در جاهلیت گاه بر اثر عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، به دختران در مقایسه با پسران بهای کمتری داده میشد و حتی گاه مردم عوام به خصوص قشرهای کم درآمد و فقیر دست به دخترکشی میزدند، لذا خداوند و پیامبر برای احیای جایگاه واقعی دختر به صور مختلف با باورهای جاهلی مبارزه میکردند.
الف - نقد دیدگاه جاهلی
قرآن کریم ضمن اشاره به اوضاع جاهلی، دیدگاه برخی از آنان را دربارهی دختران مورد نقد قرار میدهد و همین، نقطهی آغازین حمایت خداوند و رسول خدا از زنان است.«وَ إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ؛ (1) در روز قیامت، از زنده به گور شدن دختران سؤال خواهد شد که به چه گناهی کشته شده اند؟ »
«وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظِیمٌ؛ (2) هنگامی که به یکی از مشرکان مژده تولد دختری داده میشد، از شدت ناراحتی و غضب، رخسارش سیاه میشد و او [در حالی که سخت دلتنگ میشد] خشم خود را فرو میبرد».
ب - نیکی به دختر و خواهر سبب رفتن به بهشت
«عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن أبی عمیر، عن هشام بن الحکم، عن عمربن یزید، عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من عال ثلاث بنات او ثلاث أخوات و جبت له الجنه، فقیل: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و اثنتین فقال: واثنتین. فقیل: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، و واحدة فقال: و واحدة: (3) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کس، سه دختر یا سه خواهر را اداره کند، بهشت برای او واجب است. گفته شد: ای رسول خدا، دو تا چطور؟ فرمود: و دو تا. گفته شد: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، یکی چطور؟ فرمود: و یکی.»«حدثنا احمدبن محمد، حدثنا عبدالله بن المبارک، حدثنا ابن عینیة عن سهیل بن ابی صالح عن ایوب بن بشیر عن سعیدالاعشی عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من کانت له ثلاث اخوات او ابنتان او أختان فأحسن صحبتهن و اتقی الله فیهن فله الجنه: (4) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر که سه خواهر یا دو دختر یا دو خواهر داشته باشد و با آنان نیک رفتار کند و با خداترسی با آنان معاشرت کند، بهشت ارزانی اوست.»
ج - مساوات میان دختران و پسران
«حدّث سعید بن یوسف، عن یحیی بن أبی کثیر، عن عکرمة، عن ابن عبّاس قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): ساووا بنی اولادکم فی العطیّه؛ فلو کنت مفضلاً احداً لفضلتُ النساء؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در بخشش میان فرزندان برابری را رعایت کنید. اگر من میخواستم فرزندی را برتری دهم، دختران بودند».و در روایت دیگری میفرماید: «فلو کنت مؤثراً احداً علی احد لا ترث النساء علی الرجال؛ (5) پیامبر فرمود: اگر کسی را میخواستم برتری دهم، زنان را بر مردان برتری میدادم.»
زینب تمیمی نقل میکند: «أنّه کره أن یفضّل الذکور من البنین علی الاناث فی العطیّة؛ (6) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمیپسندید پسران بر دختران در بخشش برتری داده شود.»
«حدثنا حامد بن عمر، قال:حدثنا أبوعوانة، عن حصین، عن عامر، قال: سمعت النعمان بن بشیر رضی الله عنهما و هو علی المنبر یقول: اعطانی أبی عطیة، فقالت عمرة بنت رواحة: لا ارضی حتی تشهد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، فأتی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، فقال: أنی اعطیت ابنی من عمرة بنت رواحة. عطیة فأمرتنی أن اشهدک یا رسول الله، قال: أعطیت سائر ولدک مثل هذا؟ قال: لا، فاتقوا الله واعدلوا بین اولادکم، قال: فرجع فرد عطیّتهُ؛ (7) عامر گوید از نعمان بن بشیر بر بالای منبر شنیدم که میگفت: پدرم چیزی را به من بخشید. عمره دختر رواحه گفت: باید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بدین بخشش رضایت دهد. پدرم نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت به پسرم که مادرش عمره است، چیزی بخشیدم. مادرش به من دستور داد که باید رسول خدا بدین امر رضایت دهد. رسول خدا فرمود: آیا به دیگر فرزندانت مانند این را بخشیده ای؟ گفت: نه. فرمود: از خدا بترسید و میان فرزندان به عدالت رفتار کنید. نعمان از نزد رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و هدیهاش را بازپس گرفت.»
