نویسنده: علی غفوری
نبردهای دوران سزار
امپراتوری رُم در دوران طلایی خود فرماندهان بزرگی به خود دید اما شاید در بین آنها نتوان مردی به قدرت سیاسی، فرماندهی و جنگاوری سزار پیدا کرد. سزار طی سالهای 70 تا 44 قبل از میلاد در عرصه سیاسی و نظامی رُم ظاهر شد و توانست طی این سالها امپراتوری رُم را در شمال آفریقا و جنوب غرب اروپا تثبیت کند و در شمال سنگینترین ضربات را به گلها بزند و حتا در انگلستان نیرو پیاده کند.سه فرماندهی بزرگ
سزار یکی از سه فرماندهی بزرگ رُم در سالهای 60 تا 44 بود. این سه مرد (سزار، پومپه و کراسوس) هیچ کدام در بستر نمردند. کراسوس در جنگ با ایران، پومپه توسط عوامل سزار (ظاهراً بدون موافقت او) در مصر و خود سزار توسط اشراف در سنا به قتل رسید. این مردان قبل از این اتفاقات در 60 قبل از میلاد تصمیم گرفتند با یکدیگر در راه توسعه رُم بکوشند. اتحاد آنها سنا را از قدرت انداخت. کراسوس به سمت شرق (سوریه و بینالنهرین) رفت، پومپه به سمت آسیای صغیر و یونان و سزار به سمت سرزمینهای ناشناخته شمال غرب اروپا تاخت.گل غربی
رُمیها از مدتی قبل همواره توسط اقوام شمال اروپا به ویژه گلها، بلژها و ژرمنها تهدید میشدند و نبردهای بزرگ لژیونهای رُمی طی قرنها نتوانسته بود مرز شمالی امپراتوری را به جلو ببرد و کماکان جنوب فرانسه امروزی و شمال ایتالیا حد فاصل نیروهای جنگلنشین و رُمیها بود. سزار 59 قبل از میلاد تصمیم به فتح کامل گرفت. هدف او از این حرکت جاهطلبی نیز بود. در 58 قبل از میلاد هنگامی که سزار به سوئیس کنونی رسید «هلوتها» را مجبور کرد او را در نبرد با ژرمنها همراهی کند. وی پس از عبور از آلپ، در نبردی که در ساحل رود رن با اولین دسته از ژرمنهای سویزی کرد، آنها را درهم شکست. سزار با عبور از رن (در جنوب شرق فرانسه) این بار هدف خود را نابودی اقوام بلژ قرار داد. بلژهای جنگجو نیز پس از چند ماه نبرد، شکست خورده مطیع شدند. در 56 قبل از میلاد «ونتها» را نیز شکست داد و به این ترتیب بخش اعظم منطقه گلها را به تصرف درآورد. سال 55 قبل از میلاد برای سزار سال خوبی نبود. وی دو نبرد سخت با ژرمنها، بریتانها داشت اما در هیچ کدام نتیجه قطعی به دست نیامد.ورود به جزیره ناشناخته بریتانیا
سزار به این نتیجه رسید که پیروزی بر اقوام شمالی گل بدون درهم کوبیدن بریتونها که در انگلستان امروزی سکنی داشتند، ممکن نیست. وی 54 قبل از میلاد طی اقدامی جسورانه با نیروی دریایی خود اقدام به پیاده کردن نیرو در بریتانیا گرفت و پس از چند شکست آنها را مجبور به قبول مصالحه کرد. پس از این پیروزی مجدداً در دو نبرد پیاپی قوای ژرمنها و بلژها را درهم کوبید. در طول این سالها (5 سال مداوم) نیروهای رُمی به شدت از جنگ خسته شده بودند و حتا بارها امکان نافرمانی آنها وجود داشت اما سزار با قدرت سخنوری خود، سربازان را در کنار خود نگاه داشت.دشمن بزرگ سزار
هنگامی که سزار موفقیت خود را در سرزمین گلها و ژرمنها خاتمه یافته میپنداشت، ناگهان باخبر شد اقوام متعدد و پراکنده گل و ژرمن در زیر بیرق مردی به نام ورسن ژتوریکس جمع شدهاند و قصد آزاد کردن کشور خود را دارند. ژتوریکس که مردی بسیار دلاور در کسب پیروزی و سرسخت بود در 52 قبل از میلاد تمام اقوام گل را به شورش دعوت کرد و با یورشهای متوالی لژیونهای رُمی را به زانو درآورد اما حریف او نیز کهنه سربازی به نام سزار بود. سزار به جای از دست دادن وقت ابتدا با تصرف چند شهر مهم منطقه آذوقه خود را تهیه کرد و مستقیماً به پایتخت آرورنها (جایی که ژتوریکس انتظار او را میکشید) هجوم آورد. مردان شمالی در نبرد سختی که 52 قبل از میلاد در پای قلعه ژرگوی (پایتخت گلها) روی داد، برای اولین بار نیروهای رُمی را، که مستقیماً زیر فرمان سزار بودند، شکست دادند. سربازان حرفهای رُمی سرانجام نتوانستند مبارزان شمالی را شکست دهند، ناچار عقبنشینی کردند اما نبرد تعیین کننده در شهر آلزیا روی داد. سزار ترجیح داد، این بار سردار گل را محاصره کرده و بعد وادار به تسلیم کند. گلها از سراسر فرانسه امروزی و بلژیک به کمک ژتوریکس آمدند. بیرحمانهترین نبردهای سزار در این زمان روی داد اما پایداری لژیونرها در کنار قدرت تدبیر جنگی سزار قوای جنگلنشینان را شکست داد. اکنون ماهها از محاصره آلزیا میگذشت و ژتوریکس قهرمان راهی جز تسلیم نداشت. گرسنگی مردم او را نابود کرده بود و جنگهای 6 ساله، بهترین مردان نژاد گل و ژرمن را از او گرفته بود. او در 51 قبل از میلاد تن به تسلیم داد. خبر پیروزی بزرگ سزار همه را در سنا حیرتزده کرد و از همان زمان همه مشکوک شدند که سزار به دنبال پادشاهی روم است. سنا در 49 قبل از میلاد به سزار دستور داد سربازانش را مرخص کرده و از شمال ایتالیا به رُم بیاید. اما سزار این دستور را عادلانه ندانست و در آن سال با قوای خود سراسر خاک ایتالیا را اشغال کرد چرا که باخبر شد پومپه سردار بزرگ رُمی به تحریک سنا قصد نابودی او را دارد. سزار که از ناسپاسی رُمیها به خشم آمده بود، تصمیم به حذف کلیهی سرداران رُمی گرفت. وی در اسپانیا در نبردی سرنوشتساز دو سردار پومپه را شکست داد و سپس با تسخیر مارسی، ساردنی و سیسیل مخالفان خود را از اروپای غربی بیرون کرد. وی در 48 قبل از میلاد موفق شد عملاً پومپه را از سر راه بردارد، چرا که در شمال نیروهای این سردار رُمی را که برابر او بودند مغلوب کرد. پس از این پومپه دیگر روی خوش ندید تا آن که سال بعد در مصر به قتل رسید. اما نبرد هنوز پایان نیافته بود. طرفداران پومپه، (پسران پومپه، پدرزن پومپه، کاتون و پادشاه کشور نومدیه) در 47 قبل از میلاد در آفریقا سپاهی عظیم جمع کردند اما سزار در جنگ بزرگ تاپسوس تمامی آنها را درهم شکست و در سال 46 قبل از میلاد در اوج قدرت بود. وی در همان سال قیام دیگری را در اسپانیا درهم شکست و با ورود رُم به عنوان بزرگترین سردار تاریخ رُم از وی پذیرایی شاهانه شد اما اشراف که نسبت به محبوبیت او بیمناک شده بودند، وی را با 23 ضربه کارد در سنا کشتند. مرگ او سبب یک دوره دیگر هرج و مرج در رُم شد.نتیجه نبردهای سزار
نبردهای سزار از بسیاری جهات اهمیت داشت. سزار از معدود سرداران تاریخ بود که تقریباً هیچ شکست تعیین کنندهای در عمر خود نخورد و حداقل در 7 جنگ بزرگ شکست خردکنندهای به حریفهای داخلی و خارجی خود وارد کرد. او تنها بر اثر جنون ناگهانی رقبای خود به قتل رسید و اگر زنده میماند، میتوانست رُم را به قدرتی بسیار خطرناکتر از آن چه که بود، برساند. وی در هنگام مرگ 56 سال داشت. حال آن که در آن زمان وی دیگر نه فردی جاهطلب و مالدوست بلکه فردی سیاستمدار و نظامی به صورت توأمان بود. بیشک اگر سزار زنده میماند دنیای متمدن آن زمان که هنوز از دست رُم خارج مانده بود و حتا هند از او و لژیونهایش در امان نبودند. اولین هدف سزار انتقامگیری از مردان پارتی بود که در 53 قبل از میلاد کراسوس و لژیونهایش را در کاره قتل عام کرده بودند و برای این کار دستاندرکار تهیه سپاهی عظیم بود. دیگر این که سزار عملاً با فتح شمال غرب اروپا فرهنگ رُمی را به این مناطق سرایت داد و موجب شد این مناطق به مرور از وضعیت قبیلهای و جنگلنشینی به حکومتهای کوچک تحت فرمان رُم تبدیل شوند. وی با نبردهای متعدد خود امپراتوری رُم را مبدل به یک «کل یکپارچه» کرد. اگرچه در این جنگها ده هزار لژیونر و جنگلنشین جان خود را از دست دادند، سزار عملاً با 10 سال جنگ، در سرزمینی به وسعت بیش از 6 میلیون کیلومتر مربع وضعیتی را به وجود آورد که «صدای پای لژیونها» برابر با انهدام، ویرانی و مرگ باشد.منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم