ویژه نامه روز نهم ضیافت الهی
نويسنده:سید امیرحسین کامرانی راد
دعای روز نهم
خدايا قرار ده برايم در اين روز بهره اى از رحمت وسيعت و راهنمائيم كن در اين ماه بسوى دليلهاى درخشانت و مرا بسوى موجبات خوشنودى همه جانبه ات سوق ده به حق محبتت اى آرزوى مشتاقان
زلال وحی
خداوند متعال در آیه 263 سوره بقره می فرماید:« قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذًى وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ.»
ترجمه آیه:
گفتار پسنديده (در برابر نيازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها)، از بخششى كه آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است؛ و خداوند، بىنياز و بردبار است.
نکته ها:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اگر سائلی (فقیری) نزد شما آمد، به یکی از این دو روش عمل کنید، یا چیزی که در توان دارید به او عطا کنید یا به طرز شایسته ای او را رد نمایید. (2) همچنین فرموده اند که: اگر با مال نمی توانید به مردم رسیدگی کنید، با اخلاق خوش از آنها دلجویی کنید. (3)
پیام ها:
1- آبرو و شخصیت فقیر، با ید حفظ شود.
2- فقیر را با محبت و دلسوزی به کار مفیدی که زندگی او را تأمین کند، راهنمایی کنید. (3)
3- انفاق باید همراه با اخلاق خوش باشد.
4- گفت وگوی خوش با فقیر، موجب تسکین او و عامل رشد انسان است، در حالی که صدقه با منت، هیچکدام را به همراه ندارد.
5- اگر فقیری به خاطره فشار و تنگدستی، ناروایی گفت، او را ببخشید.
6- خداوند آزار رسانی به فقیر را پاسخ می دهد ولی نه با عجله.
پي نوشت :
1- تفسیر کاشف، ج1، ص 272.
2- تفسیر پرتوی از قرآن، ذیل آیه.
کلام نور
روزه از نظر بهداشت جسم و سلامتبدن و ابعاد ديگر داراى فوايد فراوانى است، روزه در سلامت معده و پاكسازى آن از انواع غذاها كه موجب انواع بيمارىهاست اثرات فوق العادهاى دارد.
پيامبر خدا(صلّی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: معده مركز و خانه هر دردى است، و پرهيز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زياد خورى) اساس و رأس هرداروى شفابخش است.
( اركان الاسلام، ص 108)
از نظر بهداشت و تندرستى، بايد غذا كمتر مصرف شود، و هنوز اشتهاء تمام نشده، دست از غذا خوردن بكشد، به تجربه ثابتشده است. افرادى كه كم مىخورند، از كسانى كه هميشه سير مىخورند سالمتر مىباشند، و تن درستترند. هشام بن حكم از حضرت امام صادق (عليه السلام) از علت و فلسفه روزه مىپرسد، آن حضرت مىفرمايند: به راستى خداوند روزه را واجب كرد، تا به وسيله او بين اغنياء و فقراء مساوات و برابرى به وجود آيد، و اين براى آن است كه ثروتمندانى كه هرگز درد گرسنگى را احساس نكردهاند، به فقراء ترحم نمايند.
(وسائل الشيعه، ج 7، ص 3 )
پيامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلم) فرمودند. هيچ مؤمنى نيست كه ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگيرد، مگر آن كه خداى تبارك و تعالى هفتخصلت را براى او واجب و لازم گرداند:
1- هر چه حرام در پيکرش باشد، محو و ذوب گرداند، 2- به رحمتخداى عزوجل نزديك مىشود، 3- (با روزه خويش) خطاى پدرش حضرت آدم را مىپوشاند، 4- خداوند لحظات جان كندن را بر وى آسان گرداند، 5- از گرسنگى و تشنگى روز قيامت در امان خواهد بود، 6- خداى عزوجل از خوراكيجهاى لذيذ بهشتى او را نصيب دهد، 7- خداى و عزوجل برائت و بي زارى از آتش دوزخ را به او عطا فرمايد.
(خصال شيخ صدوق، ص 386)
حضرت امام علی (عليه السلام) در نهج البلاغه درباره ی فلسفه روزه مىفرمايند:
خداوند، روزه را براى آزمايش اخلاص مردم مقرر فرموده است.
حضرت امام رضا(عليه السلام) نیز در فلسفه و دلائل وجوب روزه مىفرمايند:
همانا (مردم) مأمور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواري هاى گرسنگى و تشنگى را، و آن گاه استدلال كنند بر سختيهاى گرسنگى و تشنگى و فقر آخرت.
