و در گفتارهای رسمی و برنامههای علمی و فرهنگی و خبری صدا و سیما به آن سخن میگویند. این زبان زبانی است ساده و همه كس فهم، و دور از واژههای نامتداول و عبارت پردازیها و تعبیرات شاعرانه. زبانی كه در نوشتنِ این كتاب به كار رفته، نمونهی روشنی از زبان نوشتاری رسمی است.2- زبان گفتاری:
زبان گفتاری همان زبانی است كه روشنفكران، درس خواندگان، معلمان و استادان دانشگاه، سیاستمداران و زمامداران كشور، و سخنرانان علمی و مذهبی در گفتارها و سخنرانیها و گفت وگوهای معمولی خود به كار میبرند. زبان گفتاری و زبان نوشتاری از نظر واژگان و ساختار دستوری هر روز به هم نزدیكتر میشوند، و تفاوتِ عمدهی آنها یكی در استفاده از بعضی واژه های خاص در زبان گفتاری است كه معمولاً در زبان نوشتاری نمیآید، و دیگر در شكستن كلمات و كوتاه كردن آنها، و به كار بردن تعبیرات خاصّ زبان گفتاری. اینك نمونهای از زبان گفتاری:... از طرف دیگه گرفتن وكیل خرج داشت، و اون نمی تونس از عهدهی این كار بر بیاد. پس ناچار شد از خرجای روزانهش بزنه تا بتونه وكیل بگیره...
در زبان گفتاری هم گوناگونیهایی وجود دارد. نمیتوان زبان گفتاری افراد درس خوانده و باسواد را با زبان عامیانه كه زبان مردم درس نخوانده است، یكی دانست. معمولاً نویسندگان داستان و فیلم نامه و نمایشنامه، هنگامی كه شخصیت داستانشان محلی یا عاملی و درس نخوانده است، در آنچه كه از زبان آنها مینویسند، این گونه زبانها را به كار میبرند.
بنابراین، باید از به كار بردن گونههای محلی یا عامیانهی زبان گفتاری، به جای زبان گفتاری افراد درس خوانده، پرهیز كرد.
اینك نمونهای كوتاه از نثری كه به زبان گفتاری نوشته شده است:
دلم میخواس همهی عالم بدونن كه ظلم آخر و عاقبت نداره. آخه نمیدونم چرا مردم این جور تن به ظلم میدَن؟ تا كی باید یه مشت آدم دزد و زِبِل و حقّه باز مثل زالو به جونِ مردم بیفتن، و خونِ اونارو بِمَكَن و مردم هیچّی نگَن.
زبان گفتاری عامیانه، ویژگیهای دستوری خاصّی دارد، و در آن، واژهها و تعبیرات عامیانهی فراوانی راه مییابد كه معمولاً در زبان گفتاری درس خوانده ها دیده نمیشود.
این هم نمونهای از نثر عامیانه از نمایشنامهی «مرگ در پاییز» نوشتهی اكبر رادی:
میرزا جان- بش گفته بودَما: مشدی، نرو، بیخودی كلك دَسِّ خودت میدی.
ملوك- پس چرا گذاشتی بِره؟
میرزاجان- بش گفتم این امشبو صب كنه، بذاره واسه فردا صوب، كه هم گازوئیل بزنم، و هم برفه بند بیاد. بیا! نگا كن چه جوری بند اومد؟
ملوك- همین برفِ لعنتی كارِشو ساخت.
میرزاجان- اصلاً مثِ این كه اجل زده بود پس گردنش.
ملوك- تو اگه دلت باش صاف بود، میتونستی رأیِ شو بزنی، میتونستی برش گردونی.
میرزاجان- ده چه جوری آخه لامَسَّب؟
3- زبان ادبی:
زبان ادبی زبانی است كه برای نگارش مفاهیم عاطفی و خیال انگیز و لطیف به شیوهای زیبا و دل انگیز كه دارای تعبیرات هنری و جنبه های شاعرانه است به كار میرود. اینك نمونهای از نثر شاعرانهی معاصر:فرنگیس عزیزم!
این كلمهی «خزان» چه لفظ وحشت آورِ نومیدی افزایی است. یقین دارم كه تو این لفظ را دوست نداری، زیرا میدانم كه همهی جوانان از شنیدن آن بیزارند... جوانان چگونه میتوانند با شنیدن این كلمه افسرده خاطر نشوند؟...
امشب دامان زرگر آسمان از دستش به در رفته، و این گردههای زر در آسمان پراكنده شده است... من جز آهنگ یكنواخت باد خزانی، و جز چند برگ زرد كه از شاخسار به زمین فرو ریخته است هم نشینی ندارم...
(مكتوب پنجاه و نهم: فرنگیس، سعید نفیسی)
ویژگیهای زبان معیار
ساختمان واژگان و ساختار دستوری هر زبان دارای قاعدهی مشخصی است كه همهی نویسندگان عملاً آن را پذیرفتهاند و به كار میبرند، و عدول از آن قواعد در نظر اهل زبان نادرست و خطا شمرده میشود.همچنین نویسندگان در هر دورهای شیوهای خاص و سبكی ویژه در نوشتن مطالب ادبی و حتی تاریخی و علمی داشتهاند كه با شیوهی بیان مطالب ادبی و علمی و تاریخی امروز فرق دارد.
تا دورهی معاصر رعایت پیروی از كار نویسندگان بزرگ، بزرگترین عامل ثابت ماندن نسبی زبان فارسی در طول زمان بوده است.
امروزه زبانی كه نویسندگان برنامههای صدا و سیما و روشنفكران و تحصیل كردهها و نویسندگان كتاب های درسی به كار میبرند، زبان معیار فارسی نوشتاری به حساب میآید، و ناگزیر برای تشخیص درست از نادرست، آن را ضابطهی كار قرار میدهند.
ناگفته نماند كه زبان در برابر دگرگونیهای فرهنگی و پیشرفتهای علمی نیاز به واژههای تازهای پیدا می كند، و جامعه ناگزیر است واژههای تازهای وضع كند و در بیان مطالب خود شیوههای جدیدی در پیش گیرد، تا زبان انعطاف و نرمی بیشتری در سازگاری با شرایط جدید پیدا كند. نباید فراموش كرد كه زبان پدیدهای اجتماعی است و مانند هر موجود زندهای برای بقای خود، دائماً در حال تحول و دگرگونی است.
یكی از تحولات مهمّ زبانی تحوّل در واژگان زبان است. این تحوّل حتی در زندگی یك نسل نیز به خوبی محسوس است. روز به روز بر اثر دگرگونی های فرهنگی و پیشرفتهای علمی، واژههای تازه ای وضع میشود و به كار میرود، یا از روی واژههای بیگانه گرته برداریهایی صورت میگیرد، و در ساختار دستوری و نحویِ زبان دگرگونی هایی رخ میدهد.
گاهی هم از راه ترجمه دگرگونیهایی در ساختار دستوری زبان پدید میآید. این گونه گرته برداریها و دگرگونیها در صورتی كه زبان گیرنده معادلی برای آنها نداشته باشد، و به آنها نیازمند باشد، كم كم جای خود را باز میكند و پذیرفته میشود. ولی اگر نیازی به وارد شدن آنها نباشد، باید جلوِ نفوذ و رخنهی آنها را گرفت، و از رواج الگوهای زبان های بیگانه و گرته برداری از آنها در زبان فارسی جلوگیری كرد. در هر صورت، هر زبان زندهای به ناچار باید از پختگی و آمادگی و رسایی لازم برای بیان مفاهیم دقیق علمی و فرهنگی برخوردار باشد، تا بتواند به خوبی نیازهای اهل زبان را برآورده سازد.
استمرار و مداومت زبان
زبان پدیدهای زنده و پویاست كه دائماً میل به تغییر دارد، و میخواهد به سوی كوتاهی و سادگی و آسانی و روانی و نرمی پیش برود. تغییراتی كه در زبان گفتاری و زبانِ عامیانه رخ میدهد، به خوبی این گرایش را آشكار میسازد. البته نمیتوان اجازه داد كه زبان به گونهای عنان گسیخته دستخوش تغییرات نامطلوب شود، زیرا در این صورت زبان در زمانی كوتاه سخت دچار دگرگونی خواهد شد، و دیری نخواهد گذشت كه مردم از درك و فهم آثاری كه در گذشتهی دور و حتی در گذشتهی نزدیك نوشته شده، عاجز خواهند ماند، و از بهره مندی از میراث ادبی و فرهنگی و تاریخی خود محروم خواهند شد، و رابطهی آنان با گذشتهی خود از هم خواهد گسیخت.پس برای حفظ ارتباط زبانی در طول تاریخ، لازم است كه جلوِ دگرگونیهای غیرضروری زبان گرفته شود، و این همان كاری است كه به عهدهی ادیبان و ویراستاران گذاشته شده است.
