نویسنده: علی غفوری
پلوپونز
پایان نبردهای یونان و ایران سبب شد اتحادیه یونان با مشکل مواجه شود. البته این اتحادیه از همان ابتدا نیز بر اساس «دوستی» شکل نگرفته بود بلکه نزدیک شدن خطر بزرگ یک امپراتوری آسیایی این اتحادیه را ایجاد کرد اما در نهایت یونانیان که قومی جنگجو، فرصتطلب و ناآرام بودند، در سال 433 قبل از میلاد دوباره آماده نبرد، با یکدیگر شدند. جنگهای پلوپونز را میتوان یکی از مهیبترین جنگهای داخلی دنیای باستان دانست.اسپارت و آتن
در بین دولت شهرهای یونان، آتن و اسپارت از موقعیت ویژهای برخوردار بود. آتنیها در ایجاد ثروت، شوکت و بناسازی و اسپارت در توان بالای رزمی قدرت زیادی داشتند. تدابیر تیموستوکل، سردار یونانی، فاتح نبرد دریای سالامیس سبب شده بود آتن دوباره مبدل به شهر اول یونان شود و این برای اسپارتها قابل تحمل نبود. اسپارتیها میدانستند که توان نظام آتن هرگز قادر به مقابله با «زوبین» اسپارتی نیست و به همین اساس اعتقاد داشتند، «ثروت متعلق به کسی است که قویتر باشد.» این مسئله سبب شد اسپارتیها برای نبرد منتظر بهانه باشند.در 432 قبل از میلاد این بهانه به وجود آمد.
نبرد بین دو شهر کورسیر و کرنت سبب ورود آتن به نفع کورسیر شد. و کرنت نیز از برادر بزرگتر خود اسپارت کمک خواست. اسپارتیها که 10 سال بود دست به اسلحه نبرده بودند، فرصت را مغتنم شمرده و آماده کارزار شدند. اکنون «اتحادیه پلوپونز» بار دیگر تشکیل شده بود. اسپارت، تب، فوسید، لوکرید، اتولی و مقدونیه همه به آتن اعلام جنگ دادند. آتن نیز بیکار ننشست. پلاته، کورسیر، اکارنانی و تراسها که محتاج ثروت آتن بودند آماده کمک به آتن شدند، حصار شهر آتن بسیار بزرگ، نیروی دریایی آن قدرتمند (مجهز به 300 کشتی) و ثروت آن بسیار زیاد بود اما این شهر به خوبی میدانست در زمین هموار هیچ نیرویی قادر به مقابله با قدرت اسپارت نیست.
نیروهای اسپارت نیز با وقوف بر این نکته در 431 قبل از میلاد به آتیک (سرزمین اصلی اطراف آتن) حمله بردند و به سرعت نیروهای مدافع را نابود کرده و کلیه اهالی، آبادیها و شهرکهای اطراف آتن را نابود کردند اما میدانستند حمله به حصار آتن کار آنها نیست. نیروی دریایی آتن نیز در این زمان فاتحانه جلو میرفت و سواحل لاکونی و الیه را غارت کرده و هرجا سفاین اسپارت را میدیدند، نابود میکردند.
اتحادیه پلوپونز از ضعف نظامی (زمینی) آتن استفاده کرده و در 426 پلاته را پس از 2 سال محاصره از پای درآوردند. نابودی پلاته سبب شد آتنیها به تلافی، به تحرکات دریایی خود سرعت دهند و در 425 بندر پیلوس را (که متعلق به اتحادیه بود) تصرف کرده و دهها کشتی اسپارت را از بین ببرند. موتسن، سردار آتنی، در این نبرد صدها نفر از بهترین نیروهای اسپارت را از بین برد و قریب به 500 تن را اسیر کرد. اکنون آتن تصرف جزایر را آغاز کرده بود. اسپارتها که میدیدند علیرغم قدرت زمینی، به دلیل وجود جزایر متعدد، بدون نیروی دریایی قادر به دفاع از اتحادیه نیستند و از طرف دیگر به دلیل حصارهای بلند آتن قادر به فتح آن نیستند، پیشنهاد صلح دادند. اما فرمانروایان آتن که به پیروزی خود امیدوار و به قدرت مغرور شده بودند این خواسته را رد کردند و در 422 با سپاهی بزرگ به مقابله با برازیداس فرمانده اسپارت رفتند. دو سپاه در آمفی پولیس با هم جنگیدند و برتری جنگاورها اسپارتها سبب شد آتن مطمئن شود در «زمین» حریف اسپارت نیست. در این نبرد سهمگین هر دو سپاه فرماندهان بزرگ خود (برازیداس و کلئون) را از دست دادند.
دو رقیب پی بردند هیچ کدام قادر به حذف آن یکی نیست بنابراین در 421 عهدنامه صلحی بین دو طرف امضا و بخش اول جنگهای پلوپونز تمام شد. اما خروج برخی متحدان دو طرفِ صلح از همان ابتدا، نشان داد این صلح ناپایدار است.
