نویسنده: دکتر مهدی زارع
تغییر اقلیم چگونه موجب افزایش خطر جانی آسیب از پدیدههای طبیعی در ایران شد؟
در بررسی چالشهای پیش روی بشر، امروزه تغییر اقلیم یا همان تغییرات آب و هوایی زمین و پیامدهای ناشی از آن به عنوان جدیدترین تهدید (مستقیم و غیرمستقیم) برای بشر شناخته میشود. این پدیده تحت تاثیر عواملی مانند فرآیندهای دینامیکی زمین، شدت تابش خورشید و فعالیتهای انسانی منجر به افزایش گازهای گل خانهای قرار دارد.
گازهای گلخانهای در جو، نور خورشید را که به زمین تابیده و بازتاب شده است مجددا به سطح سیاره بازتاب میکنند که به این موضوع اثرگلخانهای میگویند و از جمله موثرترین این گازها میتوان به بخار آب، دی اکسید کربن، متان و ازن اشاره کرد. همین موضوع از دلایل گرم شدن جو زمین (با جذب انرژی تابشی) است. انسانها با تخریب جنگلها، از بین بردن مراتع و استفاده بیشتر سوختهای فسیلی به افزایش اثر گلخانهای کمک میکنند. کاهش تولید گازهای گلخانهای دی اکسید کربن، متان و اکسید نیتروژن درکنار سایر گازهای گلخانهای در پروتکل کیوتو در سال 1384/2005 مورد توجه جدی سازمان ملل محد قرار گرفت به نحوی که کشورهای دنیا ملزم شده اند با تغییر در شیوه توسعه خود (به ویژه در توسعه صنعتی و کشاورزی) در کاهش تولید این گازها نقش خود را ایفا کنند. لازم به ذکر است که براساس امار موجود، چین و ایالات متحده آمریکا از مهمترین تولیدکنندگان گازهای گلخانهای در جهان هستند. از اصلی ترین نتیاج و پیامدهای گرم شدن زمین و تغییر اقلیم در منطقه ما (ایران، کشورهای خاورمیانه و شرق مدیترانه) خشکسالی، از بین رفتن بخش وسیعی از دریاچههای داخلی (مانند دریاچه ارومیه و مهارلو) و کمبود آب (در بسیاری از مناطق تنش آبی) است.
ارزیابی نقشههای منتشر شده از سوی ناسا برای منطقه خاورمیانه نشان میدهد که طی سالهای 2003/ 1382 تا 1389/2010 منطقهای بین عراق، سوریه و ترکیه مهم ترین کانون خشکسالی این بخش از جهان بوده است. ذکر این نکته ضروری است که جنگ داخلی در سوریه از سال 2011/1390 آغاز شد و پدیده داعش از سال 1392/2013 به تدریج در همین ناحیه شکل گرفت. امروزه این منطقه، به کانون تروریسم، بنیادگرایی و سلفی گری در منطقه خاورمیانه تبدیل شده و محل بیشترین و دلخراش ترین جنایتها علیه بشریت است. و اخیرا منطقه عزیمت صدها هزار مهاجر بی پناه ( عمدتا به سوی اروپای غربی) به ویژه در طی تابستان 1394 بود؛ موضوعی که در رسانههای جهان بسیار خبرساز شد.
ارزیابی نشان میدهد در سال 1342 تا 1382 میانگین بارش در ایران در این مدت حدود نیم میلی متر در سال کاهش یافته است. براساس گزارش سازمان هواشناسی کشور و براساس سنجش میزان بارش سالانه بین سالهای 1330 تا 1390، فقط در سه استان گیلان، چهار محال بختیاری و مازندران بارندگی سالانه بالاتر از 750 میلیمتر در سال بوده است. در عوض در 8 استان یزد، سمنان، قم، اصفهان، خراسان جنوبی، هرمزگان، کرمان و سیستان و بلوچستان بارش سالانه که از 200 میلیمتر در سال به ثبت رسیده است (استان یزد با 60 میلی متر در سال کمترین بارش سالانه را تجربه کرده است). نگاهی به آمار متوسط بارش در ایران نشان میدهد که گرچه بارندگی متوسط سالانه در این مدت 60ساله تغییر قابل ملاحظهای درایران نکرده، ولی میانگین بارش به هر حال کم شده است. در حالی که از آن است که میانگین متوسط دمای روزانه در سالهای بین 1330تا 1390 حاکی از آن است که حدود 2/5 تا 3 درجه افزایش دما در این مدت برای بیشتر ایستگاههای هواشناسی ایران مشاهده میشود (که بیشتر این مقدار مربوط به سالهای 1369 تا 1390 است). جالب است که افزایش دمای متوسط میانگین برای ایستگاه رامسر در ساحل دریای مازندران نیز دیده میشود (از 15 به 18 درجه). در شهر سردسیر همدان نیز این متوسط از 10 به 13 درجه سانتیگراد تغییر کرده است. همچنین در این مدت میزان حداقل دما به تدریج افزایش و میزان حداکثر دما کاهشی نسبی نشان میدهد.
ارزیابی این آمارها نشان میدهد که کشور ما در معرض تغییرات اقلیمی قرار دارد. این تغییرات اقلیمی هم تحت اثر تغییرات دما و بارش و در اثر توسعه ناپایدار صورت گرفته است. این میان نباید از دخالت انسان در تغییرات اقلیمی نیز غافل شد که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: اشاره نامتعادل از منابع آب، آمایش غلط سزمین ایران به ویژه از سال 1370 به بعد، تمرکز نامتناسب بجمعیت به ویژه به سوی مراکز استانها و به طور خاص به سوی تهران، حفر چاههای عمیق مجاز و غیرمجاز و الگوی نامتناسب کشت در بسیاری از نواحی که با کمبود آب مواجهند، انتقالهای اب از حوزههایی که آب داشته و تعادل اکولوژیک در آنها برقرار بوده به مناطق پرجمعیت شهری مانند تهران و تبریز و کرمان و...و همچنین احداث جادههای مطالعه نشده در مناطق ویژه از نظر زیست محیطی مانند دریاچه ارومیه.
از تبعات این پدیده جا به جایی وسیع جمعیت در ایران است. سنجش جا به جایی جمعیت در ایران بین سالهای 1385 تا 1390 نشان میدهد که در مجموع 5 میلیون و 534 هزار نفر ایرانی در این دوره محل سکونت قبلی خود را ترک کرده اند. از این میان حدود 77 درصد از روستانشینها به شهرها نقل مکان کرده اند (مرکز آمار ایران، مرداد 94). حدود 79 درصد از جمعیت، «شهرها» ی قبلی خود را ترک کرده اند (21 درصد روستاها را ترک کره اند). طی 9 سال گذشته (از سال 1385 و براساس گزارش مرکز آمار ایران) نزدیک به یک میلیون نفر به جمعیت حدود 7 میلیون و 900 هزار نفری تهران افزوده شده و در سال 94 جمعیت پایتخت در آستانه 9 میلیون نفر قرار گرفته است. در طول سالهای 1385 تا 1390 حدود 43 درصد از مهاجران از استان البرز به استان تهران بوده اند و در همین مدت استانهای تهران و البرزیه همین عنوان مهاجرپذیرترین مناطق ایران شناخته شده اند. در این میان تهران، اصفهان و مشهد در حال بیشتر مهاجران را پذیرفته اند که تهران و مشهد از خطرناک ترین نواحی ایران از نظر خطر زلزله هستند. بنابراین با این شکل مهاجرت، تعداد جمعیت در معرض آسیب هر رخداد زلزله بعدی به سرعت زیاد شده است. خوزستان، کرمانشاه، آذربایجان غربی و سپس فارس بیشترین مهاجران را به مناطق دیگر فرستاده اند به نظرمی رسد که مساله خشکسالی و درنتیجه موضوع اشتغال از بنیادی ترین مسایل به عنوان دلایل مهاجرت بوده است.
رشد جمعیت، با رشد طبقه نوسرمایه دار و افزایش تمایل به ساخت ویلا درمحدوده ییلاقی شمال تهران و همچنین ساخت و سازخانه، ویلا و برج در محدوده جادهها، روی مخروط افکنهها و دامنههای سیل گیر و سیل خیز و محدوده گسلهای فعال و دامنههای فعال از نظر زمین لغزش، همراه بوده است(جمعیت شهرستانهای دماوند و شمیرانات در سال 1395 به حدود 150 هزار نفر بالغ میشود). از سوی دیگر، طببقات کم درآمد تر جامعه مهاجر، بیشتر به سوی مناطق جنوب شرق، جنوب، جنوب غرب و غرب تهران (در ناحیه حاشیه شهر) مستقر شده و میشوند. در یک دهه گذشته در حالی که رشد سالانه جمعیت داخل شهر تهران در حد یک درصد بوده است، رشد جمعیت در حاشیههای شرق و جنوب شرق تهران (شهرستانهای ورامین، پاکدشت و پیشوا) با رشد 2 درصد ( از حدود 780 هزار نفر در سال 1385) مواجه بوده است. و برآورد میشود که در سال 95 به حدود 950 هزار نفر برسد. لازم به ذکر است که حدود 300 هزار نفر مهاجر افغان (اکثرا ثبت نشده) نیز در این منطقه زندگی میکنند که در آمارها نمی آیند ولی به هر حال در جریان زندگی در منطقه حاضرند. رشد جمعیت در منطقه جنوب و جنوب غرب تهران (شهرستانهای رباط کریم، بهارستان و اسلامشهر) با رشد سالانه حدود 3 درصد (از جمعیت حدود یک میلیون و 63 هزار نفر در سال 85، برآورد میشود تا به جمعیت یک میلیون و 440 هزار نفر در سال 95 برسد).
همچنین منطقه غربی تهران ( شهرستانهای ملارد، قدس و شهریار) با بالاترین سرعت رشد جمعیت در استان تهران (4 درصد سالانه) از جمعیت یک میلیون و 44 هزار نفری در سال 85 به جمعیتی در حدود یک میلیون و 560 هزار نفری در سال 95 خواهد رسد. نگاهی به این آمارها نشان میدهد که مساله آینده ایران، تمرکز جمعیت در کلان شهرها و پیرامون آنها خواهد بود. مثال تهران به خوبی مساله کنونی کشور را آشکار میسازد. جمعیت تهران در آستانه 9 میلیون نفر قرار گرفته است و این در حالی است که بدون در نظر گرفتن جمعیت استان البرز، شهرستانهای واقع در شمال، شرق، جنوب و غرب تهران (در فاصله کمتراز 60 کیلومتر از ترهان) جمعیتی حدود 4 میلیون و 200 هزار جمعیت در غرب تهران 4 برابر رشد جمعیت در شهر تهران است (4درصد در غرب تهران و یک درصد در تهران). با تمرکز جمعیت به ویژه در پیرامون شهر تهران، به نظر میرسد که مهاجران هر چه بیشتر در محدوده کمتر برخوردار (از نظر اقتصادی) متمرکز میشوند. این محدودهها همان جاهایی است که هم در معرض گسیختگی مستقیم از گسلش و جنبش شدید زمین در زلزلههای بعدی و اثرهای تشدید امواج لرزهای (به دلیل وجود خاک نرم سطح آب زیرزمینی بالا) قرار دارد و هم فرونشست زمین (در اثرمصرف شدید آب، خشکسالی، وجود و بهره برداری از چاههای مجاز و غیرمجاز) به میزان حدود 35 سانتی متر در سال را متحمل میشوند. به دلیل معضلات اقتصادی اجتماعات شهری، مهاجران، خانههای نامقاوم تر و غیرتاب آورتر در مقابل خطر زمین لرزهها و سوانح طبیعی بدی احداث میکنند. بنابراین تغییرات اقلیمی، گرم شدن زمین و خشکسالی منجر به مهاجرتهایی شده است که در دهه اخیر براساس آمارهای موجود سرعت گرفته اند. لازم به یادآور است که این فرآیند، آینده امنیت ایران و آینده حیات در کشور را تحت تاثیر قرار خواهد داد و بنابراین نیاز است که آمایش سرزمین در سالهای بعد حتما باید با لحاظ کردن این تغییرات اقلیمی صورت گیرد.
منبع مقاله :
ماهنامه دانشمند/ سال پنجاه و دوم/ شماره 7- مهر 1394.
/ج