پس از روی كار آمدن نخستین حكومت ایرانی در ایران پیش از اسلام و نیمه مستقل گشتن حكومتهای ایرانی از مركز خلافت عباسیان، به تدریج دربارهای ایرانی پذیرای دانشمندان و ادیبان و اطبای مشهور ایرانی گردیدند. درواقع حكومتهای ایرانی به ویژه دولتهایی كه پس از سامانیان روی كار آمدند تنها به دریافت منشوری از خلیفهی عباسی برای مشروعیت بخشی به حكومت خویش اكتفا كرده (1) و در باقی امور مستقل عمل مینمودند. به این دلیل رویكرد مثبت برخی شاهان به علم و دانش و دانشمندان باعث رشد و رونق علوم در روزگارشان گردید به طوری كه علاقهی خاندان آل بویه به علم پزشكی باعث رونق و شكوفایی این علم در زمان زمامداری آن خاندان گشته و بیمارستانهایی احداث و افتتاح شد و پزشكان ناموری ظهور كردند كه در این بیمارستانها به ریاست رسیده و گردانندهی اصلی بیمارستانهای دوران آل بویه و پس از آن در ایران و حتی بغداد گشتند.
در حقیقت پزشكان مشهور و متخصص در قرون سوم و چهارم و تا سدههای پس از آن در بیمارستانها مشغول به كار بوده و این اماكن را محل مناسبی برای اشتغال به كار میدانستند و برخی از آنها نیز (همچون سنان بن ثابت و رازی و جرجانی و غیره) بانیان بیمارستانها محسوب میشدند. طبق آنچه از منابع برمیآید پزشكان لااقل هفتهای دوبار یعنی دوشنبهها و پنجشنبهها در بیمارستانها، بیماران بستری را معاینه نموده و داروهای لازم را برای آنها تجویز مینمودند و غذاهایی را كه باید صرف میشد، مشخص میساختند. درواقع پزشكان دارای نوبت كشیك بودند كه طی آن موظف بودند در داخل محوطهی بیمارستان بمانند، مثلاً جبرئیل بن عبدالله بن بختیشوع وظیفه داشت هفتهای دو شبانه روز در بیمارستان بماند. (2) البته زیردست این پزشكان نیز تعدادی پرستار انجام وظیفه میكردند كه كارشان تهیهی دارو و غذای بیماران بود. (3)
در حقیقت پزشكان نامی باعث شهرت و اعتبار بیمارستانها محسوب میشدند و علاوه بر تجهیزات و امكانات بیمارستانها، دارا بودن پزشك حاذق لازمهی یك بیمارستان معتبر و عظیم و مشهور به شمار میرفت و عدم آن باعث رویگردانی بیماران از این مركز درمانی میشد و به این دلیل بود كه بیمارستانهای مشهور، متولی و رؤسای معروف و مشهوری را نیز در رأس امور خود داشت و مؤسسان بیمارستانها برای اعتباربخشی به بیمارستانهای خود سعی در جلب و به كارگماری پزشكان به نام روزگار خود در بیمارستان موردنظر مینمودند، زیرا هیچ بیمارستان عظیمی بدون پزشكی حاذق، مجهز و كامل به شمار نمیآمد و احتمالاً رویگردانی اعراب از بیمارستان بزرگ بغداد پس از آنكه بیمارستان عضدی در بغداد دایر گشته و پزشكان مشهور به آن روی آوردند و بیمارستان قدیم بغداد را رها نمودند به دلیل عدم مهارت پزشكان بیمارستان قدیم بغداد بود، زیرا با حمایت عضدالدوله از پزشكان متبحر، بیمارستان بغداد شهرت خود را به بیمارستان جدیدالتأسیس عضدی بغداد داده و دیگر اعراب و ساكنان بغداد بیمارستان قدیمی را مكانی امن نمیدانستند و از بستری شدن در آنجا واهمه داشتند. (4)
با این توضیحات در شرح تشكیلات و نحوهی ادارهی بیمارستانها و گردانندگان آنها در دوران دولتهای ایرانی پس از اسلام تا دوران خوارزمشاهیان، پرداختن به پزشكان مشهور این دوران و خدمات آنها به علم پزشكی لازم مینماید، بنابراین در اینجا علاوه بر توصیف و معرفی پزشكان بیمارستانهای قرون سوم و چهارم و پنجم هجری به بیوگرافی پزشكان بسیارمعروف این دوران كه محل رجوع پزشكان بعدی و میراث دار علم پزشكی و پزشكان مشهور پیش از خود و نقطهی عطف تاریخ علم پزشكی به شمار میآیند نیز میپردازیم.
در برخی گزارشهای تاریخی در مورد پزشكان بیمارستان عضدی آمده است: «عضدالدوله وقتی بیمارستان عضدی را بنا كرد، چنین در نظر گرفت كه در آن گروهی از بهترین طبیبان و دانشمندان مشغول كار شوند، پس تعداد آنها افزون بر صد بود. پس از آن میان پنجاه نفر را بر مبنای آنچه از نكوكاری و مهارتشان در فن طب میدانست برگزید، و زكریای رازی در زمرهی آنان بود. پس از آنان ده نفر را انتخاب كرد كه رازی جزو آنان بود، پس از این ده نفر سه نفر را برگزید كه باز رازی در آن گروه بود. پس تحقیق كرد و دانست كه رازی از همه دانشمندتر است. بنابراین او را رئیس (ساعور) بیمارستان عضدی نمود.»(5)
اما همان گونه كه ذكر گردید این سخن از حقیقت برخوردار نمیباشد زیرا عضدالدوله شهر بغداد را در سال 372ق. فتح كرد و رازی نیم قرن پیش درگذشته بود. (6)
پینوشتها:
1.در این بین برخی نیز همچون یعقوب لیث صفاری و مرداویج زیاری شمشیر خود را منشور حكومت به حساب آورده و ساز جدایی از مركز خلافت را سر میدادند. در این رابطه نك به: فرای، ر.ن.، تاریخ ایران كمبریج، ج4، ترجمهی حسن انوشه، امیركبیر، تهران، 1371، ص109.
2.ابن جبیر، با اشاره به «دیدار اطباء» از بیمارستانها در روزهای دوشنبه و پنجشنبه، مینویسد كه در بیمارستان كسانی هستند كه تهیهی دارو و غذای بیماران را برعهده دارند». ابن جبیر، ابوالحسن محمد بن احمد، رحله ابن جبیر، بیتا، تحقیق حسین نصار دارالمكتبه الهلال، مصر، 1374ق./1955م.، ص180؛ و نیز رك به: سیریل، تاریخ پزشكی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمهی باهر فرقانی، امیركبیر، تهران، 2536شاهنشاهی، 1352، ص 258، به نقل از: ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج1، ترجمهی سید جعفر غضبان و محمود نجم آبادی، دانشگاه تهران، تهران، 1349، ص242.
3.مصطفی جوادی و احمد سوسه، دلیل خارطه بغداد، عراق، مجمع علمی عراقی، 1378ق/1958م.، ص143؛ الگود، همان، ص246.
4.در داستانهای هزار و یك شب میخوانیم كه بیماری كه بسیار رنجور و درمانده بوده است را به این دلیل كه «اگر او را به بیمارستان برند در یك روزش خواهند كشت» از بردن به بیمارستان مانع میشوند. داستان 116، از كتاب برخی از حكایات هزار و یك شب و افسانههای پیشین، نشر علمی، بیتا.
5.ابن جلجل، سلیمان بن حسان طبقات الاطباء و الحكماء، ترجمهی سیدمحمد كاظم امام، دانشگاه تهران، تهران، 1319، 1349، ص254. در مورد این واژه رك به: عیسی بك، احمد، تاریخ بیمارستانها در اسلام، ترجمهی نورالله كسایی، علمی و فرهنگی، تهران، 1371، ص31.
6.در مورد ریاست رازی بر بیمارستان عضدی بغداد آوردهاند كه حتی عضدالدوله در نحوهی ساختمان بیمارستان با وی مشورت كرد و رازی دستور داد تا قطعاتی از گوشت را در محلات مختلف شهر بیاویزند و آن محل را برگزینند كه در آن علائم فساد در گوشت دیرتر ظاهر گردد. رك به: حتی، همان، ص 466؛ براون، ادوارد، تاریخ طب اسلامی، ترجمهی مسعود رجب نیا، علمی و فرهنگی، تهران، 1371، ص80؛ و نیز نجم آبادی، محمود، تاریخ طب در ایران، ج2، چاپ هنربخش، تهران، 1341، ص766.
كاویانی پویا، حمید، (1393)، بیمارستانها و مراكز درمانی در ایران: با رویكردی به پزشكان و وضعیت پزشكی از آغاز تا دوران مشروطه، تهران: امیركبیر، چاپ اول.