نویسنده: علی غفوری
امکان ندارد که کسی تاریخ را مطالعه کرده باشد اما با نام استالینگراد بیگانه باشد. استالینگراد نام یکی از بزرگترین، بیرحمانهترین و خونینترین نبردهای تاریخ است. 6 ماه درگیری شدید بین یک میلیون سرباز که هیچ کدام «پای عقب رفتن» نداشتند. زورآزمایی دو ارتش بزرگ تاریخ: ورماخت (نیروی زمینی آلمان) و ارتش سرخ. اراده دو ملت در این نبرد سنگین مقابل یکدیگر قرار گرفت و شاهکار خونین نبردهای زمینی را خلق کرد.
حمله مجدد آلمانها
پس از ضدحملهی مرگبار روسها در جبهه مسکو منجر به عقبنشینی گستردهی آلمانها از جبهه مرکزی شد، نوک پیکان ارتش رایش اکنون متوجه حمله به جنوب شده بود. قبلاً روسها در جنوب باتحمل سنگینترین شکستها، اکراین و اطراف دریای سیاه را به حریف واگذار کرده بودند و اکنون زمان آن بود تا ارتش آلمان با پیشروی در جنوب خطوط مستحکم دفاعی روسها را در مرکز (مسکو) دور بزند و ضربهی قطعی را به روسیه با فتح مراکز نفتی باکو و ققفاز بزند.حرکت به سمت ولگا و قفقاز حرکتی مهم و مخاطرهآمیز محسوب میشد چرا که حتا ناپلئون از ورود به عمق خاک روسیه وحشت داشت.
هشدار ستاد ارتش آلمان
هیتلر که رؤیای رسیدن به منبع اصلی انرژی جهان یعنی ایران، عراق و قفقاز را در سر میپروراند به مارشالهای بزرگ خود فرمان حرکت به سوی ولگا را داد اما بررسیهای اولیهی دو ژنرال بزرگ آلمانها یعنی هالدر و فون لیست نشان میداد ورود به این منطقه بسیار خطرناک است چرا که احتمال محاصره شدن قوای آلمان زیاد و امکان یک ترابری مؤثر بسیار کم است. اما هیتلر با عصبانیت این گزارشهای کارشناسی را رد کرد و با انتصاب ژنرال فون پاولوس به سرفرماندهی ارتشهای جنوب عزم خود را برای حملهی نهایی به قفقاز و ولگا جزم کرد.ورود به عمق خاک روسیه
در ژوئن 1942 و با فرارسیدن گرما، ارتش آلمان از لاک دفاعی خود بیرون آمده و در قالب 90 لشکر در محور کورسک- خارکف (در جنوب غرب مسکو) به پیشروی بزرگی دست زد. ارتش ششم آلمان در چند نقطه با درهم کوبیدن مقاومتهای اولیه ارتش سرخ به شکلی سیلآسا از رود ولگا و دن گذشته و به روستوف (1000 کیلومتری تفلیس و 600 کیلومتری قفقاز) رسیدند.آلمانها در قفقاز
ارتشهای جنوب شوروی که در پی چند ضربه خردکننده کاملاً منفعل شده بودند سراسیمه از سر راه ارتش آلمان کنار رفته و به شرق ولگا و اطراف استالینگراد عقب نشستند. این در حالی بود که نظامیان آلمانی اکنون به غرب کوههای قفقاز رسیده بودند جایی که تنها یک ساعت پرواز هوایی تا تبریز فاصله داشت. آنها صلیب شکسته (علامت رایش) را بر فراز قلهی 5600 متری البرز «با البرز ایران متفاوت است» به اهتزاز درآوردند و به انتظار رسیدن قوای اصلی ارتش شدند. در 19 اوت 1942 لشکرهای اول و چهارم آلمان از ارتش ششم که دارای تجهیزات کوهنوردی بودند در قفقاز فاتحانه مستقر شدند غافل از آن که نبرد اصلی در صدها کیلومتر بالاتر در ولگا گراد (استالینگراد) در جریان بود.استالینگراد در محاصره
ارتشهای اصلی آلمان از محور روستوف- ولگا به سرعت به شهر استراتژیک استالینگراد نزدیک میشدند. قدرت عظیم ماشین جنگی آلمان کلیهی نیروهای روسی را مجبور کرده بود تنها استراتژی عقبنشینی توأم با مقاومت را پیشه کنند تا آن که در 11 اوت فون پاولوس با تسلط بر دو رود دن و ولگا عملاً استالینگراد را در محاصره گرفت. در این زمان نیروهای فون پاولوس بالغ بر 300 هزار نفر بودند که از عقبهای 700 هزار نفری، 5 هزار تانک و زرهپوش و پشتیبانی 3 هزار هواپیما برخوردار بودند.بسیج قوای روسیه
برای استالین از دست دادن استالینگراد (که قبلاً و بعد از جنگ ولگا گراد نامیده میشد) قابل تحمل نبود. وی در ماه اوت با فرستادن ارتشهای 62 و 63 شوروی متشکل از صدها هزار سرباز حرفهای به فرمان واسیلی چویکوف و صدها هزار نیروی داوطلب تصمیم به تقویت خط دفاعی استالینگراد گرفت. ورود نیروهای جدید صحنه عملیات را کاملاً تغییر داد.بمبارانهای سنگین 3 هزار هواپیمای آلمان نتوانست جلوی پیشروی قوای کمکی روسها را بگیرد و بمباران شدید شهر نیز علیرغم 40 هزار تلفات نظامی و غیرنظامی تنها اراده روسها را برای مبارزه سختتر کرد.
حملات پی در پی فون پاولوس در ماههای سپتامبر و اکتبر 1942 هیچ اثری در روحیهی مدافعان نداشت و جنگ شهری استالینگراد مبدل به یکی از خونینترین جنگهای شهری تاریخ میشد. دهها هزار سرباز آلمانی شکار تکتیراندازان روس میشوند و فرا رسیدن سرما نیز مجدداً روحیه روسها را قوی و روحیه آلمانها را تضعیف میکند.
در 19 نوامبر ضدحملهی روسها جناحهای اصلی اطراف ارتش ششم را درهم میشکند و دهها هزار سرباز مجاری، رُمانیایی و ایتالیایی قتل عام میشوند در 22 نوامبر قریب به 200 کیلومتری شمال غرب استالینگراد روسها با استفاده از نیروهای تقویتی جنوب مسکو و لشکرهای محلی در منطقه کالاچ (کنار رود دن) واحدهای آلمانی را به عقب میرانند و عملاً با ایجاد یک حلقهی بسیار بزرگ، ارتش 300 هزار نفره فون پاولوس را در محاصره میاندازند.
هشدار فون پاولوس
در اواخر نوامبر، فون پاولوس، ژنرال کهنهکار آلمانی، پی برد که تقویت نیروهای روسی در شرق ولگا و استالینگراد از یک سو و محاصره شدن وی از محور شمال و شرق به گونهای خطرناک مردان از جان گذشتهی او را تهدید میکند. او بلافاصله از ستاد ارتش درخواست میکند تا به جنوب عقبنشینی کنند اما هیتلر این پیشنهاد را احمقانه رد میکند و در مقابل قول میدهد که حتا در صورت محاصرهی کامل از راه هوایی به او مهمات برساند. در دسامبر 1942 فشار سنگین روسها آغاز میشود و سربازان خستهی دو طرف به شدت درگیر میشوند. اکنون دیگر نه توپ، نه تانک و نه هواپیما هیچ کدام به کار نمیآمدند چرا که خطوط جنگی به هم ریخته بود بلکه تنها دلاوری سربازان حرف اول و آخر را میزد. صدها هزار سرباز از لابلای خرابهها و گودالها به سوی هم شلیک میکردند و در شبها مردان پرقدرتتر دست به شکار میزدند: «شکار انسان» اما از اوایل دسامبر همه قراین حکایت از قریبالوقوع بودن پایان مقاومت آلمانها میکرد. گرسنگی، بیخوابی، سرما و کمبود قوا و سرسختی مردان روس استالینگراد را مبدل به قبرستان بزرگ دلاوران آلمانی کرده بود.البته تلفات روسها نیز کم نبود و هنوز کسی نمیداند استالین چند میلیون سرباز و کارگر را به میدان استالینگراد آورده بود.
گورینگ علیرغم وعدههای فراوان تنها توانست روزی 150 تن مهمات و غذا به ارتش فونپاولوس برساند حال آن که وی حداقل نیاز به 1000 تن ملزومات در روز داشت اما پیشوا قول رسیدن قوای کمکی به وی را داد.
ژنرال فون مانشتاین در دسامبر 1942 با 150 هزار سرباز حرکت خود را به سمت نیروهای فونپاولوس آغاز کرد. اخبار مربوط به این حرکت خون تازهای در رگهای سربازان رایش داشت و آلمانها با امیدواری حملات پی در پی روسها را دفع کردند. اما اتحاد شوروی ظاهراً قصد داشت قدرت عظیم استراتژیک خود را نشان دهد بنابراین با فرستادن دهها لشکر پرقدرت راه سپاه مانشتاین را بست و همزمان فشار خود را بر سربازان گرسنهی فون پاولوس اضافه کرد. هیتلر در ژانویه 1943 فون پاولوس را به درجهی فیلد مارشالی ارتقا داد و از او خواست تا آخرین قطرهی خون بجنگد و یا آن که خودکشی کند.
در 8 ژانویه ژوکوف (مارشال فاتح روس که آلمانهای مغرور را از دو جبههی بزرگ لنینگراد و مسکو عقب رانده بود) با قبول سرفرماندهی جنوب ابتدا به فون پاولوس پیشنهاد تسلیم داد و بلافاصله پس از جواب رد با تانکهای خود قوای آلمان را به دو نیم کرد. ارتش ششم تحت فشار ارتش سرخ پس از تحمل آخرین مقاومتها و جنگی مردانه در 2 فوریه 1943 خود را تسلیم کردند. مطابق گزارشها از ارتش 300 هزار نفره فونپاولوس تنها 20 هزار نفر جان سالم به در بردند. 90 هزار سرباز، 2400 افسر و 24 ژنرال در اثر گرسنگی و سرما مردند و 40 هزار اسیر در مرحلهی انتقال به اردوگاهها قبل از آن که به غذا و آب برسند تلف شدند. 150 هزار نفر کشته و 34 هزار نفر معلول و مجروح شدند. بدینترتیب بیرحمانهترین نبرد تاریخ به پایان رسید.
نتیجهی نبرد
شاید رنج سربازان دو طرف به ویژه سربازان آلمانی را در نبرد استالینگراد نتوان حتا با نوشتن هزاران صفحه کتاب تشریح کرد. مرور نامهی سربازان در محاصره، افسران آلمانی و مردان روس که به خاطر وطن خود یک قدم عقب نشستند بتوانند ما را حداقل ذرهای وارد فضای جنگ مذکور کند اما بیشک نمیتواند حتا یک درصد سختی مردان درگیر در این نبرد را به انسان قرن بیست و یکم منتقل کند.استالینگراد آغاز یک پایان بود. توقف ارتش آلمان در آخرین نقطهی اروپا. استالینگراد یک نبرد ساده نبود. مقابله دو سیستم بیرحم بود. مبارزهی کمونیسم و فاشیسم بود. مبارزه ژرمنها و اسلاوها بود. مرگ و زندگی دو قدرت بسته به این نبرد بود. دو میلیون روس و یک میلیون آلمانی در دایرهای به شعاع 400 کیلومتر طبق دستور فرماندهان خود تا آخرین قدرت مقاومت کردند و زمانی که آلمانها دیگه حتا یارای فشردن ماشهی اسلحه انفرادی خود را نداشتند تن به تسلیم به ارتش سرخ دادند.
اگر خوششانسیهای هیتلر ادامه مییافت و نیروهای او با تسخیر سریع استالینگراد حرکت خود را در امتداد خزر ادامه میدادند آنگاه شکل جنگ کاملاً فرق میکرد. آلمان برنامهی جدی برای تسخیر عراق و همکاری با دولت ایران (که اکنون توسط متفقین اشغال شده بود) داشت.
پیروزی سریع در این جبهه میتوانست ارتش مردد ترکیه را نیز به سمت آلمانها بکشاند. آنگاه صحنه بازی فرق میکرد. شریان سیاست انرژی انگلیس در خاورمیانه بود و حضور حتا 5 لشکر آلمانها در منطقه میتوانست سبب کابوس بریتانیاییها شود. انگلیسیها با نیروی بسیار اندک ایران را تسخیر کرده بودند و فلسطین و سوریه نیز با همین تعداد اندک تحت فرمان درآمده بود.
اما به هر تقدیر شکست استالینگراد سبب خشم شدید هیتلر و عقبنشینی آلمانها به غرب دن شد. آلمانها پس از نبرد استالینگراد دیگر در جبهه شرق به موفقیتی دست نیافتند.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم