چریک

خاستگاه این واژه، به معنای «جنگ کوچک»، به زمان مداخله‌ی ناپلئون در اسپانیا (1808-1812) برمی‌گردد. ولی تاکتیک‌های این‌گونه جنگ‌ها به قدمت تاریخ است. جنگ‌های چریکی توسط سپاهیان نامنظم (که اکنون غالباً چریک نامیده
چهارشنبه، 14 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چریک
چریک

 

نویسنده: ژرار شالیان
مترجم: حسن چاوشیان





 

GUERRILLA
خاستگاه این واژه، به معنای «جنگ کوچک»، به زمان مداخله‌ی ناپلئون در اسپانیا (1808-1812) برمی‌گردد. ولی تاکتیک‌های این‌گونه جنگ‌ها به قدمت تاریخ است. جنگ‌های چریکی توسط سپاهیان نامنظم (که اکنون غالباً چریک نامیده می‌شوند) و براساس غافلگیری و عملیات ایذایی برای تضعیف یک ارتش منظم انجام می‌گیرد. جنگ‌های چریکی غالباً به مثابه شکلی از مقاومت در برابر اشغال خارجی (رومیان، عثمانی‌ها، ارتش ناپلئون) مورد استفاده قرار می‌گرفت؛ بعدها این مبارزه‌های چریکی در آسیا و افریقا به‌طور گسترده علیه توسعه‌طلبی استعماری اروپایی‌ها در پیش گرفته شد.
جنگ‌های چریکی در طول جنگ جهانی دوم (در یونان، یوگوسلاوی، چین) و پس از آن، دوباره نقش مهمی برعهده گرفت. مائوتسه تونگ تاکتیک‌های چریکی را به جنگ انقلابی و ابزاری نظامی برای کسب قدرت سیاسی تبدیل کرد (ــ مائوئیسم). نوآوری مائو نه یک ابتکار نظامی که ابتکاری سیاسی بود. او از حزب پیشگامی که ابتدا لنین برای سازماندهی پرولتاریای شهری ایجاد کرده بود، برای بسیج روستاییان کشاورز استفاده کرد. این کار که براساس تبلیغات گسترده، سازماندهی و ترورهای گزینشی بود، با هدف پی‌ریزی حمایت مردمی و بالاتر از همه، زیرساخت‌های سیاسی زیرزمینی صورت می‌گرفت. این روش را چریک‌های ویت‌مینه در ویتنام نیز هنگام مبارزه با استعمار فرانسه مورد استفاده قرار دادند و سپاهیان ویتنام توانستند در نبرد دین‌بین‌فو فرانسه را شکست دهند. بعدها، جنبش‌های غیر مارکسیستی آزادی ملی نیز همین مدل را پذیرفتند. قشرهای میانی و متوسط معمولاً به جلب حمایت بخش‌های مختلف جمعیت از طریق تحریک و تبلیغ کمک زیادی می‌کنند، با این هدف که نظم تازه‌ای ایجاد شود که مشروعیت دولت را به چالش بکشد. مسائل نظامی، از آغاز تا پایان، رابطه‌ی تنگاتنگی با اهداف سیاسی دارد و تابع این اهداف است.
هر چند که بسیاری از قیام‌های چریکی تارومار شد (در یونان، فیلیپین، مالزی، کنیا)، بسیاری هم پس از جنگ‌های طولانی فرسایشی به پیروزی رسید که گاهی با همدلی افکار عمومی کشور استعمارگر همراه بود - و از طریق پیروزی سیاسی به استقلال انجامید. نظام‌های دموکراسی مذاکره را می‌پذیرفتند، چون چیزی را از دست نمی‌دادند. ولی نظام‌های دیکتاتوری مذاکره نمی‌کردند و فقط پیروزی نظامی (که غالباً علیه یک دولت ضعیف بود) به تعارض‌ها خاتمه می‌داد. این وضعیتی بود که در کوبا (1959) و 20 سال بعد در نیکاراگوئه پیش آمد. جنگ ویتنام (1965-1973) توانایی‌های ضعیف را برای مقاومت در برابر قوی اثبات کرد. ولی در دهه‌ی 1960، همه‌ی چریک‌های امریکای لاتین به دلیل فقدان حمایت مردمی شکست خوردند (چه‌گوارا در بولیوی، 1967).
امروزه تنوع فزاینده‌ای از اقسام چریک‌ها وجود دارد:
- چریک‌های مارکسیست که در پی دستیابی به قدرت و ایجاد تغییر اجتماعی هستند (مثل پرو، السالوادور، فیلیپین)؛
- علیه اشغال خارجی، مثل افغانستان در زمان تجاوز ارتش شوروی که به عقب‌نشینی شوروی پس از هشت سال مداخله انجامید (1979-1988)؛
- چریک‌هایی که برای خودمختاری یا استقلال اقلیت قومی یا دینی می‌جنگند (اریتره، سریلانکا، کردهای خاورمیانه)؛
- چریک‌های ضد مارکسیست که ابتدا مورد حمایت افریقای جنوبی (یونیتا در آنگولا و رنامو در موزامبیک) و سپس ایالت متحده‌ی امریکا (کونتراها در نیکاراگوئه) بودند.
جنگ‌های چریکی رو به زوال نمی‌رود چون شرایطی که موجب بروزشان می‌شود هنوز وجود دارد. ولی با ناآرامی‌های شهری، ابرشهرهای پرازدحام به صورت فزاینده‌ای به مرکز اصلی شورش‌ها و قیام‌ها تبدیل می‌شود.
ــ جنگ
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم‌اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.