سیری در جامعه شناسی خانواده (2)

نظریه های مختلفی نسبت به انگیزه ی اصلی تشكیل خانواده مطرح شده است. برخی معتقدند: اساس تشكیل خانواده از مسئله «خدمت» نشأت می گیرد؛ به عنوان مثال: خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری با تأكید بر اصل «استخدام» بر
سه‌شنبه، 15 دی 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیری در جامعه شناسی خانواده (2)
سیری در جامعه شناسی خانواده (2)

 

نویسنده: زینب مقتدایی
منبع:راسخون




 

انگیزه تشكیل خانواده

نظریه های مختلفی نسبت به انگیزه ی اصلی تشكیل خانواده مطرح شده است. برخی معتقدند: اساس تشكیل خانواده از مسئله «خدمت» نشأت می گیرد؛ به عنوان مثال: خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری با تأكید بر اصل «استخدام» بر اجتماعی شدن انسان به انواع همكاری و همیاری اشاره می كند و می گوید: عناصر و نبات و حیوان هر سه كمك به نوع انسان از همه لحاظ می باشند، ولی انسان به آن ها یاری نمی رساند: «همچنان كه انسان به عناصر و مركبات محتاج است تا هر سه نوع معاونت او دهند، به نوع خود نیز محتاج است تا به طریق «خدمت» یكدیگر را معاونت كنند... ».
تمامی اندیشمندانی كه به اتوپیا روی آورده اند، بر خانواده و اهمیت حیاتی آن برای جامعه تأكید ورزیده اند، بدین معنا كه نهاد خانواده وظیفه تولیدمثل، نگهداری، پرورش فرزندان و اجتماعی كردن آن ها را به عهده دارد تا از این طریق افراد جامعه آماده انجام وظایف و مسئولیت های متنوع تر و پیچیده تری در جامعه شوند. خانواده در شكل گیری دیدگاه ها، ارزش ها و باورهای كودك نقش اصلی را به عهده دارد و بر نوع روابطی كه فرد با عوامل و نهادهای اجتماعی دیگر دارد، تأثیر می گذارد.
برخی از روانكاوان چون «فروید» كوشیده اند تمامی میل ها و كشش های زنان و مردان به جنس مخالف را در غرایز جنسی محدود و محصور كنند. اما در برابر این تصور و انگاره، پاره ای دیگر از روانشناسان محبت میان همسران را گاه «عشق» و گاه «نوعی احساس» نامیده اند. دکتر ژ. آ. هدفیلد روانکاو، تفسیر فروید از واژه عشق را چنان بیان می کند: «فروید عقیده دارد که معنا و مفهوم کامل عشق در غریزه جنسی خلاصه شده است و در حقیقت کلمه عشق را از بین می برد و به جای آن غریزه تناسلی می گذارد و به ندرت فرقی بین غریزه مرد و زن می گذارد؛ بلکه فقط می گوید: مرد از راه غریزی تحریک می شود و زن از راه عشق.» سپس نظر خود را در این باره می آورد: «نظر من این است که عشق یک غریزه ساده مثل غریزه تناسلی با خشم، غضب و یا ترس نمی تواند باشد، بلکه احساسی و در حقیقت مجموعه هیجاناتی است که نسبت به یک چیز یا شخص در وجود آدمی به وجود می آید مثلاً وطن پرستی همان طور که از اسمش پیداست، احساسی است که در آن تمام هیجانات در اطراف کشورمان دور می زند. بدین طریق عشق عبارت است از: احساسی است که در آن عده زیادی از هیجانات مانند فداکاری، احترام، تهور در دفاع از معشوق، نرمی و ملاطفت به خصوص در عشق مادر به فرزندش، پذیرش خواهش ها و تحسین معشوق، همگی همکاری نزدیک دارند».
علامه مرتضی مطهری نیز می گوید: «عجیب است که بعضی از افراد نمی توانند میان شهوت و رأفت فرق بگذارند، خیال کرده اند آن چیزی که زوجین را به یکدیگر پیوند می دهد، منحصراً طمع و شهوت است، در حالی که حس استخدام و بهره برداری است، یعنی همان چیزی که انسان را با مأکولات و مشروبات و ملبوسات و مرکوبات پیوند می دهد، آن ها نمی دانند که در خلقت و طبیعت علاوه بر خودخواهی و منفعت طلبی، علایق دیگری هم هست که آن علایق ناشی از خودخواهی نیست، بلکه از علاقه مستقیم به غیر ناشی می شود».
برخی از صاحب نظران، اساس تشکیل خانواده را «نیاز»، بعضی دیگر «احترام به قراردادهای اجتماعی» و برخی «تولیدمثل» دانسته اند. اما آنچه قرآن بر آن تأکید دارد، «نظریه آرامش» است. قرآن به آرامش در کنار همسر و به تشکیل خانواده تأکید دارد. قرآن مجید می گوید: شما در کنار همسر می توانید آرامش را به دست آورید (روم: 21). جوان پسر و دختر بعد از تشکیل خانواده، احساس آرامش می کنند. سپس می گوید: «خداوند بین زوجین علاقه ی دوستی و مهربانی قرار داد»، یعنی اساس تعامل با یکدیگر باید بر اساس دوستی، مودت، مهربانی و رحمت باشد. بدین سان، کانون خانواده از آن روی که بزم محبت و مودت است، اکسیر آرام بخشی و «سکون» برای هر دو همسر را در خود دارد. رهیافت به این واقعیت کارکردی خانواده، آشکارا اعتراف به این واقعیت نیز هست که هرگاه خانواده از محبت و مودت تهی گردد، شالوده آن سست و لغزنده می شود و هر آن احتمال فروپاشی و گسست آن می رود و این یکی از اسباب و عواملی است که خانواده امروز غربی را در سراشیب سقوط و نابودی قرار داده است. شرط قرار دادن رضایت و خواست زن و شوهر در هنگام ازدواج، در آموزه های عرفی و شرعی اسلامی، گذشته از مصلحت سنجی های دیگر، گویی به این موضوع نظر داشته است که ازدواج بدون رضایت و دلدادگی هر یک به همسر خویش، بنایی را می ماند که در مسیر طوفان تند و بنیاد برانداز پی ریزی شده باشد.
پس لازم است آغازین سنگ بناهاهای این بنیاد، بر شالوده محبت و دوستی- و نه صد البته شور غرایز عشق نما و زودگذر شهوانی- گذاشته شود. همچنان که در فراز و فرود زندگی زناشویی نیز این اکسیر بقا و پایداری، نه تنها مصون و محفوظ بماند، بلکه بر اثر اخلاق کریمانه و آشنایی دو همسر نسبت به یکدیگر و تولد فرزندان، این محبت و دوستی ریشه دارتر و راسخ تر شود تا بنای قدسی خانواده استحکام بیشتری یابد. تأکید افزون و رهنمودهای متون دینی بر تعامل و معاشرت کریمانه و صمیمی زن و شوهر با یکدیگر را می توان ناظر بر این موضوع اساسی قلمداد کرد. سنت اسلامی، کمترین رفتار و سخنی را که از آن بوی بی مهری استشمام شود، از زن بر شوهر و از شوهر بر زن برحذر می دارد و آن را نکوهش می کند.
یکی دیگر از ویژگی های پراهمیت موضوع خانواده، کارکرد کودک زایی و کودک پروری است. کودکان در خانواده می آموزند تا راه و رسم زندگی والدین را در جامعه پی گیرند و در واقع والدین، واسطه ی انتقال آرمان های اجتماع به کودک هستند. کودکان در خانواده اجتماعی می شوند. اجتماعی شدن در خانواده، موضوعی بیش از صرف مسئله آموزش های خانگی، فراگرفتن معدودی قاعده و قبول یا طرد ضمانت های اجرایی خانواده است. این فرآیند در واقع سرآغاز درونی کردن فرهنگ جامعه توسط خانواده است که کودک از آن فرهنگ به طور کلی جدا نمی شود و در تمام عمر همراه او خواهد بود. به عبارت دیگر، فرد در خانواده علاوه بر هنجارهای خانواده، هنجارهای جامعه را نیز درونی می کند و جزئی از شخصیت وی می شود. علاوه بر این، چگونگی برخورد با کودک، زمینه ساز شکل گیری و پرورش شخصیت اوست. بسیاری از جامعه شناسان ادعا کرده اند که تأثیر تجربه های دوران کودکی به نوعی است که برخی از جنبه های آن به رفتار «ثابت یا طبیعت ثانویه» تبدیل می شود.

ویژگی ها و نقش‏‏های خانواده

بطور كلی هر گروه اجتماعی و از جمله خانواده، دارای ویژگی ها و نقش هایی است كه عدم توجه كافی به آن ها باعث ارزیابی غلط و تحلیل نادرست آن گروه می‏شود. لذا لازم است به این ویژگی ها توجه شود:
1- تعامل: اعضای یك گروه با یكدیگر روابط متقابل دارند و رفتار هر عضو می‏تواند تأثیر بالقوه‏ای بر سایر افراد داشته، آن ها را به عكس العمل مناسب وادارد. اعضای خانواده نیز چنین تعاملی با یكدیگر دارند.
2- ساختار: هر گروه دارای الگوهای نسبتاً پایدار در روابط خویش است و همین الگوها پایگاه افراد و نقش‏‏های آن ها را مشخص می‏كند. ساختاری كه بر كلیت خانواده حاكم است، خط و مشی زندگی، نقش ها و كاركردهای خانواده را نشان می‏دهد. مثلاً الگوی زندگی یك خانواده عشایری كوچ نشین، ترسیم كننده نقش ها و كاركردهای خاصی است كه چه بسا با ساختار یك زندگی روستایی فرق می‏كند. بنابراین توجه به ساختار خانواده حائز اهمیت است.
3- اندازه:‌ اندازه و قلمرو كمّی گروه در تعیین نقش ها و وظایف گروه مؤثر است و تا اندازه آن مشخص نباشد، ساختار آن به درستی شكل نگرفته یا قابل شناسایی نیست. مثلاً خانواده گسترده به جهت افزایش كمیت آن، نسبت به خانوادة هسته‏ای ساختار متفاوتی دارد.
4- آرمان: هر گروهی برای تحقق اهدافی بوجود می‏آید. اهداف موجودیت یك گروه را، آرمان آن گروه می‏نامند. نظر به اینكه آرمان ها از تنوع و تكثر برخوردارند، لذا امتیاز گروه‏‏ها از یكدیگر به تمایز آرمان های آن ها می‏باشد. اهدافی كه موجب تشكیل، استمرار و پویایی خانواده در گستره كاركردهای آن می‏شود، آرمان خانواده را تشكیل می‏دهد. بدیهی است كه وحدت اهداف و آرمان باعث اشتراك خانواده‏‏ها می‏باشد. همانطور كه كثرت و تغیّر آن، وحدت و اشتراك ماهوی را از خانواده سلب می‏كند.
5- همبستگی: بر اساس میزان تعامل و اشتراك در آرمان، همگرایی و همبستگی ایجاد می‏شود و برای درك یك گروه باید میزان همبستگی و ارتباط اعضاء با یكدیگر را در نظر گرفت. مثلاً خانواده‏ای كه بر اساس آرمان مشترك بوجود آمده و از تعامل مقبولی برخوردار است، میزان همبستگی آن نسبت به خانواده‏ای كه فاقد چنین ویژگی می‏باشد، بیشتر است.
6- تغییر: گروه در معرض تغییر و دگرگونی قرار دارد. شناخت عوامل تغییر، عرصه‏‏ها و قلمرو آن و نیز تصمیم گیری در پذیرش مقدار تغییر، همگی متغیرهایی هستند كه یك گروه ممكن است با آن مواجه شود. خانواده هم از این ویژگی مستثنی نیست، اما گزینش عنصری جدید و تغییر در عرصه‏‏های مختلف خانواده بستگی به عواملی از قبیل آرمان، محیط طبیعی، ضرورت اجتماعی ( از قبیل تقسیم كار اجتماعی بر حسب پیچیدگی ساختار جامعه) و … دارد.
آنچه كه اینك مورد توجه است و برای هر خانواده‏ای اعم از شهری، روستایی و عشایری تعیین كننده و الزامی می‏باشد؛ عناصر تعامل، آرمان و همبستگی است. در جامعه و فرهنگ اسلامی، خانواده به گونه‏ای تلقی شده است كه آرمان، تعامل و همبستگی اعضای آن، وظایف و نقش‏‏های آن را ترسیم می‏كند. این آرمان مبتنی بر آرم‏‏های اعتباری نیست، بلكه از تلاش دوسویه بین دو جنس مخالف جهت رسیدن به آرامش درونی خبر می‏دهد، كه میوه‏ای چون محبت و مودت ببار می‏آورد:‌ «و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة… »«و از نشانه‏‏های اوست كه از جنس شما زوج هایی قرار داد تا با روی آوردن به او آرام گیرید و بین شما دوستی و رحمت برقرار كرد».
تعاملی كه این آرمان و سایر اهداف مورد نظر را تعقیب می‏كند بر پایه «میثاق غلیظ» استوار است. «… و اخذن منكم میثاقاً غلیظاً» در حالیكه از شما عهد مؤكدی گرفتند.
لازمه این شاخص معنوی آن است كه همه نقش‏‏ها و وظایف مربوط به زن و شوهر از عمق و غلظت برخوردار بوده و از صمیم قلب برخاسته باشد. همگرایی و همبستگی اركان اصلی خانواده یعنی زن و شوهر تا آنجا است كه هر كدام بدون دیگری فاقد پوشش لازم بوده و محافظ طبیعی خود را از دست می‏دهد: « … هنَّ لباس لكم و انتم لباس لهنَّ»«آن ها لباس برای شما و شما لباس برای آن ها هستید».
مرد در حفظ زن و زن در حفظ همسر خویش باید كوشا باشد و این شدت توجه به یكدیگر، همبستگی و همگرایی آن ها را می‏رساند.

كاركرد خانواده

جامعه شناسان با توجه به نگاه تاریخی به خانواده و تحولات معاصر آن در جوامع خویش، نقش‏‏ها و كاركردهایی را به شرح ذیل ذكر كرده اند:
1ـ تنظیم رفتار جنسی: هیچ جامعه ای به مردم اجازه نمی دهد بطور تصادفی رابطه ای جنسی داشته باشد. نظام ازدواج و خانواده وسایل تنظیم رفتار جنسی را فراهم می سازد. و تعیین می كند كه چه كسی با چه كسی در چه شرایطی باید رابطه ای جنسی داشته باشد.
2ـ جایگزین كردن اعضا: یك جامعه بدون داشتن نظامی برای جایگزینی اعضایش از نسلی به نسل دیگر قادر به ادامه حیات نیست. خانواده وسایل ثابت و نهادی شده ای را فراهم می سازد كه از طریق آن چنین جایگزینی تحقق می یابد.
3ـ جامعه پذیری: مردم نخواهند توانست انسان كامل شوند مگر این كه جامعه پذیر شوند و خانواده اولین و مهمترین عامل در زمینه جامعه پذیری است كه از لحظة تولد آغاز می شود.
4ـ مراقبت و نگهداری: مردم (چه خردسال و چه پیر یا ناتوان) نیاز به گرما، غذا، پناهگاه و مراقبت و نگهداری دارند و خانواده محیطی فراهم می آورد كه همه این نیازها در آن تأمین می گردد.
5ـ تعیین جایگاه اجتماعی: زمینة خانوادگی، مهمترین و تنها عامل تعیین كننده و جایگاه ما، در جامعه است. ما نه تنها دارایی های مادی بلكه پایگاه اجتماعی خود را از خانواده جهت یاب به ارث می بریم. ما به همان گروه قومی یا نژادی یا معمولاً به همان مذهب و آیین و طبقه اجتماعی تعلق داریم كه والدین ما تعلق دارند.
6ـ حمایت عاطفی: انسان ها نیاز به محبت، تغذیه، صمیمیت و عشق دارند. خانواده اولین زمینه اجتماعی است كه در آن نیازهای عاطفی می تواند برآورده شود و عمیق ترین احساسات شخصی ابراز گردد. البته، خانواده تنها وسیله ممكن برای تأمین آن ها نیست ولی با وجود این خانواده چنان مؤثر آن ها را برآورده می سازد كه در هرفرهنگ، اولین مسئولیت را در تأمین آن ها دارد.

وظایف و کارکرد های خانواده بصورت تیتروار:

1- کانون مهر و الفت،
2- تنظیم روابط جنسی و جواب نیازهای جنسی زن و مرد،
3- تولید مثل،
4- پرورش شخصیت کودکان خانواده،
5- انتقال مواریث مذهبی و فرهنگی به نسل بعدی،
6- جامعه پذیری (فرهنگ پذیری ) یا اجتماعی کردن کودکان خانواده،
7- ایجاد احساس امنیت برای همه‌ی اعضای خانواده و حمایت از آن ها،.
8-کارکرد عاطفی؛ یعنی، توسعه رفتارهای عاطفی خود و فرزندان خانواده،
9- تعیین پایگاه اجتماعی (جواب به نیاز عضویت های اعضاء خانواده)،
10-کسب احترام برای اعضاء خانواده،
11-کارکرد اقتصادی، کار، تولید، مصرف و پس انداز.
علیرغم تغییر و تحولاتی كه در روابط انسانی و نهادهای اجتماعی ایجاد شده است، ضرورت كاركردی نهاد خانواده همچنان خانواده هسته‏ای را حفظ كرده است و به تعبیر برخی از جامعه‏شناسان عمومیت خانوادة هسته‏ای را می‏توان با توجه به كاركردهای اجتناب ناپذیرشان توجیه كرد. صرف نظر از اظهار نظر جامعه شناسان غربی درباره نقش‏‏ها و كاركردهای خانواده، در جامعه اسلامی‏خانواده از ویژگی ها و كاركردهای ذیل برخوردار است:
1. تولید مثل و بقاء نسل؛
2. سكونت و آرامش روانی همراه با مهر و عطوفت شدید؛
3. ارضاء غریزه جنسی؛
4. تربیت فرزندان و هنجارمند كردن آن ها بر اساس ارزشهای جامعه اسلامی؛
5. مشاركت در تأمین نیازهای مادی و معنوی (نظیر تهیه مسكن و هزینه زندگی، تدارك ازدواج فرزندان و كمك در تأمین نیازهای اولیه خانواده‏‏های ایشان، كمك به والدین و خویشاوندان و…) با فرض مسئولیت بیشتر مرد (همسر).
بنابراین برخی از نقش ها مظهر اقتدار و تدبیر امور درخانواده است و برخی دیگر مظهر عطوفت و رحمت و ارضاء نیازهای عاطفی و جنسی است و برخی از نقش ها عهده دار جنبه‏‏های پرورشی، تربیتی و معرفتی خانواده است. هر یك از نقش های فوق دارای ویژگی ها و خصوصیاتی است كه طرح آن ها در این ظرف محدود نمی‏گنجد.

روابط در خانواده

خانواده جایگاه تلاقی سه نوع رابطه است: رابطه متقابل پدر و مادر- فرزندی، رابطه هم خونی(قرابت نسبی) و رابطه زناشویی (قرابت سببی). فرزندان و خانواده رابطه مستقیمی با یکدیگردارند. روابط ناشی از نقش همسران و والدین به وسیله وظایف، تکالیف وحقوق آن ها در خانواده مشخص شده است. روابط فرزندان با والدین- به صورت متقابل- و روابط زوجین با یکدیگر وحقوق و وظایف آن ها نسبت به یکدیگر، از مهمترین نوع روابط در خانواده به شمار می روند که در قرآن کریم نیز به این دو نوع رابطه توجه ویژه ای شده است و در ادامه شرح داده می شوند.

- رابطه فرزندان با والدین

مهمترین رابطه ای که بین انسان با انسان دیگر تحقق می یابد، رابطه تکوینی فرزند با پدر و مادر است؛ وظایفی که فرزندان در قبال والدین خود باید به انجام برسانند. از این رو در قرآن کریم، معیار ارزش ها در مورد پدر و مادر، احسان است. در آیات بسیاری آمده که فرزند نسبت به پدر و مادر باید احسان کند و از اینجا روشن است که حق پدر و مادر بر فرزند تا چه حدّی است؛ به طوری که در سایر افراد جامعه نسبت به یکدیگر نمی توان برای آن مشابهی یافت. یکی از وظایف فرزندان در قبال والدین و یکی از حقوق والدین بر فرزندان، احترام به والدین و نیکی کردن به آن ها می باشد. تعبیراتی در قرآن کریم هست که بسیار قابل توجه است و اهمیّت این مسأله را به خوبی روشن می کند؛ در آیات 14 سوره لقمان و 8 سوره عنکبوت، احترام به پدر و مادر در کنار سپاسگذاری از خداوند قرار گرفته است. در آیه 151 سوره انعام، اهمیّت نیکی به پدر و مادر بلافاصله بعد از مبارزه به شرک و قبل از دستورهای مهمی مانند تحریم قتل نفس و اجرای اصول عدالت تذکر داده شده است که نشان دهنده اهمیّت آن است.آیات 23،24 و 25 سوره اسراء نیز بیان کننده دقت فو ق العاده در احترام به پدر و مادر می باشد. در 4سوره قرآن مجید(آیه 83 سوره بقره،آیه 36 سوره نساء، آیه 151 سوره انعام و آیات 24 و 23 سوره اسراء) نیکی بر والدین بلافاصله بعد از مسأله توحید قرار گرفته است، در آیه 14 سوره لقمان، به خصوص بر حق مادر بسیار تأکید شده است: «وَوَصَّینْاَ الْنِسَانَ بوَِالدَِیهِْ حَمَلتَهُْ أمُهُُّ وَهْناً عَلىَ وَهْنٍ... »؛ البته در آیه 15 همین سوره و آیه 8 سوره عنکبوت استثنایی ذکر می شود و آن این است که هرگز رابطه انسان و پدر و مادرش نباید مقدم بر رابطه او با خدا باشد؛ فرزندان باید در برابر فشارهای منفی پدر و مادر مقاومت و استقلال فکری خود را حفظ کنند: « وإَنِ جَاهدَاَكَ علَى أنَ تشُْركَِ بیِ ماَ لیَسَْ لكََ بهِ علِمْ فلََ تطُعِهْمُاَ... »؛ سپس اضافه می فرماید: «وَصَاحِبهْمَُا فیِ الدُّنیْاَ معَْرُوفاً » با اینکه مشرکند و اصرار دارند که تو را هم مشرک کنند؛ در عین حال نباید با ایشان بدرفتاری کنی؛ بلکه «باید در زندگی دنیا رفتارت با ایشان براساس نیکی باشد».
آیات 32 - 27 سوره مریم نیز ضمن بیان داستان حضرت عیسی(ع) به اهمیّت مقام مادر اشاره دارد.آیات 17 تا 19 سوره احقاف بیا ن کننده حق پدر و مادر بر فرزندان و عاقبت افرادی است که نسبت به مقام پدر و مادر خود بی احترامی و اسائه ادب می کنند. آیات 74 - 67 سوره بقره ضمن بیان داستان گاو بنی اسرائیل، مزایایی نیکی به والدین را بیان می کند که هم سعادت دنیوی و هم اخروی را هم به همراه دارد.آیات 82 -79 سوره کهف نیز بیان کننده کوتاه شدن عمر به خاطر آزار پدر و مادر است. همچنین این آیات نشان دهنده آثار ایمان پدران برای فرزندان می باشد.

-روابط همسران با یکدیگر

کیفیت رابطه میان زن و شوهر از جمله موضوعاتی است که در قرآن کریم در باب خانواده مطرح شده است. آیه 21 سوره روم بیانگر پیوند محبت دو همسر به صورت فطری می باشد. این آیه بدین معنی است که تنها با تحقق پیمان زناشویی به طور تکوینی، محبت و رحمتی در افراد به وجود می آید. آیه 187 سوره بقره نیز به ارتباط معنوی زن و مرد و نزدیکی آن ها به یکدیگر و مساوات آن ها در این زمینه اشاره می کند. این آیه بیان می دارد که: «...هُنَّ لبِاَسٌ لكَُّمْ وَأنَتمُْ لبِاَسٌ لهَّنَُّ...: زنان لباس شما هستند و شما لباس آن هایید »؛ درنتیجه زن و مرد همدیگر را از انحرافات دور می کنند، عیوب هم را می پوشانند، وسیله راحتی و آرامش یکدیگرند و هر یک زینت دیگری محسوب می شوند. آیه 35 سوره احزاب نیز به برابری زن و مرد در پیشگاه خداوند وشخصیت زن در اسلام اشاره دارد. در میان آیات قرآن کریم به حقوق و وظایف زن و مرد نسبت به یکدیگر در خانواده نیز اشاره شده است؛آیه 228 سوره بقره به احترام متقابل میان زن و مرد و رعایت حقوق متقابل یکدیگر اشاره دارد؛ این آیه بیان می دارد؛ به همان اندازه که زنان وظایفی دارند، حقوقی هم برای آن قرار داده شده است و از تساوی این حقوق با آن وظایف، اجرای عدالت در حق آنان عملی می گردد و قانون عدالت در حق زن همانند مرد جاری است: «...وَلهَنَُّ مثِلُْ الذَِّی عَلیَهْنَِّ باِلمَْعْرُوفِ...: و مانند همان حقوقی که مردان بر زنان دارند، زنان به نحو معروف بر مردان دارند».
«...وَعَاشِرُوهُنَّ باِلمَْعْرُوفِ...: با همسران خود خو شرفتاری کنید. (نساء/ 19 ) و «...قدَْ عَلمِْناَ ماَ فرََضْناَ عَلیَهْمِْ فیِ أزَْوَاجِهمِْ...: ما هرآنچه را در رابطه با زنانشان برآنان واجب کرد هایم، می دانیم » (احزاب/ 50 )

ابعاد خانواده در اندیشه نظریه پردازان علوم انسانى

خانواده جایگاه رفیع و بلندى در انظار اندیشمندان جهان داشته است و آن را از جنبه هاى گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. هر رشته از علوم انسانى به فراخور نیاز خود، به تكاپو در مسائل خانواده پرداخته و گوشه اى از امور مربوط به آن را بررسى كرده است.
هرچند بررسى همه ابعاد خانواده از دیدگاه هاى مختلف كارى است بسیار گران و در این مقال نمى گنجد، اما به برخى از جهات آن در اندیشه هاى نظریه پردازان علوم انسانى مى توان اشاره اى گذرا داشت:

الف. تاریخ

تمامى تاریخ نگاران و سیره نویسان بر این باورند كه خانواده كهن ترین گروهى است كه به اقتضاى نیاز طبیعى، عاطفى و اجتماعى بشر شكل گرفته و سابقه اى به درازاى سابقه زیست بشر بر روى زمین دارد؛ چرا كه انسان مدنى الطبع است و ناگزیر باید در اجتماع زندگى كند؛ چون خداوند انسان را آفرید و ساختمان بدنى او را به گونه اى شكل داد كه ضمن برخوردارى از توانایى هاى گوناگون از نظر جسمى و عاطفى، همواره احساس نیاز به دیگران در او زنده باشد. همین احساس درونى باعث مى شود كه اجتماع كوچكى به نام «خانواده» در عرصه زندگى شكل بگیرد و تعدادى از افراد ـ دست كم دو نفر ـ یك جا زندگى كنند؛ نیازهاى جسمى و روانى انسان در محیط خانواده تأمین مى شود و روح تعاون و همكارى میان اعضاى آن در همان محیط به وجود مى آید.
پس از تشكیل نخستین هسته خانواده در زمین، كه طبق متون دینى و تاریخى، شخصیت آدم و حوا بنیان گذار آن بودند، مراحل گوناگونى بر نهاد خانواده سپرى شده و به موازات تحولات اجتماعى، دست خوش تغییر و تحول فراوان گشته است. دانش تاریخ عهده دار بررسى ابعاد خانواده و سیر تكاملى آن است كه چگونه خانواده بادیه نشین تبدیل به شهرنشین شد، یا چه عواملى موجب گردیدند كه خانواده هسته اى جایگزین خانواده سنّتى گردد. به هر حال، سیر تحولات خانواده از موضوعات مهم مطالعاتى در علم تاریخ است و بدین روى، تاریخ نویسان به بررسى آن مى پردازند.

ب. جامعه شناسى

جامعه شناسان از دیرباز به تجزیه و تحلیل خانواده پرداخته و آن را به عنوان یك نهاد اجتماعى همواره مطمح نظر داشته اند. خانواده از منظر جامعه شناسى، اساسى ترین نهاد اجتماعى است كه در شكل گیرى ساختار كلان جامعه و افزایش بهرهورى آن نقش بسزا دارد. چون بافت اجتماعى به نوعى تحت تأثیر تحولات خانوادگى قرار دارد و هرگونه انحرافى در فضاى خانواده ها لزوماً در جامعه منعكس مى شود. در مقابل، خانواده نیز در برابر تغییرات جامعه از خود واكنش نشان مى دهد. از این رو، مى توان گفت: میان خانواده و جامعه یك رابطه دو سویه برقرار است و هر كدام بر دیگرى تأثیر مى گذارد. امروزه گرایشى در حوزه جامعه شناسى پدید آمده كه ابعاد خانواده و جنبه هاى گوناگون آن را مورد بررسى قرار مى دهد. این گرایش با مطالعات جامعه شناسانه فرد ریك لوپلى (FreedeRic le Play) فرانسوى و ویلهم هایرنش ریل ( WilhelmHeinrich Riehl) آلمانى پدید آمد و سپس با تحقیقات سایر جامعه شناسان مانند دوركیم (Emile Durkheim) و ماركس (Karl Marx) توسعه یافت و تكمیل گردید. از آن رو كه خانواده نقش عمده اى در تربیت نیروى فعّال جامعه دارد و مى تواند با افزایش بازدهى جامعه به توسعه اقتصادى و اجتماعى كمك كند، جامعه شناسان به بررسى مسائل مربوط به آن علاقه مند شده اند. رویكرد جامعه شناسى خانواده براساس نظریه «كاركردگرایى» ساختار خانواده، نقش هریك از اعضا، روابط میان اعضا، جمعیت و شاخص هاى رشد یا كاهش آن، انواع خانواده از نوع گسترده و هسته اى، تأثیرات متقابل جامعه و خانواده و امثال آن را مورد مطالعه قرار مى دهد.

ج. حقوق

دانش حقوق یكى از دانش هاى علمى ـ كاربردى رایج و پر رونق در سراسر دنیاست و به مسائل خانواده توجه جدّى نموده و آن را به عنوان یك نهاد مدنى ـ حقوقى مورد تحقیق قرار داده است. حقوق دانان قوانین متعددى براى سامان دهى امور خانواده تدوین كرده اند تا در صورت لزوم، مورد اجرا قرار گیرند و احیاناً از فروپاشى نظام خانواده جلوگیرى نمایند. حقوق هر یك از اعضاى خانواده، ارث، نكاح، طلاق، نفقه اولاد و همسر از جمله موضوعاتى هستند كه از نظر حقوقى مورد رسیدگى قرار مى گیرند. حقوق بیش از دیگر حوزه هاى علوم انسانى كاربرد دارد و با زندگى عملى مردم در ارتباط است. دادسراهاى عمومى و خصوصى و زیر مجموعه هاى آن از مراكزى هستند كه به اجراى عدالت در جامعه مى پردازند. دادگاه هاى ویژه دعاوى خانوادگى امروزه از ازدحام بیشترى برخوردارند ودرآنجا قضات متعددى به حل و فصل مسائل خانوادگى مشغولند. در هر كشورى قوّه قضاییه با تلاش پیگیر خود، مجرى قانون در محیط اجتماعى و خانوادگى است. بدین روى، حقوق خانواده یكى از مهم ترین مباحث حقوق مدنى هر كشور مى باشد.

د. اقتصاد

اقتصاددانان نیز به نوبه خود، مسائل خانواده را از نظر دور نداشته و آن را به عنوان یك واحد تولید و مصرف مورد توجه قرار داده اند. خانواده در تقویت بنیه مالى كشور و استوار نگه داشتن آن نقش مهمى ایفا مى كند؛چراكه خانواده ها نخستین گروه هاى اقتصادى را تشكیل مى دهند و نیروى كار در مزارع و كارگاه ها را آن ها تأمین مى كنند، به ویژه خانواده هاى گسترده و سنّتى كه اغلب در روستاها زندگى مى كنند و تقریباً همه اعضاى آن ها، اعم از زن و مرد و كوچك و بزرگ، به تولید اشتغال دارند؛ مانند كشاورزى و دامدارى، تولید و توزیع و مصرف كه از محورهاى اصلى در علم اقتصاد هستند و هر سه محور ارتباط مستقیمى با نهاد خانواده دارند. بنابراین، خانواده از یك سو، جایگاه تربیت نیروى فعّال كارى است و از سوى دیگر، یك واحد مصرف كننده محسوب مى شود كه باید درآمد ملّى به صورت عادلانه بین خانواده ها تقسیم گردد.
از نظر اقتصاد سیاسى، دولت عهده دار تأمین نیازهاى اساسى خانواده هاست و حكومت وظیفه دارد كه مسكن و معیشت عمومى مردم را تأمین نماید. دولت باید شرایطى را به وجود آورد كه خانواده ها قدرت خرید كافى داشته باشند و بتوانند مایحتاج اولیه خود را بدون هیچ مشكلى فراهم سازند. آنچه در این زمینه مؤثر است، توزیع عادلانه امكانات است كه باید با مدیریت درست انجام گیرد. چه بسا مشكلات اقتصادى كه در اثر سوء مدیریت در نظام توزیع كالاهاى مصرفى به وجود مى آیند.
امروزه یكى از مباحث عمده اقتصادى در مورد خانواده مسئله «رشد جمعیت» است كه اغلب كشورهاى جهان، بخصوص كشورهاى در حال توسعه، با آن روبه رو هستند و شیوه هاى گوناگونى براى مهار جمعیت به كار بسته اند. از جمله اقداماتى كه تا حدى در این زمینه موفق بوده، اجراى برنامه هاى پیش گیرى از باردارى بانوان است. تبلیغات صورت گرفته در این رابطه توجه خانواده ها را به خود جلب نموده و در عمل نیز تأثیر فراوان بر جاى گذاشته است. دلیل این امر شاید این باشد كه مهار زاد و ولد به خاطر كاستن از تكالیف باردارى و تربیت فرزند با آسایش و رفاه زنان سازگارتر است و به همین دلیل مورد استقبال گسترده قرار گرفته است. با این وصف، آنان مى توانند با راحتى و آسایش بیشتر زندگى كنند. به هر صورت، خانواده به دلایل متعددى، چه در مباحث نظرى و چه در مباحث عملى، مركز توجه اقتصاددانان قرار گرفته است.

هـ . روان شناسى

هرچند رویكرد روان شناسى به تجزیه و تحلیل رفتار آدمى مى پردازد و سعى دارد ضمن تشخیص رفتارهاى نابهنجار، علل بروز آن ها را شناسایى كرده و به درمان بیمار بپردازد، اما در عین حال، خانواده را نیز از زوایاى گوناگون مورد مطالعه قرار مى دهد; چرا كه خانواده به عنوان یك نظام باز، دایم در حال تحول و دگرگونى است؛ داده هایى را از خارج مى گیرد و چیزهایى را به بیرون مى دهد. خانواده از منظر روان شناختى، براى حفظ تعادل خود، همیشه در دو جنبه «درون سازى» و «برون سازى فعّال» است؛ یعنى در عین سازگارى با تحولات اجتماعى، همه اعضاى خود را از نظر جسمى و روحى به رشد مطلوب مى رساند. طبیعى است كه مسائل رشد به لحاظ كمّى و كیفى در روان شناسى بررسى مى شوند.
رویكرد خانواده درمانى از گرایش هاى نسبتاً جدید در دانش روان شناسى است كه از زاویه هاى گوناگون به بررسى مسائل خانواده مى پردازد. یكى از نظریه هاى رایج در حوزه خانواده درمانى، نظریه «سیستمى» است. این نظریه، خانواده را موجودى مى داند متشكّل از اجزاى به هم پیوسته كه اولا، اعضاى آن تابعى هستند از رفتار سایر اعضاى خانواده، و ثانیاً، خانواده مانند هر نظام دیگرى متمایل به تعادل است. اگر عضوى از خانواده دچار نابهنجارى شود، باید در ارتباط با سایر اعضاى آن درمان گردد؛ زیرا از این نظر، هر عضوى وابسته به محیط خود و دیگر عناصر تشكیل دهنده آن نظام است. بر اساس نظریه «سیستمى»، پیدایش عضو جدید یا كاهش عضو قدیم، مستلزم فشار بر اعضاى سابق خانواده است. این امر ایجاب مى كند كه خانواده به گونه اى جوابگوى تعییرات درونى و بیرونى باشد كه خود را با شرایط جدید منطبق سازد. به هر حال، دانش روان شناسى به بررسى زاویه هاى گوناگون خانواده پرداخته، راهكارهاى مناسبى را براى پیش گیرى یا درمان رفتارهاى نابهنجار ارائه مى دهد.

و. علوم سیاسى

حكما و اندیشمندان بزرگ، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، از روزگاران قدیم سیاست را به دو نوع «سیاست مُدُن» (شهرها) و «سیاست منزل» تقسیم كرده اند. بدین سان، خانواده و امور مربوط به آن، خود در قلمرو علوم سیاسى قرار مى گیرد و باید مورد توجه نظریه پردازان دانش سیاست قرار گیرد؛ چرا كه نهاد خانواده، كوچك ترین واحد اجتماعى و نمونه تمام عیارى است از یك جامعه بزرگ. همان گونه كه جامعه كلان نیاز به رئیس، مدیر و برنامه ریزى دقیق دارد، خانواده نیز نیازمند سرپرست و برنامه ریزى است. اگر سرپرست در خانواده نباشد، اعضاى آن دچار تحیّر و سردرگمى مى شوند و این سردرگمى به هرج و مرج اعضاى آن و در نهایت، فروپاشى نظام خانواده منجر خواهد شد؛ چنان كه این مسئله در سطح جامعه و نظام سیاسى كشور نیز قابل پیش بینى است. از این رو، خانواده به عنوان یك واحد سیاسى همواره مورد مطالعه كارشناسان مسائل سیاسى بوده است. عامل دیگرى كه باعث جلب توجه صاحب نظران امور سیاسى به نظام خانواده شده این است كه كانون خانواده نقش مؤثرى در تربیت نیروى سیاسى ـ اجتماعى دارد. اگر نگاهى به گذشته و حال جوامع بیندازیم، به روشنى درمى یابیم كه سیاست مداران بنام تاریخ در محیط خانواده ها پرورش یافته و از همان جا شایستگى هاى لازم را براى اداره امور جامعه كسب كرده اند. همچنین خانواده در حفظ اقتدار ملّى و استقلال یك ملت سهم بسزایى دارد. تاریخ نشان مى دهد كه ملت هایى همیشه قوى و پرتوان بوده اند كه از نظر خانوادگى، بنیاد محكم ترى داشته اند. در مقابل، انحطاط و شكست هر ملتى از زمانى آغاز شده كه اصول خانوادگى در آن ملت رو به ضعف رفته اند. از اینجاست كه فرهیختگان دانش سیاسى همواره نهاد خانواده را به عنوان یك شاخص سلامت و قدرت حیات سیاسى ـ اجتماعى جامعه معرفى مى كنند و اینكه هرگونه ضعفى در نظام خانواده بر دوام و بقاى حیات ملّى تأثیر مى گذارد. به نظر بسیارى از كارشناسان، توسعه سیاسى و اقتدار ملّى یك كشور تا حد زیادى وابسته به استحكام نظام خانواده است.
امروزه نیز سیاست مداران جهان در تمام دنیا از حیات فرهنگى و اقتصادى خانواده ها به شدت حمایت مى كنند. این كار به لحاظ سیاسى ـ اجتماعى مى تواند تحلیل هاى گوناگونى داشته باشد. «عمل به وظیفه» یكى از نگرش هایى است كه به این مسئله مى نگرند. براین اساس، تأمین نیازهاى اساسى و فراهم ساختن وسایل آسایش و رفاهى حق ملت بر دولت است. زمام داران سیاسى جامعه بر اساس وظایف دینى و ملّى خود، باید به احتیاجات مردم بپردازند؛چون درآمد ملّى و سرمایه عمومى كشور در اختیار رهبران جامعه قرار دارد و باید صرف معیشت خانواده ها گردد.
نگرش دیگر این است كه خانواده ها در پیدایش و استمرار قدرت نقش اساسى دارند و بدین دلیل، مورد حمایت كارگزاران سیاسى قرار مى گیرند، به ویژه هنگام تعویض قدرت و برگزارى انتخابات وعده هاى بیشترى از ناحیه گروه هاى سیاسى به مردم داده مى شود. بدین سان، خانواده، چه در گذشته و چه در آینده، مورد توجه كارشناسان مسائل نظرى و عملى دانش سیاسى بوده است.

ز. علوم تربیتى

كارشناسان امور تربیتى بیش از هر چیز به عنوان یك نهاد تربیتى به خانواده مى نگرند. فضاى گرم خانواده مناسب ترین جاى پرورش استعدادها و توانایى هاى نسل جدید است؛ محیطى سرشار از مهر و محبت، عواطف و احساسات پاك، و كودك از همان روزهاى نخست زندگى، در آغوش پر مهر پدر و مادر قرار گرفته، درس ایثار، محبت، مروّت و وفادارى فرامى گیرد. روحیه تعاون و همكارى و خدمت به مردم در فضاى خانواده شكل مى گیرد. كودك مى آموزد كه چگونه با دیگران زندگى كند و چگونه در برنامه ریزى ها و تصمیم گیرى ها شركت كند. به نظر كارپردازان امور تربیتى، كانون خانواده بسان یك مركز تعلیم و تربیت غیررسمى، اصول و آداب زندگى را از راه غیر مستقیم به فرزندان ارائه مى دهد. به عقیده آنان، خانه همواره در كنار مدرسه از عوامل مؤثر در فرایند تعلیم و تربیت مطرح بوده و كارایى خود را نیز نشان داده است. هرقدر پیوند خانه و مدرسه محكم تر باشد، بازدهى تعلیم و تربیت بیشتر خواهد بود. تشكیل انجمن هاى اولیا و مربیان در اغلب مراكز آموزشى به همین منظور انجام مى گیرد. هریك از اعضاى خانواده، بخصوص پدر و مادر، در تربیت كودك نقش بسزا دارند.



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.