جنگ ماراتن

پیروزی کورش کبیر به کرزوس سبب ورود ایران به آسیای صغیر و هم مرز شدن ایرانیان با «دولت شهرهای» یونان شد. یونانیان از همان ابتدا از ورود این میهمان ناخوانده ناخشنود بودند. چرا که لیدیه قدرتی متوسط و غیرخطرناک
سه‌شنبه، 28 ارديبهشت 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
جنگ ماراتن
 جنگ ماراتن

 

نویسنده: علی غفوری




 

ایران و یونان

پیروزی کورش کبیر به کرزوس سبب ورود ایران به آسیای صغیر و هم مرز شدن ایرانیان با «دولت شهرهای» یونان شد. یونانیان از همان ابتدا از ورود این میهمان ناخوانده ناخشنود بودند. چرا که لیدیه قدرتی متوسط و غیرخطرناک بود، حال آن که امپراتوری ایران یک امپراتوری جوان با نفوس و قدرت رزم بسیار زیاد بود. کوچ‌نشینان یونانی سرانجام در 499 ق. م علیه پارس‌ها شوریدند و در این کار خود از یونانیان اروپا نیز کمک خواستند. اسپارت‌ها از کمک به یونانیان مهاجر خودداری کردند، اما آتن 25 کشتی نیرو به کمک آن‌ها فرستاد. (تاریخ جهانی، تألیف ش. دولاندلن- جلد اول ص 111) یونانیان به کمک مردم ایونی، شهرهای منطقه را گرفتند و در همان سال سارد را آتش زدند.
برای داریوش بزرگ که در آن زمان بزرگ‌ترین امپراتوری تاریخ را در اختیار داشت و ماوراءالنهر، شمال شرق آفریقا، مدیترانه شرقی، آسیای صغیر، منطقه حاصلخیز هلال خضیب و بین‌النهرین را در اختیار داشت، اقدام یونانی‌ها بسیار گستاخانه جلوه کرد و با نیروهای مستقر در منطقه، یونانیان را به عقب راند و ظرف 4 سال کل منطقه را مطیع خود کرد و شهرهای ایونی را به آتش کشید. در 492 ق. م در منطقه آسیای صغیر دیگر دشمنی برای عرض اندام نمانده بود. اما داریوش هنوز راحت نبود.
یونانی‌ها از نظر جنگی مردمی ورزیده بودند و سال‌ها مزدوری، از آن‌ها سربازان حرفه‌ای و قدرتمند ساخته بود. داریوش می‌دانست در نبردهای اخیر تنها با آتن طرف بوده، حال آن که قدرت اصلی در اختیار اسپارت بوده است. شاید بتوان مردان جنگی اسپارت را حرفه‌ای‌ترین رزم‌آوران تاریخ قدیم دانست. بنابراین اگر داریوش می‌خواست مانند سلف بزرگ خود کورش خیال خود را از جانب غرب راحت کند، باید آتن و اسپارت را از بین می‌برد.

نخستین جنگ مدی

در 492 ق. م نیروی دریایی ایران به فرماندهی داماد داریوش به سمت یونان حرکت کرد، اما گرفتار توفان شدیدی شد و بسیاری از کشتی‌های ایران غرق شدند. داریوش که نقشه خود را شکست خورده دید، سفرایی را به آتن و اسپارت فرستاد، اما یونانیان آن‌ها را کشتند. (تاریخ جهانی، تألیف ش. دولاندلن- جلد اول ص 112)
اکنون به نظر می‌رسید جنگ اجتناب‌ناپذیر است.
در 490 ق. م نیروهای ایران با 600 کشتی که اغلب متعلق به فینیقیان بود به همراه 100 هزار سرباز راه یونان را در اروپا پیش گرفتند (البته رقم 100 هزار سرباز ممکن است اغراق‌آمیز به نظر برسد.) فرماندهی ایرانیان با آرتافرن و فرماندهی آتنی‌ها با اریستید و تیسمتوکل بود.
ایرانی‌ها در جلگه ماراتن پیاده شدند و پس از 9 روز، درگیر نبرد با یونانیان شدند و علی‌رغم درهم کوبیدن مرکز و قلب یونانیان به دلیل شکست از جناحین، مجبور به عقب‌نشینی به کشتی‌ها شدند.
روایت سرپرستی سایکس نیز از نبردهای اول ایران و یونان چنین است:
«فرماندهان سپاه ایران عوض آن که (پس از پیروزی‌های اولیه در خاک یونان) آتن را منظور نظر اصلی قرار دهند، اوقات خود را صرف امور جزئی رساندند و دشمن اصلی را غضبناک و متحد ساختند.» در 490 ق. م سپاه ایران در ماراتن در 20 مایلی شمال شرقی آتن متحد شد و با رایزنی یک یونانی به نام هیپ پیاس برای مبارزه با یونانیان آماده شدند. ابتدا قرار بود ارگ قلعه به دست طرفداران هیپ پیاس بیفتد، اما طرفداران وی نتوانستند ارگ را بگیرند و چند روز بعد جناحین دو سپاه به یکدیگر یورش برده و 40 هزار ایرانی و 10 هزار یونانی درهم آویختند. یونانیان به سرعت دریافتند که می‌توان با استفاده از نیروی تجربه و وطن‌پرستی ایرانیان را در ماراتن شکست داد.
«حمله در زیر دره و دانا با کمال سرعت وقوع یافت و فاصله بین دو اردو که درست یک میل بود، ظرف 8 دقیقه پیموده شد (البته این ادعا محل تردید است، چرا که پیاده نظام سنگین اسلحه یونان نمی‌توانست با این سرعت حرکت کند)، ایرانیان از این که جماعتی از یونانیان بدون تقویت سواران به آن‌ها حمله کرده‌اند، تعجب کردند و این واقعه را ضعیف شمردند، لیکن قبل از آن که به خود آیند، یونانیان به ایشان رسیده بودند. پارسیان و طایفه سکاها که در قلب (سپاه) بودند، خوب مقاومت و بعد غلبه کردند، اما آتنی‌ها در جناحین غالب شدند و پس از آن به قلب روی آوردند.» (تاریخ ایران- سرپرستی سایکس- جلد اول- ص 256)
پیرنیا نیز در کتاب تاریخ ایران باستان خود می‌گوید: «یونانی‌ها که می‌دانستند ایرانیان تیراندازان ماهری هستند و اگر از دور جنگ کنند، طاقت تیر آن‌ها را ندارند، خود را بی‌پروا به سپاه ایران زدند و جنگ تن به تن را آغاز کردند. سپاه آتنی سنگین اسلحه بود، یعنی اسلحه دفاعی (جوشن، خود و نیزه بلند) داشت، در صورتی که سپاه ایران فاقد تجهیزات بود و سپرهایشان نیز استحکام سپر یونانیان را نداشت.»
در هر حال نتیجه جنگ عقب‌نشینی موقت از خاک یونان بود. اگرچه داریوش این شکست را مهم نشمرد و بلافاصله در کار تدارک سپاه بسیار بزرگی شد.

جنگ‌های دوم مدی

داریوش برای فتح یونان نیازمند سپاهی سنگین اسلحه بود و اکنون تاریخ، دوباره تکرار شده بود. همان‌گونه که هوخشتره، پادشاه ماد، در 2 قرن قبل پی برد نابود کردن سپاه‌های منظم و حرفه‌ای آشور تنها با سپاهیان آموزش دیده مشابه آن امکان‌پذیر است. جمع‌آوری سپاه جدید 3 سال به طول انجامید، در همین زمان داریوش فوت کرد. (485 ق. م)
به این ترتیب خشایارشا وارث ارتشی بزرگ و آماده شد. او پس از خواباندن شورش مصر آماده هجوم به یونان شد. از گزافه‌گویی یونانی‌ها که بگذریم (برخی مورخان قدیم، سپاه وی را 800 هزار تا 5 میلیون نفر! تخمین زده‌اند، حال آن که گویی از جمعیت دنیای قدیم بی‌اطلاع بوده‌اند) باید اذعان داشت سپاه جمع‌آوری شده توسط خشایارشا تا آن تاریخ نظیر نداشته است. اکنون نیز نبرد دوم ایران و یونان در راه بود.

توضیحاتی درباره جنگ ماراتن

یونانیان جنگ ماراتن را نقطه عطفی در تاریخ خود می‌دانند. تمدن غرب نیز برای این نبرد ارزشی بیش از اندازه قائل است تا جایی که معروف‌ترین ورزش المپیک با نام دوی ماراتن مبدل به سمبل مسابقات جهانی المپیک شده است.
اما اطلاعات ما از این نبرد تا چه اندازه با واقعیات مطابق است؟
چند ماه قبل در روزنامه‌ی ایران مقاله‌ای از یک فرمانده ستاد ارتش به چاپ رسید که نشان می‌داد روایت مورخان از این نبرد چندان مورد تأیید نیست. این کارشناس نظامی از قول مورخان آلمانی نقل کرده است ترکیب نیروهای یونانی به ویژه آن که سنگین اسلحه بوده‌اند، به آن‌ها اجازه نمی‌داد در دشت کم عرض ماراتن به ایرانیان حمله برند. وی از هانس ولبروک، مورخ آلمانی، نقل می‌کند که نوشته‌های یک افسر ستاد ارتش آلمان را خوانده که به هنگام بررسی دشت ماراتن تأکید کرده است «در این دشت حتا 1 تیپ (حدود 5 تا 8 هزار سرباز) نمی‌تواند به تمرین بپردازد چه برسد به آن‌که شاهد نبرد ده‌ها هزار سرباز باشد.»
این تحقیق کوچک همچنین از قول تاریخ‌نویس دیگری آورده است: «فرمانده سپاه ایران متوجه شد میدان عمل و باریک بودن عرض میدان مانع از کاربرد سواره نظام می‌شود، بنابراین دستور عقب‌نشینی به سربازان خود (و بازگشت به کشتی) را می‌دهد که هرودوت صدور فرمان عقب‌نشینی را به منزله‌ی شکست سپاهیان ایرانی تلقی می‌کند. در یک کلام می‌توان گفت، روایات جنگ‌های ایران و یونان به دلیل یک جانبه‌گرایی مورخان یونان (آن هم ارائه‌‎ی ارقام حیرت‌آور از تلفات نیروهای درگیر) چندان مورد استثنا نیست.
ناپلئون نیز در یادداشت‌های سال‌های آخر عمر خود در جزیره‌ی سنت هلن می‌گوید: «درباره جزئیات پیروزی پرهیاهوی یونانیان نباید فراموش کرد که این‌ها گفته‌های یونانیان است و آنان مردم لافزن و گزافه‌گو بوده‌اند و هیچ تاریخ ایرانی‌ای تاکنون نوشته نشده که از روی آن بتوانیم پس از استماع سخنان دو طرف به یک داوری صحیح برسیم.»
گفته ناپلئون بسیار تأمل‌برانگیز است، چرا که وی به عنوان یک نابغه نظامی با شک و تردید به جنگ‌های ایران باستان و یونان می‌نگرد و در جای دیگر نیز آن‌ها را باورنکردنی می‌داند.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط