شیطان در خیابان جردن

همه هَدبنگرهای خیابان جردن، «رضا» را می‌شناختند؛ پوشیده در سیاهی، پشت رُل بی ام وی سیاهش می‌نشست و همچون شاهزاده شب، در خیابان به جلو می‌رفت. نزدیک‌ترین دوستانش می‌گفتند که قبری در یکی از اتاق‌های ویلایش
پنجشنبه، 29 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شیطان در خیابان جردن
شیطان در خیابان جردن

 

نویسنده: محمدرضا اعتمادی شاهرودی





 
همه هَدبنگرهای خیابان جردن، «رضا» را می‌شناختند؛ پوشیده در سیاهی، پشت رُل بی ام وی سیاهش می‌نشست و همچون شاهزاده شب، در خیابان به جلو می‌رفت. نزدیک‌ترین دوستانش می‌گفتند که قبری در یکی از اتاق‌های ویلایش کنده بود و همراه عقرب‌ها و مارها می‌خوابید.
گاهی وقت‌ها‌، تا صبح بیدار می‌ماند و با خودش سخن می‌گفت، گاهی وقت‌ها‌، آنقدر عرق می‌کرد که از شدّت عطش، بی حال روی زمین می‌افتاد. گاهی وقت‌ها‌، زمانی که ماه کامل بود، در حیاط ویلا، رو به ماه زوزه می‌کشید.
رضا، یکی از اولین گروه‌های موسیقی متال زیرزمینی در تهران را به راه ‌انداخت. جایی که با موسیقی «نایت متال»، قرار بود شیطان را پرستش و نیایش کنند. یک نوازنده‌ی گیتار و یک بیسیست، یک نوازنده‌ی کیبورد، به همراه یک نوازنده‌ی درامز، او را همراهی می‌کردند. رضا به جز ترانه سرایی و خوانندگی، به نوعی همه گروه را هدایت می‌کرد. آرام آرام، فکری شیطانی و مرموز را در فکر آنها وارد می‌کرد که خودشان و هر چیزی که دوست دارند را به آتش بکشند؛ این فکر وحشتناک که هر کاری که دوست دارند، انجام بدهند، زیرا شیطان از آنها حمایت خواهد کرد.
گروه خیلی دوام نیاورد. زیرا به دلیل مسائل اخلاقی، از هم پاشید. درگیری گروه با مواد مخدر، باعث شد که تحت تعقیب قرار بگیرند. وقتی که قرار شد خود رضا هم به دام بیفتد، ظاهراً دیگر نمی‌توانست از شیطان نیرو بگیرد. شیطان او را رها کرده بود. بنابراین فقط یک راه می‌ماند: اینکه رگ دستش را بزند و به جهنم برود تا ببیند که چرا شیطان به او کمک نکرده است ؟
اما مطمئناً اگر به جهنم برود و شیطان را ببیند، خواهد فهمید که خود شیطان هم در جهنم به سر می‌بَرَد و حتّی قدرت ندارد تا از خودش حمایت بکند، چه رسد به حمایت از آدمی ضعیف و ناتوان.
و این چهره حقیقت است، آن هم در روزی که پرده‌ها کنار می‌رود؛ زمانی که همه چیز، آشکار خواهد شد.

1

اساساً مباحث کلامی، صرفاً در محدوده مذهبی قابل طرح هستند و برای کسانی که قایل به آن مذهب نیستند، فایده‌ای ندارد. کسی نمی‌تواند دلیلی برای عشای ربانی یا تثلیث در مسیحیّت، برای غیرمسیحیان بیاورد. به همین سیاق، برای پوشش یا زکات هم در اسلام، دلیلی برای غیرمسلمانان وجود ندارد؛ زیرا در محدوده کلامی، شما نیاز به پیش فرض‌هایی دارید که ابتدا باید آنها را بپذیرید تا دلایل‌تان را بر پایه همان پیش فرض‌ها‌، بنا کنید.
خدا، رسول و کتاب را بپذیرید تا دلایل پوشش و زکات در اسلام به وجود آید. امّا در این محدوده، نمی‌توان سخن از دلایل آن پیش فرض‌ها گفت [نه اینکه دلایلی نباشد، بلکه دلایل در حیطه دیگری قرار می‌گیرند] زیرا به لحظه‌ای از محدوده کلام خارج و به قلمرو فلسفه وارد می‌شویم. در قلمرو فلسفه است که سخن از دلایل خودِ پیش فرض‌ها می‌شود. جایی که ظاهراً [حداقل اینگونه ادعا می‌شود] هیچ پیش فرضی گرفته نمی‌شود و قرار است که درباره‌ی پیش فرض‌ها سخن بگوید. و در همین جا، تفاوت اصلی بین تئولوژی، الهیات و کلام با فلسفه آشکار می‌شود.
رویکرد اصلی ما در اینجا، خصوصاً در جست‌وجوی فرقه‌ها و آیین‌های شیطان پرستی، صرفاً نقد مباحث کلامی نیست؛ زیرا هیچ کس نمی‌تواند این کار را انجام دهد. به این دلیل مهم که اساساً کلامی در این حیطه وجود ندارد. شیطان پرستی، بر اساس یک توهّم به وجود آمده است. اتّحادی میان شیطان و انسان وجود ندارد که بخواهد اصول، فروع، مناسک و کتابی داشته باشد. چیزهایی که به این نام وجود دارند، صرفاً ساخته و پرداخته تخیّل کسانی است که به شیطان پرستی، تظاهر می‌کردند و می‌کنند.
بنابراین رویکرد اما در اینجا، گذر از نقد مباحث کلامی و رسیدن به پیش فرض‌هایی است که شیطان پرستی در آن به وجود می‌آید. در اینجا شما به سفری در میان شیطان پرستان رفتید که گویی خودتان جزئی از آنها هستید، تا بدانید که چرا و به چه علّت، این فرقه‌ها و آیین‌ها به وجود آمده‌اند و چرا و به چه علّت، به لحظه‌ای از میان می‌روند. ما سوار بر پرنده عظیم الجثه‌ای، در میان تاریخ بر جای مانده که از طریق تکّه پاره‌های نیم سوخته و بناهای ویران شده، بر جای مانده است، به پرواز درآمدیم و در انتها، به چیزی نرسیدیم.
با این وصف، چرا ما به شیطان پرستی توجّه نشان می‌دهیم و به آن می‌پردازیم؟ واقعاً چرا و به چه دلیل؟
تنها نکته‌ای که در مورد شیطان پرستی واقعی است [همان گرایشی که در فصل اوّل به آن اشاره شد] فریب شیطانی در مورد مسخ آیات الهی است. شیطان پرستان واقعی، کسانی هستند که دست به تحریف آیات الهی می‌زنند و این تنها کاری است که زیر نظر مستقیم شیطان انجام می‌شود. شیطان پرستان واقعی، کسانی هستند که آیات الهی را به بهای ناچیزی می‌فروشند و حق و باطل را با هم مخلوط می‌کنند و این تنها کاری است که زیر نظر مستقیم شیطان انجام می‌شود. شیطان پرستان واقعی، کسانی هستند که در کنار دین خدا و آموزه‌های الهی، دین و آموزه‌های جدیدی را به نام خدا به وجود می‌آورند، سنگ و گل و چوب را قادر به خدا بودن می‌کنند و این تنها کاری است که زیر نظر مستقیم شیطان انجام می‌شود، نه پوشیدن چند تکّه پارچه با چند نشانه و علامت قراردادی یا آرایش چهره‌های عجیب و غریب که هیچ ارتباطی و هیچ اهمیّتی برای شیطان ندارد.
و آیات مرا به بهای ناچیز مفروشید.(1)
و حق را به باطل نیامیزید و حقیقت را پنهان نکنید در حالی که می‌دانید(2). پس وای بر آنها که کتاب را با دست‌های خود می‌نویسند سپس می‌گویند که این از جانب خداست تا آن را به بهای ناچیزی بفروشند. وای بر آنها از دست نوشته‌ها‌یشان و وای بر آنها از آنچه کسب می‌کنند.(3)
آری، شیطان پرستان واقعی را بشناسید. برای آنها چیزی به نام «انجیل شیطانی» و «کلیسای شیطان آنتوان لاوی» اهمیّتی ندارد و وقتی برایش نمی‌گذارند. «نظام کیهانی آلیسترِ» خوابیده زیر خاک، مهم نیست. چه اهمیتی دارد که «الیفاسی لوی» چه کرده است؟ «لیلیت» هر که بوده و هر چه هست، به کجای دنیا ربط دارد و چه اثری بر خورشید و ماه دارد؟ طبیعتاً هیچ، هیچ اثری ندارد.
آنچه برای شیطان پرستان مهم است، آنچه آن را می‌خوانند، آنچه درباره‌اش فکر می‌کنند، آنچه آن را تحریف می‌کنند، همانا آیات الهی و آموزه‌های توحیدی است.

2

امّا برسیم به ماجرای حضور شیطان‌پرستان در بالا و پایین خیابان جردن.
حتماً شما هم با نگاهی به نشریات زرد، متوجّه می‌شوید که بخشی از تیترهای این روزنامه‌ها و مجله ‌ها‌، به تیترهای درشتی مانند اینها اختصاص دارد: «پارتی شیطان‌پرستان»، «دو نوجوانِ شیطان پرست از خانه فرار کردند»، «دخترانِ شیطان‌پرست در پارک وی بازداشت شدند»، «هجوم شیطان‌پرستان به خیابان‌ها‌»، «پسر و دخترِ شیطان‌پرست با آرایش شیطان‌پرستان»، «جوان معتاد به مواد مخدّر اعتراف کرد که شب‌ها با شیطان حرف می‌زده است»، «خانه خود را با شیطان تزئین کنید»، «ده گام تا رسیدن به شیطان»، «شیطان چگونه موفق می‌شود»، «راز پولدارشدن با شیطان» و... .
بدیهی است هیچ کدام از این تیترها، جنبه واقعی ندارند و اساساً برای این نوشته می‌شوند تا شما پول بپردازید و نشریه را بخرید.
البته در همه جای دنیا- و طبیعتاً اینجا- هستند کسانی که توهّم دیدار با شیطان و اتّحاد با او را دارند. منظور من در میان جوانانی است که امروز به نام شیطان‌پرست در خیابان‌ها معرفی می‌شوند.
نکته‌ای که باید توجّه شما را به آن جلب کنم، این است که مقصود من ترویج فساد و گناه و مصرف مواد مخدّر و مشروبات الکلی نیست. بله، پارتی‌های زیادی در تهران و سایر شهرستا‌ن‌ها برگزار می‌شود که این موارد در آنها وجود دارد، ولی انجام اعمال شیطانی نظیر: رابطه نامشروع یا مصرف مشروبات الکی، یک چیز است و شیطان پرستی- که در فصل‌های پیشین با آنها آشنا شدیم- یک چیز دیگر، علاوه بر اینکه بسیاری از چیزهایی که اساساً به شیطان‌پرستی هیچ ربطی ندارند، به عنوان شیطان‌پرستی معرفی می‌شوند.

3

از آنجا که امروزه موسیقی «رپ» در میان جوانان طرفداران زیادی پیدا کرده است و فرهنگ رپ که فرهنگی روزمره است، مورد تقلید قرار می‌گیرد، اینطور بیان می‌شود که رَپِرها هم شیطان‌پرست هستند. حال اینکه هیچ ارتباطی میان موسیقی و فرهنگ «رپ» با شیطان‌پرستی وجود ندارد. همانطور که گفته شد، موسیقی و فرهنگ «رپ»، برگرفته از زندگی روزمره است؛ خوابیدن، غذا خوردن، بیدارشدن و غرایز بدن از جمله مسائلی است که در زندگی روزمره وجود دارد و همین عناصر، فرهنگ موسیقی و شعر «رپ» را به وجود می‌آورند.
به دلیل اینکه زبان فارسی در قافیه سازی- که در رپ بسیار مهم است- توانایی بالایی دارد، این نوع گویش در میان جوانان رواج پیدا کرده است. حال اینکه خاستگاه موسیقی‌های رپ، آراَندبی، هیپ‌ها‌پ و... سیاهان مهاجر آمریکاست که در خیابان‌های «هارلم» و «آمستردام» زندگی می‌کردند. نوع لباس پوشیدن و سخن گفتن این رَپِرها هم برگرفته از همین فرهنگ و موسیقی است.
امّا موسیقی متال، از آنجا که هیچ سنخیّتی با زبان فارسی ندارد، هیچ وقت در میان جوانان، فراگیر نشد؛ گروه‌هایی هم که به صورت زیرزمینی به این موسیقی می‌پردازند، یا با اشعار انگلیسی این کار را انجام می‌دهند- که شنیدن لهجه‌ها‌یشان جای تأسف دارد- یا کار خودشان را به یک سیرک شبیه می‌کنند؛ همانند گروه «اوهام» که ‌اشعار «حافظ» را- البته مثلاً با موسیقی متال اجرا کرد. حال اینکه فضا و خاستگاه موسیقی متال [همان‌طور که در فصل سوّم به آن اشاره شد] هیچ ارتباطی با زبان و فرهنگ فارسی ندارد.
اگر شما بتوانید در کنسرت‌های موسیقی متالی که در ایران برگزار می‌شود، شرکت کنید، نوجوانان دختر و پسری را می‌بینید که اساساً از موسیقی متال چیزی نمی‌فهمند، جز اینکه سَرشان را مرتباً و به شکل‌های عجیب و غریب، تکان دهند. با توجّه به نحوه زندگی آنان، موسیقی پاپ- آن هم از نوع متوسطش- برایشان مناسب‌تر است، امّا از آنجا که متال در ایران با یک نوع جذابیّت کاذب و جلب توجّه همراه شده است، یا اینکه اساساً به این دلیل که هیچ تفریح دیگری برای جوانان وجود ندارد و ناگهان با بلیت یک کنسرت متال از طرف دوست شان مواجه شده‌اند، به این کنسرت‌ها می‌روند.
در غرب، هر کسی به کنسرت متال نمی‌رود. در آنجا هم عدّه خاص و کمی به تماشای این کنسرت‌ها می‌روند. هر زن و مرد یا دختر و پسر محترمی، بلیت کنسرت متال را نمی‌خرد تا شب شنبه‌اش را با خوشی بگذراند. شما اگر در کنسرت‌های موسیقی متال ایرانی شرکت کنید، پیش از همه باید جلوی خنده‌تان را بگیرید تا از تقلیدهای دست چندمی خواننده‌ها و نوازنده‌ها و مخصوصاً حرکات عجیب و غریب تماشاگران کم سن وسالی که بسیار جوگیر شده‌اند، به زمین نخورید.

4

امّا در مورد پوشیدن لباس‌هایی که نمادهای شیطانی را با خود حمل می‌کنند هم جریان از همین قرار است. نود درصد کسانی که این لباس‌ها را به دلیل جلب توجّه یا تصوّر اینکه پوشیدن این لباس‌ها به نوعی کلاس اجتماعی آنها را بالا می‌بَرَد، می‌پوشند، اساساً نمی‌دانند که معنای آن لباس‌ها و نمادها چیست. شاید این تصوّر وجود دارد که در فرهنگ غرب، همه جوانان طبقات بالا، از این لباس‌ها می‌پوشند. حال اینکه در خیابان‌های اروپا یا آمریکا، فقط فقرای بی خانمان یا معتادان ولگرد خیابانی از این جور لباس‌ها بر تَن دارند و چهره‌شان را آرایش می‌کنند.
متاسفانه در کشور ما هم بحران بی هویّتی وجود دارد یعنی کسانی هستند که چشم و گوش خود را می‌بندند و فکر می‌کنند هر کاری که در غرب یا شرق انجام می‌گیرد، باید به صورت تقلیدی در اینجا انجام شود. همانند ماجرای «آغوش رایگان» که بسیار خنده‌دار بود.
در غرب از آنجا که بحران خانواده و محبّت وجود دارد- به زعم خودشان- عدّه‌ای در خیابان می‌ایستند و یک تابلو در دست می‌گیرند که روی آن نوشته: «آغوش رایگان» و منظورشان این است که اگر کسی کمبود در آغوش گرفتن و محبّت دارد، می‌تواند چند لحظه‌ای را در آغوش آنها بگذراند و دردِدل کند و از غم‌ها‌یش بگوید و بگرید. جالب اینجاست که عدّه‌ای تصمیم داشتند این حرکت را در ایران- خصوصاً پارک ملّت- انجام دهند، حال اینکه این کار در فرهنگ ایرانی، کاملاً بی معناست؛ چون در اینجا همه به‌ اندازه کافی در آغوش همدیگر هستند. موقع دیدار، موقع خداحافظی، هر کسی که از سفر می‌آید، از حجّ می‌آید، به سفر می‌رود، از خانه خارج می‌شود، پدر و مادر، خاله، عمه، دایی، عمو، پسردایی و پسرِ پسردایی، نوه‌ی عموی خاله، نوه‌ی عمو، برادرِ همسایه‌ی خاله، شوهرعمه، شوهر خاله، برادرِ شوهر خاله، پسرعمه‌ی خاله و... توماری که در یک میهمانی خانوادگی، به سادگی شما با همه روبوسی می‌کنید و همدیگر را در آغوش می‌گیرید.
این همان بحران بی هویّتی است که عدّه‌ای به آن دچار می‌شوند و فکر می‌کنند که تقلید از نحوه‌ی لباس پوشیدن و رفتار هَدبنگرهای غربی یا شرقی، نوعی کلاس اجتماعی برای آنها به حساب می‌آید.

5

در مورد ترویج عقاید کلیسای شیطان و آنتوان لاوی و معبد «ست» و شیطان‌پرستی جدید، باید به یک نکته مهم توجّه داشت. این مسئله زمانی که شما با فلسفه دین هم روبه رو می‌شوید، وجود دارد. اینکه اساساً مباحث فلسفه دین- در غرب- و مباحث شیطان‌پرستی جدید، نشانه و هدفی به جز مسیحیّت و یهودیت ندارند. مباحث شیطان‌پرستی جدید [همانطور که در فصل‌های قبلی به آنها اشاره شد] ریشه در تعالیم تحریف شده مسیحی و یهودی دارد و اساساً راهی به فضای اسلامی ندارند.
در مباحث فلسفه‌ی دین- در غرب- هم همین مسئله وجود دارد. مباحث کلامی و فلسفی آنان، ناظر به عقاید مسیحی و یهودی است خصوصاً مسیحی و برهان‌ها و استدلال‌های سلبی آنان، هیچ ارتباط و ربطی به مسائل اسلامی ندارد. بنابراین کمی از عقل به دور است که کسی در فضای اسلامی زندگی کند و بخواهد عقاید شیطان‌پرستی جدید را جدّی بگیرد. زیرا مشکل میان اشتباه و تحریف است؛ هم آن مسیحیّت و یهودیّتی که می‌گویند، تحریف شده است و هم فرقه‌های شیطان‌پرستی جدیدی که به وجود آمده‌اند، از روی تحریف شده‌ها‌، مجدداً تحریف کرده‌اند و فرقه‌های جدیدی را برای به دست آوردن دلار، به راه‌ انداخته‌اند.
البته متأسفانه بحران بی‌هویّتی در اینجا هم وجود دارد و عدّه‌ای پیدا می‌شوند و واقعاً فکر می‌کنند که تعالیم کلیسای شیطان یا معبد «ست»، راه جدیدی را به آنها نشان می‌دهد و به همّت بلد بودن- فقط- یک زبان انگلیسی ناقابل، فکر می‌کنند که شیطان شناسان برتر دنیا هستند و حقایقی را می‌دانند که هیچ کسی نمی‌داند. نکته جالب توجّه این است که در خود غرب هم کسی این تعالیم را جدّی نمی‌گیرد و به آن صرفاً به دیده تفریح و سرگرمی نگاه می‌کنند. کسانی که به کنسرت‌های موسیقی متال یا عضویت فرقه‌های زیرزمینی در می‌آیند، کسانی نیستند جز از طبقات پایین اجتماع یا کسانی که دچار مشکلات زندگی هستند.

6

اما در نهایت، چه نتیجه‌ای می‌توان گرفت؟ در انتها، ما به چه نتیجه‌ای می‌رسیم که در ابتدا به آن توجه نداشتیم؟ ما با حقیقتی روبه رو شده‌ایم که شاید هرگز به آن فکر نمی‌کردیم. حقیقتی که شاید بهتر بود با آن مواجه نمی‌شدیم، زیرا زندگی در خیال، جذّاب‌تر و خوشایندتر است تا زمانی که چهره حقیقت، روشن می‌شود.
چیزی که ما امروزه به عنوان شیطان‌پرستی می‌شناسیم، تقریباً هیچ ربطی به شیطان‌پرستی ندارد. زیرا اساساً چیزی به نام شیطان‌پرستی وجود خارجی ندارد و چیزی که به نام شیطان‌پرستی معرفی می‌شود، چیزی جز توهّم نیست.
نه مناسک و آیینی وجود دارد و نه کتاب و آموزه‌ای، همه مناسک، آیین، کتاب و آموزه‌هایی که به عنوان شیطان‌پرستی وجود دارند، ساخته و پرداخته عدّه‌ای سودجو، آن هم با نشستن کنار شومینه و نوشیدن قهوه و نسکافه به وجود آمده است. چیزی برای نقد کردن وجود ندارد. داستان پردازی را که نمی‌توان نقد کرد؛ مثلاً چه می‌خواهید بگویید؟ می‌گویند نزد بافومت می‌رویم و زانو می‌زنیم و خون‌مان را پیش می‌ریزیم. حالا ما شروع کنیم به نقد کردن و بگوییم که اول باید خون‌تان را بریزید و بعد زانو بزنید؟! واقعاً چیزی برای نقد کردن (کلامی) وجود ندارد. تنها چیزی که می‌توان گفت- به صورت فلسفی- از میان بُردن بنیادهای خرافی و خودساخته‌ای است که بر آنها حاکم است.
کسی تا به حال از بافومت نیرو نگرفته است که حالا کسی بخواهد منکر آن شود یا آن را اثبات کند. کسی تا به حال نتوانسته است روحش را به شیطان بفروشد و در ازای این معامله، عمر جاودان بگیرد. تنها چیزی که وجود دارد، توهّم عدّه‌ای است که این خرافات را باور کرده‌اند و دست به اعمال شیطانی از قبیل قتل، دزدی، تجاوز، فساد و فحشا می‌زنند. امّا به یاد داشته باشید که همه سعی ما در اینجا، آن است که نشان دهیم تفاوت زیادی میان شیطان‌پرستی و دست زدن به اعمال شیطانی وجود دارد. حیطه اوّل، مربوط به حوزه تفکر و اندیشه است و حیطه دوّم مربوط به حوزه جامعه شناسی و روان شناسی است که باید در جای دیگری به آنها پرداخته شود.

7

هر چند هنوز هم مسائل زیادی باقی مانده است که می‌توان به آنها پرداخت، امّا از آن جا که سفر پُرماجرای ما دیگر تمام شده است، برای وقت دیگری باقی می‌ماند؛ امید که این مجموعه [که به علّت حجم اندکی که دارد] فقط به صورت گزیده و خلاصه از روی مسائل مربوط به شیطان و شیطان‌پرستی گذر کرده است، بتواند چهره واقعی شیطان‌پرستان را به خوبی نشان بدهد و راه را برای ادامه تحقیق و بررسی، باز کند.

پی‌نوشت‌ها:

1- ... وَلَا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا... (بقره:41).
2- وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره: 42).
3- فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یكْسِبُونَ (بقره: 79).

منبع مقاله :
عابدی شاهرودی، محمدرضا؛ (1392)، در محضر تاریکی، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.