فقر و مشکلات سبب شد اعضای اتحادیه بار دیگر در 431 قبل از میلاد تصمیم به حمله به آتیک (سرزمین اصلی آتن) بگیرند. این بار هدف اسپارت محو آتن به هر قیمت بود به جز اتحادیه پلوپونز، تب، فوسیدی، لوکری، آرگوس و کورسیر نیز آماده مبارزه شدند. آنها حتا مذاکرات با ایران را نیز آغاز کردند.
اسپارتها بار دیگر مناطق اطراف آتن را به کلی ویران کرده و این بار حتا اجازه کشاورزی را نیز از مردم این مناطق گرفتند. اسپارتها این بار به خاطر داشتند در کشور پر از جزیره یونان، نیروی دریایی بسیار راهگشاست. بنابراین با استفاده از نیروهای دریایی متفرقه شهرها و جزایر کوچک اتحادیه دریایی قدرتمند ایجاد کردند و پس از توافق با داریوش دوم پادشاه هخامنشی، از کمکهای عظیم مالی ساتراپ لیدی که تحت فرمان شاه ایران بود، برخوردار شدند.
شکستهای پی در پی آتن سبب شد آتنیها به نیروی دریایی خود دل ببندند اما در 408 و 407 قبل از میلاد آنها حتا در دریا نیز از ناوگان تقویت شدهی اسپارتها شکست خوردند. در نبرد نهایی دریایی در سواحل لسبوس سفاین اسپارتی عمده ناوگان یونان را محاصره کردند و آتن مجبور به رساندن آخرین کشتیهای خود برای نجات نیروی دریاییاش شد. جنگ سختی در «ارژی نوز» درگرفت. در این نبرد دریاسالاران آتنی هر آنچه در توان داشتند، رو کردند و در نهایت ناوگان اسپارت را شکست دادند اما مرتکب اشتباه احمقانهای شدند. آنها پیشنهاد صلح اسپارت را رد کردند. حال آن که این امر به معنای مرگ ناوگان، ثروت و قدرت آتن بود.
موج بعدی نیروهای کمک کننده به اسپارت در راه بود و دوباره پول ایران در کنار وجود دریانوردان مزدور در کنار فرماندهی پرقدرت لیزاندر دریا سالار اسپارت، سبب شد اتحادیه پرقدرت ضدآتن، در 405 قبل از میلاد، سواحل متعدد اطراف یونان را گرفته و به «پیره» و «دسلی» نزدیک شوند. در همین زمان در هلس پونت نیز آتن تمام کشتیهای خود را در نبرد با لیزاندر از دست داد. این امر سبب شد آتن در 404 کلیهی شرایط مهاجمان را بپذیرد و آنگونه که دولاندلن در کتاب تاریخ جهان خود میگوید آتن حصارهای خود را ویران کرده و دموکراسی را کنار گذارد و از همه بدتر آن که به حضور نظامی اسپارت در اکروپولیس تن داد.
نتیجه نبردهای پلوپونز
نبردهای پلوپونز چند نتیجه بزرگ داشت. در درجهی اول خروج آتن از چرخهی قدرتهای تأثیرگذار نظامی یونان بود. آتن به دلیل شکوه و جلال خود و نیز وجود مایههای یک تمدن بزرگ میتوانست مرکز یک امپراتوری عظیم نظامی و توسعه دهنده یک تمدن بسیار بزرگتر از خاک اندک یونان قدیم شود اما دسیسهی اسپارت با کمک سایر دولت شهرهای یونان این امکان را برای همیشه از آتن گرفت.نتیجه دوم جنگهای پلوپونز تضعیف بیش از گذشته توان اقتصادی، فرهنگی و نظامی مناطق ایونینشین بود. یونان این ظرفیت را داشت که در صورت اتحاد دولتهای بسیار کوچک و متعدد اما همنژاد خود مبدل به قدرت نظامی برتر اروپا و غرب آسیا شود اما نبردهای داخلی بین این اقوام ستیزهجو سبب شد همواره آلت دست قدرتهای بزرگ بقای بمانند و نتوانند خود را از سلطه آنها خارج کنند. بارها و بارها در تاریخ دستههای مختلف یونان و مناطق ایونینشین ترجیح دادند به جای تلاش برای ایجاد یک اتحادیه ماندگار قدرتمند به دفع همکیشان و همنژادان خود بپردازند. باید اذعان کرد سرباز یونانی از نظر نظامی نیروی منحصربه فردی بود و از افسانهپردازیهای تاریخنویسان یونان گذشته، صدها سال جنگ از آنها مردمانی رزم دیده و مبارز ساخته بود. یونان در صورت وجود یک مغز متفکر حکومتگر میتوانست مانند آشور (به دلیل برخورداری از سربازان حرفهای) قرنها به منطقه حکومت کند اما چنان چه تاریخ ثابت کرد، یونانیها مزدوری را همواره بر مبارزه در راه اعتلای کشورشان ترجیح دادند. این مسئله سبب محکم شدن جاپای ایران بر آسیای صغیر و قدرت گرفتن تدریجی اقوام مرکز اروپا شد.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم