نویسنده: پرویز تأییدی
کنستانتین سرگیویچ آلکسیو(Konstantin. Sergejewitsch. Alexjew) که بعد با تخلص ک. س. استانیسلاوسکی S. Stanistawskij مشهور شد، در خانوادهای هنر دوست در سال 1863 به دنیا آمد. در منزل پدر و مادر استانیسلاوسکی چنان که رسم آن زمان بود مجالسی بر پا میگردید و تئاتر بازی میشد. کنستانتین سرگیویچ جوان در گروه الکسیو Alexiew که در سال 1877 تأسیس یافته بود فعالیت خود را آغاز و نقاشیهای عمدهای را به عهده گرفت. استانیسلاوسکی میخواست که خوانندهی اپرا گردد اما به زودی متوجه شد که صدای مناسب برای این کار را ندارد. در سال 1888 با فدو تو Fedotow مجمع هنر و ادبیات مسکو را تأسیس نمود و با گروه تئاتر این مجمع در سمت رژیسور، اولین موفقیتش را که روی صحنه آوردن حاکمیت ظلمت اثر تولستوی بود به دست آورد، پس از این موفقیت نمایشنامهی اتللو را در تئاتر سولودونیکو (Solodownikow) کارگردانی کرد و به روی صحنه آورد، در سال 1898 با نیمیروویچ دانچنکو (Nemirowitsch - Dantschenko) تئاتر هنری مسکو را تاسیس نمود و در این مؤسسه او سمت مشاور ادبی را به عهده داشت. با کارگردانی و به روی صحنه آوردن نمایشنامههایی از نویسندگان هم عصر خود چون: نمایشنامه تزار فیودور ایوانوویچ در سال 1898 اثر تولستوی (Tolstoi) امواج در 1898 و باغ آلبالوكه استانیسلاوسکی در آن نقش گایو (Gajew) را به عهده داشت، در 1904 اثر چخوف (Tschechow). در «اعماق اجتماع» که استانیسلاوسکی در آن نقش ساتین (Satin) را به عهده داشت در 1902 و «بچههای آفتاب» در 1905 اثر گورکی (Gorki) مشهور شد. بعد از مسافرت موفقیتآمیزی که با گروهش در سال 1906 به اروپا کرد روش کارش را تغییر داد بهاین معنی که دیگر کارگردانی را تنها قدرت خلاقهی هنر نمایش نمیدانست و به این معتقد شد که: میبایستی احساس آفرینندگی را در خود هنرپیشه به وجود آورد و توسعه داد. بر اساس همین فکر و روش، مدارس هنرپیشگی بیشماری تأسیس یافت تا سیستم او تدریس گردد.
استانیسلاوسکی بازیگر و کارگردان بزرگ که سیستماش را بر اساس واقعگرایی بنا کرده است، خود ابتدا تحت تأثیر بازی میخائیل شپکین قرار گرفت که یک بازیگر طبیعتگرا بود. با این وجود، استانیسلاوسکى همیشه میخواست ابداعات جدیدی در
تئاتر انجام شود چنانکه در هنرهای دیگر مثل موسیقی، نقاشی و مجسمهسازی این ابداعات رُخ داده بود و به همین جهت به شاگرد و هنرپیشهیگروهش «میرهولد» که میخواست تئاتر را از واقعگرایی جدا و در اجرای تئاتر نوآوری کند، کمک کرد، ولی میرهولد با این روش نتوانست تماشاگران را جذب کند و باز به عنوان بازیگر به نزد استانیسلاوسکی بازگشت و نقش ترپلیف را در نمایش «مرغ دریایی» چخوف که قبلاً هم در تئاتر هنری مسکو و در گروه استانیسلاوسکی بازی کرده بود، دوباره بازی کرد. در آن روش استانیسلاوسکی بازی بازیگر باید آنچنان طبیعی و واقعی باشد که تماشاگر آن را باور کند. سیستم استانیسلاوسکی توسط دو نفر از شاگردانش به نامهای ریچارد بولسلاوسکی و میخائیل چخوف در آمریکا به بازیگران آموزش داده شد و بعد «لی استراسبرگ» این روش را در آمریکا اشاعه داد. بسیاری از بازیگران تئاتر و سینمای آمریکا از شاگردان او بودهاند.
استانیسلاوسکی در سال 1938 شش ماه بعد از دریافت نشان لنین جهان را بدرود گفت.
منبع مقاله :
ولادیمیر پروکفیف؛(1392)، تئوری استانیسلاوسکی در پرورش هنرپیشه، برگردان: پرویز تأییدی، تهران: نشر قطره، چاپ پنجم