ام البنین علیهاالسلام، همسر و مادری نمونه

پس از آنکه امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام به سوگ پاره تن و ریحانه رسول خدا محمد بن عبد الله صلى الله علیه و آله و سلم یعنى سرور زنان عالمیان حضرت فاطمه زهرا علیها السلام شهیده راه ولایت و امامت نشست
شنبه، 19 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
ام البنین علیهاالسلام، همسر و مادری نمونه
ام البنین علیها السلام، همسر و مادری نمونه
 
 
نویسنده:علی ربانی خلخالی

ازدواج امیر المؤمنین علی علیه السلام با أم البنین

پس از آنکه امیر المؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام به سوگ پاره تن و ریحانه رسول خدا محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم یعنی سرور زنان عالمیان حضرت فاطمه زهرا علیها السلام شهیده راه ولایت و امامت نشست، برادرش عقیل بن ابی طالب را که آشنا به انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست برایش همسری از تبار دلاوران بر گزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد که سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام را در کربلا یاری کند (1) .
عقیل، ام البنین کلابیه را برای حضرت علیه السلام برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کلاب، در شجاعت بی مانند بودند (2) . بنی کلاب از حیث شجاعت و دلاوری در میان عرب زبانزد بودند، و لبید درباره آنان چنین سروده است: «ما بهترین زادگان عامر بن صعصعه هستیم» و کسی بر این ادعا خورده نمی‏گرفت . «ابو براء»، همبازی نیزه‏ها (ملاعب الأسنة)، که عرب در شجاعت مانند او ندیده بود، از همین خاندان است (3) .
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگاری نزد پدر ام البنین فرستاد. پدر، خشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر شتافت و او نیز با سر بلندی و افتخار پاسخ مثبت داد و پیوندی هیمشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابی طالب علیه السلام برقرار شد. امام علیه السلام در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حرمت او کوشید.

ام البنین، و دو سبط پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

ام البنین بر آن بود که جای خالی مادر دو سبط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دو ریحانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و دو سرور جوانان بهشت، امام حسن و امام حسین علیهما السلام، را در زندگی آنها پر کند، مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال خود زد.
فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را می‏دیدند، و رنج فقدان مادر را کمتر احساس می‏کردند. ام البنین ، فرزندان دخت گرامی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را بر فرزندان خود که نمونه‏های والای کمال بودند مقدم می‏داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می‏کرد.
تاریخ جز این بانوی پاک کسی را به یاد ندارد که به اصطلاح فرزندان هووی خود را بر فرزندان خویش مقدم بدارد. لیکن ام البنین علیها السلام توجه به فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را فریضه‏ای دینی می‏شمرد، زیرا خداوند متعال در کتاب خود همگان را به محبت آنان دستور داده (4) ، و آنان امانت و ریحانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودند (5) .ام البنین با درک عظمت آنان به خدمتشان قیام کرد و در این راه از بذل آنچه در توان داشت دریغ نورزید.
گویند همان روزی که پای در خانه مولا علیه السلام گذاشت، حسنین علیهما السلام هر دو مریض بوده و در بستر افتاده بودند. اما عروس تازه ابو طالب به محض آنکه وارد خانه شد خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت (6) . چنانکه گفته می‏شود خود نیز پس از چندی به مولا پیشنهاد داد که به جای فاطمه، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند، تا حسنین علیهما السلام از ذکر نام اصلی او توسط مولا علیه السلام به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا سلام الله علیها، نیفتاده و در نتیجه خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعی نگردد و رنج بی مادری آنها را آزار ندهد !

اهل بیت علیهم السلام، و ام البنین

محبت بی شائبه ام البنین در حق فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و فداکاریهای فرزندان او در راه سید الشهدا علیه السلام، در تاریخ بی پاسخ نماند. اهل بیت عصمت و طهارت در احترام و بزرگداشت آنان کوشیدند و از قدردانی نسبت به آنان چیزی فرو گذار نکردند .
«شهید»، که از فقهای قله پوی شیعه است، می‏گوید: ام البنین از زنان با فضیلت و عارف به حق اهل بیت علیهم السلام بود. وی محبتی خالصانه به آنان داشت و خود را وقف دوستی آنان کرده بود. آنان نیز برای او جایگاهی والا و موقعیتی ارزنده قائل بودند. زینب کبری علیها السلام پس از رسیدن به مدینه به محضرش شتافت و شهادت چهار فرزندش را تسلیت گفت. چنانکه در اعیاد نیز، برای ادای احترام، به محضرش مشرف می‏شد.
رفتن نواده رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، شریک نهضت حسینی و قلب طپنده قیام امام حسین علیه السلام یعنی زینب کبری نزد ام البنین علیها السلام و تسلیت گفتن شهادت فرزندان برومندش، نشان دهنده منزلت والای ام البنین علیها السلام نزد اهل بیت علیهم السلام است.

ام البنین واسطه فیض الهی

این بانوی بزرگوار نزد مسلمانان جایگاهی ویژه دارد، و بسیاری از آنان معتقدند او را نزد خداوند منزلتی والاست و اگر دردمندی او را به درگاه حضرت باری تعالی شفیع و واسطه قرار دهد، غم و اندوهش برطرف خواهد شد.لذا به هنگام سختیها و درماندگیها، این مادر فداکار را شفیع خود قرار می‏دهند. البته بسیار هم طبیعی است که ام البنین علیها السلام نزد پروردگار مقرب باشد، زیرا وی فرزندان و پاره‏های جگر خود را خالصانه در راه خدا و استواری دین حق تقدیم داشته است (7) . در خلال کراماتی که در بخش سوم کتاب حاضر آمده، با جلوه‏هایی از مقام والای ام البنین علیها السلام در عالم معنا آشنا خواهیم شد.

سلسله نسب ام البنین علیها السلام

وی فاطمه (8) ، دختر حزام (9) بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب بن ربیعة بن عامر بن صعصعة بن معاویة بن بکر بن هوازن است.
مادر او شمامه (10) از خانواده سهل بن عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب می‏باشد و جده‏هایش عبارتند از:
جده اول:عمره دخت طفیل بن مالک احزم بن جعفر بن کلاب.
جده دوم:کتبه دخت عروة الرحال فرزند جعفر بن کلاب.
جده سوم:ام خشفت دخت ابی معاویة فارس هرار بن عبادة بن عقیل بن کلاب.
جده چهارم: فاطمه دخت جعفر بن کلاب (11) .
جده پنجم: عاتکه دخت عبد الشمس بن عبد مناف بن قصی، جده حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که « عمدة الطالب» نام او را فاطمه دانسته است.
جده ششم: آمنه دخت وهب بن عمیر بن نصر بن قعین بن حرث بن ثعلبة بن ذودان بن اسد بن خزیمه .
جده هفتم: دخت جحدر بن ضبیعه اغر بن قیس بن ثعلبیة بن عکایة بن صعب بن علی بن بکر بن وائل بن ربیعة بن نزار، جد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.
جده هشتم: دخت ملک بن قیس بن ثعلبه.
جده نهم: دخت الرأسین: خشین بن أبی عصم بن سمح بن فزاره(در«قاموس اللغة» خشین بن لای، و در «تاج العروس» لای بن عصیم آمده است).
جده دهم: دخت عمر بن صرمة بن عوف بن سعد بن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غطفان.
اینان جده‏های ام البنین علیها السلام، مادر ابو الفضل العباس علیه السلام، هستند که ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین از ایشان یاد کرده است. تاریخ گواهی می‏دهد که پدران و داییهای ام البنین علیها السلام در دوران قبل از اسلام جزو دلیران عرب محسوب می‏شده‏اند و مورخان آنان را به دلیری و جلادت در هنگام نبرد ستوده‏اند. افزون بر این، آنان علاوه بر شجاعت و قهرمانی، سالار و بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده‏اند، آنچنان که سلاطین زمان در برابرشان سر تسلیم فرود می‏آورده‏اند. اینان همانانند که عقیل به امیر المؤمنین علیه السلام گفت: «در میان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر یافت نشود» (12) .
امیر المؤمنین علیه السلام نیز مقصودش از آن پرس و جو آن بود که زنی را به همسری خویش برگزیند که زاده دلاوران عرب باشد، چرا که مسلم است سرشت و خصایص اجداد به فرزندان منتقل می‏شود، و فرزندان نیز آن ویژگیها را به نسلهای بعدی منتقل می‏سازند. بر این اساس است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‏فرمایند: «دایی به منزله یکی از دو زوج است (یعنی دایی نیز، چون پدر و مادر، در صفات و اخلاق طفل مؤثر است) پس برای جایگاه نطفه خود همسری شایسته برگزینید».
در اینجاست که می‏بینیم در وجود شریف ابو الفضل علیه السلام دو گونه شجاعت در هم آمیخته است: .1 شجاعت هاشمی و علوی که ارجمندتر و والاتر است و از جانب پدرش سرور اوصیا به او رسیده، ..2 شجاعت عامری که از جانب مادرش ام البنین علیها السلام ارث برده است، زیرا که در میان تیره مادریش جدی پیراسته چون عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب (جد ثمامه مادر ام البنین) بوده است که به سبب قهرمان سالاری و شجاعتش او را «ملاعب الأسنة» یعنی کسی که سر نیزه‏ها را به بازی می‏گیرد، می‏نامیدند. این لقب را نخستین بار حسان در باب او به کار برد، چون دید که یک تنه با شجاعاتی که او را احاطه کرده بودند پیکار می‏کند، و لذا گفت: «وی سر نیزه‏ها را با دستش به بازی گرفته است».
نیز از اوس بن حجر نقل شده که درباره عامر گفته است:
یلاعب أطراف الأسنة عامر
فراح له حظ الکتائب أجمع (13)

عامر سر نیزه‏ها را به بازی می‏گیرد، پس او در کارآیی و توان نظامی، به تنهایی نیروی یک لشگر را در خود جمع دارد.
عامر بن مالک همان کسی است که برادر زاده‏اش، عامر بن طفیل، با علقمة بن علاثه قرار گذاشتند که هر کدام نسب و حسب افتخار آمیزتری داشت و به نفع او حکم شد، صد شتر از دیگری بستاند. بدین منظور، هر یک،یکی از پسران خود را نزد مردی از بنی وحید به گرو گذاشتند (و ضمانت و رهن نیز از آن هنگام دایر گردید). چون ابن طفیل در این مورد از عمویش، عامر بن مالک، کمک خواست، این مرد دلیر نعلین خود را به او داد و گفت: برای تعیین شرافت خود از این نعلین کمک بگیر، زیرا من با آن چهل «مرباع» را به دست آورده‏ام (14)
مرباع، ربع غنائم جنگی‏یی بوده است که پس از پیروزی یک قوم بر قوم دیگر، در زمان جاهلیت به رئیس قبیله می‏رسید. این نعلین، مخصوص رئیس و پیشوای قوم بوده که در ایام نبرد آن را می‏پوشیده است، و الا مزیتی نداشته که برای تعیین افتخار و مباهات به نسب به کار رود.
دیگر از اجداد مادری حضرت ابو الفضل علیه السلام، عامر بن طفیل بن مالک بن جعفر بن کلاب، برادر عمره: جده اول ام البنین علیه السلام می‏باشد که فوقا از او یاد شد. او گرامیترین مردم در عصر خود و نام آورترین شجاعان و دلاوران عرب بود. حتی گویند که: هر گاه یکی از اعراب نزد قیصر روم می‏رفت قیصر به او می‏گفت: تو با عامر بن طفیل چه نسبتی داری؟ اگر وی میان خود و عامر نسبتی بر می‏شمرد، گرامیش می‏داشت.
وصله و احسان به او می‏کرد، و الا روی خوش به او نشان نمی‏داد (15)
نیز از اجداد مادری ام البنین علیها السلام، عروة الرحال فرزند عتبة بن جعفر بن کلاب،پدر کبشه: جده دوم این بانو می‏باشد. عروه با پادشاهان رفت و آمد بسیار داشت و او را نزد آنها پایگاه و منزلتی رفیع بود، و به همین خاطر هم او را «رحال» (یعنی جهانگرد) نامیده‏اند .
از دیگر نیاکان ام البنین، طفیل: فارس قرزل است که پدر عمره (جده اول این بانوی بزرگوار) می‏باشد. او نیز در شجاعت و قهرمان سالاری زبانزد همگان بوده و با «ملاعب الأسنة»، ربیعه، عبیده، و معاویه (پسران جعفر بن کلاب) برادر بوده است.
گویند: یک روز صبح آنان بر نعمان بن منذر (امیر مشهور عرب) وارد شدند و مشاهده کردند که یکی از یاران و همنشینان امیر، موسوم به ربیع بن زیاد عبسی، با امیر مشغول غذا خوردن است. آنان مطلع شده بودند که ربیع نزد حاکم از ایشان سعایت کرده است.
لبید، کوچکترین فرزند ربیعه (یکی از برادران یاد شده)، اشعاری در مدح طائفه و عموهای خویش و ذم ربیع بن زیاد سرود که نعمان و دیگر همنشینانش بر او انکار نورزیدند، و این به لحاظ شرافت و بزرگمنشی غیر قابل انکار آنان بود. حتی پس از این ماجرا، امیر آن شخص سخن چین را از خود راند و ابیاتی در توبیخ او سرود.

ام البنین علیها السلام همسری جز امیر المؤمنین علی علیه السلام برنگزید!

گروهی از مورخین بر آنند که امیر المؤمنین علیه السلام با ام البنین علیها السلام، دختر حزام عامریه، بعد از شهادت حضرت زهرا علیها السلام ازدواج نمود (16) .دسته‏ای دیگر می‏گویند که این امر بعد از ازدواج حضرتش با امامه بوده است. (17) اما در هر حال، مسلم است که این ازدواج بعد از شهادت صدیقه کبری علیها السلام صورت گرفته است، زیرا تا فاطمه علیها السلام زنده بود خداوند ازدواج با دیگر زنان را بر امیر المؤمنین علیه السلام حرام نموده بود (18) .
ام البنین دارای چهار پسر به نامهای: عباس، عبد الله، جعفر و عثمان گردید که سرور همه آنان حضرت عباس علیه السلام می‏باشد. این بانوی بزرگوار، بعد از امیر المؤمنین علی علیه السلام مدتی طولانی زنده بود و با کسی نیز ازدواج نکرد، همچنانکه امامه و اسماء بنت عمیس و لیلی نهشلیه چنین نمودند و این چهار زن آزاده، کمال وفاداری را در حق شوی و سرورشان امیر المؤمنین علی علیه السلام انجام دادند (19) . حتی یک بار مغیرة بن نوفل و یک بار نیز ابو هیاج بن سفیان از امامه خواستگاری کردند، اما او امتناع ورزید و حدیثی از علی علیه السلام نقل کرد که همسران پیامبر و جانشینش بعد از مرگ ایشان نباید به همسری کسی در آیند، بر پایه این سفارش، زنان وارسته مزبور، تن به ازدواج با کسی ندادند (20) .
در باب عظمت مقام و علو معرفت حضرت ام البنین علیها السلام به مقام و موقعیت اهل بیت علیهم السلام همین بس که نوشته‏اند: چون به ازدواج امیر المؤمنان علیه السلام در آمد، امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار بودند، و او بسان مادری دلسوز و پرستاری مهربان به مراقبت و د لنوازی از آنان پرداخت، و چنین امری از همسر سرور اهل ایمان، که از انوار معارف حضرتش بهره‏ها گرفته، در بوستان علوی تربیت یافته و به آداب و اخلاق مولای متقیان علیه السلام مؤدب و متخلق شده، شگفت نیست.

فرزندان ام البنین علیها السلام

اول از همه، قمر بنی هاشم علیه السلام متولد گردید، و بعد بترتیب: عبدالله و جعفر و عثمان گام به جهان هستی گذاشتند.
فرزندان ام البنین ـ همگی ـ در زمین کربلا شهید شدند و نسل ام البنین علیها السلام از طریق عبید الله بن قمر بنی هاشم بسیار می‏باشند. چون بشیر به فرمان امام زین العابدین علیه السلام وارد مدینه شد تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت اسرای آل الله با خبر سازد، در راه ام البنین علیها السلام او را ملاقات کرد و فرمود: ای بشیر، از امام حسین علیه السلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: ای ام البنین، خدای تعالی ترا صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام البنین علیها السلام فرمود: از حسین مرا خبر ده. بدینگونه، بشیر خبر قتل یک یک فرزندانش را به او داد، اما ام البنین علیها السلام پیاپی از امام حسین علیه السلام خبر می‏گرفت وی گفت: فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد! و چون بشیر خبر قتل آن حضرت را به او داد صیحه‏ای کشید و گفت: ای بشیر، رگ قلبم را پاره کردی! و صدا به ناله و شیون بلند کرد.
مامقانی گوید: این شدت علاقه، کاشف از بلندی مرتبه او در ایمان، و قوت معرفت او به مقام امامت است که شهادت چهار جوان خود را که نظیر ندارند در راه دفاع از امام زمان خویش سهل می‏شمارد.
به نوشته علامه سماوی در ابصار العین: ام البنین علیها السلام همه روزه به بقیع می‏رفت و مرثیه می‏خواند، به نوعی که مروان ـ با آن قساوت قلب ـ ـاز ناله و گریه ام البنین علیها السلام به گریه می‏افتاد و اشکهای خود را با دستمال پاک می‏کرد. نیز هنگامی که زنها او را با عنوان ام البنین خطاب کرده و به وی تسلیت می‏داده‏اند، این ابیات را سرود :
لا تدعونی ویک ام البنین‏
تذکرینی بلیوث العرین‏
کانت بنون لی ادعی بهم‏
و الیوم أصبحت و لا من بنین‏
أربعة مثل نسور الربی‏
قد واصلوا الموت بقطع الوتین‏
تنازع الخرصان أشلائهم‏فکلهم أمسوا صریعا طعین‏
یا لیت شعری أ کما اخبروا
بأن عباسا مقطوع الیدین

یعنی ای زنان مدینه، دیگر مرا ام البنین نخوانید و مادر شیران شکاری ندانید، مرا فرزندانی بود که به سبب آنها ام البنینم می‏گفتند، ولی اکنون دیگر برای من فرزندی نمانده و همه را از دست داده‏ام. آری، من چهار باز شکاری داشتم که آنها را هدف تیر قرار دادند و رگ گردن آنها را قطع نمودند و دشمنان با نیزه‏های خود ابدان طیبه آنها را از هم متلاشی کردند و در حالی روز را به پایان بردند که همه آنها با جسد چاک چاک بر روی خاک افتاده بودند. ای کاش می‏دانستم آیا این خبر درست است که دستهای فرزندم قمر بنی هاشم علیه السلام را از تن جدا کردند؟!
مخوان جانا دگر ام البنینم‏
که من با محنت دنیا قرینم‏
مرا ام البنین گفتند، چون من‏
پسرها داشتم ز آن شاه دینم‏
جوانان هر یکی چون ماه تابان‏
بدندی از یسار و از یمینم‏
ولی امروز بی بال و پرستم‏
نه فرزندان، نه سلطان مبینم‏
مرا ام البنین هر کس که خواند
کنم یاد از بنین نازنینم‏
به خاطر آورم آن مه جبینان‏
زنم سیلی به رخسار و جبینم‏
به نام عبد الله و عثمان و جعفر
دگر عباس آن در ثمینم‏
یا من رأی العباس کر
علی جماهیر النقد
و وراه من أبناء حیدر
کل لیث ذی لبد
نبئت أن ابنی اصیب‏
برأسه مقطوع ید
ویلی علی شبلی و مال‏
برأسه ضرب العمد
لو کان سیفک فی‏
یدیک لما دنی منک أحد

حاصل مضمون این ابیات جانسوز آنکه: هان ای کسی که فرزند عزیزم، عباس، را دیده‏ای که با دشمن در قتال است و آن فرزند حیدر کرار، پدروار،حمله می‏کند و فرزندان دیگر علی مرتضی، که هر یک نظیر شیر شکاری هستند، در پیرامون وی رزم می کنند، آه که به من خبر داده‏اند که بر سر فرزندم عباس عمود آهن زدند در حالیکه دست در بدن نداشته است. ای وای بر من ! چه بر سرم آمد و چه مصیبتی بر فرزندانم رسید؟! اگر فرزندم عباس دست در تن داشت، کدام کس را جرأت بود که به وی نزدیک شود؟!
فضل بن محمد بن فضل بن حسن بن عبید الله بن عباس بن امیر المؤمنین علیه السلام نیز، که از تبار قمر بنی هاشم است، مرثیه ذیل را در سوگ جد خود سروده است:
إنی لأذکر للعباس موقفه‏
بکربلاء و هام القوم یختطف‏
یحمی الحسین و یحمیه علی ظمأ
و لا یولی و لا یثنی فیختلف‏
و لا أری مشهدا یوما کمشهده‏
مع الحسین علیه الفضل و الشرف‏
اکرم به مشهد أبانت فضیلته‏
و ما أضاع له أفعاله خلف

و چه زیبا سروده است شاعر بزرگ اهل بیت علیهم السلام مرحوم سید جعفر حلی «ره» در مدح حضرت ابو الفضل العباس علیه السلام:
وقع العذاب علی جیوش امیة
من باسل هو فی الوقایع معلم‏
ما راعهم إلا تقحم ضیغم‏
غیر ان یعجم لفظه و یدمدم‏
عبست وجوه القوم خوف الموت‏
و العباس فیهم ضاحک متبسم‏
قلب الیمین علی الشمال و غاص فی‏
الأوساط یحصد للرؤوس و یحطم‏
بطل تورث من أبیه شجاعة
فیها انوف بنی الضلالة ترغم‏
حامی الظعینة أین منه ربیعة)
أم أین من علیا أبیه مکدم‏
فی کفه الیسری السقاء یقله‏
و بکفه الیمنی الحسام المخذم‏
حسمت یدیه المرهقات و انه‏
و حسامه من حدهن لأحسم‏
فغدا یهم بأن یصول فلم یطق‏
کاللیث إذ أظفاره تتقلم‏
أمن الردی من کان یحذر بطشه‏
أمن البغات إذا أصیب القشعم‏
و هوی بجنب العلقمی فلیته‏
للشاربین به یدان العلقم (21)
کمیت شاعر چه خوش سروده است:
و ابو الفضل إن ذکرهم الحلو
شفاء النفوس من أسقام‏
قتل الأدعیاء إذ قتلوه‏
أکرم الشاربین صوب الغمام (22)

یعنی: و ابو الفضل (یکی از جوانمردان بود) که یاد شیرین آنها شفای درد هر ددرمندی است .
آن که زنا زادگان را کشت و در آن هنگامی که او را کشتند، و بزرگوارترین کسی که از آب باران آشامید.
شاعری دیگر درباره عباس بن علی علیه السلام چنین سروده است:
أحق الناس أن یبکی علیه‏
فتی أبکی الحسین بکربلاء
أخوه و ابن والده علی‏
أبو الفضل المضرج بالدماء
و من واساه لا یثنیه شی‏ء
و جادله علی عطش بماء (23)

یعنی: شایسته‏ترین کسی که سزاوار است مردم بر او بگریند آن جوانی است که (شهادتش) حسین علیه السلام را در کربلا به گریه انداخت.
یعنی برادر و فرزند پدرش علی علیه السلام که همان ابو الفضل بود و به خون آغشته گشت .
و کسی که با او مواسات کرد و چیزی نتوانست جلو گیر او (در این مواسات) گردد، و با اینکه خود تشنه آب بود (اب نخورد و)به آن حضرت کرم کرد.
به دریا پا نهاد و تشنه برگشت‏
أم البنین مضطر نالد چو مرغ بی پر
گوید به دیده تر، دیگر پسر ندارم‏
زنها!مرا نگویید أم البنین از این پس‏
من ام بی بنینم، دیگر پسر ندارم‏
مرا ام البنین دیگر مخوانید
به آه و ناله‏ام یاری نمایید
بنالم بهر عباسم شب و روز
شده آهم به جانم آتش افروز
به دشت کربلا آن مه جبینم‏
شنیدم بود سقای حسینم‏
به دریا پا نهاد و تشنه برگشت‏
حسینش تشنه بود، از آب لب بست‏
گذشت از آب و کسب آبرو کرد
به سوی خیمه‏ها با آب رو کرد
ز نخلستان چو بر سوی خیم شد
به دست اشقیا دستش قلم شد (24)
شنیدم آنکه جدا شد ز قامت عباس‏
دو دست، بر اثر ظلم قوم حق نشناس‏
به چشم راست خدنگش رسیده از الماس‏
چمن خزان شد و پژمرده گشت چون گل یاس

پی‏نوشتها:

1ـ تنقیح المقال: ج 2 صفحه .128
2ـ الاصابة: صفحه 375 ج 1، معارف ابن قتیبه: صفحه 92،اغانی: صفحه 50 ح .15
3ـ تنقیح المقال: ج 2 صفحه .128
4ـ سوره شوری، آیه 23، (قل لا اسالکم علیه أجرا إلا المودة فی القربی).
5ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الحسن و الحسین ریحانتا رسول الله» (امالی صدوق: صفحه 85 و ینابیع الموده: صفحه 166 و احقاق الحق: جلد 10 صفحه 595 الی صفحه 626 و ارشاد مفید صفحه 180).
6ـ زندگانی حضرت ابو الفضل العباس علیه السلام: صفحه .21
7ـ عمدة الطالب و در تاریخ الخمیس: جلد 2 صفحه 317 نامشان (وایسی) گفته شده است.
8ـ در اصابه: جلد 1 صفحه 37 و معارف ابن قتیبه: صفحه 92 «حرام» با رای بدون نقطه آمده است، ولی در تاریخ طبری، تاریخ ابن اثیر و تاریخ ابن الفداء و غین (حزام) با زاء ثبت شده است.
9ـ در عمدة الطالب از او به نام «لیلی» یاد کرده است.
10ـ در اغانی: جلد 15 صفحه 50 (خالده) آمده است.
11ـ سردار کربلا: ترجمه العباس مرحوم مقرم، صفحه 154، از انتشارات مؤسسه الغدیر، چاپ اول سال 1411 ق.
12ـ رساله ابن زیدون در حاشیه شرح صفدی بر لامیة العجم: جلد 1 صفحه .130
13ـ اغانی: جلد 15 صفحه 50، بلوغ الأرب: جلد 1 صفحه .317
14ـ سمط اللئالی: جلد 2 صفحه 89، مجمع الأمثال: جلد 2 صفحه .23
15ـ تاریخ طبری: جلد 6 صفحه 89، تاریخ ابن اثیر: جلد 3 صفحه 158، تاریخ ابو الفداء: جلد 1 صفحه .181
16ـمناقب ابن شهر آشوب: جلد 6 صفحه 89، تاریخ ابن اثیر: جلد 3 صفحه 158، تاریخ ابو الفداء : جلد 1 صفحه .181
17ـ مناقب ابن شهر آشوب: جلد 2 صفحه .93
18ـ کشف الغمة: صفحه 32، الفصول المهمة: صفحه 145، مناقب ابن شهر آشوب: جلد 2 صفحه 76، مطالب السؤول: صفحه .63
19ـ مناقب ابن شهر آشوب: جلد 2 صفحه .76
20ـ سفینة البحار: مرحوم محدث قمی، جلد 6 صفحه .133
21ـ سفینة البحار: مرحوم محدث قمی، ج 6 صفحه .134
22 و 23ـ ترجمه مقاتل الطالبیین: صفحه 81 و .82
24ـ از فائز تبریزی.
چهره درخشان قمر بنی‏هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما