برگردان: محسن حبیبی
نگاهی به شهرسازی ایانیس اگزاناکیس
ایانیس اگزاناکیس lannis Xenakis (2001-1922) مهندس، معمار و موسیقیدان، او قبل از مهاجرت به پاریس تحصیلات خود را در آن به پایان رسانید در پاریس شاگرد «اولیویه مسیان» (1) شد.مدت 12 سال، همکار «لوکوربوزیه» بود و در تدوین مفهوم «دیرِتورِت» (2) و بناهای شاندیگار همکاری داشت. او بتنهایی، در نمایشگاه بروکسل، در 1958، معماری «ساختمان فیلیپس» (3) را خلق کرد (سطوح وارونه همه از بتن هستند و کاملاً در روی زمین پیشسازی شدهاند) که بخشی از سیمای فریبنده و تخیلی آن بازتاب ضروریات صوتی است.
از 1960، او کاملاً به موسیقی پرداخت. از دیدگاه نظریهای، او ارتقا دهنده موسیقی شهودی (4) و اتفاقی است که نظریه احتمالات را در مفهوم موسیقی ادغام میکند (ر. ک. به: اثر او تحت عنوان موسیقیهای رسمی، (5) 1963) بین آثار ادواتسازی (ابزاری) او از «متاستاسیس» (6) (1954-1953) و در بین آثار الکترونیک او از «دیامورفوز» (7) (1975) و بوهور، (8) 1962، میتوان نام برد.
جدایی گزینی از حرفه معماری، داشتن مفهومی جسورانه از فن، که عادات سنتی جامعهی ما عملاً از آن سرباز میزند، الهامبخش او در صفحات ویرایش نشدهای است که پیش روست. در این نوشته، شهر در الگوی بسیار خالص منظور گشته است، واقعگرایی و شناخت فنی در این نوشته وابسته به دیدی تخیلی گشتهاند.
شهر کیهانی
در برابر واقعیت تلخ شهرسازی و معماری معاصر، (9) میباید همه اصول مسلم را به دور ریخت و تلاش کرد تا به جمعبندی این دو «علم» [شهرسازی و معماری] پرداخت. اولین سؤال مربوط به تمرکززدایی شهری است.افسانهی تمرکززدایی
بخوبی دیده میشود که از چندین سال پیش از تمرکززدایی مراکز بزرگ شهری و پراکنش مراکز صنعتی در پهنه سرزمین ملی در حد ممکن، سخن میگویند. این گرایش به سیاست حکومتها برای اقتصادی کردن انتقادات صنعتی و ساخت مسکن، تغیر ماهیت داده است؛ نه فقط انتقال صنایع بزرگ یا کوچک، بلکه انتقال ادارات و مراکز دانشگاهی [نیز شامل این موضوع میشود]. میتوان تأکید کرد که وسوسه تمرکز زدایی امری جهانی است. این وسوسه به همان اندازهای که در فرانسه مطرح است در ژاپن و ایالات متحده امریکا و غیره نیز دیده میشود. بدین معنی که در تمامی کشورهایی که تمرکزهای شهری مهم هستند، [این امر محسوس است]. در نهایت و هر گاه شهرسازان و دولتها بینش خود را عوض نکنند و از ذهنیتی سنتی، منجمد گشته در گذشته و از این پس بدون کارایی دست برندارند، در چند نسل «رشد جمعیت» وضعیت شهرهای آتی را غیرقابل تصور و مرگآور میکند. راه حلی که مفهوم تمرکززدایی پیشنهاد میکند، چارچوبهای همهی شهرسازیها و همهی معماریها را تعیین خواهد کرد.بنابراین، آیا میباید به تمرکززدایی روی آورد یا برعکس، تمرکزگرایی را ممکن ساخت؟
گرایش طبیعی به تمرکز
قبل از هر چیز، اگر خود را در جایگاه مشاهده کنندهکنندگان تاریخ معاصر قرار دهیم، شاهد توسعه نیرویی قوی، کور و برگشتناپذیری هستیم، که با وجود تمامی موانع ایجاد شده به وسیله دولتها، تمرکزهای شهری را سبب شده است. نیرویی که تراکم را بالا میبرد و گسترش شهرها دامن میزند. به نظر میرسد که حتی از این مشاهده نیز میتوان یک قانون ساده ولی دهشتناک را استخراج کرد، مراکز بزرگ با یک منحنی لگاریتمی سریعتر از مراکز کوچک، گسترش مییابند.سپس، اگر همان گونه که به زمینه اجتماعی - فرهنگی میپردازیم، زمینه فنی و اقتصادی را نیز در نظر گیریم، دیده میشود که مراکز بزرگ، گسترش و «رشد» در همهی زمینهها را سبب میشوند. این یک برداشت تاریخی است که در طول هزاران سال وجود داشته و اغلب فراموش شده است، امّا میتوان معادل این برداشت را در دیگر زمینهها به دست آورد، به عنوان مثال در زمینه متون زیستشناسیهای پیچیده، یا مثلاً، فقط در زمینه همین پدیدههای جمعیتی بزرگ، که در توافق با «قانون اعداد بزرگ» عمل میکند، ظهور قضایای استثنایی، بسیار نامحتمل (غیرممکن) در جمعیتهای بسیار کوچک ممکن میگردد.
عدم تمرکز، برعکس تمرکز، به پراکندگی مراکز، افزایش طول راهها، طولانیشدن دورهی مبادلات، تخصصی شدن غیر قابل نفوذ جوامع و ثبات اجتماعی - فرهنگی منجر میشود. شهرهای دانشگاه، چون شهرهای کارگری و یا هر نوع «شهر» [تخصصی] دیگری در یک کشور، مؤید این مسأله هستند: از این تفکر است [بیآنکه عمق تفکر دریافت شود] که نظریههای انحرافی - «شهرهای خطی» و یا دیگر کوتهبینیها مطرح میگردند.
دلایل و ملاحظات [این نظریهها] پای در زمین ندارند و حتی برای کسانی که اشتیاق بررسی آمار خدمات تخصصی را ندارند و نمیتوانند آنها را بفهمند، چنین استدلالهایی بسیار سهل است.
امّا، چرا تمرکززدایی (عدم تمرکز)؟
در حقیقت، این سیاست با دیگر مفهوم، از دو گرایش ناشی میشود:
الف) خفقان شهرهای کنونی در اثر تراکم پر هرج و مرج ارتباطات و بد پراکنده شدن فعالیتها در سرزمین ملّی؛
ب) [وجود] سنت ذهنی هندسهگرایی و برنامهریزی مجموعههای شهری که، با قاطعیتی تازه در قرن نوزدهم ظهور کرد و در طول سالهای 1920، تحت تأثیر «کوبیسم» و «کنسترکیتویسم»، تثبیت و منجمد شد. سنتی که یک نیروی بازدارنده قوی را در خود دارد.
افسانه برنامهریزی (10)
اکنون، گرایش دوم نشان داده است که در حلّ مسایل بسیار سادهای چون ساخت نو - شهرها، ناتوان است، این مسأله حتی زمانی که شهرسازان همهی حمایت- حکومتها در مواردی چون، «لوهاور»، «برازیلیا»، «شاندیگار» را داشتند نیز مشهود است، شهرهایی که در حال حاضر «مرده - تولد» یافتهاند. در حقیقت و در وضعیت کنونی آموزش شهرسازان و معماران (آموزش محافظهکار و سادهاندیش) محال است که این افراد بتوانند، ابتدا به ساکن و روی کاغذ، مسائل تولد، ساخت و توسعه یک شهر را حل کنند. مسائلی که هزاران بار پیچیدهتر از مسائل یک مسکن یا یک مجموعه مسکونیاند، گو اینکه این مشکلات نیز خود بسیار بد حل گشتهاند. این افلاس نشان میدهد که راهحلهای شهرسازی روی کاغذ چیزی جز ترکیب ضعیف خطوط راست و مستطیلهای تنظیم کننده فضاها نیست، مستطیلهایی که به گونهای ناخوشایند انحنا یافتهاند (فضاهای سبز).همین افلاس است که آنانی را که مسوؤلیت آمایش سرزمین را دارا هستند، در رابطه با پیچیدگی زیستشناسانه یک شهر تاریخی، چون پاریس، دچار کندذهنی کرده است، کسانی که به وسیله گاز بنزین دچار مسمومیت گشته و در انواع صفهای طولانی انتظار به سر میبرند، به جای یورش بردن به مسائل، به عنوان مثال مسأله واقعی صنعت اتومبیل، انفجار این تودهی زنده را میستایند؛ از راه حلهای ارائه شده توسط معمار - شهرسازان به اصطلاح پیشرو سخن نمیگوئیم، در حقیقت آنان ساده لوحانی کوتهبین وضعیت هستند، چونکه برای آنان، ستایش تمرکززدایی، این اکسیر همهی دردهای شهری، ناممکن بوده و از روی آگاهی صورت نمیپذیرد.
بنابراین و تحت سلطهی این دو مؤلفه نیرو، یکی عینی و دیگری ذهنی، با چرخش مداد تمرکززدایی میشود و شهرهای اقماری (شهر - بیغولههای جدید)، شهرهای خوابگاهی یا شهرهای تخصصی حاوی یک معماری مکعبی پوچ (جعبههای کفش = آلونکها) خلق میشوند، شهرهایی که گهگاه با نوعی بزک تزیینی، و مضحک معیاربندی شدهاند، چون استکهلم و یا بیهیچ بزک، چون پاریس و برلن.
این نیز واقعیتی است که آلگوریتم نقشه، زوایای قائمه و خطوط راستی که از عمقی هزاران سال به وجود آمدهاند و مبنای معماری و شهرسازی معاصراند، توسط مصالح «جدید» تأکیدی مؤکد یافتهاند، بتن (به علت قالببندیهای مسطح)، چدن و شیشه نیز به علت نظریههای نسبتاً ساده عناصر نقشهها و خصوصاً خطی بودن نقشهها [از خطوط راست و زوایای قائمه پیروی میکنند].
نتیجه اینکه، اگر تمرکز یک الزام حیاتی برای بشریت است، میباید انگارههای کنونی در مورد شهرسازی و معماری را کاملاً عوض کرده، انگارههای دیگر را جانشین آنها کرد.
شهر کیهانی در ارتفاع
[در این بخش] تصوّری مقدماتی از مجموعه انگارههایی را به دست خواهیم داد که ما را به مفهوم «شهر کیهانی عمودی» راهبر میشود.این است فهرستی از پیشنهادهای قطعی که یکدیگر را در برگرفته و ما را در باز کردن چهره و تدوین شالوده این مفهوم کمک خواهد کرد:
1) لزوم قطعی تحقیق در تراکمهای (تمرکزهای) بزرگ جمعیتی برای دلایل کلی که در بالا شمرده شد؛
2) تمرکز سنگین، و تلاشهای نظریهای بیشماری که همراه آورده است متضمن استقلال کامل [این تمرکز] در رابطه با سطح زمین و دورنما و منظر [طبیعی] است. این مسأله به مفهوم شهر عمودی راه میبرد، شهری که میتواند به ارتفاعی چندین هزار متری دست یابد. در همان حالی که، استقلال از زمین و منظر به سوی یک معیاربندی غولآسا نیز جهتگیری میکند؛ تدوین مفاهیم نظریهای و کاربست آنها الزامی و به طور مشخص کارا خواهد بود.
3) شکلی که شهر به خود خواهد گرفت، میباید، در سازهاش، هر گونه تأثیرات خمشی و پیچشی غیر اقتصادی را نفی کند.
4) نور باید به همه جا نفوذ کند و دید باید مستقیماً به فضا باز شود. نتیجه، ضخامت نسبتاً نازک شهر عمودی است.
5) به دلیل اینکه شهر عمودی خواهد بود، اشغال زمین آن به حداقل (11) خواهد آزادسازی زمین و پیشرفت فنی در چنین شهری و به کارگیری مجدد پهنهای گسترده، یک کشاورزی خودکار و علمی را به دنبال خواهد داشت، که از مجموعههای الکترونیکی مدیریت و تصمیمگیری استفاده میکند، زیرا لازم است کشاورزی سنتی با کار یدی از میان برود.
6) لازم است که، در شروع، توزیع فعالیتهای اجتماعات بر مبنای یک تلفیق آماری کامل صورت گیرد، که کاملاً برعکس همه مفاهیم کنونی شهرسازی است. هیچ نوع «زیر - شهر» تخصصی وجود نخواهد داشت. اختلاط باید کلّی بوده و به گونهای احتمالی توسط دفاتر تخصصی جمعیت محاسبه شود. برای بهرهگیری در همهی ردهها، کارگران و جوانان در همان بخشی خواهند زیست که میانسالان و سالمندان جای دارند. بدین ترتیب، ناهماهنگی شهر بتنهایی و به گونهای زنده شکل خواهد گرفت؛
7) بنابراین، معماری داخلی «شهر کیهانی» میباید به سوم مفهوم مکانهای قابل تغییر در بین خود سمت گیرد (ر.ک. به: معماری سنتی ژاپن) و خود را با مصرف کنندگان بسیار متفاوت انطباق میدهد، کوچ روی درونی (حرکتهای جمعیتی) تمایل بدان دارند که در مقطع خاصی از پیشرفت، شدت یابد. بنابراین، «معماری متحرک» ویژگی اساسی شهر ما خواهد بود؛
8) از آنجا که این شهر به وسیله فن جهانی پی افکنده خواهد شد، به سکنی دادن جمعیت شمال بزرگ [نیمکره شمالی] یا جنوب بزرگ [نیمکره جنوبی] یا مناطق حارّه و یا بیابانها نیز قادر خواهد بود. پس لازم است که شرایط آب و هوایی در بعضی از این نقاط تنظیم گردد، به گونهای که صدها میلیون انسان از اجبارهای اقلیمی و آب و هوایی، آزاد گردند، این انسانها میتوانند به شرایط زیست و کار معتدل در هر عرض جغرافیایی دست یابند. بدین ترتیب، فن کاملاً صنعتی شده و شکل داده شده، شهر را به یک «لباس جمعی» واقعی جمعیت تبدیل خواهد کرد که از دیدگاه زیستشناسی «تجمعپذیر» و «سودمند» است؛
9) ارتباطات به وسیله وسایل جابه جایی استوانهای صورت میگیرد که از امتیازات آنها، سرعت زیاد 100 تا 200 کیلومتر در ساعت به حالت عمودی است؛
10) ارتباطات از طریق حمل و نقل انسان یا اشیاء، میباید با فنون جدید تأمین شود، به عنوان مثال پیادهروها و خیابانهای متحرّک با سرعتهای کم، متوسط و زیاد و یا جا به جایی سریع به وسیله هوای فشرده برای مسافران در جهات عمومی و یا افقی و غیره نتیجه، حذف هر گونه وسیله نقلیه شخصی چرخدار خواهد بود؛ (12)
11) حمل و نقل سه بعدی (هوایی) از طریق «پیست»های کوچکی انجام خواهد شد که در قلهی شهرهای کیهانی قرار دارند (صرفهجویی بسیار در سوخت). وقت تلف شده بین شهرها و فرودگاهها تا نزدیک به هیچ کاهش خواهد یافت؛
12) ارتفاع بسیار شهر، علاوه بر آنکه تحقق تراکم بسیار بالایی را سبب میشود (2500 تا 3000 نفر در هکتار) این امتیاز را نیز خواهد داشت که از این ابرهای متناوبی که از ارتفاع 0 تا 2 یا 3 هزار متر در جریان هستند، عبور کند و مردمان را در ارتباط با فضاهای وسیع آسمان و ستارگان قرار دهد. زمان سیارهای و کیهانی آغاز شده است، و شهر به جای آنکه خزنده باقی بماند باید به سوی کیهان و مهاجرنشینهای انسانی قد برافرازد؛
13) دگرگونی زبالههای صنعتی و خانگی در مسیرهای بسته به طور وسیع و به نفع سلامت عمومی و ایجاد صرفهجویی، توسعه خواهد یافت؛
14) بدین اعتبار، «شهر کیهانی» از تخریبهای جنگ هراسی نخواهد داشت، زیرا خلع سلاح در زمین انجام خواهد گرفت و سرزمینهای جدید و دیگر جهان گستریها در فضای کیهان جست و جو خواهند شد. دولتهای کنونی به استانهای یک دولت غولآسای جهانی تبدیل خواهند گردید.
راهحلهای فنی
دستاوردهای فنی سریع در «شهر کیهان»:چهارده نکته قبلی راه حلهای فنی مشخصی را به دنبال دارند، استفاده از سازههای پوستهای و بخصوص سطوح وارونه، چون سهمیهای مقعر (13) (P.H) یا سهمیهای وارونه (14) که از تأثیرات خمش یا پیچشی به دور بوده و تنها تأثیرات کششی، فشاری و برشی را (جز در حاشیهها) مجاز میدارد.
بنابراین شکل و سازه شهر، به دلیل سطوح منظم مورد استفاده، یک پوسته مقعر با دو صفحهی مشبک خواهد بود، شکلی که امتیاز به کارگیری عناصر خطی، بسیار ارزانقیمت را در خود خواهد داشت.
برای تثبیت انگارهها، تصوّر میکنیم که شکل مصوّب یک سهمی وارونه باشد با ارتفاعی حدود 5000 متر که باید در پوسته تو خالیاش با عرض متوسط 50 متر [بین دو صفحه مشبک] یک شهر 5000،000 نفری را جای دهد.
ارتفاع 5000 متر حدّ فشار اکسیژنگیری معمولی است که یک انسان در خیابان بدون استفاده وسیلهی مخصوص و یا تطبیقپذیریهای اولیه، قادر به تحمّل آن است. این بدان معنی است که «شهر کیهانی» میتواند از این حدّ نیز «جهش کند». و بیشتر از 5000 متر ارتفاع گیرد، مشروط بر آنکه پیشبینیهای فشار هوا، رطوبت و اکسیژنگیری مصنوعی، صورت پذیرد.
اگر قطر قاعده را برابر 5 کیلومتر بگیریم، سطح پوسته حدود 60 کیلومتر مربع خواهد بود. این محاسبه تخمینی بر مبنای یک مخروط ناقص با ارتفاع 5 کیلومتر و قاعدههای 5 و 2/5 کیلومتر صورت گرفته است. از آنجا که ضخامت پوسته حامل شهر 50 متر است، حجم پوسته 3 کیلومتر مکعب خواهد بود. بنابراین یک شهر کامل چون پاریس (به عنوان نمونه ما مطرح است) با تراکمی حدود 500 نفر در هکتار، پوستهای با ضخامت 22 متر را شکل میدهد، و 5000000 نفر ساکن، با خانهها، بناهای عمومی، صنایع و فضاهای سبز و آمد و شدشان در حجمی به طور متوسط 2/2 کیلومتر مکعب جمع شده و زمینی حدود 10000 هکتار را اشغال میکنند.
بار متوسط حدود 400 کیلوگرم بر متر مربع سطح است (مصالح بسیار سبک، پلاستیک یا فلز با حجمی بسیار کم که به مدد صنایع فضایی که در مهاجرنشینهای زمینی، ساخته میشوند)، 7 طبقه، 400 کیلوگرم بر متر مربع برای 3/4 هکتار از شهر، یک چهارم بقیه به وسیله فضاهای آزاد و مسیرها شکل گرفتهاند. بنابراین وزن کلی شهر عبارت خواهد بود از:
پینوشتها:
1. Olivier Messiaen.
2. Monastere de La Tourette.
3. Pavillon Philips.
4. Stochastique.
5. Musiqugs Formelles.
6. Metastasts (جابجائی).
7. Diamorphose (جدائی شکل)
8. Bohor.
9. La Ville Cosmique.
10. Orthogonisme.
11. برای تراکم 500 نفر در هکتار، شهری چون پاریس با 5000000 نفر جمعیت در نهایت 10000 هکتار را اشغال خواهد کرد. شهری که ما پیشنهاد میکنیم حدود 8 هکتار را اشغال خواهد کرد، چیزی حدود یک هزارم سطح قبلی.
12. زحمتی که به وسیله صنایع فزاینده اتومبیلسازی به شهرها تحمیل شده است. این مثالی است از رشد سرطانی اجتماعی و اقتصادی بیهودهای که به دشواری در کشورهای با رقابت آزاد از میان خواهد رفت.
13. Paraboloides Hyperboliques (P. H.).
14. Paraboloides de Revolution.
شوای؛ فرانسواز، (1392)، شهرسازی تخیلات و واقعیات، برگردان: سید محسن حبیبی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ششم