ویژه عید سعید فطر
زلال وحی
صراط و میزان اعمال
صراط همان پلی است که بر روی جهنم کشیده شده و همگان باید از روی آن عبور کنند، آری راه بهشت از روی جهنم میگذرد!
« و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا* ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا؛ همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم میشوید، این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت، سپس آنها را که تقوا پیشه کردهاند از آن رهایی میبخشیم و ظالمان را، در حالی که به زانو در آمدهاند در آن رها میسازیم.» 1
عبور از این گذرگاه صعب العبور خطرناک بستگی به چگونگی اعمال انسانها دارد چنان که در حدیث معروفی میخوانیم:منهم من یمر مثل البرق، و منهم من یمر مثل عدو الفرس، و منهم من یمر حبوا، و منهم من یمر مشیا، و منهم من یمر متعلقا، قد تاخذ النار منه شیئا و تترک شیئا، بعضی مانند برق از آن میگذرند و بعضی همچون اسب تیز رو، بعضی با دست و زانو، بعضی همچون پیادگان و بعضی به آن آویزان میشوند (و میگذرند!) گاه آتش دوزخ از آنها چیزی را میگیرد و چیزی را رها میکند!» 2
اما «میزان» چنانکه از نامش پیداست وسیلهای استبرای سنجش اعمال انسانها، آری در آن روز همه اعمال ما را میسنجند و ارزش و وزن هر یک را آشکار میکنند:
« و نضع الموازین القسط لیوم القیمة فلا تظلم نفس شیئا و ان کان مثقال حبة من خردل اتینا بها و کفی بنا حاسبین؛ ما ترازوهای عدل را در روز قیامتبر پا میکنیم، و به هیچ کس کمترین ستمی نمیشود، حتی اگر به مقدار سنگینی یک دانه خردل (کار نیک و بدی) داشته باشد ما آن را حاضر میکنیم و (جزایش را به او میدهیم) و کافی است که حساب کننده باشیم!» 3
« فاما من ثقلت موازینه فهو فی عیشة راضیة* و اما من خفت موازینه فامه هاویة؛ اما کسی که در آن روز، ترازوهای اعمالش سنگین است، در یک زندگی رضایت بخش خواهد بود، و کسی که ترازوهایش سبک است، جایگاهش دوزخ است!» 4
آری عقیده ما این است که نجات و رستگاری در آن جهان بستگی به اعمال انسانها دارد، نه آرزوها و پندارها، هر کس در گرو اعمال خویش است و بدون پاکی و تقوا کسی راه به جایی نمیبرد: «کل نفس بما کسبت رهینة؛ هر انسانی در گرو اعمال خویش است.» 5
این شرح کوتاهی بود از چگونگی «صراط» و «میزان» هر چند جزئیات آن برای ما معلوم نیست و چون سرای آخرت عالمی است بسیار برتر از جهانی که در آن زندگی میکنیم، درک همه مفاهیم آن برای ما زندانیان دنیای مادی مشکل یا غیر ممکن است.
پي نوشت :
1. سوره مریم، آیات 71 و 72.
2. این حدیثبا مختصر تفاوتی در منابع معروف شیعه و اهل سنت، مانند کنز العمال حدیث 39036 و قرطبی، جلد 6، صفحه 4175 ذیل آیه 71 سوره مریم و صدوق در امالی خود آن را از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است.در صحیح بخاری نیز بابی دیده میشود تحت عنوان« الصراط جسر جهنم» (صحیح بخاری، جلد 8، صفحه 146) .
3. سوره انبیاء، آیه 47.
4. سوره قارعه، آیات 6 تا 9.
5. سوره مدثر، آیه 38.
منبع: اعتقاد ما، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته)
کلام نور
زكات فطره
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: تكميل روزه به پرداخت زكات يعنى فطره است، همچنان كه صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) كمال نماز است.
وسائل الشيعه، ج 6 ص 221، ح 5
نیکوکاری
حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: سه چیز از درهای نیکوکاری است: سخاوتمندی دل، گفتار نیکو و شکیبایی در برابر آزار و اذیت. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: نیکوکاری، کرداری اصلاحگر است. (3)
حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) می فرمایند: نیکوکاری و صدقه دادن پنهانی فقر را از بین می برد، عمر را زیاد و هفتاد مرگ بد و ناگوار را دفع می کند.(4)
حضرت امام الصادق (علیه السلام) می فرمایند: به پدران خود نیکی کنید، تا فرزندانتان به شما نیکی کنند. (5)
حضرت امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند: هر کس به برادران و خانواده ی خود نیکی کند، عمرش دراز شود. (6)
پي نوشت :
1- بحارالانوار، ج77، ص 166.
2- تحف العقول، ص 8.
3- غررالحکم، ح 554.
4- میزان الحکمه، ج1، ص 475.
5- تحف العقول، ص 359.
6- بحارالانوار، ج78، ص 53.
آداب مجلس
حضرت امام علی(علیه السلام) می فرمایند: تنها کسی باید در صدر مجلس بنشیند که سه ویژگی داشته باشد:
1- هر گاه از او پرسش کنند پاسخ دهد.
2- هر گاه دیگران از سخن گفتن درماندند، او سخن بگوید.
3- نظری بدهد که خیر و صلاح اهل آن مجلس در آن باشد.
هر کس این ویژگیها را نداشته باشد و درصدر مجلس بنشیند، احمق است. (2)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: سزاوار نیست مؤمن در مجلسی بنشیند که درآن معصیت خداوند می شود و او نمی¬تواند آن وضع راتغییر دهد.(3)
حضرت امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: هر کس در مجلس که یاد و اسم ما در آن زنده نگه داشته می شود بنشیند، در آن روزی که دلها می میرد دل او نمی میرد. (4)
پي نوشت :
1- بحارالانوار، ج75، ص 469.
2- بحارالانوار، ج78، ص 304.
3- اصول کافی، ج2، ص 374.
4- امالی شیخ صدوق، ص 68.
خوردن
آن که غذا کم خورد، معده اش سالم ماند و صفای دل یابد و هر که پرخور باشد، معده اش بیمار و قلبش سخت شود. (1)
قال الامام علی (علیه السلام): قلة الأکل من العفاف و کثرته من الإسراف؛
کم خوری نشانه ی پاکدامنی است و پرخوری نشانه ی اسراف و زیاده روی. (2)
قال الامام الباقر(علیه السلام): أبعد الخلق من الله إذا ما امتلأ بطنه؛
هر کسی، هنگامی که شکمش انباشته است، دورترین فرد از خداست. (3)
قال الامام الصادق (علیه السلام): لیس بشیء اضر لقلب المؤمن من کثرة الأکل، و هی مورثة لشیئین: قسوة القلب، و هیجان الشهوة؛
برای قلب مؤمن چیزی زیانبارتر از پرخوری نیست، پرخوری موجب دو چیز می شود:
1- سنگدلی
2- تحریک شهوت (4)
قال الامام الکاظم (علیه السلام):لو أن الناس قصدوا فی الطعم لاعتدلت ابدانهم؛
اگر مردم در خوردن اعتدال می روزیدند، بدنهای شان سالم می ماند. (5)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: با خوردن و آشامیدن زیاد دلها را نمیرانید؛ زیرا همان گونه که زراعت بر اثر آب زیاد از بین می رود، دلها نیز بر اثر پرخوری می میرد. (6)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: هر گاه خداوند بخواهد بنده ی خود را اصلاح گرداند، سه چیز نصیب او کند، کم گویی، کم خوری و کم خوابی. (7)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: هر کس خوراکش اندک باشد، اندیشه اش زلال است. (8)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: از پرخوری دوری کنید که مایه ی سنگدلی، تنبلی نسبت به نماز و تباهی و بیماری بدن است. (9)
پي نوشت :
1- تنبیه الخواطر، ج1، ص 46.
2- مستدرک الوسایل، ج16، ص 213.
3- مستدرک الوسایل، ج16، ص 209.
4- مستدرک الوسایل، ج12، ص 94.
5- وسایل الشیعه، ج 16، ص 406.
6- تنبیه الخواطر، ج1، ص 46.
7- مستدرک الوسایل، ج16، ص 213.
8- غررالحکم، ح 8462.
9- غررالحکم، ح 2742.
بخشودن (عفو کردن مردم)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: بدترین مردم کسی است که لغزش را نمی بخشد و عیب و خطا را نمی پوشاند. (2)
حضرت امام حسین (علیه السلام) می فرمایند: با گذشت ترین مردم، کسی است که در زمان قدرت داشتن، گذشت کند. (3)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: هر که از ستمی که در حق او شده است گذشت کند، خداوند بجای آن در دنیا و آخرت به او عزت می بخشد. (4)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: زمانی که قدرت داری با گذشت باش و در زمان تنگدستی بخشنده و در عین نیازمندی ایثارگر، تا فضل تو به کمال رسد. (5)
پي نوشت :
1- کنزالعمال، ج 7019.
2- غررالحکم، ح 5735.
3- الدره الباهره، ص 24.
4- امالی شیخ الطوسی، ص 182.
5- غررالحکم، ح 7179.
حکمت های شگرف
قَالَ الامام علی [عليه السلام] مَنْ نَظَرَ فِى عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ وَ مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ وَ مَنْ كَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ وَ مَنْ نَظَرَ فِى عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ وَ الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ وَ مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ كَلَامُهُ إِلَّا فِيمَا يَعْنِيهِ.
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: آن كس كه در عيب خود بنگرد از عيب جويى ديگران باز ماند، و كسى كه به روزى خدا خشنود باشد بر آنچه از دست رود اندوهگين نباشد، و كسى كه شمشير ستم بر كشد با آن كشته شود و آن كس كه در كارها خود را به رنج اندازد خود را هلاك سازد ، و هر كس خود را در گردابهاى بلا افكند غرق گردد، و هر كس به جاهاى بدنام قدم گذاشت متهم گرديد.
و كسى كه زياد سخن مى گويد: زياد هم اشتباه دارد، و هر كس كه بسيار اشتباه كرد، شرم وحياء او اندك است ، و آن كه شرم او اندك ، پرهيزكارى او نيز اندك خواهد بود، و كسى كه پرهيزكارى او اندك است دلش مرده، و آن كه دلش مرده باشد، در آتش جهنم سقوط خواهد كرد. و آن كس كه زشتى هاى مردم را بنگرد، و آن را زشت بشمارد سپس همان زشتى ها را مرتكب شود، پس او احمق واقعى است. قناعت ، مالى است كه پايان نيابد، و آن كس كه فراوان به ياد مرگ باشد در دنيا به اندك چيزى خشنود است، و هر كس بداند كه گفتار او نيز از اعمال او به حساب مى آيد جز به ضرورت سخن نگويد.
حكمت 350 : روانشناسى مردان ستمكار(سياسى، اجتماعى،اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: مردم ستمكار را سه نشان است: با سركشى به مافوق خود ستم روا دارد، و به زير دستان خود با زور و چيرگى ستم مى كند، و ستمكاران را يارى مى دهد.
حكمت 351: اميدوارى در سختى ها(معنوى)
وَ قَالَ [عليه السلام] عِنْدَ تَنَاهِى الشِّدَّةِ تَكُونُ الْفَرْجَةُ وَ عِنْدَ تَضَايُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ يَكُونُ الرَّخَاءُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: چون سختى ها به نهايت رسد، گشايش پديد آيد، و آن هنگام كه حلقه هاى بلا تنگ گردد آسايش فرا رسد.
حكمت 352: اعتدال در پرداخت به امورخانواده(اخلاقى،اجتماعى،خانوادگى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ لَا تَجْعَلَنَّ أَكْثَرَ شُغُلِكَ بِأَهْلِكَ وَ وَلَدِكَ فَإِنْ يَكُنْ أَهْلُكَ وَ وَلَدُكَ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَوْلِيَاءَهُ وَ إِنْ يَكُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ فَمَا هَمُّكَ وَ شُغُلُكَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به برخى از ياران خود فرمودند) بيشترين اوقات زندگى را به زن و فرزندت اختصاص مده ، زيرا اگر زن و فرزندت از دوستان خدا باشند خدا آن ها را تباه نخواهد كرد ، و اگر دشمنان خدايند ، چرا غم دشمنان خدا را مى خوري؟!
حكمت 353: بزرگ ترين عيب(اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] أَكْبَرُ الْعَيْبِ أَنْ تَعِيبَ مَا فِيكَ مِثْلُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: بزرگ ترين عيب آن كه چيزى را در خوددارى، بر ديگران عيب بشماری!
حكمت 354 : روش تبريك گفتن در تولد فرزند(اخلاقى، اجتماعى)
وَ هَنَّأَ بِحَضْرَتِهِ رَجُلٌ رَجُلًا بِغُلَامٍ وُلِدَ لَهُ فَقَالَ لَهُ لِيَهْنِئْكَ الْفَارِسُ فَقَالَ [عليه السلام] لَا تَقُلْ ذَلِكَ وَ لَكِنْ قُلْ شَكَرْتَ الْوَاهِبَ وَ بُورِكَ لَكَ فِى الْمَوْهُوبِ وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ .
در حضور امام علی(علیه السلام) ، شخصى با اين عبارت ، تولد نوزادى را تبريك گفت " قدم دلاور يكّه سوار مبارك باد"
حضرت فرمودند: چنين مگو ! بلكه بگو : خداى بخشنده را شكر گزار ، و نوزاد بخشيده بر تو مبارك ، اميد كه بزرگ شود و از نيكو كارى اش بهرمند گردي!.
حكمت 355 : پرهيز از تجمل گرايى(اعتقادى، سياسى)
وَ بَنَى رَجُلٌ مِنْ عُمَّالِهِ بِنَاءً فَخْماً فَقَالَ [عليه السلام] أَطْلَعَتِ الْوَرِقُ رُءُوسَهَا إِنَّ الْبِنَاءَ يَصِفُ لَكَ الْغِنَى .
وقتى يكى از كارگزارانِ امام علی(علیه السلام)، خانة با شكوهى ساخت به او فرمودند: سكه هاى طلا و نقره سر بر آورده خود را آشكار ساختند، همانا ساختن مجلل، بى نيازى و ثروتمندى تو را مى رساند.
حكمت 356: قدرت خداوند در روزى رسانى(اعتقادى)
وَ قِيلَ لَهُ [عليه السلام] لَوْ سُدَّ عَلَى رَجُلٍ بَابُ بَيْتِهِ وَ تُرِكَ فِيهِ مِنْ أَيْنَ كَانَ يَأْتِيهِ رِزْقُهُ فَقَالَ [عليه السلام] مِنْ حَيْثُ يَأْتِيهِ أَجَلُهُ .
از امام علی(علیه السلام) پرسيدند: اگر دُرِ خانة مردى را به رويش بندند، روزى او از كجا خواهد آمد ؟ حضرت فرمودند: از آن جايى كه مرگ او مى آيد!.
حكمت 357: روش تسليت گفتن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ عَزَّى قَوْماً عَنْ مَيِّتٍ مَاتَ لَهُمْ فَقَالَ [عليه السلام] إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَيْسَ لَكُمْ بَدَأَ وَ لَا إِلَيْكُمُ انْتَهَى وَ قَدْ كَانَ صَاحِبُكُمْ هَذَا يُسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِى بَعْضِ أَسْفَارِهِ فَإِنْ قَدِمَ عَلَيْكُمْ وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَيْهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (مردمى را در مرگ يكى از خويشاوندانشان چنين تسليت گفتند)
مْردن از شما آغاز نشده ، و به شما نيز پايان نخواهد يافت. اين دوست شما به سفر مى رفت، اكنون پنداريد كه به يكى از سفرها رفته؛ اگر او باز نگردد شما به سوى او خواهيد رفت.
حكمت 358 : مسؤوليت نعمت ها(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] أَيُّهَا النَّاسُ لِيَرَكُمُ اللَّهُ مِنَ النِّعْمَةِ وَجِلِينَ كَمَا يَرَاكُمْ مِنَ النِّقْمَةِ فَرِقِينَ إِنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَيْهِ فِى ذَاتِ يَدِهِ فَلَمْ يَرَ ذَلِكَ اسْتِدْرَاجاً فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفاً وَ مَنْ ضُيِّقَ عَلَيْهِ فِى ذَاتِ يَدِهِ فَلَمْ يَرَ ذَلِكَ اخْتِبَاراً فَقَدْ ضَيَّعَ مَأْمُولًا.
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اى مردم، بايد خدا شما را به هنگام نعمت همانند هنگامه كيفر، ترسان بنگرد ، زيرا كسى كه رفاه و گشايش را زمينة گرفتار شدن خويش نداند، پس خود را از حوادث ترسناك ايمن مى پندارد و آن كس كه تنگدستى را آزمايش الهى نداند، پاداشى را كه اميدى به آن بود از دست خواهد داد.
حكمت 359: راه خود سازى(اخلاقى، تربيتى)
وَ قَالَ [عليه السلام] يَا أَسْرَى الرَّغْبَةِ أَقْصِرُوا فَإِنَّ الْمُعَرِّجَ عَلَى الدُّنْيَا لَا يَرُوعُهُ مِنْهَا إِلَّا صَرِيفُ أَنْيَابِ الْحِدْثَانِ أَيُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِكُمْ تَأْدِيبَهَا وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اى اسيران آرزوها ، بس كنيد! زيرا صاحبان مقامات دنيا را تنها دندان حوادث روزگار به هراس افكند، اى مردم كار تربيت خود را خود بر عهده گيريد، و نفس را از عادت هايى كه به آن حرص دارد، باز گردانيد.
حكمت 360: ضرورت پرهيز از بدگمانى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِى الْخَيْرِ مُحْتَمَلًا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: شايسته نيست به سخنى كه از دهان كسى خارج شد، گمان بد ببرى ، چرا كه براى آن برداشت نيكويى مى توان داشت.
منبع: نهج البلاغه
عزیزآل یاسین
قائم ما غیبتی طولانی خواهد داشت. شیعیان را چنان می بینم که که برای پیدا کردن او دشت و دمن را زیر پا می گذارند و او را پیدا نکنند و از طول مدت غیبتش، منکرش نشوند و روز قیامت با من (همجوار با آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام)) خواهند بود.
منبع:کمال الدین، شیخ صدوق (رحمت الله علیه)
خوشا چشم انتظاری!
خوشا به منتظران ظهور که در سالهای دور، قیام به قسط را از یاد نخواهند برد و دستهایشان را برای چیدن مرواریدهای باران، بلند خواهند کرد؛ پنجرههای دلشان را خواهند گشود برای وزیدن رایحه صلح و سلامت و جاده جانشان را برای عبور قافله نیایش، هموار خواهند کرد؛ خوشا به سعادت چشم انتظاران!
بتاب، ای آفتاب محض!
این پیلههای انجماد را که قرنهاست، زمین به دور باور خویش تنیده، چه کسی جز منجی، قادر به شکستن است؟!
این قفس تنگ ماده و این حصار سیاه فراموشی را کدام دست خورشیدی جز تو، قادر به گشودن است؟!
ای پاسخ مشترک تمام سوالات!
موعودترین تبسّم آسمان! ما را به آتش انتظار خود احیا کن که میدانیم کسی منتظرتر از تو نیست!
خدا کند که بیایی
خدا کند روزی دستهای سبز تو، چتری شود روی سَر زمین! خدا کند که بیایی و بوی گل نرگس، زمین را مست کند!
خدا کند که بیایی تا ندبه، دیگر ندبه نکند؛ تا چشمهای پنجره، هیچ وقت بارانی نشود، تا باغچه بغض نکند و دل شمعدانیها نگیرد!
خدا کند که بیایی، تا دست سرد بغض، دهان شیعه را نگیرد! خدا کند صبح جمعهای، تکیه به دیوار کعبه بدهی و طنین صدایت، دلها را بلرزاند!
بیا که کربلا هم چشم در راه است!
مواعظ جاوید
جوانان و نگهبانی از انقلاب
رحمت و برکات خداوند بزرگ بر بسیج مستضعفان که به حق پشتوانه ی انقلاب اسلامی است و به کوشش ارزنده ی خود ادامه داده و بحمدالله تعالی با همت جوانان برومند و داوطلبان گروه میلیونی، رزمنده تربیت می کند و امید آن است که با شرکت فعال قشرهای معظم ملت و شور و شعفی که در جوانان عزیز از برکت اسلام مشاهده می شود، ارتش 20 میلیونی که نگهبان جمهوری اسلامی و کشور عزیز از شر جهانخواران متجاوز است، تحقق یابد. شما عزیزان و جوانان بزرگوار باید بدانید که حفظ و حراست اسلام و کشور اسلامی و دین حق از بزرگترین طاعاتی است که ازصدر عالم تا کنون انبیای معظم و اولیای بزرگ (صلوات الله علیهم اجمعین) در راه آن کوشش جان فرسا نموده اند و از هیچ فداکاری دریغ ننموده اند و تربیت و تعلیم و تعلّم فنون نظامی در راه این هدف، ارزنده ترین ارزشهاست و تا شما جوانان بیدار و سایر قشرهای ملت بزرگ با این شعور درصحنه حاضرید به کشور و جمهوری اسلامی آسیبی نخواهد رسید. (2)
منابع:
1- صحیفه ی نور، ج12، ص 69.
2- صحیفه ی نور، ج15، ص 231.
در محضر ولایت
فطر ، عید جهان اسلام
... روز عيد فطر از جملهى مناسبتهايى است كه امّت اسلامى مىتواند از آن منتفع شود و خوشبختانه در اسلام از اين مناسبتها بسيار است. اين روز براى همهى مسلمانان جهان عيد است؛ روزى است كه مسلمانان بعد از يك ماه روزهدارى و عبادت و توجّه و تذّكر، با دلهايى كه براى جلب رحمت و نورانيّت الهى آماده شده است، با اقامهى نماز و اجتماعات گوناگون، گرد هم جمع مىشوند و اين براى دنياى اسلام يك فرصت است. همهى اعياد و مناسبتهاى اسلامى بايد اين خاصيت را براى ما داشته باشد كه دلهاى ما مسلمانان را به هم نزديك كند. امروز مسلمانان بيش از هميشه احتياج دارند به اينكه دلهايشان را به هم نزديك كنند. ...(1)
فطر هدیه ای از جانب دوست
... امروز عيد فطر است؛ روز عيدى گرفتن از خداى متعال است؛ روزى است كه در قنوت نماز عيد فطر ميليونها دلِ متذكّر و خاشع از خداوند متعال درخواست كردند همان خيراتى را كه به برترين بندگانش داده است، به آنها هم بدهد و از شرورى كه برترين و بزرگترين انسانهاى تاريخ را از آن دور نگه داشته است، آنها را هم دور بدارد. آن خيرات، در درجهى اوّل، عروج به مقام توجّه به خدا، عبوديّت خدا، آشنا بودن و مرتبط بودن با خدا و الهام گرفتن از حضرت حق در همهى گفتارها و كردارها و آنات زندگى است، و بدترين شرور، شرك به خدا، خضوع در مقابل قدرتهاى غيرالهى و ضدّ الهى و بنده و بردهى ديگران بودن است. اميدواريم خداوند به فضل و رحمتِ خود دعاى ميليونها مسلمان را كه از دل بر زبان جارى كردند، مستجاب كند و مسلمانان را به وادى امن عبوديّت و مقام بندهى صالح و شايستهى خود وارد كند. ...(3)
فطر عیدی برای مغفرت شدگان
منابع:
1) بيانات مقام معظم رهبری در ديدار كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران 15/9/1381
2) بيانات مقام معظم رهبری در ديدار با كارگزاران نظام جمهورى اسلامى 25/09/1380
3) بيانات مقام معظم رهبری در خطبههاى نماز عيد سعيد فطر 05/09/1382
4) بيانات مقام معظم رهبری در خطبههاى نماز عيد سعيد فطر 13/08/1384
شمیم هدایت
یگانه وسیله ی رسیدن به هدف خلقت
کلمه ی (بعبده) در آیه ی شریفه، وصف است برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ولی مشیر به علت معراج است، یعنی عبودیت مطلقه، علت سیر آن حضرت به عالم ملکوت بوده است.
منبع: هدف خلقت،حضرت آیت الله سید ابوالحسن مهدوی (حفظه الله) صص 71 – 70.
ره توشههایی از عيد سعید فطر
فرا رسيدن روز مبارك عيد فطر، نويد بخش تحوّلاتى سرنوشت ساز در زندگى اهل ايمان است. چرا كه عيد فطر يكى از ايام اللّه، زمينه ساز وحدت كلمه براى مسلمانان و تقويت اتحاد و اراده آنان، تجديد حيات دوباره براى اسلام، دميدن روح ايمان و سرور و نشاط براى بندگان الهى، روز نمايش عظمت دين و بازگشت دوباره به فطرت انسانى و بالاخره روز فتح و پيروزى در جهاد اكبر براى رهروان خداجوى مىباشد. در شب و روز عيد فطر، اهل ايمان از سوئى به شب زنده دارى و نماز و دعا مىپردازند و از سوئى ديگر با زمزمه زيارت امام حسين(ع) با آن حضرت و مقاصد آسمانىاش پيمان مجدد امضاء كرده و روح حماسه و عرفان و فداكارى را در وجودشان احياء مىكنند. اين اعمال معنوى آنان را براى پرواز در عالم ملكوت به همراه قدسيان آماده مىكند و آنان بدين وسيله از قيد و بند مادّيات و علاقههاى بىارزش رهائى يافته و با دلى سرشار از شوق ايمان و عشق به خدا زندگى نوينى را آغاز مىكنند. چه زيباست كه تمام اقشار جامعه از اين فرصت به دست آمده در راه اعتلاى كلمه حق و توسعه و ترويج معارف حياتبخش الهى بهره گرفته و خود را يك سال ديگر در پناه ايمان و مصونيت بيمه كنند. در آن روز مسلمانان با شوق وصف ناپذيرى از عبادات و رياضات شبهاى ماه رمضان و شبهاى قدر و زيباترين لحظات ارتباط با خداوند فارغ شده و در اجتماع روز فطر صف مىكشند و اتّحاد و يگانگى و برادرى و همدلى خود را به نمايش گذاشته و بار ديگر دست رد به سينه شيطان و شيطان صفتان مىزنند و هم نوا با برادران دينى خود، پروردگار با عظمت را صدا كرده و توفيق در تمام كارهاى خير و دورى از تمام بدىها رابه همراه حضرت محمّد و آلش ـ كه درود خدا بر آنان باد ـ از درگاه خداوند درخواست مىكنند. در همين راستا به برخى از دستاوردهاى اين روز باشكوه اشاره كرده و روح و جان خويش را با آموختن درسهائى از آن صفا مىبخشيم به اميد اينكه ره توشههائى را براى سلوك به سوى حق به دست آوريم.
در اجتماع بزرگ مسلمانان در روز فطر، مىتوان پيامهاى مهم و حياتبخش اسلام را به گوش حاضرين رساند چرا كه برخى افراد فقط در چنين روزى فرصت راهيابى به مجالس مذهبى را پيدا مىكنند و در چنين فضائى آمادگى شنيدن مطالب معنوى و دستورات انسان ساز اسلامى را دارند. به همين جهت اميرمؤمنان على(ع) در يكى از خطبههاى خويش در روز عيد فطر بعد از حمد و ثناى الهى و فراهم نمودن زمينه پيامهاى آسمانى به بيان مهمترين دستوارت الهى پرداخته و اهم احكام كليدى را به نمازگزاران فطر مىآموزد در فرازهائى از گزارشى كه شيخ صدوق از بيانات اميرمؤمنان على(علیه السلام) در خطبه عيد فطر آورده است چنين مىخوانيم: « انّ هذا اليوم جعله اللّه لكم عيداً و جعلكم له اهلاً فاذكروا اللّه يذكركم و ادعوه يستجب لكم؛امروز را خداوند متعال براى شما عيد قرار داده است و به شما شايستگى آنرا عنايت فرموده پس شما هم به شكرانه آن خدا را ياد كنيد تا شما را ياد كند و او را بخوانيد تا شما را اجابت كند به يكى از مهمترين اعمال روز عيد فطر كه پرداخت زكات فطره است اشاره كرده و اهمّيت آنرا متذكر مىشود، چرا كه اگر زكات فطره از صورت پرداخت فردى به سمت بُعد اجتماعى آن سوق داده شود پشتوانه و سرمايه مهم اقتصادى در حلّ مشكلات مردم خواهد بود. ايجاد مراكز درمانى، تأسيس كانونهاى علمى و صنعتى براى اشتغالزائى بيكاران جامعه، سرمايه گذارى
براى مسائل بهداشتى و عمران محيط زيست، تقويت بنيه دفاعى مسلمانان و حراست از مرزهاى اسلامى، توسعه فرهنگ عمومى و دينى و ايجاد مؤسسات پژوهشى و تحقيقاتى برخى از دستاوردهاى پرداخت زكات فطره در روز عيد است كه در صورت جمع آورى و مصرف صحيح اين بودجه دينى به دست خواهد آمد.
ائمه جمعه و جماعات و مبلغان گرامى در صورت هدايت صحيح مردم و مخاطبين خويش در اين زمينه توفيقات افزونترى را در امر تبليغ خواهند داشت و در به وجود آوردن مراكز علمى، عمرانى و بهداشتى كه نوعى باقيات صالحات است شريك خواهند بود؛ چه بسيار از عالمان متعهد و مبلغان پر تلاشى كه از همين زاويه به توسعه و ترويج معارف عالى اسلام پرداختهاند. به همين جهت امير مؤمنان مردم را به پرداخت دَينِ شرعى خويش تشويق نموده و با ياد آورى اهمّيت موضوع مىفرمايد: « و اَدّوا فِطرَتَكُم، فَاِنَّها سُنَّةُ نَبيِّكُم وَ فَريضَةٌ مِن رَبِّكُم فَليُؤدّها كُلُّ اِمرِءٍ مِنكُم عَنهُ وَ عَن عيالِهِ كُلِّهِم ذَكَرِهِم وَ اُنثاهُم، صَغيرِهِم و كَبيرِهِم وَ حُرِّهِم و مَملُوكِهِم عَن كُلِّ اِنسانٍ مِنهُم صاعاً مِن بُرٍّ اَوصاعاً مِن تَمرٍ اَو صاعاً مِن شَعيرٍ؛ زكات فطره خود را ـ كه سنت پيامبرتان و فريضه واجبى از سوى پروردگارتان مىباشد ـ هر يك از شما از سوى خود و افراد تحت تكفل خود از زن و مرد، كوچك و بزرگ، آزاد و مملوك يك صاع گندم يا خرما يا جو پرداخت نمايد.»
امام على(علیه السلام) در فراز ديگرى از خطبه خويش به مهمترين دستورات الهى پرداخته و به مسلمانان يادآور مىشود كه: « اطيعوا اللّه فيما فرض اللّه عليكم و امركم به من اقام الصّلوة و ايتاء الزّكوة و حجّ البيت و صوم شهر رمضان و الامر بالمعروف و النّهى عن المنكر و الاحسان الى نساء كم و ما ملكت ايمانكم؛ در مواردى كه خداوند بر شما واجب كرده و به انجام آن امر نموده است از فرمان خداوند اطاعت كنيد، از بپا داشتن نماز، پرداخت زكات، زيارت خانه خدا، روزه ماه رمضان، امر به معروف و نهى از منكر و نيكى و احسان به همسران و زيردستان خود.» مولاى متقيان باتذكر زشتى برخى گناهان كبيره اضافه مىكند كه: « و اطيعوا اللّه فيما نهاكم عنه من قذف المحصنة و ايتان الفاحشة و شرب الخمر و بخس المكثال و نقص الميزان و شهادة الزّور و الفرار من الزّحف؛(1) اى مردم! خدا را در مورد چيزهائى كه شما را نهى كرده اطاعت كنيد و از انجام آن دورى گزينيد كه از جمله نسبت ناروا به زنان شوهر دار و آبرومند، انجام اعمال زشت همچون فحشا و شرب خمر، كم فروشى در معاملات، گواهى باطل و دروغ و فرار از ميدان نبرد از مقابل دشمن است.»
برخى از مردم عيد را به معنى نشاط و شادى ظاهرى دانسته و با پوشيدن لباسهاى نو و رنگارنگ و با تدارك غذاهاى متنوع و شيرينى و شربت و گفتن و خنديدن و سياحت و تفرج بىمحتوا خود را سرگرم مىكنند. در حالى كه عارفان با بصيرت و اولياء خاص الهى با چشم دل به عيد نگريسته و زواياى معنوى آنرا جستجو مىكنند. بخشى از كوششهاى مردان الهى در ايّام عيد بعد اجتماعى دارد كه در حلّ مشكلات برادران دينى،رسيدگى به نيازمندان و محرومان و گرفتاران، شاد و مسرور ساختن برادران و خواهران دينى، كمك به مستضعفان فكرى جامعه و اهتمام به مسائل عمومى و مبتلا به مسلمانان جلوه مىكند چرا كه آنها بر اين باورند كه امام على(علیه السلام) در مورد ويژگيهاى مردان الهى فرموده است: « نفسه منه فى عناءٍ والنّاس منه فى راحةٍ اتعب نفسه لآخرته و اراح النّاس من نفسه؛(2) نفس او از دستش در رنج و ناراحتى است امّا مردم(بخاطر خدماتى كه او انجام مىدهد) از او در آسايشاند. او براى (رسيدن به درجات عالى در روز) قيامت خود را به زحمت مىافكند ولى مردم را به رفاه و آسايش مىرساند».
و برخى ديگر از فعاليتهاى اهل ايمان مربوط به ارتباط خود و خدايشان است، آنان از آنجائى كه در طول ماه مبارك رمضان با زحمات شبانه روزى خود بر شيطان نفس تسلط يافته و در جهاد بزرگ به پيروزى نائل شدهاند روز عيد فطر را به شكرگزارى و ارتباط نزديكترى با پروردگارشان مىگذرانند: حضرت امام خمينى در اين مورد سخنان قابل توجهى ارائه كرده و مىفرمايد: البته عيدهائى كه اسلام تأسيس فرموده است به حسب نظرهاى مختلفى كه اهل نظر دارند و بحسب قشرهاى مختلفى كه برخورد مىكنند برداشتهاى مختلفى وجود دارد. آن برداشتى كه اهل معرفت از عيد مىكنند، با آن برداشتى كه ديگران مىكنند بسيار متفاوت است. آنها بعد از اينكه در ماه مبارك رمضان آن رياضتها را مىكشند و كشيدند، روز عيد روز لقاى آنهاست لقاء اللّه است آن روز براى آنها. « الغيرك من الظّهور ما ليس لك؛(3) خدايا! براى غير تو چه ظهورى هست كه براى تو نيست.؟!» آنها همه چيز را از او مىدانند و آن روزرا عيد مىكنند براى اينكه بعد از رياضات يوم ورود به حضرت است. و در عيد قربان نيز بعد از اينكه تمام عزيزانشان را از دست دادند، مهيا براى ملاقات مىشوند، بعد از اين كه نفس خودشان را كشتند و هرچه عزيز است در راه خدا از آن گذشتند آن وقت است كه روز لقاء است و جمعه هم در اثر اجتماعاتى كه مسلمين با هم دارند، اهل معرفت مهيا مىشوند براى لقاء اللّه. پس برداشت آنها غير از برداشت ماست و ما اميدواريم كه به تبع اولياء خدا به جلوهاى از آن جلوهها برسيم و ذرهاى از آن معارف در قلب ما واقع بشود.(4)» به همين جهت حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) هنگامى كه مشاهده كرد عدّهاى از مردم در روز عيد فطر مشغول لهو و لعب و خنده هستند خطاب به يارانش فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را معيار آزمايش مردم قرار داده است كه در آن مردم براى كسب مقامات معنوى و بهشتى مسابقه مى دهند عدّهاى در اين مسابقه برنده شده و برخى ديگر از كسب اين مقامات باز مىمانند.
كمال شگفتى است از كسى كه بى خبر از نتيجه اين مسابقه به خنديدن و خوشگذرانى مشغول است به خدا سوگند! اگر پردهها كنار رورد نيكوكاران به نتائج نيكو رفتارى خود مشغول بوده و بدكاران گرفتار اعمال بد خود هستند.(5)
شوق ديدار يار
به همين جهت يكى از رايجترين اعمال اين روز كه اولياء خدا و عارفان واصل به آن اهتمام خاص دارند زمزمه دعاى ندبه در روز فطر است كه دردمندانه و عاشقانه با امام زمان(علیه السلام) نجوا مىكنند: « هل اليك يا بن احمد سبيلٌ فتلقى...متى ترانا و نراك و قد نشرت لواء النّصرترى...».
اين ابيات مولوى تا حدودى بيانگر راز دل ندبه خوانان عيد فطر است كه به مولاى خويش عرضه مىدارند:
در هوايت بىقرارم روز و شب
سر زپايت بر ندارم روز و شب
اى مهار عاشقان در دست تو
در ميان اين قطارم روز و شب
تا كه بگشايم به قندت روزهام
تا قيامت روزه دارم روز و شب
چون زخوان فضل روزه بشكنم
عيد باشد روزگارم روز و شب
جان روز و جان شب اى جان تو
انتظارم، انتظارم روز و شب
تا بسالى نيستم موقوف عيد
بامه تو عيد دارم روز و شب
زآن شبى كه وعده كردى روز وصل
روز و شب را مىشمارم روز و شب
بس كه كشت مهر جانم تشنه است
زابر ديده اشك بارم روز و شب
عارف وارسته حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى در اين مورد در كتاب ارزشمند المراقبات(7) مىنويسد: بر مؤمن راستين شايسته است امروزه غيبت آن حضرت و غصب حكومت آن حضرت توسط دشمنان، سختى حال شيعيان و رعاياى او را در دست كافران و فاجران بنگرد و ببيند كه به آنان از قتل نفوس و هتك آبرو و غصب اموال و بدى حال و مقام خوارى و ابتذال چه مىرسد بايستى خوشحالى او به اندوه زياد و خنده او به گريه و عيد او به ماتم مبدّل گردد و به خواندن دعاى ندبه بسان زن بچه مردهاى بگريد و فرج او را از خدا بخواهد... بارى چون خواستى براى نماز عيد بيرون روى كه با امامى نمازگزارى يا خودت امام جماعت شوى برتست كه از مصيبتى كه براى غيبت امام خودت بر تو وارد شده است غافل نباشى، زيرا نماز عيد حق خاص اوست و آن از مقامات معروفه اوست. پس بنگر حال به چه منوال گشته است كه نماز با امام به نماز تو و امثال تو مبدّل شده است و به زمان حضور آن حضرت و اجتماع مؤمنان به نماز او و نمازشان با او تفكر نماى و در پيش خويش ميزان بگير كه چون براى مؤمن خطيب، امام او باشد و سخنش را بشنود و از علومش فرا گيرد حال او چگونه خواهد بود؟! و به آنچه از بركات و انوار زمان حضور آن بزرگوار و نشر عدالت و محوجور و ضلالت و عزت اسلام و حرمت قرآن و رواج ايمان و تكميل عقول و تزكيه قلوب و تحسين اخلاق و رفع شقاق و دفع نفاق ونظر كن و با صداى بلند خود او را ندا ده و به زبان شوق خويش به ساحت مقدس عرضه بدار: اى زاده احمد! آيا راهى به سوى تو هست كه ملاقات شوى؟...اى آقاى من:
و تلافى ان كان فيه أتلافى
بك عجّل به جعلت فداكا
اگر تلف شدن من در رسيدن به تو باشد، در آن شتاب كن فداى تو شوم.
و بما شئت فى هواك اختبرنى
فاختيارى ماكان فيه رضاكا
و به هرچه بخواهى در راه عشق خودت مرا آزمايش كن كه آنچه را كه رضاى تو در آن است انتخاب مىكنم.
بجمال حجبته بجلالٍ
هام واستعذب العذاب هناكا
قسم به جمال خودت كه از او پوشيدهاى و جلال خودت كه او را سرگردان ساختهاى و در كوى تو عذاب را شربت گوارا مى داند.
ذات قلبى فأذن له يتمنّا
كفيه بقيّة لرجاكا
دل من آب شد پس به او اجازه بده كه ترا آرزو كند، در اين قلب نيم رمقى براى اميد و تمناى تو هست.
بنابراين درخواست برقرارى دولت كريمه حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترين پاداش و عيدى است كه مىتوان در روز عيد فطر از خداوند متعال آن را درخواست نمود.
سيدبن طاووس در ضمن اعمال روز عيد از امام باقر(علیه السلام) نقل مىكند: هنگامى كه از منزل خارج شده و به سوى نماز عيد مىروى دعاى اللّهم من تهيّأ را مىخوانى و هنگامى كه به نام مبارك حضرت صاحب الزمان(علیه السلام) رسيدى با آرزوى تحقق وعده الهى و استقرار حكومت عدل مهدوى (علیه السلام) مىگويى: «اللّهم افتح لنا فتحاً يسيراً و انصره نصراً عزيزاً...اللّهم انّا نرغب اليك فى دولةٍ كريمةٍ تعزّ بها الاسلام و اهله و تذّلّ بها النّفاق و اهله...؛(8) خداوندا براى ما فتح آسان عنايت فرما و آن حضرت را با نصرتى عزتبخش يارى نما، پروردگارا! ما خواهان ايجاد دولت كريمهاى هستيم كه با آن به اسلام و مسلمانان عزت بخشيده و جبهه نفاق و اهلش را به خاك مذلّت بنشانى ...
درسى از امام صادق(علیه السلام)
حضرت صادق(علیه السلام) با اين تدبير الهى توطئه خليفه ستمگر را خنثى نموده و به شيعيان درسى ديگر آموخت. آن حضرت در اين روايت ضمن تأكيد بر اصل قرآنى تقيه، به فلسفه آن نيز اشاره مىفرمايد كه تقيه براى حفظ دين است نه براى حفظ زندگى افراد.
و اضافه مىكند كه اگر من بخاطر حادثهاى كوچك كشته شوم دين الهى از ميان رفته و عبادت و اطاعت از خداوند متعال به فراموشى سپرده خواهد شد.
سيره تربيتى امام سجاد(علیه السلام) در عيد فطر
امام صادق(علیه السلام) فرمود: شيوه حضرت على بن الحسين (علیهما السلام) در ماه رمضان چنان بود كه هرگاه غلامان يا كنيزان آن حضرت خطایى را مرتكب مىشدند آنان را تنبيه نمىكرد. آن حضرت فقط خطاها و گناهان آنان را در دفترى ثبت كرده و تخلّفات هر كس را با نام و موضوع مشخص مىنمود. در آخر ماه همه غلامان و كنيزان را جمع كرده و در ميان آنان مىايستاد. آنگاه از روى نوشته تمام كارهاى خلاف آنان را كه در طول ماه رمضان مرتكب شده بودند برايشان گوشزد مىكرد و به تك تك آنان مىفرمود: فلانى تو در فلان روز و فلان ساعت تخلفى كردى و من ترا تنبيه نكردم!آيا به ياد مىآورى؟ مىگفت: بلى اى پسر رسول خدا! و تا آخرين نفر اين مطالب را متذكر مىشد و آنان به اشتباهات و خطاهاى خود اعتراف مىكردند. آنگاه به آنان مىفرمود: « ارفعوا اصواتكم و قولوا يا على بن الحسين! انّ ربّك قد احصى عليك كلّما عملت كما احصيت علينا كلّما قد عملنا و لديه كتابٌ ينطق عليك بالحقّ لايغادر صغيرةً و لا كبيرةٌ ممّا اتيت الّا احصاها و تجد كلما عملت لديه حاضراً...؛با صداى بلند بگوئيد: اى على بن الحسين! پروردگارت تمام اعمال و رفتار تو را نوشته است چنانكه تو اعمال ما را نوشتهاى نزد خداوند نامه اعمالى هست كه با تو به حق سخن مىگويد و هيچ عمل ريز و درشتى را فروگزارى نمىكند و هرچه انجام دادهاى به حساب آورده و تمام آنچه را كه انجام دادهاى نزد او حاضر و آماده خواهى يافت، چنانكه ما اعمال خود را در نزد تو آماده و ثبت شده ديديم. پس ما را ببخش همچنانكه دوست دارى خدا تو را ببخشد. اى على بن الحسين! به ياد آر آن حقارت و ذلّتى را كه فرداى قيامت در پيشگاه خداى حكيم و عادل خواهى داشت. آن پروردگار عادل و حكيمى كه ذرّهاى و كمتر از ذرّهاى به كسى ظلم و ستم روا نمىدارد و اعمال بندگان را همچنانكه انجام دادهاند به آنان عرضه خواهد كرد و حساب و گواهى خدا كافى است ...
ببخش و عفو كن تا پادشاه روز قيامت از تو عفو كرده و درگذرد چنانكه خودش در قرآن مىفرمايد: «وليعفوا و ليصفحوا الا تحبّون ان يغفر اللّه لكم واللّه غفورٌ رحيمٌ؛(11) بايد ببخشند و درگذرند. آيا دوست نداريد خداوند شما را بيامرزد؟ او خداوند آمرزنده و مهربان است.
امام سجاد(علیه السلام) اين كلمات را براى خويش و غلامان و كنيزانش تلقين مىكرد و آنان با هم تكرار مىكردند و خود امام(علیه السلام) كه در ميان آنان ايستاده بود و مىگريست و با لحنى ملتمسانه مىگفت: « ربّ انّك امرتنا ان نعفوا عمّن ظلمنا فقد ظلمنا انفسنا فنحن قدعفونا عمّن ظلمنا كما امرت فاعف عنّا فانّك اولى بذلك منّا و من المأمورين...؛ پروردگارا، تو به ما فرمودى از ستمكاران خويش درگذريم و ما براستى بر خود ستم كردهايم. همان طور كه فرمودى، ما از كسانى كه ستم كردهاند درگذشتيم، تو هم از ما درگذر كه تو در عفو كردن از ما و از ماموران برترى. تو به ما فرمودى سائلى را از درگاه خود محروم نكنيم و هم اكنون ما سائلان و گدايان در آستانه در خانهات زانو زده و احسان و عطاى تو را مىطلبيم، بر ما منّت بگذار و محروممان نگردان، كه تو در اين كار شايستهتر از ما و از مأموران هستى. خدايا! من اكرام كردم تو هم به من اكرام كن و با اهل نعمت و مغفرت محشور نما اى صاحب احسان و كرامت.
پس از اين برنامه عرفانى حضرت سجاد(علیه السلام) خطاب به غلامان و كنيزان خويش مىفرمود: من شما را عفو كردم، آيا شما هم من و بدرفتاريهاى مرا كه فرمانرواى بدى براى شما و بنده فرومايهاى براى فرمانرواى بخشاينده عادل و نيكوكار بودم، بخشيديد؟! همگى يكصدا مىگفتند: با اينكه ما از تو جز خوبى نديدهايم ترا بخشيديم. آنگاه به آنان مىفرمود: بگوئيد خداوندا! از على بن الحسين درگذر! همان طور كه او از ما در گذشت، او را از آتش جهنم آزاد كن همان طور كه او ما را از بردگى آزاد كرد. آنان دعا مىكردند و امام سجاد(علیه السلام) هم آمين مىگفت. و در پايان مى فرمود: برويد، من از شما در گذشتم و آزادتان كردم به اميد اينكه خدا نيز از من درگذرد و آزادم كند. در روز عيد فطر چندان به آنها جايزه و هدايا مىبخشيد كه از ديگران بىنياز مىشدند. هر سال در شب آخر ماه مبارك رمضان در هنگام افطار حدود بيست بنده آزاد مىكرد و مىگفت: « انّ للّه تعالى فى كلّ ليلةٍ من شهر رمضان عند الافطار سبعين الف عتيقٌ من النّار كلّاً قد استوجبوا النّار؛ خداوند متعال در هر شب ماه مبارك رمضان هفتاد هزار كس را از آتش جهنم آزاد مىكند كه همگى مستحق عذاب بودهاند آن حضرت هيچ بندهاى را بيش از يك سال به بندگى نمىگرفت. هرگاه كسى را در اول سال و يا در وسط آن مالك مىشد در شب عيد فطر آزاد مىكرد. اين عمل روش هر ساله او بود. بندگان سياه را كه هيچ گونه نيازى به آنان نداشت مىخريد و در عرفات بعد از مراسم عرفه همه را آزاد ساخته و هداياى قابل توجهى را به آنان عطاء مىكرد.(12)
با توجّه به اين روايت نسبتاً طولانى در مىيابيم كه رهبران الهى و پيشوايان معصوم ما چقدر در ترويج فرهنگ اسلامى و آموختن آن به انسانهاى تشنه معرفت تلاش نموده و نه تنها در ماه رمضان و عيد فطر در آزادى جسم آنان مىكوشيدند بلكه افكار و انديشههاى آنان را نيز از بند جهل و غفلت و خرافه پرستى رها مىساختند و بهدين گونه بود كه تربيت يافتگان مكتب اهل بيت(علیهم السلام) از پستى ذلّت به اوج عزت مىرسيدند و بردگان گرفتار به رهبران جامعه و عارفان خدا جوى مبدل مىگشتند. كه فهرست مفصلى از اينان را مىتوان در كتابهاى رجالى، تاريخى و سيره مطالعه نمود.
پي نوشت :
1. من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 516.
2. نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 193.
3. فرازى از دعاى عرفه.
4. صحيفه امام، ج 18، ص 395.
5. وسائل الشيعه، ج 7، ص 681.
6. تهذيب الاحكام، ج 3، ص 289.
7. المراقبات، ص 343.
8. اقبال الاعمال، ج 1، ص 476.
9. سوره آل عمران، آيه 28.
10. الكافى، ج 4، ص 82.
11. سوره نور، آيه 22.
12. اقبال الاعمال، ص 260.
13. رهبر آزادگان، ص 430.
منبع: پاسدار اسلام، شماره 275
بر مدار سلوك
شايد هيچ فرصتى براى يك محاسبه همه جانبه و خانهتكانى اساسى و بازنگرى در خود و جامعه، مناسبتر از «ماه رمضان» نباشد.
در شبها و روزهاى اين ماه خدايى، هم مجالى براى بازپرورى روح و جان است، هم فرصتى براى رسيدگى به محرومان و مستمندان و همدردى با دردمندان، هم موقعيّتى براى تقرّب به خدا و تقويت روحيّه معنوى و از خود رها شدن و به خدا پيوستن.
از رمضان چه انتظارى است؟!
و از روزهداران چه انتظارى؟
يكى از تكاليفمان در اين ماه، رسيدگى به «خود» است، گشودن حسابى براى «محاسبه نفس»، رسيدگى به نيك و بدها، خير و شرّها، ثوابها و عصيانها و حسنات و سيّئات خويش.
«توبه»، راهى است، گشوده پيش پاى خاكيانِ گناهآلود، تا جان خويش را به پاكى برسانند و افلاكى شوند و رضاى خداى توبهپذير را فراهم آورند، پنجرهاى است باز شده به رويمان، جهت نگاه كردن به آستان مغفرتِ خداى غفّار.
راستى ... از كجا مىتوان ميزان «خلوص» و «بندگى» را شناخت؟
عبادتها و تهذيبهاى اين ماه، وسيلهاى براى «خودشناسى» و «خداخواهى» است. شبهاى «قدر»، اوجِ اين معرفت متعالى و فيض سرشار الهى است، تا چه كس بهره گيرد، و چه كس تهيدست از اين ضيافتخانه باز گردد!
بانوى بزرگوار اسلام، حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمودند: « يك روزهدار، از روزهاش چه بهرهاى مىبرد و به چه كارش مىآيد، اگر زبان و گوش و چشم و اندامش را «نگهبان» نباشد؟»
جلوه ديگر رمضان، در ارتباط با «مردم» است.
كسى غمخوارى رنجديدگان محروم را دارد كه رنج و حرمان را بشناسد و گرسنگى و نياز را لمس كرده باشد. در روايات، از جمله حكمتهاى روزه، اين به شمار آمده كه با چشيدن رنج گرسنگى و تشنگى، به ياد گرسنگان بيفتيم، تا ثروتمندان به مستمندان ترّحم كنند و مرّفهان برخوردار، به ياد محرومان نيازمند بيفتند.
روزهدار، زكات بدنش را مىپردازد،
درد گرسنگان را حس مىكند،
با نيازمندان همدردى و همدلى دارد،
اگر در طول سال، معناى «گرسنگى» را نمىداند، به بركت روزه، اين مفهوم برايش عينيّت مىيابد و اگر توفيق يابد و شيطان بگذارد وحرص و آز امان دهد، به فقرا و بينوايان اطعام و افطارى مىدهد، غذاى گرم به خانوادههاى بىبضاعت، اما آبرومند مىفرستد و لبخند شادى بر چهره كودكان چشمانتظار تفقّد و دلجويى مىنشاند ... كه اگر توفيق الهى نباشد، از اين خدمت به همنوع، محروم مىماند.
رمضان به خانهها «بهار» مىآورد ... بهار معنويت و صفا.
سحرخيزى براى سحرىخوردن و مناجات و نيّت روزه و نماز صبح اول وقت، از بركات اين ماه است.
گرم شدن كانون مساجد و محافل دينى و اتصال قويتر «خانه ـ مسجد» و انس بيشتر كودكان و جوانان با خانه خدا و نماز جماعت، بركت ديگرى است.
آهنگ قرآن و دعا، خانهها را نورانى مىكند.
رابطه عاطفى ميان اعضاى خانواده، بر محور «بندگى خدا» تقويت مىشود.
«صله رحم»، افزايش مىيابد و دلها به هم نزديكتر مىگردد.
راستى كه شبها «دعاى افتتاح»، سحرها «دعاى ابوحمزه»، در مساجد دعاهاى هر روزه ماه، در شبهاى قدر، مراسم احياء و غلغله جمعيت در مساجد و حرمها و مصلاها، اينها همه موجى از رحمت و ابرى از كرامت را بر سر مؤمنان، سايهافكن مىسازد.
چه دلهايى كه از ريب و ريا پاك مىشود،
چه دستهايى كه به جيب فتوت مىرود، تا گرهى از كار دردمندى بگشايد و غمى از چهره خانوادهاى بزدايد،
چه حنجرههاى داودى، كه به تلاوت وحى خدا مترنّم مىشوند،
چه وارستگيها و توبهها و پاكشدنهايى كه محصول سبز و ماندگار «موسم رمضان» است،
چه اخلاقهايى كه در سايه مواعظ گويندگان، به صلاح مىگرايد.
چرا رمضان را «آينه»اى نسازيم، براى تماشاى سيماى اخلاق و چهره باطن خويش؟
و كلاسى كه درس آن «خودسازى» است،
متن آن «دعا» و «نماز»،
و قبولى آن «توبه» و توفيق ترك گناه و بهسازى اخلاق در خانه و مدرسه و اداره و بازار و محل كار!
اگر چنين شد، مىتوان روز فطر را «عيد» گرفت.
«عيد فطر»، نمره قبولى در دوره آموزشى «شهراللّه» است.
عيد فطر، عيد توفيق در عبوديت و معرفت و تهذيب نفس و دور شدن از رذائل و نزديك شدن به فضايل است.
عيد «ذكر خدا» و «ياد نيازمندان»،
عيد «كفّ نفس» و كنترل خواستهها و مهار تمنيّات،
كيست كه راضى شود ميوهاى از باغ رمضان نچيده، گام از اين بوستان بيرون نهد؟
وقتى سپاهى بر دشمن پيروز مىشود، شيپور پيروزى مىزنند.
غلبه بر «خصم درون» نيز، شادى دارد.
عيد فطر، جشن عبوديّت است.
خوشا آنان كه اعمالشان مرضىّ نظر «مولا» مىشود و به تفرّجى در دامنههاى روحپرور ملكوتى كه در اين ماه، به زمينيان هديه مىشود پرداخته، دامن دامن مغفرت و رحمت گرد مىآورند.
رمضان نيز مىگذرد و با همه خجستگى و مباركىاش به پايان مىرسد.
گروهى به شبزندهدارى و تهجّد و «يارب يارب» شبها و سحرگاهان انس مىگيرند، عدهاى با دستهايى گشوده از نياز و دلهايى لرزان از خوف و خشيت الهى، چشم اميد به غفرانِ خداى غفار مىدوزند،
جمعى هم در كاستن از لغزشها و سبك كردن بار گناهان مىپردازند،
كسانى از اين يك ماه، براى يازده ماه ديگر توشه سلوك و نيروى عمل صالح برمىگيرند.
راستى ... ما از كدام گروهيم؟!
منبع: نگاهى به سازندگيهاى اخلاقى و عرفانى رمضان
نکته های ناب
نوروز پاکان
طبيعت با بهار طراوت مىيابد و معنويت با بهار رمضان اوج مىگيرد. بهار طبيعت با نوروز آغاز مىشود و بهار معنويت با ماه رمضان. سردى طبيعت با شكوفههاى بهارى و سرود بلبلان رخت بر مىبندد و يخهاى عصيان و نافرمانى، با زمزمههاى نيمه شب رمضان و ترنم دعاى رمضانيان آب مىشود. در رمضان است كه مىتوان هفت شهر عشق را پيمود و ديو نفس را بر زمين افكند و در عيد فطر پيروزى فطرت بر شهوت را، جشن گرفت.
اگر گردش زمين دور خورشيد، آغازگر سال شمسى است واگر تكاپوى ماه بر گرد زمين، نويد بخش سال قمرى؛ حركت سالك عاشق در رمضان المبارك در مدار توحيد، طلايه دار سال معنوى است و پيروزى قلب سليم بر شهوت بدخيم، نوروز آن.
رضاى آل محمد عليهمالسلام را سخنى شنيدنى است:
«اِنَّما جُعِلَ يَوْمُ الْفِطْرِ الْعيدَ لِيَكُونَ لِلْمُسْلِمينَ مُجْتَمَعا يَجْتَمِعُونَ فيهِ وَ يُبْرِزُونَ لِلّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَيُمَجِّدُونَهُ عَلى ما مَنَّ عَلَيْهِمْ فَيَكُونُ يَوْمَ عيدٍ وَ يَوْمَ اِجْتِماعٍ وَ يَوْمَ فِطْرٍ وَ يَوْمَ زَكاةٍ وَ يَوْمَ رَغْبَةٍ وَ يَوْمَ تَضَرُّعٍ. وَ لأَِنَّهُ اَوَّلُ يَوْمٍ مِنَ السَّنَةِ يَحِلُّ فيهِ الاَْكْلُ وَالشُّرْبُ لاَِنَّ اَوَّلَ شُهُورِ السَّنَةِ عِنْدَ اَهْلِ الْحَقِّ شَهْرُ رَمَضانَ فَأَحَبَّ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اَنْ يَكْونَ لَهُمْ فى ذلِكَ مَجْمَعٌ يَحْمِدُونَهُ فيهِ وَ يُقَدِّسُونَهُ؛(1) همانا روز فطر، عيد قرار داده شده تا براى مسلمانان روز اجتماعى باشد كه در آن روز گرد هم آيند و [عشق و محبت خود] به خداوند را ابراز كنند و به خاطر منّتى كه بر آنان نهاده است، او را ستايش كنند، پس روز عيد و روز گردهمآيى و روز افطار، روز زكات، روز گرايش به يكديگر و روز تضرّع [به پيشگاه حق تعالى] است، [و نيز روز فطر، روز عيد قرار داده شده] به دليل آنكه روز فطر اولين روز سال است كه خوردن و آشاميدن در آن جايز شمرده شده است، چرا كه نزد اهل حق اولين ماه سال، ماه رمضان است و خداوند دوست دارد در روز عيد فطر، مسلمانان اجتماع كنند و با يكديگر به ستايش و تقديس او بپردازند.»
در صبحدم اين عيد آسمانى است كه هاتفى ملكوتى، پيروزمندان ميدان جهاد اكبر را به دريافت پاداششان فرا مىخواند، پاداشى فراتر از پاداشهاى خاكى و غيرقابل مقايسه با هداياى پادشاهان زمينى.
امام باقر عليهالسلام ازپيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله روايت كردند: «اِذا كانَ أَوَّلُ يَوْمٍ مِنْ شَوّال نادى مُنادٍ: اَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ أَغْدُوا اِلى جَوائِزِكُمْ. ثُمَّ يا جابِرُ جَوائِزُ اللّهِ لَيْسَتْ كَجَوائِزِ هؤُلاءِ الْمُلُوكِ. ثُمَّ قالَ: هُوَ يَوْمُ الْجَوائِزِ؛(2) هنگاهى كه روز اول ماه شوال فرا مىرسد، منادى ندا مىدهد: هان اى مؤمنان! براى دريافت جوايزتان صبح زود بشتابيد. اى جابر، جوايز خداوند همانند جوايز پادشاهان نيست. سپس فرمود: روز اول شوال، روز جوايز است.»
فاتحان و مدالآوران جهاد اكبر را شايسته نيست كه از پس اين پيروزى بزرگ، در گرداب معصيت و نافرمانى در غلطند و ديگر بار اسير نفس فرومايه شوند و عزت خدايى را با ذلّت شيطانى معاوضه كنند. اميرمؤمنان على عليهالسلام در خطبههاى عيد فطر، مردم را به دورى از معصيت در ابعاد مختلف فردى، اجتماعى، اقتصادى، و... دعوت مىفرمايد.
امام على عليهالسلام در عيد فطر خطبه خواند تا آنجا كه فرمود: «اَطيعُوا اللّهَ فيما نَهاكُمْ عَنْهُ مِنْ قَذْفِ الْمُحْصَنَةِ وَ اِتْيانِ الْفاحِشَةِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ بَخْسِ الْمِكْيالِ وَ شَهادَةِ الزُّوْرِ وَ الْفِرارِ مِنَ الزَّحْفِ؛(3) فرمان خداوند را در خوددارى از كارهايى كه شما را از آن برحذر داشته است، عمل كنيد [كه از آن جمله است:] نسبت ناروا به زنان عفيف، شهوترانى حرام، شراب خوارى، كمفروشى، شهادت ناحق و فرار از جهاد.»
از همين رو است كه پاكان و سالكان را در تعظيم اين عيد عظيم آدابى است و در تحكيم شعائر آن احكامى. در اين مختصر به برخى از آداب اين عيد سعيد اشاره مىشود.
آداب عيد فطر
امام صادق عليهالسلام به نقل از پدر بزرگوارش فرمود:
«كانَ عَلِىُّ ابْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام يُحْيى لَيْلَةَ عَيْدِ الْفِطْرِ بِالصَّلاةِ حَتّى يُصْبِحَ وَ يَبيتُ لَيْلَةَ الْفِطْرِ فِى الْمَسْجِدِ؛(4) امام سجاد عليهالسلام ، شب عيد فطر را با نماز به صبح مىآورد و در مسجد به شب زندهدارى مىپرداخت.»
2. زيارت امام حسين عليهالسلام
سيد ابن طاووس در اقبال الاعمال از جمله آداب شب عيد فطر را، زيارت امام حسين عليهالسلام معرفى مىكند.
3. غسل شب و روز عيد
از جمله آداب شب و روز عيد فطر، غسل است. وقت غسل شب عيد، از اول مغرب تا اذان صبح است؛ گرچه انجام آن در ابتداى شب بهتر است. و وقت غسل روز عيد، از اذان صبح تا غروب آفتاب است؛ گرچه بهتر است آن را پيش از نماز عيد به جا آورد و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد، احتياط واجب آن است كه به قصد رجاء انجام دهد.(5)
4. پرداخت زكات فطره
همچنان كه تمام بودن نماز به صلوات بر پيامبر و آل اوست و بدون صلوات نماز ناتمام است، تمام بودن روزه نيز به پرداخت زكات فطره است.
قال ابوعبداللّه عليهالسلام : « اِنَّ مِنْ تَمامِ الصَّوْمِ اِعْطاءُ الزَّكاةِ ـ يَعْنِى الْفِطْرَةَ ـ كَما اَنَّ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ صلىاللهعليهوآله تَمامُ الصَّلاةِ، لاَِنَّهُ مَنْ صامَ وَ لَمْ يُوَدِّ الزَّكاةَ فَلا صَوْمَ لَهُ اِذا تَرَكَها مُتَعَمِّدا؛(6) امام صادق عليهالسلام فرمودند: از جمله كارهايى كه موجب كامل شدن روزه است، پرداخت زكات فطره است، همچنان كه صلوات بر پيامبر صلىاللهعليهوآله ، موجب كامل شدن نماز مىشود. اگر كسى روزه بدارد ولى زكات فطره را از روى عمد پرداخت نكند، در واقع روزه نداشته است [و روزهاش مقبول نيست.]»
زكات فطره، علاوه بر آنكه باعث تمام بودن روزه است، نقصان زكات مال را نيز جبران مىكند.
امام على عليهالسلام فرمود: «مَنْ اَدّى زَكاةَ الْفِطْرَةِ اَتَمَّ اللّهُ بِها ما نَقَصَ مِنْ زَكاةِ مالِهِ؛(7) كسى كه زكات فطره پرداخت كند، خداوند به وسيله آن، نقصان در [پرداخت] زكات مالش را جبران مىكند.»
5. تكبير خداوند
به پاس امداد الهى و يارى رساندن او در پيروزى بر ديو نفس و برخوردارى از نعمت هدايت و سرمايه معنويت، بايد ولى نعمت را بزرگ داشت و او را تكبير گفت.
بعد از نماز مغرب و عشاى شب عيد، پس از نماز صبح و ظهر و عصر روز عيد و نيز پس از نماز عيد فطر مستحب است چنين تكبير بگويند: «اللّه اكبر، اللّه اكبر، لا اله الا اللّه واللّه اكبر، اللّه اكبر وللّه الحمد، اللّه اكبر على ما هدانا.»(8)
6. كراهت روزه تا سه روز پس از عيد فطر
در برخى روايات توصيه شده است كه تا سه روز پس از عيد فطر، از روزه گرفتن خوددارى شود.
امام صادق عليهالسلام فرمودند: «لا صِيامَ بَعْدَ الاَْضْحى ثَلاثَةَ اَيّامٍ وَلا بَعْدَ الْفِطْرِ ثَلاثَةَ اَيّامٍ اِنَّها اَيّامُ اَكْلٍ وَ شُرْبٍ؛(9) تا سه روز پس از عيد قربان و عيد فطر، روزه داشتن روا نيست. اين روزها، روزهاى خوردن و آشاميدن است.»
پي نوشت :
1. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج1، ص522.
2. يعقوب كلينى، كافى، ج4، ص168.
3. حر عاملى، وسائل الشيعه ، ج15، ص344.
4. حر عاملى، وسائل الشيعه، ج8، ص87.
5. رساله امام خمينى رحمت الله علیه ، مسئله 644.
6. سيد ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج1، ص466؛ شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج2، ص119.
7. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج2، ص119.
8. رساله امام خمينى رحمت الله علیه ، مسئله 1526.
9. حر عاملى، وسايل الشيعه، ج10، ص519.
منبع: ماه نامه مبلغان، ش 60
نكاتى درباره عيد سعید فطر
« الا و ان المضمار اليوم و السباق غدا الا و ان السبقة الجنة و الغاية النار؛ (1) دنيا محل مسابقه است و آخرت زمان اجر گرفتن، بهشت جايزه برندگان اين مسابقه و جهنم جزاى بازندگان است».
در روايتى از فرزند گراميشان چنين آمده است:
«مر الحسن (علیه السلام) فى يوم فطر بقوم يلعبون و يضحكون فوقف على رؤوسهم، فقال: ان الله جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه، فيستبقون فيه بطاعته الى مرضاته، فسبق قوم ففازوا، و قصر آخرون فخابوا، فالعجب كل العجب من ضاحك لاعب في اليوم الذي يثاب فيه المحسنون و يخسر فيه المبطلون و ايم الله لو كشف الغطاء لعلموا ان المحسن مشغول باحسانه و المسىء مشغول باسائته. ثم مضى». (2)
در اين حديث، امام حسن (علیه السلام) انجام اعمال عبادى در ماه مبارك رمضان را، تشبيه به مسابقه بين افراد نمودهاند و عيد فطر را زمان اخذ جوايز برندگان آن مىدانند.
لذا حضرت على (علیه السلام) در ويژگىهاى عيد فطر مىفرمايند:
1- روزى كه نيكوكاران ثواب مىبرند.
«هذا يوم يثاب فيه المحسنون».
2- روزى كه گنهكاران زيان مىبينند.
«و خسر فيه المبطلون»
3- شبيهترين روز به روز قيامت است.
«اشبه بيوم قيامكم».
چون در قيامت عدهاى كه زيان كارند، تاسف مىخورند و غضبناك مىگردند و عدهاى كه نيكوكارند رستگار و متنعم به نعمتهاى الهى مىشوند.
4- روز عبرت گرفتن.
«فاذكروا بخروجكم»
وقتى از منازلتان براى خواندن نماز عيد خارج مىشويد، به ياد آوريد زمانى را كه از منزل بدن خود خارج خواهيد شد و سوى خداى خود خواهيد رفت.
«من الاجداث الى ربكم»
وقتى در جايگاه نماز خود مىايستيد به ياد آوريد زمانى را كه در محضر عدل الهى مىايستيد و از شما حسابرسى مىكنند.
«و اذكروا وقوفكم بين يدى ربكم»
وقتى از نماز به منازلتان بر مىگرديد به ياد آوريد زمانى را كه به منازل خود در بهشتخواهيد رفت.
«و اذكروا منازلكم فى الجنة»
5- روز بشارت غفران و بخشش الهى.
«ابشروا عباد الله فقد غفر لكم ما سلف من ذنوبكم».
پي نوشت :
1) من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 516.
2) تحف العقول، ص 170.
منبع: ره توشه راهيان نور 1377ش 1419ق ص 117
مفهوم عيد در فرهنگ اسلامى
ابن منظور در لسان العرب گفته است كه برخى بر آن هستند كه اصل واژه عيد از «عادة» است، زيرا آنان (قوم)، بر جمع آمدن در آن روز، عادت كردهاند. (2)
چنانكه گفته شده است: القلب يعتاده من حبها عيد.
و نيز يزيد بن حكم ثقفى در ستايش سليمان بن عبد الملك گفته است:
امسى باسماء هذا القلب معمودا اذا اقول صحا يعتاده عيدا (3)
به گفته ازهرى: عيد در نزد عرب، زمانى است كه در آن شادىها و يا اندوهها، باز مىگردد و تكرار مىشود. ابن اعرابى آن را منحصر به شادىها دانسته است. (4)
واژه عيد تنها يك بار در قرآن به كار رفته است:
اللهم انزل علينا مائدة من السماء تكنون لنا عيدا لاولنا و آخرنا و آية منك (سورة مائده / آيه 114) در تفسير نمونه ذيل اين آيه گفته شده است: « عيد در لغت از ماده عود به معنى بازگشت است، و لذا به روزهايى كه مشكلات از قوم و جمعيتى بر طرف مىشود و بازگشت به پيروزي ها و راحتىهاى نخستين مىكند عيد گفته مىشود، و در اعياد اسلامى به مناسب اين كه در پرتو اطاعتيك ماه مبارك رمضان و يا انجام فريضه بزرگ حج، صفا و پاكى فطرى نخستين به روح و جان باز مىگردد، و آلودگىها كه بر خلاف فطرت است، از ميان مىرود، عيد گفته شده است و از آنجا كه روز نزول مائده روز بازگشت به پيروزى و پاكى و ايمان به خدا بوده است، حضرت مسيح (علیه السلام) آن را عيد ناميده، و همانطور كه در روايات وارد شده نزول مائده در روز يكشنبه بود و شايد يكى از علل احترام روز يكشنبه در نظر مسيحيان نيز همين بوده است، و اگر در روايتى كه از حضرت امام على(علیه السلام) نقل شده مىخوانيم « و كل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد؛ هر روز كه در آن معصيتخدا نشود روز عيد است» نيز اشاره به همين موضوع است، زيرا روز ترك گناه، روز پيروزى و پاكى و بازگشتبه فطرت نخستين است.» (5)
در روايات معصومين(علیهم السلام) نيز بارها به اين موضوع اشاره شده است، همچنان كه گذشت امير المومنين على(علیه السلام) هر روزى كه در آن معصيت و گناه نشود، روز عيد خوانده است.
از سويد بن غفله نقل شده است كه گفت: در روز عيد بر امير المؤمنين على(علیه السلام) وارد شدم و ديدم كه نزد او نان گندم و خطيفه (6) و ملبنة (7) است. پس به آن حضرت عرض كردم روز عيد و خطيفه؟!.
پس از آن حضرت فرمود: انما هذا عيد من غفرله؛ اين عيد كسى است كه آمرزيده شده است. (8)
و نيز در يكى از اعياد، آن حضرت فرمود: « انما هو عيد لمن قبل الله صيامه، و شكر قيامه، و كل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد»، «امروز تنها عيد كسى است كه خداوند روزهاش را پذيرفته، عبادتش را سپاس گزارده است، هر روزى كه خداوند مورد نافرمانى قرار نگيرد، عيد راستين است.»
در روايات اسلامى براى اعياد به ويژه اعياد مذهبى از جمله عيد فطر، آداب و رسوم خاصى توصيه شده در حديثى از معصوم(علیه السلام) آمده است.
«زينوا اعيادكم بالتكبير؛ عيدهاى خودتان را با تكبير زينتبخشيد».
«زينوا العيدين بالتهليل و التكبير و التحميد و التقديس؛ عيد فطر و قربان را با گفتن ذكر لا اله الا الله، الله اكبر، الحمد لله و سبحان الله، زينتبخشيد».
پي نوشت :
1- دهخدا، ذيل عيد، زبيدى، تاج العروس، 8/438-439
2- ابن منظور، لسان العرب، 3/319
3- ابن منظور، همانجا، زبيدى / تاج العروس، 8/438
4- ابن منظور، همانجا - زبيدى / 8/839
5- تفسير نمونه، 5/131
6- خوراكى از آرد و شير
7- غذا يا حلوايى كه با شير تهيه مىشود
8- مجلسى، بحار الانوار، ج 40/ص 73
منبع: رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهيان نور) ص 245
جلوه های عرشی حضرا زهرا
دقت و تدبر در هر کدام از این روایات، ما را به مقام والای این بزرگواران آگاه تر می کند. وقتی اینان از نور خدا و اسماء خداوند گرفته و خلق شده اند، آیا راهی برای شناخت خداوند، به جز آن ها وجود دارد؟ در جایی که بر ساق عرش مکتوب است که: لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی و فاطمه و الحسن و الحسین (علیهم السلام) خیر خلق الله (3) دیگر هیچ شک و شبه ای به وجود نمی آید، حتی قلب های سخت نیز به نور عشق آن ها آرامش می یابد.
پي نوشت :
1- تفسیر برهان، ج4، ص 478.
2- احقاق الحق، ج9، ص 203 و 253.
3- بحرالمعارف، ص 428.
پیرامون زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام
خداوند سبحان در ازای ایثار و فداکاری حضرت سیدالشهداء و تحمل هرگونه سختی چون تشنگی و غم و اندوه فراوان برای حفظ اسلام در مرقد ایشان برکاتی را قرار داده که از جمله ی آنها اجابت دعا و برآورده شدن حاجات است. چنان که حضرت امام صادق (علیه¬السلام) فرمودند: « هر کس دو رکعت نماز کنار قبر حضرت امام حسین (علیه¬السلام) بخواند از خدا چیزی مسألت نکند جز این که به او عطا شود.» (1)
سعادتمندی
حضرت امام صادق (علیه¬السلام) به عبدالملک خثعمی فرمودند: زیارت حسین به علی (علیه¬السلام) را ترک مکن و دوستانت را نیز به آن فرمان بده، تا خداوند بر عمرت افزوده و روزیت را زیاد گرداند. خداوند سبحان زندگی تو را در سعادت قرار خواهد داد و نمی میرد مگر سعادتمند و تو را در زمره ی سعادتمندان خواهند نوشت.(2)
برابری زیارت امام حسین (علیه¬السلام) با حج
عبدالله بن عبید انصاری می گوید: به امام صادق(علیه¬السلام) عرضه داشتم: فدایت شوم، همه ساله وسایل تشریف فرمایی به حج برایم فراهم نمی شود، فرمودند: «چون قصد حج نمودی و اسباب برایت فراهم نگشت، به زیارت قبر امام حسین (علیه¬السلام) برو، که یک حج برایت نوشته می شود و چون قصد عمره نمودی و وسایل مهیا نشد، عزم زیارت قبر امام حسین(علیه¬السلام) نما که یک عمره برایت منظور می شود. (3)
عنایت و توجه سیدالشهداء (علیه¬السلام) و کسب خیر و برکت
حضرت امام حسین (علیه¬السلام) می فرمایند: « هر کس مرا در زندگانیش زیارت کند، پس از مرگش باز دیدنش خواهم کرد.» (4)
حضرت امام صادق (علیه¬السلام) می فرمایند: « اگر مردم می دانستند که چقدر خیر و برکت در زیارت امام حسین (علیه-السلام) وجود دارد برای زیارت کردن ایشان با یکدیگر مقابله می کردند و هر آیینه اموالشان را برای رفتن به زیارت ایشان می فروختند.» (5)
پي نوشت :
1- منتخب کامل الزیارت، ابن قولیه، ص 284 به تصحیح علامه امینی.
2- منتخب کامل الزیارت، ابن قولیه، ص 292 به تصحیح علامه امینی.
3- بحارالانوار، ج 43 ص 262.
4- بحارالانوار، ج 23، ص 328.
5- بحارالانوار، ج 101، ص 16.
دل نوشته
رهاتر از همیشه
از مهمانی آمدهای، مسافری، تازه رسیدهای؛ آمدهای رهاتر از همیشه.
میدانم این بار خستگی سفر را برای جادهها گذاشتهای.
شک نکنم از بهشت آمدهای؟
چقدر عطر نفست آکنده از عطر شببوهاست!
حرفهایت چقدر بوی گل محمدی میدهد!
« الله اکبر» چقدر به خدای بزرگ وصفناشدنی نزدیک شدهای.
آسمان با نفسهای تو تاب میخورد.
در تو صمیمیت بهار را میتوان دید. خیابانها را پرنده میشوی تا بر مأذنه مصلا، صدای مؤذن را که میگوید: «الله اکبر و لله الحمد...» لبیک گفته باشی.
قدم تند میکنی تنفس عشق را، چون رودی که دریا دیده باشد.
در سیل خروشان آدمهایی که عشق را بر پیشانیشان نوشتهاند و فرشتههایی که به پذیراییشان آمدهاند، گم میشوی.
جریان مییابی تا دریا شوی، تا بیکران شوی، تا... .
از سر انگشتان قنوتت میخک میریزد و کبوترها بر شانههایت آشیان میکنند. فرشتهها اقتدا میکنندت و ابرها روی سرت سایه میکشند.
خدا به تو سلام میکند.
سلام نمازت را که میدهی، با همسفرانت که مصاحفه میکنی، فرشتههای مقرب، دستان زلالت را میفشارند و عطر نفسهایت را در آغوش میکشند.
لبخندت، عطر تازه مسلمانی یاسر را میدهد.
نسیم پاییز از پیراهنت پر میگیرد. پلک که میزنی، آفتاب از خنکای حرکت مژگانت تبسمی دلپذیر میکند.
خسته نباشی تازه از سفر رسیده! آسوده نفس بکش که هوا را پر کنی از عطر میهمانی خداوند. بیآنکه رفته باشی، پلک بستی و محرم شدی، محرم شدی، بیآنکه احرام کنی. محرم شدی، نزدیک شدی به خدا؛ نزدیکتر از خودت.
گرد پایت را بتکان بر چشمهایمان تا با چشم دل ببینیم درختان و ابر و باد و آب و آفتاب و تمام پرندههایی را که با تو سجده شکر میگزارند، تمام سنگهایی را که تسبیح میکنند و کوههایی را که ذکر میگویند و چلهنشینی میکنند. تا بشنویم بوی پیراهن خیس تمام گلدانهایی را که از عطر تلاوت قرآنت، تمام شب تا سحر را اشک میریختهاند.
صدای پایت، صدای بال فرشتهها را میدهد که به پیشواز تو و همسفرانت میآیند؛ میآیند تا در زلال دریای وجودتان تن بشویند.
میآیند تا با نسیم، خنکای نفسهایتان را در سراسر جهان بپراکنند.
میآیند تا در عید سعید فطر، حیران بمانند رستگاری شما را.
زلال نور
گویی از راه رسیدهام؛ اما نه خسته، نه بیتوان، نه ملول، سرم به آسمانها میرسد. صدایم فرازی ست رها شده در خواب خاک.
آئینگیام را خورشید تاب نمیآورد. میهمان خدا، صبحی تازه را به امید قربت آغاز کرده است؛ پس از یک ماه انتظار، یک ماه خویشتنداری و اکنون از همه سو به سمت آسمان بال گشودهام.
رها از شتاب دقایق، بیواهمه، تن سپرده به زلال نور و فوارههای بخشش، بلند افراشته و بیهراس ایستادهام. هزار پرنده در گلویم به آواز نشستهاند. از آسمان سیراب و تهنشین در جذبه نور حق. اکنون کمال ضیافت الله است. صاف در چشمان روز خیره شدهام.
سپاس خداوندی را که نعمت بر ما تمام کرد؛ نعمتی که بندگان صالح، آن را تنگ در آغوش فشردهاند.
سپاس خداوندی را که توان داد تا در برابرش بندگیام را یک ماه تمام به اقرار بنشینم.
روح سرگردانم را رها کرده است تا در شبهای ستارهریز مناجات نفس تازه کنم. از راه آمدهام؛ از سفر به اعماق نور.
کدام نعمت از این سرشارتر؟
مرا یارای چشم در چشم نظاره کردن اینهمه ستاره نیست.
آسمان شدهام، انتهای جاده را به چشم میبینم. بهار در من جوانه زده است. زیر چتر گسترده محبت خدا ایستادهام، بندگیام را میبارم و سر بر خاک میسایم. شکر خداوندی را که لیاقت آن داد که غبار خواب از آیینه حیات خویش بزدایم. چراغهای راه را روشن کرد تا در هوایی صاف نفس بکشم. در این لحظات یکدست، بوی بهار را نزدیکتر از همیشه حس میکنم. امروز، عید من است؛ خدایا، در این روز عزیز مرا در زمره یاران مستحکم خویش قرار ده تا آنگونه باشم که تو میخواهی.
یک ماه میهمانی تو به من آموخت که توکل، تنها بر تو شایسته است. مرا در این روز پاک از خویش، آن چنان برهان که تنها در بند تو باشم.
بدرود تو را
السَلامُ عَلَیکَ غَیرَ مُوَدَّع بَرَما، وَ لامَترُوک صیامُهُ ساما.
اَلسَّلامُ عَلَیکَ مِن مَطلوب قَبلَ وَقتِهِ، وَ مَحزُون عَلَیهِ قَبلَ فَوتِهِ.
رمضان؛ ماه میهمانی محبوب!
بدرود تو را که هنگام وداع از تو، نه غباری به دل داریم و نه از روزهات ملالی در خاطر.
بدرود تو را که هنوز فرا نرسیده، از آمدنت شادمان بودیم و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک. بدرود که چه بدیها با آمدنت از ما دور شد و چه خیرات از تو ما را نصیب آمد!
بدرود تو را و شب قدرت را که برتر از هزار ماه است.
چه سخت دل بسته بودیم بر بودنت و اکنون چه مشتاقیم بر ماندنت!
اَلّهُمَّ اِنّا اهلُ هذا الشَّهرِ الذّی شَرَّ فتنابِهِ...
ماییم که آشناییم با این ماه؛ هم او که بدان شرافتمان دادی و توفیقمان دادی بر ادراکش؛ و چه بسیار تیرهبختانی که قدر نشناختندش و محروم ماندند از کراماتش!
اَلّهُم فَلَکَ الحَمدُ اِقرارا بالاِسائَةِ... ؛ سپاس میگوییم تو را و اقرار میکنیم بر بدیهامان. اکنون، قلبهای ما آکنده از شرم و پشیمانی است و بر زبانمان کلمات توبه جاری؛ پس در گذر از گناهانمان و مزدی عطا کن بر این اقرار تا به یاری آن بر فضیلت دلخواهمان دست یابیم.
وَ اَوجِب لَنا عذرَکَ عَلی ما قَسَّرنا فیه مِن حَقِک...
بپذیر عذر تقصیرمان را در کوتاهی بدان چه حق تو بود و عمری دوبارهمان ده تا در رمضانی دیگر یاد کنیم؛ آنچنان که سزاوار خداوندی توست.
اَلهمّ صَلِّ عَلی مُحمد وَ الِهِ، واجبُر مصیبَتَنا بَشَهرِنا...
به حرمت محمد و خاندان مقدسش، درگذر از گناهانی که در این ماه به انجام رساندیم و از آنچه به ظلم در حق خویش روا داشتیم.
مگذار که طعنه طعنهزنان و شماتت شماتتکنندگان در گوش جانمان نشنید! ما را که اندوهگینیم در ماتم جدایی از این یار، شاد گردان و عیدمان را بهترین روزها قرار ده؛ چنانکه در آن، هرچه کردیم، به کرمت بر ما ببخشای و رفتنش را رفتن گناهانمان قرار ده!
اَلهُمّز اِنّا نَتُوبُ اِلَیکَ فی یَومِ فِطرنا....
الها!
در این روز که عید فطر توست و شادمانی مؤمنانت، بپذیر توبهمان را؛ چنانکه هرگز بدان باز نخواهیم گشت و به دل، خیال عصیان نخواهیم زد.
فَتَقَبلها مِنّا، و اَرضَ عنّا و ثَّبِتنا عَلَیها...
در جستوجوی ماه نو
هوا رطوبت شفافی دارد. هنوز بانگ عید فوران نکرده است؛ اما شب به شوق افتاده است.
و آسمان گویی به التهاب ما پیوسته است.
هنوز بانگ عید، لبریز خاطره سی سحرگاه معطر است. طراوت دست خاک بوییدنی است و دستافشانی شوق باد در فضا دیدنیتر.
دلتنگ سی روزی هستی که گذشت و مسرور عیدی که خواهد آمد.
شب است؛ اما آفتاب هم در تکاپوست، آفتاب هم در سوز و گداز است، آفتاب هم بیقرار است. هنوز بانگ عید غوغا نکرده است اما، ستارهها به ولوله افتادهاند.
هنوز بانگ عید، لبریز لحظهها نشده است، اما رایحهاش در فضاست... ستارهها امشب خیس شدهاند، هوا رطوبت شفافی دارد.
بانگ عید، دیگر فوران کرده است و شب به شوق افتاده. ستارهها خیسند. خیس از نوری روحانی. آسمان دیگر به هیاهوی سرمستی عید پیوسته و با نقره رنگبسته به سینهاش جلوهگری میکند.
بانگ عید، لبریز خاطرهها شده است و شوق تهنیت در تنفس باد بیداد میکند.
دیگر دارم لمس میکنم حیات حضورش را. دیگر دارم حس میکنم که امشب، پایان ضیافت سی روزه خداوند است، اما شوق سپیده فردا را هم داریم. فردا، روز فراوانی هدیه است؛ پاداش سی روز امساکمان. لذتمان امشب حتما به اوج خواهد رسید، در این هلهلهای که از عید بر فضاست.
یاد ابرار
الگوی زعامت
آیت الله بروجردی در ماه صفر سال 1292 ه.ق (1250ش) در شهر بروجرد دیده به جهان گشود از همان اوان کودکی مورد مهر و علاقه سرشار پدر دانشمندش قرار گرفت.
وقتی هفت ساله شد، پدرش او را به مکتب فرستاد تا به تحصیل اشتغال ورزد.
در سن هیجده سالگی- 1310ه.ق - به اصفهان که در آن روزگار حوزه علمی گرمی داشت رهسپار گردید.
پس از ورود به اصفهان مدت چهار سال با جدیت و پشتکار مخصوص به خود، سرگرم تکمیل معلومات خود و کسب فیض از محضر استادان بزرگ فن شد.
در سال 1314 ه.ق که بیست و دو بهار را پشت سر می گذاشت، به دستور پدر به بروجرد احضار شد، او گمان می کرد پدرش می خواهد او را برای ادامه تحصیل به نجف اشرف که بزرگترین حوزه علمیه شیعه بود بفرستد، ولی پس از ورود و دیدار پدر و بستگان مشاهده می کند که علی رغم انتظار او، مقدمات ازدواج و تأهل او را فراهم کرده اند.
از این پیش آمد اندوهگین می شود و چون پدر علت اندوه و تأثر او را می پرسد می گوید:
« من با خاطر آسوده و جدیت بسیار سرگرم کسب دانش بودم ولی اکنون بیم آن دارم که تأهل میان من و مقصدم حائل گردد و مرا از تعقیب مقصود و نیل به هدف باز دارد! »
پدر به وی می گوید:
فرزند! این را بدان که اگر به دستور پدرت رفتار کنی امید است که خداوند به تو توفیق دهد تا به ترقیات مهمی نائل شوی.
گفته پدر تأثیر بسزائی در وی می بخشد و او را از هر گونه تردید بیرون آورده و بالاخره پس از ازدواج و اندکی توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال دیگر به تحصیل و تدریس علوم و فنون مختلفه اهتمام می ورزد.
در سال 1318 قمری مجدداً پدرش از بروجرد او را می خواند، ولی این بار خاطر نشان می سازد که قصد دارم تو را به نجف اشرف بفرستم، دانشمند نابغه جوان هم با اشتیاق زایدالوصفی بار سفر بسته، اصفهان را به قصد بروجرد ترک می گوید.
آیت الله بروجردی در آن موقع بیست و هفت سال داشت، مجتهد مسلم بود و همه، او را به نبوغ و احاطه در فقه و اصول و حکمت می ستودند، به طوری که از عالمین با فضیلت به شمار می آمد.
مراجعت به ایران و مبارزه با نظام شاهنشاهی
« اساساً آمدن ایشان به ایران در جریان مشروطیت، روی ضدّیت با دستگاه بود. آیت الله بروجردی، حامل نامه آخوند خراسانی(رحمت الله علیه) - صاحب کتاب شریف کفایة الاصول - ، جهت براندازی نظام فاسد شاهنشاهی بود. »
در مجموع آیت الله بروجردی از اوضاع دنیا باخبر بود، می دانست در دنیا چه می گذرد.
علاوه بر این، روشن بینی و خدمات اجتماعی ایشان، یک ذخیره خداوندی بود برای آن روز حوزه های علمیه و جامعه اسلامی.
وظیفه سنگین مرجعیت
بعد از مرحوم آیت الله حائری، مرحوم آیت الله حجت، آیت الله صدر، آیت الله خوانساری، که آن زمان از آنان به آیات ثلاث تعبیر می کردند، مسؤولیت حوزه را بر عهده گرفتند و حوزه در زمان این بزرگان هم شرائط بهتری از زمان مرحوم حائری نداشت.
با این که به خاطر زحمات بسیار و ارزنده این بزرگان، حوزه از انحلال نجات یافت، ولی رشد و ترقی پیدا نکرد؛ زیرا نکته مهم این بود که: مرجعیت در نجف مستقر بود و در قم، فردی، که حتی هم عَرض باشد، وجود نداشت.
لذا بزرگان حوزه قم، به این فکر افتادند تا آیت الله بروجردی را، که آن زمان در بروجرد سکونت داشتند، به قم دعوت کنند. ایشان گرچه تا زمان مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی مرجعیت نداشت، لکن از نظر مراتب علمی، اگر نگوییم بالاتر از آیت الله سید ابوالحسن بود، حتماً کم تر نبود.
ولی به خاطر این که ایشان در بروجرد، که یک شهر غیر علمی و غیر حوزوی بود، اقامت کرده بودند، شهرت زیادی نداشتند. اما در عین حال خواص از بزرگان، از مراتب علمی ایشان آگاه بودند. علاوه، در زمان مرحوم آیت الله آقای حائری، ایشان مدت کوتاهی در قم اقامت داشته اند و درس و بحث هم شروع کرده بودند.
این مدت کوتاه، گرچه دوام پیدا نکرده بود؛ اما خواص به مراتب علمی ایشان پی برده بودند. در هر صورت، آشنایی به سوابق علمی و تقوایی ایشان، عده ای از فضلای قم را واداشت که به ایشان بنویسند و از آن بزرگوار بخواهند که در قم اقامت کنند.
مرحوم پدرم نقل کردند: « پس از این که آیت الله بروجردی وارد قم شدند، حاج آقا روح الله خمینی(رحمت الله علیه)، به من فرمودند:
بالاخره ما آقا را به قم آوردیم، اکنون نگهداشتن ایشان با شماست. »
امام راحل، به خاطر احساس وظیفه ای که نسبت به حوزه می نمودند، از هیچ کار و تلاشی، به عنوان کمک به آیت الله بروجردی، کوتاهی نمی کردند. حتی کارهایی که به ظاهر، در شأن ایشان نبود، انجام می دادند؛ مثلاً، تلاش می کردند برای ایشان پشه بند تهیه و آن را نصب کنند و امثال اینها.
این، در حالی بود که خود ایشان، یک وقتی، سر درس فرمودند:
« من برای رسیدن به مرجعیت، یک قدم برنداشتم؛ اما یک وقت احساس کردم، مرجعیت، سراغ من آمده و من مسؤول هستم بپذیرم.»
سفر به ابدیت
در اواخر کسالت ایشان حدوداً یک هفته به طور متوالی در قم بودم. طی این مدت سه شب به دستور ایشان در مسجد اعظم منبر رفتم، برای اینکه عامه مسلمین در پیشگاه الهی دعا کنند و از خداوند شفای ایشان را بخواهند.
روز قبل از فوت، حال عمومی ایشان قدری بهبود یافته بود و چون چند روز متوالی در قم بودم، به من فرمودند:
« شما بروید تهران و به کارهایتان برسید. »
صبح روز بعد، رادیو خبر فوت ایشان را پخش نمود.
فوراً به سمت قم حرکت نمودم و وقتی وارد اندرونی منزل ایشان شدم که انبوه جمعیت از جمله آقایان مراجع و مدرسین، حضور داشتند و در حمام بدن ایشان را غسل می دادند.
در مراسم تشییع مرحوم آیت الله بروجردی جمعیت به قدری وسعت و تراکم داشت که اصلاً کسی به کسی نبود. ماشین های کسانی که از تهران به قم آمده بودند تقریباً در طول جاده تهران ـ قم متصل به هم بودند.
من خودم در میان امواج جمعیت در مضیقه واقع شدم و تنفس برایم مشکل شده بود. وقتی به صحن مطهر رسیدیم، به دفتر آستانه مقدسه رفتم و بعد برای اینکه وضع را ببینم، روی بام مقبره های صحن بزرگ رفتم.
از آنجا می دیدم چنان صحن و بیرون صحن مملو از جمعیت است که واقعاً ذره ای فاصله در بین مردم نیست.
شهرستان قم تا آن روز چنان جمعیتی به خود ندیده بود ، از همه طبقات بودند، ولی همان طور که گفتم از کثرت جمعیت و حالت سوگواری که همگان داشتند، کسی به کسی نبود.
رحلت آن مرحوم که پیشوای دین حدود یکصد میلیون شیعه جهان بود، ضایعه ای دردناک بود که پس از رحلت مرحوم آیت الله اصفهانی نظیر نداشت.
پایان زندگانی هر کس به مرگ اوست
جز مرد حق، که مرگ وی آغاز دفتر است
سخن رئیس مذهب واتیکان
بعد از رحلت آقای بروجردی که برای ایشان همه گروهها جلسه و ختم می گرفتند در یکی از جلسات که مسئول مذهب واتیکان که یکی از رهبران دین مسیحیت بود شرکت داشت در مورد رحلت آیت الله بروجردی گفت:« نه تنها شما شخصیتی را از دست داده اید، بلکه جهان فردی را که در مقابل فساد کل جهان بود را از دست داده است. »
منبع: الگوی زعامت، محمد لک علی آبادی
حکایت ها و پندها
بهترین سیره
حضرت فاطمه(سلام الله علیه) در پاسخ سؤال پدرشان فرمودند: «خیر للنسا أن لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال؛ برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند.»
سلمان به جمع حاضر در مسجد بازگشت و پاسخ را طرح نمود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانستند که این پاسخ از خود سلمان نیست. از این روی پرسیدند: این جواب را از که آموختی؟ سلمان عرضه داشت: سؤال شما را از دخترتان، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پرسیدم و چنین پاسخ شنیدم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام فرمودند:« جعلت فداها ابوها ان فاطمة بضعة منی؛پدرش به فدایش باد... به راستی که فاطمه پاره ای از وجود من است.»
منبع: بحارالانوار، ج 101، ص 36.
صبر جمیل
حضرت را دیدم با چهره یی غمگین جلوی در ایستاده اند. پرسیدم: حال طفل چگونه است؟ فرمودند: همان گونه که بود. سپس به خانه رفتند و پس از ساعتی بازگشتند، اما چهره شان گشاده و آثار اندوه و غم بر طرف شده بود. گمان کردم طفل بیمار از خطر رسته و بهبود یافته است.
پرسیدم: یابن رسول الله حال کودک چگونه است؟ فرمودند: از دنیا رفت. گفتم: او وقتی نمرده بود، غمگین بودید و اکنون که از دنیا رفته است، غم نیز از چهره شما برطرف شده، این چگونه است؟!
فرمودند: ناراحتی و جزع ما اهل بیت پیش از وقوع مصیبت است. اما هنگامی که مصیبت آمد و فرمان خداوندی تحقق یافت، به قضایش راضی وتسلیم امر او هستیم.!
منبع: شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج3، ص 78.
معرفی کتاب
کتاب «فرقان الحق»
بسیاری از عقاید اسلامی در این کتاب مردود شمرده شده یا بالعکس جلوه داده شده است. در یکی از آیات این کتاب ازدواج با بیش از یک زن، زنا دانسته شده و در آیات دیگر، طلاق و جهاد حرام و غیر شرعی خوانده شده است. همچنین درباره ی ارث مطالبی آمده که مغایر با دستورات اسلامی است. این به اصطلاح قرآن 366 صفحه ای که به زبان های انگلیسی و عربی چاپ و منتشر شده است، در مدارس خصوصی کویت در دسترس دانش آموزان قرار گرفته است. در این کتاب به جای (بسم¬الله¬ الرحمن-الرحیم) در ابتدای هر سوره (بسم الله) آمده که در برگیرنده ی عقاید مسیحیان در مورد تثلیث است. برخی نظرات ارایه شده درباره ی این قرآن چنین است: در طول 1400 سال گذشته هیچ اثر ادبی خلق نشده است که بتواند با فرقان الحق یا قرآن مقابله کند. (پایگاه اینترنتی Bapt.itpress)
در پایگاه اینترنتی آمازون، فرقان الحق این گونه معرفی شده است: «اگر می خواهید با اسلام یا مسیحیت آشنا شوید، این کتاب را بخوانید، زیرا این کتاب قرآن جدیدی است که پیام قرآن و انجیل را با هم پیوند می دهد.»
در یکی از پایگاه های اینترنتی مسیحی به نام «Messiah gifts» که نشان پرچم رژیم صهیونیستی نیز بالای صفحه ی اصلی آن خود نمایی می کند، آمده است: کتاب فرقان الحق، هدیه ای به مسلمین است که پیام صلح عیسی مسیح را با زبان عربی و انگلیسی، صحیح بیان می کند.» این کتاب که سوره هایش شبیه به سوره های قرآن است، موضوعاتی مثل عشق، نور، ازدواج، صلح، روزه داری و نماز را به شیوه ای جدیدی توضیح می دهد.
منبع: خبرگزاری قرآن ایران (ایکنا) شماره ی خبر: 37338
کتاب «خرمن معرفت»
فصل اول: شامل نامه ی گرد آورنده، به این استاد گرانقدر، در خصوص چاپ یادداشت ها و پاسخ ایشان به همراه اشاره ی مختصری به اساتیدی که در پاسخ نامه ی استاد از آن ها یاد شده، می باشد.
فصل دوم: حاکی از قضایا و حکایات جالبی از زبان استاد می باشند، که هر قضیه حاوی مطالب بسیار مهم و نغز و کلیدی است و در جاهایی هم که مورد نیاز بوده، برای این که مطلب بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد، به مناسبت مطالبی در پاورقی اضافه شده است که اجازه ی این کار نیز از ایشان اخذ شده است.
فصل سوم: در بردارنده ی برخی از کلمات و جملات بسیار زیبایی این عالم فرزانه می باشد.
فصل چهارم: شامل پاسخ نامه ی عارف ربانی مرحوم شیخ عبدالکریم حامدی (رحمت الله علیه) به جناب استاد، به همراه استنساخ چند نامه ی عرفانی، از جمله: نامه ی عارف عظیم القدر مرحوم بیدآبادی رحمت الله علیه و مصاحبه ی حضرت استاد با مجله ی موعود می باشد.
فصل پنجم: مشتمل بر رسائلی در خصوص اعداد چهل، دوازده، هفت و رساله ای در صفات انسان کامل است.
گرد آوری: سید عباس موسوی مطلق
ناشر: انتشارات هنارس – 1384.
کتاب «هدف خلقت»
در این نوشتار سعی بر این بوده است که علاوه بر دلیل های عقلی، آیات قرآن و احادیث معصومین (علیهم¬السلام) هم به طور مختصر و فشرده ذکر گردد تا باعث (لیطمئن قلبی) گردد.
و بر همین اساس از (184) آیه ی قرآن کریم استفاده شده و تعداد (300) آیه در موضوع مورد نظر معرفی شده اند. همچنین از (55) روایت و از (17) قطعه دعا در موضوع استفاده شده است. در این کتاب به بررسی 5 هدف از اهداف خلقت انسان که مترتب بر یکدیگر است، پرداخته شده تا به هدف نهایی خلقت و فلسفه ی حقیقی ازآفرینش انسان بر سیم. آن اهداف عبارتند از:
1- شناخت خداوند متعال و صفات او
2- عبودیت و بندگی کامل او
3- ایصال و رساندن رحمت به انسان ها که از آن تعبیر به نفس مطمئنه می گردد
4- دخول بهشت
5- رسیدن به مقام لقاء الله تعالی و جنب الله و عندالله و مثل اعلای خدا شدن.
در پایان کتاب نیز پیرامون این بهشت صوری و روحی که در هدف 4 و 5 گفته شد و نمونه ی دنیایی آن که در زمان ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) محقق خواهد شد، مطالبی عرضه شده است.
مؤلف: حضرت آیت الله سید ابوالحسن مهدوی (حفظه الله)
ناشر: انتشارات محبان
احکام
صحیفه ی نور ج9، ص 285
احکام شادی
پاسخ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی (دامت برکاته):
هر گونه خوانندگی و نوازندگی که متناسب با مجالس عیش و نوش و خوشگذرانی باشد، جایز نیست و از هر کاری که با شؤونات مساجد و حسینه ها سازگار نباشد، باید اجتناب کرد.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (رحمت الله علیه):
به طور کلی هر امری که هتک حرمت و بی احترامی به ائمه ی اطهار (علیهم السلام) تلقی شود، جایز نیست و ظاهرا مجموع این اعمال، عرفا هتک حرمت محسوب می شود.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی بهجت (دامت برکاته):
برپایی و شرکت در این مجالس حرام است.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته):
کلیه ی صداها و آهنگ هایی که مناسب مجالس لهو و فساد است، حرام است.
سؤال: گفتن و شنیدن لطیفه های رایج که تمسخر قشر، قوم یا مناطقی از مردم کشور را در بر می گیرد، چه حکمی دارد؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (دامت برکاته):
اگر استهزاء آنها محسوب شود، جایز نیست.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (رحمت الله علیه):
بهتر است که از این نوع مزاح ها اجتناب شود.
سؤال: کف زدن همراه با مداحی در مجالس شادی ائمه ی اطهار(علیهم السلام) در مساجد چه حکمی دارد؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (دامت برکاته):
در مساجد و حسینیه ها کف نزنند.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته):
دست زدن اگر با امور حرام مقورن نباشد، حرام نیست، ولی در مساجد و حسینیه ها از آن پرهیز کنید.
منبع: احکام مناسبت ها، محمود اکبری، صفحه های 73 الی 79
راه ثابت شدن اول ماه قمری
پاسخ:
اول ماه به پنج چیز ثابت مىشود:
اول: آنکه خود انسان ماه را ببیند.
دوم: عدهاى که از گفته آنان یقین پیدا مىشود، بگویند ماه را دیدهایم و همچنین است هر چیزى که به واسطه آن یقین پیدا شود.
سوم: دو مرد عادل بگویند که ماه را دیدهایم، ولى اگر صفات ماه را بر خلاف یکدیگر بگویند یا شهادتشان خلاف واقع باشد، اول ماه ثابت نمىشود.
چهارم: سى روز از اول ماه شعبان بگذرد که بواسطه آن اول ماه رمضان ثابت مىشود.
پنجم: حاکم شرع حکم کند که اول ماه است. (1)
اگر حاکم شرع حکم کند که اول ماه است، کسى هم که تقلید او را نمىکند، باید به حکم او عمل نماید. (2)
پي نوشت :
1- توضیح المسائل امام خمینی(رحمت الله علیه) مسأله 1730.
2- توضیح المسائل امام خمینی(رحمت الله علیه) مسأله1731.
اعمال شب و روز عيد سعید فطر
اول: غسل است در وقتي كه غروب كرد آفتاب.
دوم: احياء آن شب به نماز و دعاء و استغفار و سؤال از حق تعالى به بيتوته در مسجد.
سوم: آن كه بخواند در عقب نماز مغرب و عشا و نماز صبح و عقب نماز عيد الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله و الله اكبر الله اكبر و لله الحمد الحمد الله على ما هدينا و له الشكر على ما اولينا.
چهارم: آن كه چون نماز مغرب و نافله آن را خواند دستها را به سوى آسمان بلند كند و بگويد: يا ذا المن و الطول يا ذا الجود يا مصطفى محمد و ناصره صل على محمد و آل محمد و اغفرلى كل ذنب احصيته و هو عندك فى كتاب مبين پس به سجده برود و صد مرتبه در سجده بگويد اتوب الى الله پس هر حاجت كه دارد از حق تعالى بخواهد كه انشاء الله برآورده خواهد شد. و در روايتشيخ است كه بعد از نماز مغرب بسجده رود و بگويد ياذا الحول يا ذا الطول يا مصطفيا محمدا و ناصره صل على محمد و آل محمد و اغفرلى كل ذنب اذنبته و نسيته انا و هو عندك فى كتاب مبين پس صد مرتبه بگويد اتوب الى الله.
پنجم: زيارت كند امام حسين عليه السلام را كه فضيلتبسيار دارد و زيارت مخصوصه اين شب در باب زيارات بيايد انشاء الله.
ششم: ده مرتبه بگويد ذكر يا دائم الفضل را كه در اعمال شب جمعه گذشت.
هفتم: بجا آورد ده ركعت نمازى كه در شب آخر ماه رمضان گذشت.
هشتم: بجا آورد دو ركعت نماز در ركعت اول بعد از حمد هزار مرتبه توحيد و در دوم يك مرتبه بخواند و بعد از سلام سر بسجده گذارد و صد مرتبه بگويد اتوب الى الله پس بگويد يا ذا المن و الجود يا ذا المن و الطول يا مصطفى محمد صلى الله عليه و اله صلى على محمد و اله و افعل بى كذا و كذا و بجاى آن حاجات خود را بطلبد و روايت است كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام اين دو ركعت را باين يفيتبجا مىآورد پس سر از سجده بر مىداشت و ميفرمود بحق آن خداوندى كه جانم بدست قدرت اوست هركه اين نماز را بكند هر حاجت از خدا بطلبد البته عطا كند و اگر بعدد ريگهاى بيابان گناه داشته باشد خدا بيامرزدز و در روايت ديگر بجاى هزار مرتبه توحيد صد مرتبه وارد شده لكن نماز را بعد از نماز مغرب و نافله آن بايد به جا آورد و شيخ و سيد بعد از اين نماز اين دعاء را نقل كردهاند:
يا الله يا الله يا الله يا رحمن يا رحيم يا الله يا ملك يا الله يا قدوس يا الله يا سلام يا الله يا مؤمن يا الله يا مهيمن يا الله يا عزيز يا الله يا جبار يا الله يا متكبر يا الله يا خالق يا الله يا بارئ يا الله يا مصور يا الله يا عالم يا الله يا عظيم يا الله يا عليم يا الله يا كريم يا الله يا حليم يا الله يا حكيم يا الله يا سميع يا الله يا بصير يا الله يا قريب يا الله يا مجيب يا الله يا جواد يا الله يا ماجد يا الله يا ملى يا الله يا وفى يا الله يا مولى يا الله يا قاضى يا الله يا سريع يا الله يا شديد يا الله يا رؤف يا الله يا رقيب يا لله يا مجيد يا الله يا حفيظ يا الله يا محيط يا الله يا سيد السادات يا الله يا اول يا لله يا اخر يا الله يا ظاهر يا الله يا باطن يا الله يا فاخر يا الله يا قاهر يا الله رباه يا الله يا رباه يا الله يا رباه يا الله يا ودود يا الله يا نور يا الله يا رافع يا الله يا مانع يا الله يا دافع يا الله يا فاتح يا الله يا نفاح يا الله يا جليل يا الله يا جميل يا الله يا شهيد يا الله يا شاهد يا الله يا مغيثيا الله يا حبيب با الله يا فاطر يا الله يا مطهر يا الله يا ملك يا الله يا مقتدر يا الله يا قابض يا الله يا باسط يا الله يا محيى يا الله يا مميتيا الله يا باعثيا الله يا وارث يا الله يا معطى يا الله يا مفضل يا الله يا منعم يا الله يا حق يا الله يا مبين يا الله يا طيب يا الله يا محسن يا الله يا مجمل يا الله يا مبدئ يا الله يا معيد يا الله يا بارئ يا الله با بديع يا الله يا هادى يا الله يا كافى يا الله يا شافى يا الله يا على يا الله يا عظيم يا الله يا حنان يا الله يا منان يا الله يا ذا الطول يا الله يا متعالى يا الله يا عدل يا الله يا ذا المعارج يا مالله يا صادق يا الله يا صدوق يا الله يا ديان يا الله يا باقى يا الله يا واقى يا الله يا ذا الجلال يا الله يا ذا الاكرام يا الله يا محمود يا الله يا معبود يا الله يا صانع يا الله يا معين يا الله يا مكون يا الله يا فعال يا الله يا لطيف يا الله يا غفور يا الله يا شكور يا الله يا نور يا الله يا قدير يا الله يا رباه يا الله يا رباه يا الله يا رباه يا الله يا رباه يا الله يا رباه يا الله يا رباه يا الله يا رباه يا الله يا رباه يا الله يا رباه يا الله يا رباه يا الله اسئلك ان تصلى على محمد و ال محمد و تمن على برضاك و تعفو عنى بحلمك و توسع على من رزقك الحلال الطيب من حيث احتسب و من حيث لا احتسب فانى عبدك ليس لى احد سواك و لا احد اسئله غيرك يا ارحم الراحمين ما شاء الله لا قوة الا بالله العلى العظيم.
پس به سجده مىروى و ميگویى:
يا الله يا الله يا الله يا رب يا رب يا رب يا منزل البركات بك تنزل كل حاجة اسئلك بكل اسم فى مخزون الغيب عندك و الاسماء المشهوراة عندك المكتوبة على سرادق عرشك ان تصلى على محمد و ال محمد و ان تقبل منى شهر رمضان و تكتبنى من الوافدين الى بيتك الحرام و تصفح لى عن الذنوب العظام و تستخرج لى رب كنوزك يا رحمن.
نهم: چهارده ركعت نماز بخواند در هر ركعتى حمد و آية الكرسى و سه مرتبه قل هو الله احد تا براى او باشد بهر ركعتى ثواب عبادت چهل سال و عبادت هر كه روزه گرفته و نماز خوانده در آن ماه.
دهم: شيخ در مصباح فرموده كه در آخر شب غسل كن و بنشين در جاى نماز خود تا طلوع فجر.
روز اول روز عيد است واعمال آن چند چيز است:
اول: آن كه بخوانى بعد از نماز صبح و نماز عيد آن تكبيراتى را كه در شبش بعد از نماز فريضه مىخواندى.
دوم: آنكه بخوانى بعد از نماز صبح دعائى را كه سيد روايت كرده اللهم انى توجهت اليك بمحمد امامى و شيخ اين دعا را بعد از نماز عيد ذكر فرموده.
سوم: بيرون كردن زكات فطره است از هر سرى صاعى پيش از نماز عيد به تفصيلى كه در كتب فقهيه است. و بدان كه زكات فطره واجب مؤكد است و شرط قبولى روزه ماه رمضان و سبب حفظ تا سال ديگر است و حق تعالى آ ن را مقدم بر نماز ذكر فرموده در اين آيه شريفه قد افلح من تزكى و ذكر اسم ربه فصلى.
چهارم: غسل است و بهتر آنست كه اگر ممكن شود از نهر غسل كنى و وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زمان به جا آوردن نماز عيد چنانچه شيخ فرموده و در جزء روايتى است كه غسل را در زير سقفى بكن و چون خواستى غسل كنى بگو: اللهم ايمانا بك و تصديقا بكتابك و اتباع سنة نبيك محمد صلى الله عليه و اله پس بسم الله بگو و غسل كن و چون از غسل فارغ شدى بگو: اللهم اجعله كفارة لذنوبى و طهر دينى اللهم اذهب عنى الدنس.
پنجم: پوشيدن جامه نيكو و بكار بردن بوى خوش و رفتن به صحرا در غير مكه براى نماز كردن در زير آسمان.
ششم: پيش از نماز عيد در اول روز افطار كنى و بهتر آنست كه به خرما يا به شيرينى باشد و شيخ مفيد فرموده مستحب است تناول كردن مقدار كمى از تربتسيد الشهداء عليه السلام كه شفاء است از براى هر دردى.
هفتم: آن كه چون مهيا شدى از براى رفتن به نماز عيد بيرون نروى مگر بعد از طلوع آفتاب و آن كه بخوانى دعاهایى را كه سيد در اقبال نقل كرده از جمله از ابو حمزه ثمالى روايت كرده از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) كه فرمودند: بخوان در عيد فطر و قربان و جمعه وقتي كه مهيا شدى به جهت بيرون رفتن به نماز اين دعا را: اللهم من تهيا فى هذا اليوم او تعبا او اعد و استعد لوفادة الى مخلوق رجاء رفده و نوافله و فواضله و عطاياه فان اليك يا سيدى تهيئتى و تعبئتى و اعدادى و استعدادى رجاء رفدك و جوائزك و نوافلك و فواضلك و فضائلك و عطاياك و قد غدوت الى عيد من اعياد امة نبيك محمد صلوات الله عليه و على اله و لم افد اليك اليوم بعمل صالح اثق به قدمته و لا توجهتبمخلوق املته و لكن اتيتك خاضعا مقرا بذنوبى و اسائتى الى نفسى فيا عظيم يا عظيم يا عظيم اغفرلى العظيم من ذنوبى فانه لا يغفر الذنوب العظام الا انتيا لا اله الا انتيا ارحم الراحمين.
هشتم: خواندن نماز عيد است و آن دو ركعت است در ركعت اول حمد و سوره اعلى بخواند و بعد از قرائت پنج تكبير بگويد و بعد از هر تكبيرى اين قنوت را بخواند اللهم اهل الكبرياء و العظمة و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمة و اهل التقوى و المغفرة اسئلك بحق هذا اليوم الذى جعلته للمسلمين عيدا و لمحمد صلى الله عليه و اله ذخرا و مزيدا ان تصلى على محمد و ال محمد و ان تدخلنى فى كل خير ادخلت فيه محمدا و ال محمد و ان تخرجنى من كل سوء اخرجت منه محمدا و ال محمد صلواتك عليه و عليهم اللهم انى اسئلك خير ما سئلك عبادك الصالحون و اعوذ بك مما استعاذ منه عبادك الصالحون پس تكبير ششم بگويد و بركوع رود و بعد از ركوع و سجود برخيزد بركعت دوم و بعد از حمد سوره و الشمس بخواند پس چهار تكبير بگويد و بعد از هر تكبيرى آن قنوت را بخواند و چون فارغ شد تكبير پنجم گويد و به ركوع رود پس نماز را تمام كند و بعد از سلام تسبيح زهرا عليها السلام بفرستد و بعد از نماز عيد دعاهاى بسيار وارد شده است و شايد بهترين آنها دعاى چهل و ششم صحيفه كامله باشد. و مستحب است كه نماز عيد در زير آسمان و بر روى زمين بدون فرش و بوريا واقع شود و آنكه برگردد از مصلى از غير آن راهيكه رفته بود و دعاء كند از براى برادران دينى خود بقبولى اعمال.
نهم: زيارت كند امام حسين عليه السلام را.
دهم: بخواند دعاى ندبه را كه بعد از اين بيايد انشاء الله تعالى. و سيد بن طاوى فرموده كه چون از دعا فارغ شود بسجده رود و بگويد: اعوذ بك من نار حرها لا يطفى و جديدها لا يبلى و عطشانها لا يروى. پس بگذارد گونه راست را و بگويد: الهى لا تقلب وجهى فى النار بعد سجودى و تعفيرى لك بغير من منى عليك بل لك المن على. پس بگذارد گونه چپ را بگويد: ارحم من اساء و اقترف و استكان و اعترف. پس برگردد بحالتسجده و بگويد: ان كنتبئس العبد فانت نعم الرب عظم الذنب من عبدك فليحسن العفو من عندك يا كريم. پس بگويد العفو العفو صد مرتبه. آنگاه سيد فرموده: و لا تقطع يومك هذا باللعب و الاهمال و انت لا تعلم ا مردود ام مقبول الاعمال فان رجوت القبول فقابل ذلك بالشكر الجميل و ان خفت الرد فكن اسير الحزن الطويل.
منبع: مفاتیح الجنان
احکام زكات فطره
مسأله 1992: كسى كه مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد و كسبى هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و عيالاتش را بگذراند، فقير است و دادن زكات فطره بر او واجب نيست.
مسأله 1993: انسان بايد فطره كسانى را كه در غروب شب عيد فطر نان خور او حساب مىشوند، بدهد كوچك باشند يا بزرگ، مسلمان باشند يا كافر، دادن خرج آنان بر او واجب باشد يا نه، در شهر خود او باشند يا در شهر ديگر.
مسأله 1994: اگر كسى را كه نان خور اوست و در شهر ديگر است، وكيل كند كه از مال او فطره خود را بدهد چنانچه اطمينان داشته باشد كه فطره را مىدهد، لازم نيستخودش فطره او را بدهد.
مسأله 1995 : فطره مهمانى كه پيش از غروب شب عيد فطر با رضايت صاحبخانه وارد شده و نان خور او حساب مىشود، بر او واجب است.
مسأله 1996 : فطره مهمانى كه پيش از غروب شب عيد فطر بدون رضايت صاحبخانه وارد مىشود و مدتى نزد او مىماند واجب است، و همچنين است فطره كسى كه انسان را مجبور كردهاند كه خرجى او را بدهد.
مسأله 1997: فطره مهمانى كه بعد از غروب شب عيد فطر وارد مىشود بر صاحبخانه واجب نيست، اگر چه پيش از غروب او را دعوت كرده باشد و در خانه او هم افطار كند.
مسأله 1998: اگر كسى موقع غروب شب عيد فطر، ديوانه يا بيهوش باشد، زكات فطره بر او واجب نيست.
مسأله 1999: اگر پيش از غروب بچه بالغ شود، يا ديوانه عاقل گردد، يا فقير غنى شود، در صورتى كه شرايط واجب شدن فطره را دارا باشد، بايد زكات فطره را بدهد.
مسأله 2000: كسى كه موقع غروب شب عيد فطر، زكات فطره براو واجب نيست، اگر تاپيش از ظهر روز عيد شرطهاى واجب شدن فطره در او پيدا شود، مستحب است زكات فطره را بدهد.
مسأله 2001: كافرى كه بعد از غروب شب عيد فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نيست. ولى مسلمانى كه شيعه نبوده اگر بعد از ديدن ماه شيعه شود، بايد زكات فطره را بدهد.
مسأله 2002: كسى كه فقط به اندازه يك صاع كه تقريبا سه كيلو است، گندم و مانند آن دارد، مستحب است زكات فطره را بدهد و چنانچه عيالاتى داشته باشد و بخواهد فطره آنها را هم بدهد مىتواند به قصد فطره، آن يك صاع را به يكى از عيالاتش بدهد و او هم به همين قصد به ديگرى بدهد و همچنين تا به نفر آخر برسد و بهتر است نفر آخر چيزى را كه مىگيرد به كسى بدهد كه از خودشان نباشد و اگر يكى از آنها صغير باشد احتياط آن است كه او را در دور دادن زكات فطره داخل نكنند و چنانچه ولى صغير از طرف او قبول نمايد بايد آن زكات فطره را به مصرف صغير برساند نه اين كه از طرف او به ديگرى بدهد.
مسأله 2003: اگر بعد از غروب شب عيد فطر بچهدار شود، يا كسى نانخور او حساب شود،واجب نيست فطره او را بدهد، اگر چه مستحب است فطره كسانى را كه بعد از غروب تا پيش از ظهر روز عيد نانخور او حساب مىشوند بدهد.
مسأله 2004: اگر انسان نانخور كسى باشد و پيش از غروب نانخور كس ديگر شود فطره او بر كسى كه نانخور او شده واجب است، مثلا اگر دختر پيش از غروب به خانه شوهر رود، شوهرش بايد فطره او را بدهد.
مسأله 2005: كسى كه ديگرى بايد فطره او را بدهد، واجب نيست فطره خود را بدهد.
مسأله 2006: اگر فطره انسان بر كسى واجب باشد و او فطره را ندهد بر خود انسان واجب نمىشود.
مسأله 2007: اگر كسى كه فطره او بر ديگرى واجب است، خودش فطره را بدهد از كسى كه فطره بر او واجب شده ساقط نمىشود.
مسأله 2008: زنى كه شوهرش مخارج او را نمىدهد، چنانچه نانخور كس ديگر باشد، فطرهاش بر آن كس واجب است. و اگر نانخور كس ديگر نيست، در صورتى كه فقير نباشد بايد فطره خود را بدهد.
مسأله 2009: كسى كه سيد نيست نمىتواند به سيد فطره بدهد. حتى اگر سيدى نانخور او باشد، نمىتواند فطره او را به سيد ديگر بدهد.
مسأله 2010: فطره طفلى كه از مادر يا دايه شير مىخورد بر كسى است كه مخارج مادر يا دايه را مىدهد، ولى اگر مادر يا دايه مخارج خود را از مال طفل برمىدارد فطره طفل بر كسى واجب نيست.
مسأله 2011: انسان اگر چه مخارج عيالاتش را از مال حرام بدهد، بايد فطره آنان را از مال حلال بدهد.
مسأله 2012: اگر انسان كسى را اجير نمايد و شرط كند كه مخارج او را بدهد در صورتى كه به شرط خود عمل كند و نانخور او حساب شود بايد فطره او را هم بدهد ولى چنانچه شرط كند كه مقداری از مخارج او را بدهد و مثلا پولى براى مخارجش بدهد،دادن فطره او واجب نيست.
مسأله 2013: اگر كسى بعد از غروب شب عيد فطر بميرد بايد فطره او و عيالاتش را از مال او بدهند، ولى اگر پيش از غروب بميرد، واجب نيست فطره او عيالاتش را از مال او بدهند.
مصرف زكات فطره
مسأله 2016: فقيرى كه فطره به او مىدهند لازم نيست عادل باشد، ولى احتياط واجب آن است كه به شراب خوار و كسى كه آشكارا معصيت كبيره مىكند، فطره ندهند.
مسأله 2017: به كسى كه فطره را در معصيت مصرف مىكند، نبايد فطره بدهند.
مسأله 2018: احتياط واجب آن است كه به يك فقير بيشتر از مخارج سالش و كمتر از يك صاع كه تقريبا سه كيلو است فطره ندهند.
مسأله 2019: اگر از جنسى كه قيمتش دو برابر قيمت معمولى آن است مثلا از گندمى كه قيمت آن دو برابر قيمت گندم معمولى است نصف صاع كه معناى آن در مساله پيش گفته شد بدهد كافى نيست، و اگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد كفايت نمىكند.
مسأله 2020: انسان نمىتواند نصف صاع را از يك جنس مثلا گندم و نصف ديگر آن را از جنس ديگر مثلا جو بدهد، و اگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد اشكال دارد، بلكه كافى نيست.
مسأله 2021: مستحب است در دادن زكات فطره خويشان فقير خود را بر ديگران مقدم دارد و بعد همسايگان فقير را، بعد اهل علم فقير را، ولى اگر ديگران از جهتى برترى داشته باشند، مستحب است آنها را مقدم بدارد.
مسأله 2022: اگر انسان به خيال اين كه كسى فقير است به او فطره بدهد و بعد بفهمد فقير نبوده، چنانچه مالى را كه به او داده از بين نرفته باشد مىتواند پس بگيرد و به مستحق بدهد، و اگر نتواند بگيرد بايد از مال خودش فطره را بدهد، و اگر از بين رفته باشد در صورتى كه گيرنده فطره مىدانسته يا احتمال مىداده آنچه را گرفته فطره است بايد عوض آن را بدهد، و الا دادن عوض بر او واجب نيست و انسان بايد دوباره فطره بدهد.
مسأله 2023: اگر كسى بگويد فقيرم نمىشود به او فطره داد، مگر آن كه اطمينان پيدا كند يا از ظاهر حالش گمان پيدا شود كه فقير است يا انسان بداند كه قبلا فقير بوده است.
مسائل متفرقه زكات فطره
مسأله 2025: اگر پيش از ماه رمضان فطره را بدهد صحيح نيست، و احتياط واجب آن است كه در ماه رمضان هم فطره را ندهد، ولى اگر پيش از رمضان يا در ماه رمضان به فقير قرض بدهد و بعد از آن كه فطره بر او واجب شد طلب خود را بابت فطره حساب كند، مانعى ندارد.
مسأله 2026: گندم يا چيز ديگرى را كه براى فطره مىدهد بايد به جنس ديگر يا خاك مخلوط نباشد يا اگر مخلوط است چيزى كه مخلوط شده به قدرى كم باشد كه قابل اعتنا نباشد، و اگر بيش از اين مقدار باشد در صورتى صحيح است كه خالص آن به يك صاع برسد، ولى اگر مثلا يك صاع گندم به چندين من خاك مخلوط باشد كه خالص كردن آن خرج يا كار بيشتر از متعارف دارد، دادن آن كافى نيست.
مسأله 2027: اگر فطره را از چيز معيوب بدهد، كافى نيست.
مسأله 2028: كسى كه فطره چند نفر را مىدهد لازم نيست همه را از يك جنس بدهد و اگرمثلا فطره بعضى را گندم و فطره بعض ديگر را جو بدهد، كافى است.
مسأله 2029: كسى كه نماز عيد فطر مىخواند، بنابر احتياط واجب بايد فطره را پيش از نماز عيد بدهد، ولى اگر نماز عيد نمىخواند مىتواند دادن فطره را تا ظهر تأخير بيندازد.
مسأله 2030: اگر به نيت فطره مقدارى از مال خود را كنار بگذارد و تا ظهر روز عيد به مستحق ندهد، احتياط واجب آن است كه هر وقت آن را مىدهد، نيت فطره نمايد.
مسأله 2031: اگر موقعى كه دادن زكات فطره واجب است فطره را ندهد و كنار هم نگذارد احتياط واجب آن است كه بعدا بدون اين كه نيت ادا و قضا كند، فطره را بدهد.
مسأله 2032: اگر فطره را كنار بگذارد، نمىتواند آن را براى خودش بردارد و مالى ديگر را براى فطره بگذارد.
مسأله 2033: اگر انسان مالى داشته باشد كه قيمتش از فطره بيشتر است، چنانچه فطره را ندهد و نيت كند كه مقدارى از آن مال براى فطره باشد، اشكال دارد.
مسأله 2034: اگر مالى را كه براى فطره كنار گذاشته از بين برود، چنانچه دسترس به فقير داشته و دادن فطره را تأخير انداخته، بايد عوض آن را بدهد و اگر دسترس به فقير نداشته ضامن نيست، مگر آن كه در نگهدارى آن كوتاهى كرده باشد.
مسأله 2035: در صورتى زكات فطره را از مال خود جدا كرده باشد، اگر در محل خودش مستحق پيدا شود، احتياط واجب آن است كه فطره را به جاى ديگر نبرد. و اگر به جاى ديگر ببرد و تلف شود، بايد عوض آن را بدهد.
منبع: توضیح المسایل 12 مرجع
احكام نماز عيد فطر و قربان از منظر امام راحل
مسأله1517 : وقت نماز عيد قربان از اول آفتاب روز عيد است تا ظهر.
مسأله1518 : مستحب است نماز عيد قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند و در عيد فطر مستحب است بعد از بلند شدن آفتاب افطار كنند و زكات فطره را هم بدهند بعد از نماز عيد را بخوانند.
مسأله1519 : نماز عيد فطر و قربان دو ركعت است كه در ركعت اول بعد از خواندن حمد و سوره بايد پنج تكبير بگويد، و بعد از هر تكبير يك قنوت بخواند و بعداز قنوت پنجم تكبيرى بگويد و به ركوع رود و دو سجده به جا آورد و برخيزد، و در ركعت دوم چهار مرتبه تكبير بگويد و بعد از هر تكبير قنوت بخواند و تكبير پنجم را بگويد و به ركوع رود و بعد از ركوع دو سجده كند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
مسأله1520: در قنوت نماز عيد قربان هر دعا و ذكرى بخوانند كافى است ولى بهتر استاين دعا را به قصد اميد ثواب بخوانند: " اللهم اهل الكبرياء و العظمة و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمة و اهل التقوى و المغفرة اسالك بحق هذا اليوم الذى جعلته للمسلمين عيدا و لمحمد صلى الله عليه و آله ذخرا و شرفا و كرامة و مزيدا ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تدخلنى فى كل خير ادخلت فيه محمدا و آل محمد و ان تخرجنى من كل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد صلواتك عليه و عليهم اللهم انى اسالك خير ما سالك به عبادك الصالحون و اعوذ بك مما استعاذ منه عبادك المخلصون".
مسأله1521 : مستحب است در نماز عيد فطر و قربان قرائت را بلند بخوانند.
مسأله1522 : نماز عيد سوره مخصوصى ندارد، ولى بهتر است كه در ركعت اول آن سوره"شمس" و در ركعت دوم سوره " غاشيه" را بخوانند، يا در ركعت اول سوره "سبح اسم" و در ركعت دوم سوره "شمس" را بخوانند.
مسآله1523: مستحب است در روز عيد فطر قبل از نماز عيد به خرما افطار كند، و در عيد قربان از گوشت قربانى بعد از نماز قدرى بخورد.
مسآله1524: مستحب است پيش از نماز عيد غسل كند، و دعاهايى كه پيش از نماز و بعد از آن در كتابهاى دعا ذكر شده به اميد ثواب بخواند.
مسأله1525 : مستحب است در نماز عيد بر زمين سجده كنند و در حال گفتن تكبيرها دستها را بلند كنند و نماز را بلند بخوانند.
مسآله1526 : بعد از نماز مغرب و عشاى شب عيد فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عيد و نيز بعد از نماز عيد فطر مستحب است اين تكبيرها را بگويند:"الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله و الله اكبر الله اكبر و لله الحمد الله اكبر على ما هدانا".
مسأله1527: مستحب است انسان در عيد قربان بعد از ده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عيد و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است تكبيرهايى را كه در مسأله پيش گفته شد بگويد و بعد از آن بگويد: "الله اكبر على ما رزقنا من بهيمة الانعام و الحمد لله على ما ابلانا" ولى اگر عيد قربان را در منى باشد مستحب استبعداز پانزده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عيد و آخر آنها نماز صبح روز سيزدهم ذىحجه است، اين تكبيرها را بگويد.
مسأله1528 : كراهت دارد نماز عيد را زير سقف بخواند.
مسأله1529 : اگر شك كند در تكبيرهاى نماز و قنوتهاى آن، اگر از محل آن تجاوز نكرده است، بنابر اقل بگذارد، و اگر بعد معلوم شود كه گفته بوده، اشكال ندارد.
مسأله1530 : اگر قرائتيا تكبيرات يا قنوتها را فراموش كند و بجا نياورد، نمازش صحيح است.
مسأله1531 : اگر ركوع يا دو سجده يا تكبيرة الاحرام را فراموش كند، نمازش باطل مىشود.
مسأله1532 : اگر در نماز عيد يك سجده يا تشهد را فراموش كند، احتياط مستحب آن است كه بعد از نماز آن را رجاءا بجا آورد، و اگر كارى كند كه براى آن،سجده سهو در نمازهاى يوميه لازم است، احتياط مستحب آن است كه بعد از نماز رجاءا دو سجده سهو براى آن نماز بنمايد.
منبع: رساله حضرت امام خمينى (رضوان الله تعالى عليه)