( وسائل الشيعه، ج 7، ص 4)
حکمت های شگرف
سَمِعَ [عليه السلام] رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِيَّةِ يَتَهَجَّدُ وَ يَقْرَأُ فَقَالَ نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ خَيْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِى شَكٍّ .
درود خدا بر ایشان(حضرت علی) : (صداى مردى از حروراء (1) را شنيد كه نماز شب مى خواند و قرآن تلاوت مى كرد.)، فرمودند : خوابيدن همراه با يقين ، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است.
حكمت 98 : ضرورت عمل كردن به روايات (علمى ،اجتماعى ،تربيتى)
وَ قَالَ [عليه السلام] اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ لَا عَقْلَ رِوَايَةٍ فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : چون روايتى را شنيديد ، آن را بفهميد عمل كنيد ، نه فقط بشنويد و نقل كنيد ، زيرا راويان علم فراوان و عمل كنندگان آن اندكند.
حكمت 99 نهج البلاغه:
وَ سَمِعَ رَجُلًا يَقُولُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَقَالَ إِنَّ قَوْلَنَا إِنَّا لِلَّهِ إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْمُلْكِ وَ قَوْلَنَا وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْهُلْكِ .
" ترجمه نهج البلاغه " (علمى،تفسيري،اعتقادى)
و درود خدا بر او ، فرمود : ( شنيد كه شخصى گفت انا لله و انا اليه راجعون)
اين سخن ما كه مى گوييم ، ما همه از آنِ خداييم ، اقرارى است به بندگى و اينكه مى گوييم " بازگشت ما به سوى اوست " اعترافى است به نابودى خويش.
حكمت 100: روش مناجات كردن (معنوى)
وَ قَالَ [عليه السلام] وَ مَدَحَهُ قَوْمٌ فِى وَجْهِهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِى مِنْ نَفْسِى وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِى مِنْهُمْ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا يَعْلَمُونَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : ( آنگاه كه گروهى او را ستايش كردند فرمودند: )
بار خدايا تو مرا از خودم بهتر مى شناسى ، و من خود را بيشتر از آنان مى شناسم ، خدايا مرا از آنچه اينان مى پندارند ، نيكوتر قرار ده ، و آنچه را نمى دانند بيامرز.
حكمت 101 : روش بر طرف كردن نيازهاى مردم(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنُؤَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : بر آوردن نيازهاى مردم پايدار مگر به سه چيز ، كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد ، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود ، و شتاب در بر آوردن آن ، تا گوارا باشد.
حكمت 102 : آينده و مسخ ارزشها (سياسى ، علمى ، تاريخى)
وَ قَالَ [عليه السلام] يَأْتِى عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يُقَرَّبُ فِيهِ إِلَّا الْمَاحِلُ وَ لَا يُظَرَّفُ فِيهِ إِلَّا الْفَاجِرُ وَ لَا يُضَعَّفُ فِيهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ يَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِيهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَى النَّاسِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ النِّسَاءِ وَ إِمَارَةِ الصِّبْيَانِ وَ تَدْبِيرِ الْخِصْيَانِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : روزگارى بر مردم خواهد آمد كه محترم نشمارند جز سخن چين را ، و خوششان نيايد جز از بدكار هرزه ، و ناتوان نگردد جز عادل.
در آن روزگار كمك به نيازمندان خسارت ، و پيوند با خويشاوندى منّت گذارى ، و عبادت نوعى برترى طلبى بر مردم محسوب مى شود در آن روز حكومت با مشورت زنان ، و فرماندهى خردسالان و تدبير خواجگان اداره مى گردد.
حكمت 103 : روش برخورد با دنيا (اخلاقى)
وَ رُئِيَ عَلَيْهِ إِزَارٌ خَلَقٌ مَرْقُوعٌ فَقِيلَ لَهُ فِى ذَلِكَ فَقَالَ :
يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ وَ يَقْتَدِى بِهِ الْمُؤْمِنُونَ إِنَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِيلَانِ مُخْتَلِفَانِ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَيْنَهُمَا كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ .
و درود خدا بر ایشان، : (پيراهن وصله دارى بر اندام امام بود شخصى پرسيد چرا پيراهن وصله دار مى پوشى ؟)
فرمودند : دل با آن فروتن ، و نفس رام مى شود و مؤمنان از آن سرمشق مى گيرند .
دنياى (حرام) و آخرت ، دو دشمن متفاوت ، و دو راه جداى از يكديگرند ، پس كسى كه دنيا پرست باشد و به آن عشق ورزد ، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنى خواهد كرد.
و آن دو همانند شرق و غرب و انسانى هستند كه بين اين دو راه مى رود ، هرگاه به يكى نزديك شود از ديگر دور مى گردد ، و آن دو همواره به يكديگر زيان رسانند.
حكمت 104 : "1ـ وصف الزّاهدين" (اخلاقى ، تربيتى)
وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَكَالِيِّ (2) قَالَ رَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ لَيْلَةٍ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ فَنَظَرَ فِى النُّجُومِ فَقَالَ لِى يَا نَوْفُ أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ فقَال:
يَا نَوْفُ طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِى الدُّنْيَا الرَّاغِبِينَ فِى الْآخِرَةِ أُولَئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِيباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْيَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِيحِ .
"2ـ مكاسب الاسحار"
يَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ ع قَامَ فِى مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّيْلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِيبَ لَهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِيفاً أَوْ شُرْطِيّاً أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَ هِيَ الطُّنْبُورُأَوْ صَاحِبَ كَوْبَةٍ وَ هِيَ الطَّبْلُ وَ قَدْ قِيلَ أَيْضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ وَ الْكَوْبَةَ الطُّنْبُورُ .
" وصف زاهدان "
از توف بكالى ، نقل شده كه در يكى از شب ها ، امام على [عليه السلام] را ديدم براى عبادت از بستر بر خاسته ، نگاهى به ستارگان افكند ، و به من فرمودند : خوابى يا بيدار ؟ گفتم بيدارم . فرمودند :
اى نوف ! خوشا به حال آنان كه از دنياى حرام چشم پوشيدند ، و دل به آخرت بستند ! آنان مردمى هستند كه زمين را تخت ، خاك را بستر ، آب را عطر ،(3) و قرآن را پوشش زيرين (4)، و دعا را لباس روئين خود قرار دادند ، و با روش عيساى مسيح با دنيا بر خورد كنند.
" 2ـ ارزش سحر خيزى "
اى نوف ! همانا داوود پيامبر ( كه درود خدا بر او باد ) در چنين ساعتى از شب بر مى خاست و مى گفت : " اين ساعتى است كه دعاى هر بنده اى به اجابت مى رسدد جز باجگيران ، جاسوسان ، شبگردان و نيروهاى انتظامى حكومت ستمگر ، و نوازندة طنبور و طبل ".
حكمت 105 : احترام گذاشتن به مرزها و حدود احكام الهى (عبادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَيْكُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَيِّعُوهَا وَ حَدَّ لَكُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ نَهَاكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ فَلَا تَنْتَهِكُوهَا وَ سَكَتَ لَكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ وَ لَمْ يَدَعْهَا نِسْيَاناً فَلَا تَتَكَلَّفُوهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : همانا خدا واجباتى را بر شما لازم شمرده ، آن ها را تباه نكنيد و حدودى براى شما معين فرموده ، اما از آن ها تجاوز نكنيد و از چيزهايى نهى فرمود ، حركت آن را نگاه داريد و نسبت به چيزهايى سكوت فرمود نه از روى فراموشى . پس خود را دربارة آنها به رنج و زحمت دچار نسازيد.
حكمت 106: راه آورد شوم دين گريزى(اخلاقى ، اعتقادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا يَتْرُكُ النَّاسُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْيَاهُمْ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ .
درود خدا بر او ، فرمود : مردم براى اصلاح دنيا چيزى از دين را ترك نمى گويند ، جز آن كه خدا آنان را به چيزى زيانبارتر از آن دچار خواهد ساخت .
حكمت 107 : علل سقوط عالمان بى عمل (اخلاقى ، علمى)
وَ قَالَ [عليه السلام] رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا يَنْفَعُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : چه بسا دانشمندى كه جهلش او را از پاى در آرد و دانش او همراهش باشد اما سودى به حال او نداشته باشد.
حكمت 108 : شگفتى هاى روح آدمى (علمى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ ذَلِكَ الْقَلْبُ وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِيَ التَّحَفُّظَ وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : به رگ هاى درونى انسان پاره گوشتى آويخته كه شگرف ترين اعضاى درونى اوست ، و آن قلب است ، كه چيزهايى از حكمت ، و چيزهايى متفاوت با آن ، در او وجود دارد.
پس اگر در دل اميدى پديد آيد ، طمع آن را خوار گرداند ، و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد ، و اگر نوميدى بر آن چيره شود ، تأسف خوردن آن را از پاى در آورد ، اگر خشمناك شود كينه توزى آن فزونى يابد و آرام نگيرد ، اگر به خشنودى دست يابد ، خويشتن دارى را از ياد برد، و اگر ترس آن را فراگيرد پرهيز كردن آن را مشغول سازد.
و ارگ به گشايشى برسد ، دچار غفلت زدگى شود ، و اگر مالى به دست آورد ، بى نيازى آن را به سركشى كشاند ، و اگر مصيبت ناگوارى به آن رسد ، بى صبرى رسوايش كند ، و اگر به تهيدستى مبتلا گردد ، بلاها او را مشغول سازد ، و اگر گرسنگى بى تابش كند ، ناتوانى آن را از پاى در آورد ، و اگر زيادى سير شود ، سيرى آن را زيان رساند ، پس هر گونه كُندروى براى آن زيانبار ، و هرگونه تُندروى براى آن فساد آفرين است .
حكمت 109: ارزش والاى اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (اعتقادى، سياسى)
وَ قَالَ [عليه السلام] نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطَى بِهَا يَلْحَقُ التَّالِى وَ إِلَيْهَا يَرْجِعُ الْغَالِى .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : ما تكيه گاه ميانه ايم ، عقب ماندگان به ما مى رسند ، و تندروان غلو كننده به سوى ما باز مى گردند.
حكمت 110 : شرائط تحقّق اوامر الهى (سياسى، اعتقادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا يُقِيمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلَّا مَنْ لَا يُصَانِعُ وَ لَا يُضَارِعُ وَ لَا يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : فرمان خدا را بر پا ندارد ، جز آن كس كه در اجراى حق مدارا نكند . و به روش اهل باطل عمل نكند و پيرو فرمان طمع نگردد.
1. حروراء ، دهكده اى است نزديك كوفه كه گروه منحرف خوارج آنجا را براى پيكار با امام [عليه السلام] انتخاب كرده بودند و آن شخص و غروه ابن ادنه بود كه در جنگ نهروان كشته شد.
2. نُوف پسر فضاله ، اهل همدا از ياران امير المؤمنين [عليه السلام] بود و بكَاله قبيله اى از يمن بود.
3 . آب را عطر قرار دادن ، تعبيرى است كه در سخنان حضرت عيسى [عليه السلام] نيز آمده است كه فرمود: عطر خوشبوى من آب ، و ناخورشم گرسنگى است. " النصوف الاسلامى نوشتة زكى مبارك "
4. شعار: جامه زيرين و دثار : جامة رو.
عزیز آل یاسین
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: «اکثروا لدّعاء بتعجیل الفرج، فإن ذلک فرجکم؛ برای شتاب در گشایش حقیقی و کامل، بسیار دعا کنید؛ زیرا همانا، فرج شما در آن است. » (1)
این کلام گهربار از جمله مطالبی است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جواب سؤال های اسحاق بن یعقوب بیان کرده اند.
در این روایت، امام زمان (سلام الله علیه) به زیاد دعا کردن برای تعجیل فرج فرمان می دهند. این فرمان حضرت، اهمیت مطلب را می رساند، زیرا فرج و گشایش شیعیان از تمام گرفتاری ها و فتنه ها، در سایه ی ظهور حضرت مهدی (سلام الله علیه) محقق می گردد تا زمانی که حضرت در غیبت به سر می برند، شیعه نیز تحت فشار و ظلم و تعدی حاکمان ظالم است.
در این حدیث گهربار نکاتی است که به آن اشاره می کنیم:
1- برای شیعیان فرجی است و آنان از شکنجه و اذیت و آزار و تهمت رهایی خواهند یافت. آن روز طلایی خواهد رسید و آنان در سایه ی حکومت آقا و مولایشان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آرامش و رفاه و معنویت زندگی خواهند کرد.
2- فرج امام زمان (سلام الله علیه)، مورد (بداء) واقع می شود؛ و به تعبیر دیگر، قابل تأخیر یا تعجیل است و یکی از عوامل مهم تعجیل در فرج آن حضرتف دعا است.
3- می دانیم که دعا بدون درخواست قلبی و زمینه سازی برای تحقق آن، مؤثر نخواهد بود؛ انسان باید با زبان و قلب بطلبد، و در عمل نیز زمینه ساز خواسته ی خود باشد.
کی شود از تو بیاید خبری مهدی جان
برسد این شب ما را سحری مهدی جان
زفراغ رخ تو تا به سحر ناله زنم
ناله ی دلشدگان را اثری، مهدی جان (2)
پي نوشت :
1- بحار الانوار، ج53، ص 181.
2- شعر از سید حسین هاشمی نژاد.
مواعظ جاوید
شما اکنون دارای نیروی عظیم جوانی هستید. نیرویی که می توانید اسلام و میهن خود را به اوج عظمت و سرافرازی برسانید و دست جنایتکاران را از ممالک اسلامی و کشور خود قطع کنید. نیرویی که اگر در راه حق صرف شود، ابدیت دارد و به قدرت لایزال می پیوندد و اگر در بیهوده و شهوات هدر رود، دراین عالم، ذلت و بردگی و در آن عالم، عقوبت و شرمساری به بار آورد.(1)
من در این جا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایه ها و ذخیره های عظیم الهی و به این گلهای معطر و نوشکفته ی جهان اسلام سفارش می کم که قدر وقیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید و خودتان را برای یک مبارزه ی علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید و من به همه ی مسؤولین ودست اندرکاران سفارش می کنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقاء اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزش ها و نوآوری ها همراهی کنید و روح استقلال و خودکفایی را در آنان زنده نگه دارید.(2)
منابع:
1- امام خمینی (ره) - صحیفه ی نور، ج15، ص 210.
2- در آیینه ی کلام، ص 36 [پیام استقامت تیرماه 1367]
در محضر ولایت
منبع: برگزیده بيانات مقام معظم رهبری در خطبههاى نماز جمعهى تهران 29/07/1384
شمیم هدایت
باید دانست کسانی که از حق فاصله گرفته اند، غالبا دارای تعصب هستند یعنی پافشاری بر عقیده، آن هم بدون دلیل بنابراین در برخورد با آنان نباید انتظار داشت که با دلیل صحبت کنند و همچنین توقع با احترام صحبت کردن هم از آنها نباید داشت. لذا شما که اهل حق هستید، زمانی که دیدید آنها بدون دلیل صحبت می کنند، شما باید مستدل حرف بزنید. آنان توهین می کنند چرا که حرفشان بدون حجت است، اما شما که دلیل دارید باید با احترام و استدلال صحبت کنید. این افراد در ظاهر خود را تابع دلیل معرفی می کنند اما در واقع چنین نیست و وقتی از آنها برای مناظره با اهل فن دعوت می شود با انواع حیله ها شانه خالی می کنند. یک نکته ی مهم این که گاهی مخالفین به شما توهین می کنند و نفس آدمی، انسان را وا می دارد به مخالف خود توهین کند. در برخورد با افراد متعصب اولین کاری که باید کرد، این است که آنان را متمایل کنیم به پذیرش دلیل که اگر چنین شد، تفهیم دلیل در رساندن حق دیگر کاری ندارد. قرآن کریم می فرماید: کسانی این گونه اند (یعنی در برخورد با افراد متعصب به گونه¬یی که ذکر شد، برخورد می کنند) که صبور هستند و صبر یعنی حبس نفس از انتقام شخصی و کسی این حالت را ندارد مگر آن که بهره ای عظیم داشته باشد. (رجوع شود به آیات 34 و 35 سوره ی فصلت.)
منبع: برگزیده سخنرانی حضرت آیت الله سید ابوالحسن مهدوی (حفظه الله) در تاریخ 17/3/83.
نکته های ناب
الهی! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهی! چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم.
الهی! اگر بخواهم شرمساری و اگر نخواهم گرفتار. (1)
بهترین برادر
حضرت علی (سلام الله علیه) می فرمایند: برادر مؤمنی که از او استفاده علمی و معنوی کنی، بهتر از برادری است که از او، طلب افزودن مال و ثروت کنی (2)
آن برادر، کز علم سودت رساند
به از آن کو، بر تو اموالی رساند
مال فانی می شود، اما علم
هست در کام تو هردم چون عسل
روشنی دل
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: پنج چیز دل را روشن می کند:
1- زیاد خواندن سوره ی قل هوالله احد
2- کم خوردن
3- همنشینی با علماء
4- نماز شب
5- رفتن به مسجدها(3)
پل رابطه
پل رابطه بین دنیا و آخرت، اخلاص است و اگر این پل خراب شد، یک مثقال چیز قابل انتقال نیست.(4)
منابع:
1- برگرفته از الهی نامه، استاد علامه آیت الله حسن زاده آملی (حفظه الله)
2- غررالحکم،ج 1، ص 49.
3- کتاب نصایح چهارده معصوم (سلام الله علیه) آیت الله مشکینی (حفظه الله) ص 219.
4- مثلها و پندها، آیت الله حائری شیرازی (حفظه الله)، ج8، ص77.
دل نوشته
حسین امیری
بوی رمضان میآید و من، بیقرار مولایم؛ بیقرار وصیت شهید رمضان.
بوی رمضان، یاد یتیمان را در دل، تازه میکند؛ چنان که داغ علی را در دل یتیمان زنده میکرد.
بوی رمضان میآید و صدایی مدام در گوشم میخواند؛ اللّه اللّه از قرآن! اللّه اللّه از یتیمان؛ باید از خواستن نفسم بگذرم.
رمضان، بوی یاد یتیمان و فقیران و در راهماندگان میدهد، بوی نمازی از سر نیاز و سرود عاشقانه سحر، بوی ناز معبود و نیاز عابد، بوی شکستن غرور یازده ماه خودبینی.
رمضان میآید؛ با کولهباری از تجرد نور میخواهد بیاموزد که یکی هست و هیچ نیست جز او. میخواهد بگوید اگر سر کلاس خودسازی بنشینی، درمییابی که عددی جز یک نیست؛ زیرا مصداقی جز یکی نیست.
رمضان آمده تا بگوید گر تو این انبان زِ نان خالی کنی، گنج معرفت میشود. آمده تا بگوید دهان از طعام بربند تا خورنده میوه درخت عشق شوی که منادی، دیروقتی است تو را به سوی خدا میخواند و تو در بند طعام و لباسی.
رمضان آمد تا شلاق به تن غفلت بزند و دست نوازش بر سر فطرت کشد؛ شاید غبار از جان برافتد.
رمضان آمده است؛ مثل بهار چمنزارهای احساس.
خوش آمد!
میزبان مهربان
امیر اکبرزاده
از راه میرسد مهمانی که ماههاست انتظارش را میکشی. از راه چندین ماههای آمده است؛ مهمانی که هیچ با تو غریبه نیست، مهمانی که جز خبرهای خوش، برایت رهتوشهای ندارد؛ رهتوشهای که از سفر خویش به ارمغان برایت آورده است؛ ارمغانی که جز رستگاری نیست؛ رستگاری که جز به عهد ازلی، وعده داده نشده است؛ وعدهای که باگوشت و پوست تو آمیخته است بشارتش از ازل تا ابد. مهمانی آمده است که تو را نیز به مهمانی نور دعوت کند. رزق آب و آینه برایت آورده است و بشارت شوق و عشق. مهمانی که ماههاست در سفر بود تا راه خانهات را بیابد. مهمانی که آگاه است از اشتیاقی که در سینهات موج میزند.
مهمانی آمده است تا تو را همراه خویش، به مهمانی بزرگتری ببرد؛ مهمانی که میزبان مهربانی دارد؛ میزبانی که سالهاست او را میشناسی. از آن لحظهای که در مراحل تکوین، به میزبانیاش اقرار کردی، از آن دقیقهای که سجده بر درگاهش تو را به اوج برد.
میزبانت بسیار مهربان است. میزبانت دری را به روی تو گشوده است تا از آن به مهمانی خاص او راه بیابی، در روزهایی که پیش روست، روزهایی که درهای دوزخ را بستهاند به روی مؤمنان، روزهایی که حتی خواب در آنها عبادت است، روزهایی که حتی شبهایش روشنتر از روزهای دیگرند، روزهایی که روزهای رستگاریاند.
مهیای سفر شو، همراه مهمانی که آمده است تا تو به بزم الهی قدم بگذاری، بزمی که بزم محبت است؛ آنجا که هیچ بندهای هیچ مهمانی بر دیگر مقدم نیست.
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
این بزم را خداوند، برای تو آماده کرده است تا رستگاریات را تضمین کند، بزمی که در آن تنها تو هستی که باید سرنوشت خویش را به سمت رستگاری سوق دهی.
مهیای سفر شو...!
یاد ابرار
شهید حجت الاسلام مهدی شاه آبادی فرزند بزرگوار حضرت آیت الله شاه آبادی، استاد اخلاق حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) در سال 1309 شمشی متولد گردید.
در چهار سالگی به منظور فراگیری قرآن کریم راهی مکتب خانه شد و پس از دو سال راه دبستان را پیش گرفت. آنگاه که چهاردهمین بهار عمر شریف خود را می گذراند، وارد مدرسه ی علمیه ی هروی شد و پس از سپری کردن دوره های مقدماتی به شهر مقدس قم رفت و در سن 25 سالگی به درس خارج فقه و اصول مشغول گشت.
اساتید وی در درس خارج، حضرات آیات عظام امام خمینی، بروجردی، گلپایگانی و اراکی (رحمت الله علیهم) بودند. شروع مبارزات این شهید والا مقام از زمان مبارزات مجاهد بزرگ، حضرت آیت الله کاشانی (رحمت الله علیه) و رویدادهای ملی شدن صنعت نفت است.
ایشان در سال 1332 پس از کودتای ننگین 28 مرداد، برای اولین بار دستگیر و زندانی شد. او ج گیری مبارزات ایشان هنگامی بود که امام خمینی (رحمت الله علیه) برای سرنگونی فرعون زمان به مبارزه برخاسته بود و این شهید وارسته هم سعی می کرد همواره همراه امام باشد و به همین سبب چندین بار زندانی و شکنجه شد.
شهید حجت الاسلام شاه آبادی (رحمت الله علیه) پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسوولیت های زیادی از جمله: عضویت درشورای مرکزی کمیته ی انقلاب اسلامی، عضو هسته ی مرکزی جامعه ی روحانیت مبارز، نماینده ی امام راحل در هیأت بررسی عملکرد بنیاد مستضعفان، نمایندگی دوره ی اول و دوم مجلس شورای اسلامی، را برعهده داشتند.
سرانجام این مجاهده نستوه که در عشق به جبهه ها و رزمندگان می سوخت، برای چندمین باردر پنجم اردیبهشت 1363 راهی جبهه های نور علیه ظلمت شد و در عصر پنج شنبه ششم اردیبهشت در جزیره ی مجنون، خمپاره ای در کنار وی فرود آمد و به خیل شهدا پیوست.
در پی شهادت ایشان، امام راحل پیامی فرستادند که در بخشی از این پیام آمده:
این شهید عزیز علاوه بر این که خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاء الله پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که حقا حق حیات روحانی به اینجانب داشت که با دست و زبان از عهده ی شکرش بر نمی آیم.
منبع: جام جم 6/2/85، شماره ی 1701، ص 16.
حکایت ها و هدایتها
مردي بود در «مرو» كه او را « نوح بن مريم » مي گفتند و قاضي وریيس مرو بود و ثروتي بسيار داشت . او را دختري بود با كمال وجمال ، كه بسياري از بزرگان وي را خواستگاري كردند وپدر ، در كار دختر سخت متحير بود و نمي دانست او را به كه دهد . اگر دختر را به يكي دهم ، ديگران آزرده مي شوند و فرومانده بود . قاضي ، خدمتكاري جوان ِبسيار پارسا ودينداری داشت ، نامش « مبارك » بود و باغي داشت بسيار آباد و پر ميوه . روزي به او گفت : امسال به تاكستان ( باغ انگور ) برو و از آنها نگهداري كن . خدمتكار برفت و دو ماه در آن باغ به كارپرداخت . روزي قاضي به باغ آمد و به مبارك گفت : اي مبارك ! خوشه اي انگور بياور . جوان ، انگوري بياورد ، ترش بود . قاضي گفت : برو خوشه اي ديگر بياور . آورد ، باز هم ترش بود . قاضي گفت : نمي دانم باغ به اين بزرگي چرا انگور ترش پيش من مي آوري و انگور شيرين نمي آوري ؟
مبارك كفت : من نمي دانم كدام انگور شيرين است وكدام ترش ! قاضي گفت : سبحان الله ! تو اكنون دو ماه است كه انگور مي خوري و هنوز نمي داني شيرين كدام است ؟
گفت : اي قاضي ! به نعمت تو سوگند كه من هنوز از اين انگور نخورده ام ومزه اش را ندانم كه ترش است می شيرين ! پرسيد : چرا نخوردي ؟گفت : تو به من گفتي كه انگور نگه دار ، نگفتي كه انگور بخور ومن چگونه مي توانستم خيانت كنم !
قاضي بسيار شگفت زده شد وگفت : خدا تو را بدين امانت نگه دارد . قاضي چون دانست كه اين جوان بسيار عاقل وديندار است گفت : اي مبارك ! مرا در تو رغبت افتاده ، آنچه مي گويم بايد انجام بدهي !
قاضي گفت : اي جوان ! مرا دختري است زيبا ، كه بسياري از بزرگان او را خواستگاري كرده اند ،نمي دانم به كه دهم ، تو چه صلاح مي داني ؟
مبارك گفت : كافران در جاهليت در پي نسب بودند و يهوديان ومسيحيان ، روي زيبا ودر زمان پيامبر ما ، دين مي جستند و امروز ، مردم ثروت طلب مي كنند ، تو هر كدام را خواهي انتخاب كن !
قاضي گفت : من دين را انتخاب مي كنم و دخترم را به تو خواهم داد كه ديندار و با امانتي . قاضي جريان را با همسرش مطرح كرد ، سپس مادر بيامد وپيغام پدر را به او رسانيد. دختر گفت : چون اين جوان ديندار و امين است ، مي پذيرم و آنچه شما مي فرماييد ، همان كنم و از حكم خدا وشما بيرون نيايم و نافرماني نكنم ! قاضي ، دخترش را به مبارك داد با ثروتي بسيار زياد . پس از چندي ، خداي تعالي به آن پسري داد كه نامش را « عبد الله بن مبارك » گذاشتند و تا جهان هست ، حديث او كنند به زهد وعلم وپارسايي !1
منبع: خواندنيهاي ادب پارسي ، محمد غزالي ، ص263 ، به نقل از کتاب داستانهاي جوانان ، محمد علي كريمي نيا
معرفی کتاب
شناسنامه كتاب
نام كتاب: تهاجم فرهنگی
نويسنده: آيت الله محمدتقي مصباح يزدي (حفظه الله)
ناشر: انتشارات موسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمت الله علیه)
چاپ: چاپخانه بهمن
نوبت چاپ: سوم / زمستان 1387
شمارگان: 3000 جلد
تعداد صفحه: 176 صفحه
قيمت: 500 تومان
چكيده ي كتاب:
جهانخواران سلطه گر در سرتاسر قرن اخیر ، با همه ی امکانات تلاش کرده اند که جهان بینی اومانیسم را در همه ی جهان و به ویژه در کشورهای جهان سوم و بالاخص در ممالک اسلامی توسعه دهند و هدف آنها سرسپردگی مطلق و وابستگی همه جانبه ی سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی و غارت فرهنگ و منابع این کشورها بوده است.
میهن اسلامی ما ، که به لحاظ استراتژیک و حساسیت منطقه ای و دارا بودن فرهنگ عمیق علمی و انسانی و منابع سرشار اقتصادی ، همواره مورد طمع و تجاوز دشمنان جنایتکار بوده است ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی که اساساً یک انقلاب فرهنگی و ارزشی است و تحرک و اقتدار خود را با بهره گیری از غنای فرهنگی اسلام در مقابله و معارضه با نظام های کفر حاکم بر جهان به منصه ی ظهور رسانده و مهم ترین تهدید قرن علیه نظام نوین جهانی قلمداد شده است.
این کتاب گران مایه گزیده ای از سخنرانیهای استاد عالی قدر حضرت آیت الله مصباح یزدی (حفظه الله) پیرامون تهاجم فرهنگی است که در چهار فصل ذیل تنظیم شده است:
تهاجم فرهنگی یا زمینه ی تسلط کفار بر مسلمانان ،
اصول و ارزشهای اسلامی،
خطر تهاجم فرهنگی و انقلاب اسلامی و
تهاجم فرهنگی و راه کارهای دفاعی
احکام
سن تکلیف و تقلید از چه زمانی شروع می شود، از اول یا آخر ماه؟ اصولاً انسان در چند سالگی به بلوغ می رسد؟
پاسخ:
در تقلید، سن تکلیف روز و سال و ماه مطرح نیست. مهم آن است که انسان وقتی به حد بلوغ رسید، باید وظائف و اعمال شرعی و دینی خود را براساس فتوای مرجع اعلم انجام دهد؛ یعنی باید در آن مسائل از مرجع تقلیدی تبعیت کند تا به اصطلاح اعمال و رفتار او مستند باشد و حجت شرعی داشته باشد. به متخصصین علوم اسلامی، مرجع تقلید یا مجتهد می گویند که باید از یکی از آنان که اعلم و داناتر است تقلید کرد. بنابراین از زمانی که فردی بالغ می شود باید تقلید کند، خواه بلوغ او در اول سال و ماه شمسی باشد یا در اول سال و ماه قمری یا نیمه سال و ماه و یا در وقت دیگری پیش آید.
علایم بلوغ در پسران چند چیز است: محتلم شدن، روئیدن موی درشت بالای عورت، رسیدن به 15 سال قمری یعنی 14 سال و 7 ماه شمسی. لازم نیست این سه علامت با هم پیدا شود، بلکه هر کدام از این سه علامت زودتر محقق شد معلوم می شود که پسر بالغ شده است.
علایم بلوغ در دختران مانند پسران است؛ فقط در علامت سوم (سن بلوغ دختران) متفاوت هستند. دختران در سن 9 سال قمری یعنی 8 سال و 9 ماه شمسی بالغ می شوند.
منبع: توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسئله 2252