نویسنده: نورمن جِراس
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان
Trotskyism
این اصطلاح که برگرفته از نام لئون تروتسکی (1879-1940) و تأثیر تاریخی افکار اوست، به جریان فکری گسترده و نیز به جنبش سازمانیافتهی کوچکی اطلاق میشود. قدیمیترین معنای آن - پیش از سال 1917 - فقط به دیدگاه غیرارتدکس خاصی اشاره میکرد که دربارهی منش و ماهیت انقلاب آتی روسیه بود. اما از اواسط دههی 1920، تروتسکیسم در مقام اصلیترین مخالفت مارکسیستی با حکومت استالین در روسیه و جنبش کمونیستی بینالمللی استالینی، مجموعهی وسیعتری از اندیشهها و فرضیههایی را دربرگرفت که در پی دفاع از ارزشهای مارکسیسم کلاسیک در برابر سوءاستفاده و سوءتعبیر آن بود. این عنوان، برداشتهای نظری و روشهای سیاسی متنوعی را در خود جای داده است.
به لحاظ فکری، محور اصلی تروتسکیسم نظریهی انقلاب دائمی است. در این نظریه که در وهلهی اول پیشبینی این امکان بود که روسیهی عقب مانده ممکن است پیش از کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری در مسیر انقلاب سوسیالیستی قرار بگیرد، پافشاری زیادی بر ضرورت انقلابهای تکمیلی دیگر در غرب میشد تا تلاش و تکاپوهای روسیه عقیم و ناکام نماند و هنگامی که انقلاب بلشویکی با انقلابهای دیگری در کشورهای دیگر دنبال نشد، این اصرار و ابرام هم بیشتر شد. این تأکید مخالف پروژهی استالین دربارهی «سوسیالیسم در یک کشور» خودکفا بود و آن را جاهطلبی موهوم میدانست.
تحلیل نوع جامعهای که با پیروزی استالین در اتحاد شوروی به وجود آمده بود نیز مورد بحث بود. از نظر تروتسکی، این کشور نه سرمایهداری بود، چون اکنون ابزارهای اصلی تولید در مالکیت دولت بود، و نه سوسیالیستی. اتحاد شوروی جامعهای انتقالی بود که در آن بوروکراسی حاکم قدرت سیاسی طبقهی کارگر را غصب کرده بود و براساس نابرابریهای بزرگ و ناموجهی حکومت میکرد و از این نابرابریها نفع میبرد. این بوروکراسی طبقهی اقتصادی مسلطی به معنای مارکسیستی به شمار نمیآمد، چون مالکیت مستقیم منابع مولد را در اختیار نداشت، ولی قشر ممتاز و برخورداری بود و باید با انقلاب سیاسی سرنگون میشد تا روسیه سرانجام گذار به سوسیالیسم را، به یاری دگرگونیهای سوسیالیستی در غرب، محقق سازد. در غیر این صورت، این بوروکراسی شاید ابزاری برای بازگشت سرمایه داری به روسیه میشد.
شخص تروتسکی هرچند که منتقد دو آتشهی حکومت شوروی بود، آن را شکل تازهای از طبقه یا حکومت سرمایهداری به شمار نمیآورد. تا 50 سال بعد از مرگ تروتسکی، دیدگاه اصلی و مرسوم تروتسکیستها این بود: این رژیم اگرچه اقتدارطلب و «منحط» و در واقع غالباً جنایتکار بوده، هنوز رگهای از دستاورد اصلی انقلاب اکتبر را حفظ کرده که سرنگونی مالکیت سرمایهداری است. جریانهای دیگری که در سنت تروتسکیستی به وجود آمد نظری خلاف این داشتند و معتقد بودند که گروه حاکم بر شوروی در واقع نوع تازهای از طبقه است - طبقهی سرمایهداران دولتی یا بوروکراتیک - که در عمل مالکیت ابزارهای تولید را از طریق کنترل دولت در اختیار دارند. اتحاد شوروی، از این دیدگاه، هرگز در مرحلهی بینابین سرمایهداری و سوسیالیسم قرار ندارد.
سنت تروتسکیستی به دلیل دیدگاه نظری بنیادیاش - انقلاب دائمی - نگرش بینالمللی نیرومندی داشته است؛ تکیه گاه مهم آن بینالملل چهارم بود که در سال 1938 تشکیل شد. سنت مرسوم از مفهوم انقلابی و سازشناپذیر استراتژی سوسیالیستی نیز دفاع کرده است. برای بعضی از تروتسکیستها ایدهی «برنامهی انتقالی» که تلاشی برای عبور از مقتضیات محدود و فوری داشته است. جبنش تروتسکیستی خود را، در نهایت، همسو با لنینیسم دانسته است. این تلقی را گاهی به ذهنیت فرقهگرایانهی «حزبسازی»، ملانقطیگری و داستانپردازی نسبت دادهاند. اما بعضی هم آن را گواه تاریخی رابطهی یگانه و متغیر تروتسکی با شخصیت و سیاستهای لنین - گاهی منتقد، گاهی شیفته، اما نه عبد و عبید آن - و تألیف نظریه سیاسی سوسیالیستی دانستهاند که در آن واحد هم انقلابی است و هم متعهد به دموکراسی و کثرتگرایی. تروتسکیسم در بیرون از دنیای سازمانهای تروتسکیستی، تأثیر مثبت و خلاقانهای برای بحثهای فکری مارکسیستی و مارکسیسم دانشگاهی داشته است.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوماجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول