نویسنده: محمد غفارنیا
غوغای قیامت صحنههای شگفتی دارد، از جمله صحنه حسرت ظالمان از گذشته خویش است. آنها در برابر یك زندگی جاویدان خود را ناامید و خسران زده مینگرند؛ در حالی كه میتوانستند با چندی شكیب ورزی، مبارزه با نفس و ایثار، به زندگی فخر آفرینی كه سراسر آسایش است و لذت، برسند. بیشتر این پشیمانیها نیزازرهگذر دوستان گمراه چون غباری سیاه بر آیینه زندگی شان نشسته است.
در عصر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دو تن از مشركان به نام عقبه و ابی با هم دوست بودند. هر زمان عقبه از سفر میآمد، غذایی فراهم میآورد و اشراف قومش را دعوت میكرد. در عین حال كه اسلام را هم نپذیرفته بود، در بسیاری از اوقات به حضور پیامبر میرسید. یك روز كه از سفر آمد و طبق معمول غذایی را آماده كرد و دوستان را به مهمانی خواند، ازپیامبر اسلام نیز دعوت به عمل آورد. وقتی غذا حاضر شد و سفره راگستردند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من از غذای تو نمیخورم، مگر این كه به وحدانیت خدا و رسالت من شهادت بدهی. عقبه هم شهادتی را بر زبان جاری كرد. وقتی این خبر به دوستش اُبی رسید، گفت: عقبه، از آیینت منحرف شدی؟ گفت: نه، به خدا سوگند من منحرف نشدهام؛ لكن مردی بر من وارد شد كه حاضر نبود از غذایم بخورد؛ جز این كه شهادتین بگویم. من هم شرم داشتم كه او غذا نخورده از سفره من برخیزد، برای همین شهادتین را گفتم.
ابی گفت: از تو راضی نمیشوم؛ مگر این كه در برابرش ایستاده و به او توهین كنی. عقبه این كار را رد كرد و مرتد شد. حضرت فرمودند: در بیرون از اینجا تو را نخواهم دید، جز این كه سرت را با شمشیر از تن جدا سازم. سرانجام عقبه در روز بدر در صف كفار به قتل رسید.
دوستش اُبی نیز در جنگ احد كشته شد. و این آیات درباره آنان و امثال آنان نازل گردید:
(وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا، یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلانًا خَلِیلًا) (1)
به خاطر آور روزی را كه ظالم دست خویش را از شدت حسرت میگزد و میگوید: ای كاش با رسول خدا راهی را برگزیده بودم. وای بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خویش نمیگرفتم. او بعد از آن كه آگاهی به سراغ من آمده بود، مرا از یاد حق گمراه ساخت. شیطان همیشه انسان را خوار كرده است. (2)
پینوشتها:
1-فرقان/27-29.
2-مجمع البیان: ج7. ص166.
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول