نویسنده: غلامرضا ارژنگ
جملهای را مبهم میگویند كه مفهوم روشن و صریحی را به ذهن شنونده نرساند. چنین جملههایی را باید با برطرف كردن ابهام آن به صورت جمله های روشن درآورد. موارد عمدهی ابهام در زبان فارسی از این قرار است:
1- به كار بردن كلمات كلّی و مبهم: در این صورت با جانشین كردن كلمهای روشن به جای آن، جمله ویراسته میشود:
داستان زندگی دانشمندان چیز قابل توجهی است. ... موضوع قابل توجهی است.مشروطیت موجب بیداری تودهها شد. امروزه نیز چیزی مشابه با آن در حال وقوع است. ... امروزه نیز رویدادی مشابه با آن در حال وقوع است.
چیزی كه پس از تصفیه به دست میآید قابل شرب نیست. آبی كه پس از تصفیه به دست میآید...
گاهی هم بهتر است به كلی ساختار جمله را تغییر دهیم:
او در ادارهی كارخانه دچار مشكل است. او نمیتواند كارخانه را اداره كند.
او در ادارهی كارخانه دچار مشكل است. در ادارهی كارخانه مشكلاتی برای او پیش آمده است.
او با همه مشكل دارد. او نمیتواند رفتار دیگران را تحمل كند.
او با همه مشكل دارد. او نمیتواند با دیگران سازگار باشد.
2- روشن نبودن مرجع ضمیر:
گاهی هنگامی كه دو یا چند اسم پیش از ضمیر آمده باشد، اگر قرینهای در كار نباشد، نمیتوان تشخیص داد كه كدام یك از آن اسمها مرجع این ضمیر است:پرویز به دوستش گفت كه كتابش پیدا شده است. پرویز به دوستش گفت كه كتاب من پیدا شده است.
پرویز به دوستش گفت كه كتابش پیدا شده است. پرویز به دوستش گفت كه كتاب تو پیدا شده است.
در این گونه موارد جمله مبهم میشود، و برای رفع این ابهام، باید به جای ضمیری كه موجب ابهام شده، از خود اسم یا ضمیر به طوری كه موجب ابهام نشود استفاده كرد:
در چین كمونیستها و ملی گرایان با هم به نبرد پرداختند.
آنان سرانجام شكست خوردند... ملی گرایان سرانجام شكست خوردند...
هنگ كنگ، تایوان، و كره، به فرانسه و انگلیس و ایتالیا پوست گوزن میفروشند.
آنها با هم یك مثلث تشكیل میدهند. این سه كشور فروشنده با هم یك مثلث تشكیل میدهند.
3- مشخص نبودن جای درنگ: معمولاً در نوشتهها، جای درنگ در جمله مشخص نمیشود. در این حال ممكن است جمله به گونهای خوانده شود كه منظور نویسنده نباشد. پس بهتر است در جایی كه چنین احتمالی وجود دارد، با نشانه گذاری جای درنگ را مشخص كنیم:
مردم خواهان آزاد كردن سرزمینهای اشغال شده به دست سربازان شدند. مردم خواهان آزاد كردن سرزمینهای اشغال شده، به دست سربازان شدند. مردم خواهان آزاد كردن سرزمینهای اشغال شده به دست سربازان، شدند.آنها برای برقراری صلح در این كشور موافقت نامهای امضا كردند. آنها برای برقراری صلح، در این كشور موافقت نامهای امضا كردند. آنها برای برقراری صلح در این كشور، موافقت نامهای امضا كردند.
سفیر ایران در لندن با وزیر خارجهی روسیه ملاقات كرد. سفیر ایران، در لندن با وزیر خارجهی روسیه ملاقات كرد. سفیر ایران در لندن، با وزیر خارجهی روسیه ملاقات كرد.
دو نفر از رهبران كامبوج در دوران وحشت خود را به مردم تسلیم كردند. دو نفر از رهبران كامبوج، در دوران وحشت خود را به مردم تسلیم كردند. دو نفر از رهبران كامبوج در دوران وحشت، خود را به مردم تسلیم كردند.
4- حذف به قرینهی كلمههایی كه نفی را میرسانند:
گاهی كلمهای كه نفی را میرساند در گروه اسمی می آید، ولی به قرینهی آن، در گروه اسمی بعدی كه با آن همپایه شده، حذف میشود، و ایجاد ابهام میكند. در این حال باید كلمهای را كه به قرینه حذف شده در جمله آورد، و از حذف آن چشم پوشید:این كشور با عدم اشتغال و موازنهی پرداختها روبه رو بود. عدم اشتغال و عدم موازنه پرداخت ها...
علت گرایش بعضیها به گلهای مصنوعی عدم آگاهی و تواناییشان در پرورش گل است. علت گرایش بعضیها به گلهای مصنوعی عدم آگاهی و عدم تواناییشان در پرورش گل است.
فقدان آزادی و حقّ انتقاد موجب فساد اجتماعی میشود. فقدان آزادی و فقدان حق انتقاد...
5- ابهام در تشخیص هستهی كلمهای كه بعد از دو كلمه ی همپایه آمده:
گاهی اسمی كه وابستهای ندارد با اسم دیگری كه وابستههایی دارد همپایه میشود. در این حال اگر جای درنگ مشخص نباشد، این ابهام پیدا میشود كه آیا این وابستهها متعلق به هر دو اسم همپایه هستند، یا فقط متعلق به همپایهی دومی:پسر و دختر جوانش دیشب مهمان ما بودند. پسر، و دختر جوانش
پسر و دختر جوانش دیشب مهمان ما بودند. پسر و دختر جوانش
6- ابهام در پیدا كردن هسته در گروه اسمی:
گاهی هم مشخص نبودن جای درنگ در شناخت هستهی مضاف الیه یا بدل ابهام ایجاد میكند.پسر برادر كوچك من فرهاد دیشب مهمان ما بود. پسر برادر كوچك من فرهاد... فرهاد نام برادرم است.
پسر برادر كوچك من فرهاد دیشب مهمان ما بود. پسر برادر كوچك من، فرهاد... فرهاد نام پسر برادرم است.
برادرم فریدون پسرعموی تو را میشناسد. برادرم فریدون، پسرعموی تو را میشناسد.
برادرم فریدون پسرعموی تو را میشناسد. برادرم، فریدون پسرعموی تو را میشناسد.
7- ابهام در صورت منفی جملههایی كه با یكی از كلمههای مبهم ساخته شدهاند:
كلمههای یكی، كسی، هركس، هركسی، هیچ، هیچ چیز، هیچ كس، هرچیز، هركدام، هیچ كدام، هرگونه، هرجا، هیچ گونه، هیچ جا، همه، همه كس، همه چیز، همه جا، بعضی، برخی، پاره ای، همیشه و همواره، چه، چه قدر، چند، و امثال آن را كلمهای مبهم میگویند، زیرا به كسی یا چیزی یا مقدار و اندازهای نامشخص دلالت دارند.در زبان فارسی امروز بعضیها در منفی كردن جمله هایی كه این گونه كلمهها در آنها به كار رفته، دچار اشتباه میشوند. ما در این جا پارهای از این گونه موارد را میآوریم:
او در این راه از هر كوششی دریغ نكرد. از هیچ كوششی...
نمی خواستم این فرصت را به هر قیمتی از دست بدهم. به هیچ قیمتی...
همه به دیدن من آمدند، ولی یكی نیامد. ... ولی یك نفر نیامد.
یكی به دیدن من نیامد. حتی یك نفر هم به دید من نیامد.
یكی به دیدن او نرفت، بلكه چند نفر رفتند.
همهی كتابها را نفروختم. بعضی از كتابها را نفروختم.
همهی كتابها را نفروختم. هیچ یك از كتابها را نفروختم. (نادرست)
همهی كتابها را نفروختم. بعضی از كتابها را فروختم.
همهی درس خواندهها باوفا نیستند. هیچ یك از درس خواندهها باوفا نیستند. (نادرست)
همهی درس خواندهها باوفا نیستند. بعضی از درس خواندهها بیوفا هستند.
همه نیامدند. بعضیها نیامدند.
همه نیامدند. هیچ كدام نیامدند، هیچ كس نیامد.
همه نیامدند.=> بعضیها آمدند.
بر همهی ما پوشیده نیست كه... بر هیچ یك از ما پوشیده نیست كه... (نادرست).
بر همهی ما پوشیده نیست كه... بر بعضی از ما پوشیده نیست كه...
هرگونه بینظمی از چشم مأموران پنهان نمیماند. هیچ گونه بینظمی...
همهی مردم این را نمیدانند. هیچ یك از مردم... (نادرست).
همهی مردم این را نمیدانند. بعضی از مردم این را نمیدانند.
او همیشه خدا را فراموش نمیكند. او گاهی خدا را فراموش میكند. (نادرست).
او همیشه خدا را فراموش نمیكند. او هرگز خدا را فراموش نمیكند. (نادرست)
او همیشه دروغ نمیگوید. او گاهی دروغ میگوید.
او همیشه دروغ نمیگوید. او هرگز دروغ نمیگوید. (نادرست).
منبع مقاله :
ارژنگ، غلامرضا،(1389)، ویرایش زبانی: برای زبان نوشتاری فارسی امروز، تهران: نشر قطره، چاپ دوم