مهرورزی به دختران
بنابر نقل کتب روایی، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دائماً فاطمه (سلام الله علیها) را میبوسید. سر بر سینهی او مینهاد و وی را میبویید و میفرمود: «بوی بهشت را از فاطمه استشمام میکنم.» (8)هرگاه فاطمه به حضور او میرسید، نه تنها جلوی قدوم دختر برمی خاست، بلکه چند قدمی به سوی او میشتافت و او را با تکریم بر جای خود مینشاند. (9)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نه فقط به دختران خود بلکه به دیگران نیز این لطف را دریغ نمیفرمودند. از آن جمله، امامه دختر زینب نوهی رسول خداست که حضرت او را بسیار دوست میداشت و گاهی هدایایی را که در اختیارش قرار میگرفت، به امامه میبخشید. عایشه گوید: روزی گردن بندی برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده شد و حضرت رو به همسران خویش فرمود: آن را به کسی هدیه میکنم که نزد من دوست داشتنیتر است. سپس آنان مشاهده کردند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) امامه را صدا زد و گردن بند را به گردن او آویخت. (10)
در این داستان، جالب توجه آن است که پیامبر به علاقهی وافر دختران و زنان به هدیه، به ویژه هدایای زینتی، توجه دارد و همچنین برای برقراری رابطهی عاطفی بهتر با دستان مبارک خود گردن بند را به گردن امامه انداختند.
نقل کرده اند، روزی جامهای کوچک از خز یا پشم برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه آورند. پیامبر به حاضران فرمود: گمان میکنید این جامه را به چه کسی باید بپوشانم؟ مردم سکوت کردند. پیامبر فرمود: ام خالد (11) را نزد من بیاورید. ام خالد را به محضر پیامبر بردند و آن حضرت جامه را با دست خود به او پوشاند و دو یا سه بار فرمود: به خوشی آن را فرسوده و کهنه کنی.
پیامبر پس از پوشاندن لباس به ام خالد، به طراز آن جامه که زرد و قرمز بود، نگریست و با زبان حبشی دوبار فرمود: این لباس سنا (12) است ای ام خالد. (13)
اُمَیه دختر قیس بن ابی الصّلت غفاری میگوید: وقتی رسول خدا و سپاه اسلام برای نبرد خیبر از مدینه خارج شدند با زنانی از بنی غفار نزد پیامبر آمدیم و گفتیم میخواهیم برای مداوای مجروحان و یاری مسلمانان با آن حضرت همراه شویم و به خیبر رویم. حضرت فرمود: «علی برکة الله»؛ سپس از مدینه خارج شدیم. در آن زمان، من دختری کم سن بودم.
آنچه میتواند در این داستان مورد توجه قرار گیرد، رفتار ملاطفت آمیز با دختر جوانی است که شرمنده و نگران است و دچار بحران روحی و سرگشتگی شده است. اعطای گردن بند به این دختر پس از پیروزی شاید برای تعدیل و تقویت او باشد. پیامبر با آویختن گردن بند با دست خود به گردن وی، محبت و عاطفهی پدرانه خود را به وی ابراز میکند.
پینوشتها:
1. تکویر، آیهی 8 و 9.
2. نحل، آیهی 58.
3. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص 100، ح 3.
4. ترمذی، محمدبن عیسی، سنن الترمذی، ج3، ص 213، ح 1977؛ هندی، علاءالدین کنزالعمال، ج16، ص 448؛ ش 45369. در این کتاب از ص 447-455، 36 حدیث به این مضمون نقل شده است.
5. سیوطی، جلال الدین الجامع الصغیر، ج2، ص 40، ح 4632.
6. عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج4، ص 1859، ح 3369.
7. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، ج3، ص 318 و 319 باب 519، ح 599.
8. بحرانی اصفهانی، عبدالله، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الایات و الاخبار وا لاقوال فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)، ص 63.
9. همان، ص 61.
10. هاشمی، محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 26 و 27.
11. نام ویا اَمَة و دختر خالدبن سعدبن عاص از قبیلهی خزاعه بود. هنگامیکه پدر و مادر او به حبشه هجرت کرده بود، در آنجا به دنیا آمد.
12. سنا در زبان حبشی به معنای زیبا و نیکو است. چون این دختر در حبشه متولد شده بود، پیامبر برای مهربانی و محبت با او چنین سخن میگوید.
13. هاشمی، محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج8، ص 234.
مشهدی علی پور، مریم؛ (1390)، مطالعهی تطبیقی جایگاه زن در جاهلیّت، تهران: مؤسسهی انتشارات امیرکبیر، چاپ اول