معیار و ضابطهی درست و نادرست
ادیبان سنت گرا، گونهی زبانیِ گذشتگان و معنای واژگان و ساختار دستوری و تعبیرات زبانی شاعران و نویسندگان بزرگ گذشته را تنها ملاكِ درست بودنِ زبان فارسی میدانند، هیچ گونه دگرگونی یا تغییری را در زبان روا نمیدانند، و هر سخنی را كه با زبانِ شاعران و نویسندگانِ فصیحِ گذشته مطابقت نداشته باشد، غلط و نادرست میشمارند.این گروه همچنین معتقدند كه واژههایی كه از زبان های عربی وام گرفته شده، و داخل زبان فارسی شده، باید با همان تلفظ، و در همان معنیِ اصلی خود به كار رود، و به كار بردن آنها با تلفظ دیگر و در معنی دیگر غلط و نادرست است. مثلاً به نظر این گروه باید گفت شَجاعت، نه شُجاعت، زیرا این كلمه در زبان عربی شَجاعت تلفظ میشود، و اگر تمام فارسی زبانان هم آن را شُجاعت تلفظ كنند، باز هم شُجاعت غلط است. همچنین كلمهی مدهوش كه در عربی به معنی دهشت زده است نباید به معنی مست و از خود بیخود و گیج و بیهوش به كار رود، و این كه همهی فارسی زبانان آن را به این معنی به كار میبرند مرتكب خطا شدهاند.
از طرف دیگر فرنگی مآبان نیز معتقدند كه كلمات فرهنگی را باید به همان گونهی اصلی تلفظ كرد و به كار برد، و هرگونه تغییری در تلفظ آنها نارواست. از این رو كلمهی تایمز و پاریس را هم كه صورت تلفظ متداول فارسی زبانان است، به صورت تَیمز و پَری تلفظ میكنند.
به اعتقاد زبان شناسان، اهلِ هر زبانی حق دارند كه تلفظ هر واژهای را كه از زبان دیگر گرفتهاند، به گونهای كه با ساختار اندامهای آوایی و واجگاههای آنان سازگار است، تغییر دهند، و حتی حق دارند، معنی آن را هم با نیازهای اجتماعی و فرهنگیِ خود سازگار نمایند.
به نظر زبان شناسان، تنها آن گونه تلفظ واژهها كه اكثر مردم بر زبان میآورند، و آن معنا از واژهها كه اكثر اهل زبان از آن واژهها اراده میكنند، درست است. پس برای زبان مردم امروز تلفظ واژه ها و رعایت معنای اصلی آنها، آن گونه كه شاعران و نویسندگان كهن به كار بردهاند و در فرهنگهای قدیمی ضبط شده، نمیتواند معیار و ملاك درست بودن باشد. بنابراین امروزه تلفظ پاریس و تایمز و شُجاعت، و به كار بردن مدهوش در معنی مست و بیخود و گیج درست است، نه تلفظ پَری و تیمز و شَجاعت، و به كار بردن مدهوش در معنی دهشت زده و وحشت زده.
با این حال در دو مورد لازم است كه اصل تلفظ در كاربرد واژههایی كه به وام گرفته شده رعایت شود. یكی در مورد واژهای كه با یك املا، دو گونه تلفظ با دو معنی متفاوت داشته باشد، و تلفظ نادرستِ آن موجب اشتباه در معنیِ آن شود، یا به فهم آسان و درستِ مطلب لطمه بزند، مانند تلفظ كردن اِنعام به صورت اَنعام و مُنكَر به صورت منكِر كه موجب اشتباه در معنیِ كلمه میشود.
دیگر در مورد تلفظ واژههایی كه گرایش اندكی به تغییر تلفظ انها پیدا شده، ولی این گرایش هنوز چندان جا افتاده و رایج نشده، و اكثر مردم آن را همچنان به همان صورت اصلی تلفظ میكنند، در چنین مواردی عقیده بر آن است كه باید همان صورت اصلی، معیار درستی تلفظ باشد. از این قبیل است كلمههای نِكات، نِقاط، ثَبات، فِقدان، و رِشوه، كه بعضیها به صورت نُكات، نُقاط، ثُبات، فُقدان و رُشوه، تلفظ میكنند.
خلاصه آن كه كسانی كه به كار نوشتن میپردازند، برای آنكه از زبان معیار دور نشوند، باید توصیه های زیر را به كار بندند:
1- از اصرار در سره نویسی و به كار بردن واژه های متروك و نامتداول مانند ایدون، چكاد، آخشیج بپرهیزند.
2- الگوهای كهنه و متروك دستوری را به كار نبرند.
3- واژههایی را كه دچار تغییر آوایی یا معنایی شده اند، مانند چُنین و چُنان و چونین و چونان را با همان تلفظ امروزی و با همان معنای امروزی به كار برند.
4- تا جایی كه ممكن است از به كار بردن واژههای فرنگی و عربی خودداری كنند.
5- در نوشتههایشان واژههای محلی و تعبیرات و ویژگیهای زبان عامیانه راه پیدا نكند.
6- در نوشتههای خود از آرایههای ادبی از قبیل تشبیه و مجاز و استعاره و ایهام بهره نگیرند، و مطلب خود را به زبان ساده و روان امروزی، به دور از هر پیرایه و آرایهای بیان دارند.
منبع مقاله :
ارژنگ، غلامرضا،(1389)، ویرایش زبانی: برای زبان نوشتاری فارسی امروز، تهران: نشر قطره، چاپ دوم