نوروز در فرهنگ شیعه (1)
بحث از نوروز، در فرهنگ شیعه، از قرن پنجم به بعد مطرح شد و تا آنجا که به منابع برجاى مانده ارتباط مربوط مىشود، نخستین بار در مختصر مصباح شیخ طوسى از آن یاد شد. پس از آن در منابع دیگر هم وارد گردید. در این مقال سیر ورود آن را در منابع شیعه و موضعگیرى فقهاى شیعه در باره آن را توضیح خواهیم داد. نکته جالب توجه آنکه در دوره صفوى، آثار فراوانى در زمینه عید نوروز نوشته شد. شیخ آقابزرگ ذیل مدخل نوروزیه، از بیش از پانزده رساله که در دوره صفوى تالیف شده یاد کرده است. در این مقال برآنیم تا بر چند رساله نوروزیه که در این دوره تالیف شده شرحى به دست دهیم.
مبناى محاسبه روز نوروز
نوروز نخستین روز فروردین ماه شمسى به حساب مىآید. محاسبه سال شمسى تا پیش از پیدایش تاریخ جلالى در سال 467 یا 471، بدین ترتیب بود که سال را دوازده ماه سى روزه تقسیم مىکردند که جمعا 360 روز مىشد. پنج روز باقى مانده را در پایان آبان ماه یا اسفندماه بر آن مىافزودند که جمعا 365 روز مىشد. با این حال پنجساعت و 48 دقیقه و 51/45 ثانیه باقى مىماند. این زمان، در هر چهار سال یک روز مىشد و از آنجا که در محاسبه نمىآمد، روز اول فروردین در فصول سال تغییر مىکرد. بنابر این ماههاى شمسى نیز در آن زمان، مانند ماههاى قمرى در فصول سال متغیر بود. معناى این سخن آن است که نوروز در ابتداى فروردین واقعى، یعنى نقطه آغاز اعتدال ربیعى قرار نداشت.زمانى که یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانى، در سال 632 میلادى به تخت نشست، روز نخستسال، یعنى اول فروردین در آن تاریخ، مطابق بود با شانزدهم حزیران (ژوئن) (مطابق با 27 خرداد). پس از آن با محاسبه بالا، روز نوروز یا اول فروردین، هر چهار سال، یک روز به عقب مىآمد.
در سال 467، روز نوروز مطابق دوازدهم حوت یا اسفند بود. در این سال، ملکشاه سلجوقى، دستور داد تا منجمان، محاسبه دقیقى از سال شمسى انجام داده و روز اول فروردین را معین کنند. بر اساس محاسبه خواجه عبدالرحمان خازنى، منجم مرو، عوض آن که بر اساس محاسبه قبلى، روز واقعى دوازدهم اسفند را اول فروردین دانسته شود، اول فروردین را هیجده روز جلوتر برده و در ابتداى اعتدال ربیعى، یعنى فروردین واقعى قرار داد. در محاسبه جدید، هر سال را در چهار نوبت، 365 روز محاسبه کرده (دوازده سى روز به ضمیمه پنج روز که در آخر ماه آبان یا اسفند افزوده مىشد) و سال پنجم را 366 روز محاسبه کردند. البته پس از هر هشت دوره چهارساله، سال پنجم را 366 قرار مىدادند. در این محاسبه آن پنجساعت و اندى نیز در محاسبه مىآمد. بدین ترتیب، روز نوروز، به عنوان نخستین روز فروردین ماه، از آن سال ثابت ماند.
بنابر این، نخستین سالى که روز اول فروردین آن دقیقا مطابق آغاز زمان اعتدال ربیعى بود، سال 467 (یا 471) بوده است. [2]
نوروز در فرهنگ شیعه
دانسته است که سال قمرى، به عنوان سالشمار پذیرفته شده در آیینهاى دینى در دین مبین اسلام پذیرفته شده و در میان مردم و کتابهاى تاریخى مرسوم بوده است. در کنار آن سال شمسى، به دلیل ثبات آن در تعیین فصول، همیشه به عنوان سال مورد استفاده در امر کشاورزى و خراج و جز آن، اهمیتخود را حفظ کرده و در تقاویم محاسبه و یاد مىشده است. تطبیق این دو روز شمار با یکدیگر در فرهنگهاى مختلف همیشه مورد بحث واقع شده و راه حلهاى مختلفى براى آن عرضه شده است. سیرى از این تطبیقها در میان تاریخ قمرى و شمسى را تقىزاده مورد بحث قرار گرفته است. [3]در سال 1304 شمسى (1343 قمرى مطابق 1925 میلادى) در ایران، تقویم شمسى، به عنوان تقویم رسمى پذیرفته شد. محاسبه پیشین که دقیق بود مراعات شد و تنها عوض افزودن پنج روز به سال، شش ماه نخستسال را سى و یک روز، و پنج ماه دوم را سى روز و اسفند را بیست و نه روز قرار دادند که هر چهار سال، سى روز محاسبه مىشد. سالى که اسفند آن سى روز بود، آن را سال کبیسه نامیدند. [4] در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران نیز مبناى محاسبه سال شمسى بوده و سال قمرى نیز در کنار آن به عنوان تقویم دینى مورد تاکید قرار گرفت.
این بود اجمالى از نوروز در تقویم شمسى. مهمترین نکته آن، این است که نوروز تا سال 467 درسال متغیر بوده وپس ازآن درآغازاعتدال ربیعى قرارگرفته واز آن پس تغییرى نیافته است.
نوروز در منابع کهن شیعى
در آغاز باید اشاره کنیم که مقصود از منابع کهن منابعى است که تا زمان شیخ طوسى تالیف شده است. آنچه که در باره نوروز در این منابع آمده، به شرح زیر است:نخست آن که نجاشى ذیل شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجارى نوشته است که وى از ثقات اصحاب است و کتابهایى داشته از جمله کتاب ما روى فى یوم النیروز. [5] روشن نیست حجم روایاتى که وى در این کتاب جمع آورى کرده چه اندازه بوده است. گفتنى است که صاحب بن عباد که باید او را با احتیاط شیعه معتزلى دانست، کتابى با عنوان کتاب الاعیاد و فضائل النیروز داشته است. [6]
در منابع کهن، چند روایت نیز در باره نوروز آمده، که به این ترتیب است:
1- نخست روایتى از ابراهیم کرخى که ضمن آن از امام صادق علیه السلام سؤال شده که شخصى مزرعه بزرگى دارد. در روز مهرگان یا نوروز، هدایایى (از طرف کسانى که بر روى آن کار مىکنند) به او داده مىشود. آیا بپذیرد؟ حضرت فرمود: آنها که هدیه مىدهند مسلمانند؟ ابراهیم مىگوید: آرى. حضرت فرمود: هدیه آنها را بپذیرد. [7]
2- روایت دیگر چنین است که در روز نوروز به امیرالمؤمنین علیه السلام گفته شد: الیوم النیروز. حضرت فرمودند: اصنعوا کل یوم نیروزا هر روز را نوروز کنید. [8] و نقل دیگر همان روایت آن که حضرت فرمود: نیروزنا کل یوم. [9] این همان روایتى است که در آن گفته شده در روز نوروز به آن حضرت، فالوذج هدیه کردند و حضرت این پاسخ را دادند. در حاشیه نسخهاى از فهرست ابنندیم آمده که ثابتبن نعمان بن مرزبان، پدر ابوحنیفه، یا جد او همان کسى بود که فالوذج به امام على علیه السلام هدیه کرد و حضرت فرمود: نوروزنا کل یوم یا مهرجونا کل یوم. [10] تعبیرى که صاحب دعائم آورده قدرى متفاوت است. در آنجا آمده: وقتى فالوذج به امام اهدا شد، حضرت دلیلش را پرسید؛ گفتند: امروز نوروز است. حضرت فرمود: فنیروزا ان قدرتم کل یوم. یعنى تهادوا و تواصلوا فى الله. [11] این روایت را بخارى نیز در التاریخ الکبیر آورده است. [12]
به جز آنچه از من لایحضر نقل شد، در آثار صدوق، اشارهاى به نوروز نشده است. تنها در عیون اخبارالرضا علیه السلام ضمن اشاره به داستان زیدالنار آمده که جعفر بن یحیى برمکى بعد از کشتن ابن افطس علوى، سر وى را همراه هدایاى نوروز نزد هارون فرستاد. [13] صدوق هیچ اشاره دیگرى به نوروز نکرده است. [14] گفتنى است که در آثار شیخ مفید نیز، کلمه نوروز یا نیروز یافت نشد. [15]
3- اشاره شد که در تهذیب شیخ طوسى، به بحث هدیه در روز نوروز و مهرجان [16] اشاره شده بود. جداى از آن شیخ طوسى در مصباح المتهجد، براى نخستین بار بحث از روز نوروز، به عنوان روزى متبرک که روزه استحبابى و نماز دارد، کرده است. آنچه در مصباح (به نقل از بحار) آمده چنین است:
روى المعلى بن خنیس عن مولانا الصادق علیه السلام فى یوم النیروز قال: اذا کان یوم النیروز فاغتسل و البس انظف ثیابک و تطیب باطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائما فاذا صلیت النوافل و الظهر و العصر، فصل اربع رکعات، تقرا فى اول رکعة فاتحة الکتاب و عشر مرات انا انزلناه و... [17] گفتنى است که شیخ روز روز نوروز را نه در مصباح و نه در مختصر مصباح معین نکرده است.
4- ابن ادریس (598) در سرائر مىنویسد: شیخ ما ابوجعفر در مختصر مصباح آورده از چهار رکعت نماز مستحب در نوروز فرس سخن گفته اما روز آن را معین نکرده، چنانکه ماه آن را از ماههاى رومى یا عربى مشخص نکرده است. آنچه برخى از اهل حساب و علماى هیئت و اهل فن در کتابش گفته، این است که روز نوروز دهم ماه ایار (دهم ماه مه مطابق دوم اردیبهشت) که سى و یک روز است مىباشد. زمانى که نوروز از آن گذشت، روز نوروز فرا مى رسد. گفته شده نیروز و نوروز دو لغت است. اما نیروز معتضد که به آن نوروز معتضدى مىگویند، روز یازدهم حزیران (یازدهم ژوئن مطابق سوم خرداد) است. مردمان سواد و زارعین، در باره امر خراج به وى شکایت کردند و این که قبل از رسیدن محصول، خراج گفته مىشود و همین سبب بدهکارى آنهاست که خود عامل اجحاف به رعایاست. او مصصم شد که پیش از یازدهم حزیران خراج از کسى مطالبه نکنند. شعرى نیز در باره این عمل او سروده شد... همه این مطلب را صولى در کتاب الاوراق آورده است. [18]
در دو کتاب دعا که به فارسى در قرن ششم تالیف شده یاد از حدیث معلى بن خنیس در اعمال روز نوروز که مهمترین آنها، گرفتن روز، پوشیدن لباس نیکو و نماز مخصوص است، شده است. این دو مورد از دو متن فارسى شیعى قرن ششم قابل توجه است جز آن که به احتمال قریب به یقین برگرفته از شیخ طوسى است.
5- در کتاب ذخیرة الاخره که مشتمل بر ادعیه بوده و در نیمه نخست قرن ششم تالیف شده، فصلى تحت عنوان عمل روز نوروز فارسیان آمده است. در شرح آن حدیث معلى بن خنیس به این ترتیب نقل شده است:
روایت کند معلى بن خنیس از صادق علیه السلام که گفت: چون روز نوروز بود، روزه دار و غسل کن و جامه پاکترین درپوش و بوى خوش بکار دار و چون نماز پشین و دیگر و سنتهاى آن بگذارده باشى، چهار رکعت نماز کن به دو سلام و بخوان در رکعت اول الحمد و ده بار انا انزلناه فى لیلة القدر و در رکعت دویم الحمد و ده بار وده بار قل یا ایها الکافرون و در رکعتسیم الحمد و ده بار قل هو الله احد ودرچهارم رکعت الحمد و ده بار معوذتین. و چون از نماز فارغ گردى تسبیح زهرا علیهما السلام بگوى. چون چنین بکنى خداى تعالى شصتساله گناه تو بیامرزد. و دعااین است:... [19]
6- در کتاب نزهة الزاهد نیز که در نیمه دوم قرن ششم یا نیمه نخست قرن هفتم نوشته شده آمده است: نوروز فرس: امام جعفر صادق علیه السلام گفت: چون روز نوروز در آید غسل کن و جامه پاکترین در پوش و بوى خوش بکار دار و روزه فراگیر و پس از نماز پیشین و دیگر، چهار رکعت نماز کن به دو سلام. پس از الحمد در اول رکعت، ده بار انا انزلناه بخوان و در دوم ده بار قل یاایها الکافرون و در سوم ده بار قل هو الله احد و در چهارم ده بار هر دو قل اعوذ. و چون فارغ شوى سجده شکر کن و این دعا بخوان تا تو را گناه شصتساله بیامرزد. و دعا این است: اللهم صل على محمد و ال محمد الاوصیاء المرضیین و صل على جمیع انبیاءک و رسلک بافضل صلواتک و بارک علیهم بافضل برکاتک ... [20]
7- قطب الدین راوندى (م 573) حدیثى در باره نوروز، در کتاب لب اللباب خود آورده است: عن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم : ابدلکم بیومین یومین، بیوم النیروز و المهرجان، الفطر و الاضحى. دوروز رابراى شما جانشین دوروز کردم. عید فطر وقربان را بجاى عیدنوروز و مهرگان قرار دادم. [21]
مناسب است در اینجا بیفزایم که مراسم نوروز در شهرهاى شیعه نیز برپا بوده است. حداقل دو قصیده از سیدضیاءالدین ابوالرضا فضل الله راوندى از قرن ششم در دست داریم که عید نوروز را به برخى از بزرگان آن ناحیه تبریک گفته است. در یکى از این اشعار آمده:
هذا الربیع و هذه ازهاره وافى سواء لیله و نهاره. [22]
8- ابن شهر آشوب (م 588) در مناقب خبرى در برخورد منصور با امام کاظم علیه السلام آورده است. وى مىنویسد: منصور از امام خواست تا در عید نوروز، بجاى او در مجلسى نشسته و هدایایى را که آورده مىشد از طرف او بگیرد. امام در پاسخ چنین گفت:
انى قد فتشت الاخبار عن جدى رسول الله صلى الله علیه وآله و سلم فلم اجد لهذا العید خبرا؛ انه سنة للفرس محاها الاسلام و معاذ الله ان نحیى ما محاه الاسلام. [23]
من اخبارى را که از جدم رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم وارد شده بررسى کردم و خبرى در رابطه با این عید پیدا نکردم. این عید از سنن ایرانیان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده است. به خدا پناه مىبرم از اینکه چیزى را که اسلام آن را از میان برده دوباره آن را زنده کنم.
صاحب جواهر با توجه به نقل شیخ، ابنفهد، شهید اول و دیگر متاخرین، بر مسلم بودن استحباب روزه روز نوروز تاکید کرده است. سپس نقل بالا را از امام کاظم علیه السلام آورده و گفته است که این نقل نمىتواند معارض ادله استحباب باشد، به علاوه که محتمل است که بر اساس تقیه صادر شده باشد؛ شاید هم مقصود نوروزى جز نوروزى باشد که متفق علیه است. [24] باید توجه داشت که مستند همه، روایت معلى بن خنیس است. به علاوه، اگر تقیهاى در کار بود، باید امام همان ابتدا موافقت مىکرد نه مخالفت. نکته سوم وى نیز واضح البطلان است، زیرا به هر روزى در آن روزگار، یک نوروز بیشتر وجود نداشته است.
این بود آنچه در منابع شیعه تا قرن ششم در باره نوروز نقل شده است. در این باره، مهم همان روایت معلى بن خنیس است و جز آن، چیزى در باره تایید نوروز به چشم نمىخورد. منشا آنچه در آثار بعدى در باره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعاى مربوطه آمده، همین نص است و بس. البته مطالب دیگرى نیز افزوده شده که منشا آنها را اشاره خواهیم کرد.
نوروز در منابع اهل سنت
در اینجا بىمناسب نیست، اشارهاى به آنچه در منابع اهل سنت در باره روز نوروز آمده داشته باشیم. بطور کلى باید گفت که این عید، از پس از اسلام مورد توجه حکام اموى و عباسى بوده و بویژه در حوزه شرق، هدایاى نوروز به طور مرتب از طرف حکام از کدخدایان دریافت مىشده است. افزون بر آن کار گرفتن خراج نیز بر اساس نوروز بوده و یکى دوبار در عهد متوکل [25] و معتضد عباسى، [26] نوروز تا تیرماه به تاخیر افتاده تا مردم در پرداخت آن گرفتار مشکل نشوند، زیرا در این وقت محصول به دست مىآمده است. در زمان مقتدر نیز این مشکل به عنوان نوعى ظلم در حق رعایا مطرح بوده است. [27]به گزارش یعقوبى، معاویه پس از رسیدن به خلافت، به عبدالرحمن بن ابىبکره نوشته است تا هدایاى نوروز و مهرگان براى وى ارسال شود. [28] عمر بن عبدالعزیز، در ردیف کارهاى اصلاحى خود این امر را متوقف کرده [29] و نامهاى به یکى از حکام خویش نوشته تا از گرفتن هدایاى نوروز و مهرگان خوددارى کند. [30] بعد از وى، یزید بن عبدالملک بار دیگر گرفتن هدایاى نوروزى را باب کرده است. [31] در زمان نصر بن سیار نیز گرفتن هدایا در خراسان مرسوم بوده، [32] چنانکه در سال 236 در فارس. [33] در باره نوروز و مهرگان در ادب عربى، مقالاتى در زبانهاى فرنگى نوشته شده است. [34]
در تمام این دوران، روز نوروز به عنوان یک روز معین براى مسلمانان شرق شناخته شده بوده و به دلیل درگیر بودن آن با امر خراج، موقعیتخود را حفظ کرده است. شاعرى در سال 220 هجرى، روز نوروز را در ردیف دو عید فطر و اضحى قرار داده است:
فابکوا على التمر ابکى الله اعینکم فى کل اضحى و فى فطر و نیروز
شواهد وجود دارد که در اواخر قرن سوم، توده مردم در این نواحى، در ایام نوروز به آتش بازى و ریختن آب مىپرداختهاند. حکومت نیز به احتمال تحت تاثیر فقهاى اهل سنت، با آن مقابله مىکرده است.
در حوادث سال 282 آمده است که در این سال، مردم از آنچه در نوروز عجم، از آتش بازى و ریختن آب و جز آن انجام مىدادند، منع شدند. [35]
در حوادث سال 284 آمده است که روز چهار شنبه، سوم جمادى الثانیه، یازدهم حزیران (ماه ژوئن)، در چهارسوها و بازارهاى بغداد، اعلام شد که کسى در شب نوروز حق روشن کردن آتش و ریختن آب را ندارد. روز پنجشنبه نیز همین اعلان، اعلام شد. اما در عصر روز جمعه، در خانه سعید بن یکسین، رئیس شرطه بغداد، در بخش شرقى بغداد، اعلام شد که خلیفه، مردم را در روشن کردن آتش و ریختن آب آزاد گذاشته است. پس از آن توده مردم، حتى بیش از حد به این کار پرداختند به طورى که بر روى اصحاب شرطه نیز در مجلس جسر (پل) آب ریختند. [36]
برگزارى مراسم نوروز نه تنها در شرق اسلامى، بلکه در غرب نیز رواج یافته است. به نقل مقریزیه در سال 363 هجرى، المعزلدین الله، خلیفه فاطمى مصر، دستور داد تا از روشن کردن آتش در شب نوروز و همچنین ریختن آب خوددارى کنند. در همانجا آمده است که در سال 361، آتش بازى گستردهاى در قاهره انجام شده و این کار سه روز ادامه یافته است. بدنیال بود، معز فاطمى مردم را از روشن کردن آتش و ریختن آب منع کرده و کسانى را نیز گرفته و حبس کردند. [37] همو آورده است که در سال 517 هجرى نیز در روز نوروز هدایاى گرانبهایى از طرف امرا تقدیم شده که بسیار بسیار مفصل و گرانقیمت بوده است. [38] همو در سالهاى بعد از آن روز، که از آن با عنوان نوروز قبطى یاد شده، از گستردگى بازى و کارهاى ضد اخلاق و گرفتن هدیه توسط امیر نوروز و جز آن سخن گفته است. [39] در منابع فقهى اهل سنت هم، مخالفتبا نوروز دیده مىشود. از جمله غزالى در کیمیاى سعادت بر ضد نوروز سخن گفته است. [40] در منبع دیگرى، گفته شده است: روزه گرفتن روز شنبه، کراهت دارد چون تشبه به یهود است. نیز روزه گرفتن نوروز و مهرگان، چرا که آن هم تشبه به مجوس است.[41]
ابن قدامه نیز نوشته است: روزه گرفتن نوروز و مهرگان کراهت دارد، زیرا این ها، روزهایى است که کفار آن را بزرگ مىشمرند. [42] گفتنى است که گروه طالبان که در حال حاضر بر افغانستان حاکماند، امسال (1376) اعلام کردند که برگزارى مراسم نوروز بر خلاف اسلام بوده و نباید تعطیل شود.
پىنوشتها:
[1]. فهرستى از آنها را ابوریحان در آثارالباقیه (ترجمه اکبر داناسرشت، تهران، امیرکبیر، 1363) از منابع زردشتى آورده است. ر، ک: صص 325 - 333.
[2]. مجموع آنچه گذشت، از مقالات تقى زاده (گاه شمارى در ایران» ، ج 10، صص 3 - 6، (به کوشش ایرج افشار، تهران، 1357) مقاله همو تحت عنوان نوروز در مجله یادگار سال چهارم، ش 7، و مدخل نوروز در لغتنامه دهخدا گرفته شده است. در باره اختلاف در اینکه نوروز سلطانى در سال 467 بوده یا 471 نک : مقالات، ج 10، ص 168 پاورقى. توضیحات محیط طباطبائى در باره سیر تقویم در ایران نیز قابل توجه است. وىمشکل سال 467 یا 471 ، مساله افزودن پنج روزه زائده را به آخر آبان و اسفند را نیز حل کرده است. نک : تاریخ تحولات تقویمى در ایران از نظر نجومى، میراث جاویدان، شماره 14 - 15، صص 101 - 108.
[3]. مقالات تقى زاده، ج 10 «گاه شمارى در ایران قدیم»، فصل پنجم، ص 153 به بعد.
[4]. متن تصویبنامه مجلس شوراى ملى را که در شب 11 فروردین ماه 1304 شمسى انجام شده و اسناد دیگر در این باره را ببینید در: پیدایش و سیر تحول تقویم هجرى شمسى، محمدرضا صیاد، مجله میراث جاویدان، ش 14 ، 15 ، صص 19 - 118
[5]. رجال النجاشى، ص 428
[6]. الفهرست، ابن الندیم، ص 190.
[7]. الکافى، ج 5، ص 141 ؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 300 ؛ التهذیب، ج 6، ص 378.
[8]. کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3 ، ص 300.
[9]. همان.
[10]. الفهرست ابن الندیم، ص 256 ؛ الانساب، ج 3، ص 37.
[11]. دعائم الاسلام، ج 2، ص 326.
[12]. التاریخ الکبیر، ج 4، ص 201.
[13]. عیون اخبار الرضا (ع)، ص 550.
[14]. این استقصاء بر اساس کار رایانهاى است که ضمن آن همه آثار صدوق در برنامهاى توسط مرکز کامپیوترى علوم اسلامى قابل جستجو است.
[15]. این جستجو نیز بر همان اساسى است که در پاورقى پیشین گذشت.
[16]. عید مهرگان، روز شانزدههم مهرماه برگزار مىشده است. ر، ک: آثار الباقیه، ص 337.
[17]. مصباح المتهجد، ص 591 ؛ بحار الانوار، ج 59 ، ص 101 ؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص 346.
[18]. السرائر، ج 1، ص 315.
[19]. ذخیرة الاخره، ص 152.
[20]. نزهة الزاهد، 285.
[21]. مستدرک الوسائل ، ج 6، ص 152 از لب اللباب.
[22]. دیوان السید ضیاءالدین ابوالرضا فضل الله راوندى (تصحیح محدث ارموى، تهران، 1374 ق)، ص 65 و شعرى دیگر در 131، و نیز در ص 196.
[23]. مناقب ابن شهرآشوب، ج 2 ص 379 ؛ مسند الامام کاظم علیه السلام، ج 1 صص52 - 51.
[24]. جواهر الکلام، ج 5، ص 40.
[25]. تاریخ الطبرى، ج 9، ص 218 (حوادث سال 245).
[26]. همانجا، ج 10، ص 39.
[27]. همانجا، ج 11، ص 203 (حوادث سال 301).
[28]. تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 306.
[29]. همانجا، ج 2، ص 306.
[30]. تاریخ الطبرى، ج 6، ص 659 (حوادث سال 101).
[31]. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 313.
[32]. تاریخ الطبرى، ج 7، ص 277.
[33]. همانجا، ج 9، ص 184 (حوادث سال 236).
[34]. مقالات تقىزاده، ج 10، ص 155.
[35]. تاریخ الطبرى، ج 10، ص 39.
[36]. همانجا، ج 10، ص 53.
[37]. الخطط المقریزیة، ج 1، ص 268.
[38]. همانجا، صص 268 - 269.
[39]. همانجا، ص 269.
[40]. ر.ک: مقالات تقى زاده، ج 10، ص 153.
[41]. بدائع الصنایع، ج 2، ص 79.